♥بسم الله الرحمن الرحیم♥
قسمت پنجاه و دوم رمان ناحله
محمد :
بچه رو بردم داخل.
از پتو درش اوردم و دادم دست مامانش .
یهو یه چیزے از پتوش افتاد پایین .
رو فرش و نگاه کردم که چشمم به یه جعبه کوچیڪ افتاد .
برش داشتم و بازش کردم و روبه زنداداش گفتم
_ این واسه فرشته است ؟
+کو؟ ببینم ؟
جعبه رو دادم بهش یه زنجیر طلایے خوشگل از توش بیرون آورد و گفت
+نه! کجاا بود؟
_تو پتوے فرشته
ریحانه اومد و گفت
+عه کے گذاشت ؟ امروز که کسے نیومده بود خونمون...
جزفاطمه!
_ خو لابد اون گذاشته دیگه
زن داداش با اخم گفت
+دوست ریحانه چرا باید براے بچه ے من زنجیر بگیره ؟ وا نه بابا فکر نکنم !
_خو پ کے گذاشت ؟
کسے جوابے نداشت
ریحانه گوشیشو گرفت و گفت
+خب میپرسم ازش
زن داداشم با بچه رفت تو اتاق .
یه سیب از رو میز ورداشتم و دراز کشیدم رو مبل
ریحانه با گوشیش ور میرفت ڪ گفتم
_ریحانه ؟
+هوم؟
_میگما این دوستت چرا این مدلیه ؟
+وا چه مدلیه ؟
_اصن یه چیز عجیبیه.خیلے زشته اینجورے میگم میدونم خودم . ولے احساس میکنم خُله یه خورده .
+عه محمد خجالت بکش دوستاے خودت خُلَن .
_ریحانه دارم جدے میگم تو انتخاب رفقات دقت کن . یه ادم با 26 سال تجربه داره اینو بهت میگه.
+برو بابااا .
سیب و پرت کردم براش ڪ جا خالے داد
_تو از وقتے با این روح الله ازدواج کردے انقدر بے ادب شدیا. خب داشتم میگفتم. باور کن خودت دقت کنے به رفتارش، به حرفم پے میبرے
اصن عجیبه انگار چند دقیقه زمان میبره تا چیزے و متوجه شه بهش سلام میکنے 10 دیقه بعد جواب میده.
یا اصن آخه این چ رفتارے بووود؟؟؟ چند سال بود بچههه ندیددد؟
عه عه عه بچه گریه کرد نزدیڪ بود سکته کنه.
واییے مگه داریم ؟
نکنه اینکاراشو از قصد میکنه واسه جلب توجه ؟
+محمد واقعا توچته برادر من ؟چرا حرفاے الکے میزنے ؟
تڪ فرزنده!!!
خانوادشونم شلوغ نیست شاید.حالا بچه گریه کرد ترسید بیچاره! تو باید سوژش کنی؟ یادت رفته به آقا محسن چے گفتی؟
_حالا من نمیدونم.از ما گفتن بود.تو میخواے دفاع کن ولے اینم بگم
قرار بود به احترام من وقتے اینجام هیچ وقت دوستاتو نیارے خونه.امیدوارم اینو یادت مونده باشه!
+ توکه اصلا نیستے همش تهرانے . تا کے ن من جایے برم نه بزارم کسے بیاد ؟
دوستاے من چیکار به تودارن؟ نمیخورنت که !
_باااباا از وقتے سر و کله این دختره تو زندگے ما پیدا شد کلے مشکل پیش اومد.
چندین بار نزدیڪ بود....
استغفرالله هاااا!!!
+ برادر من الانم کلے گناه کردے پشت مردم حرف زدی.
این بیچاره چیکار کرد باعث گناهت شه ؟
یه بار خودت پریدے تو اتاق دیگه که ندیدیش حالا چرا گردن اون میندازے ؟
_تو که همچے و نمیدونے .همین امروز نزدیڪ بود دستم بخوره به دستش. حداقل با یکے هم شکل خودمون رفیق شو.ارزشاے ما واسش ارزش باشه.
+بیخیال محمد.
من دیگه خسته شدممم .
سیبم وپرت کرد برام
یه گاز بهش زدم
ریحانه درست میگفت کلے غیبت کردم
خدا ببخشه منو
زن داداش از اتاق بیرون اومدو گفت
+شما دوباره به جون هم افتادین ؟
ریحانه گفت
+زنداداش زنجیر وفاطمه واسه فرشته گرفته
زن داداش با تعجب گفت
+عهه چرا یعنے چی؟ این بچه کل هم اجمعین ما رو یه بار بیشتر ندید بعد واس بچه ے من زنجیر کادو اورده؟ چه چیزایے میشنوه ادم باور نمیکنه !!
پولدارن؟
+اره خیلی.
میخواستم بگم بفرما نگفتم عجیبه که ترجیح دادم بیشتر از این غیبت نکنمو کلا از فکرش بیرون بیام .
چیه هر دفعه یا غیبت میکنم
یا بدگویے آقا یعنے چی؟؟؟
اصلا همش تقصیره این دخترس.
از وقتے ڪ پاش باز شد ب زندگیمون اینجورے هے راه به راه گناه میکنیم از چاله در میایم میافتیم تو چاه .
نمیدونم درسته نسبت دادن اینا بهش یا ن ...
ولے دلم نمیخواست هیچ وقت ببینمش.
ساعدم و گذاشتم رو چشمام تا یکم بخوابم که سرو صداے بچه نزاشت.
رفتم بغلش کردم و سعے کردم ارومش کنم تا مامانش یکم استراحت کنه.
چند بار فاصله ے بین اتاق ریحانه تا هال و اروم قدم زدم تا بچه خوابش برد.
سعے کردم خیلے اروم بشینم تا بیدار نشه. ریحانه تو اتاقش مشغول درساش بود برا همین صداش نکردم.
به صورت معصومِ فرشته نگاه کردم .
مگه میشه آخه بچه انقدر خوشگل باشه!؟
مژه هاے بلندش به من رفته بود!
البته شنیده بودم که بچه وقتے بزرگمیشه موهاش ومژه و ایناش عوض میشه.
یه چند دقیقه بود که تو بغلم آروم گرفته بود.
دستاے کوچولوشو اروم بوسیدم و گذاشتمش کنار خودم.
چقدر دوسش داشتم.
ینے اونم دوستم داره؟
بچس خب! حس داره!
بیخیالِ افکار بچه گونم شدم و مشغول گوشیم ...
دم دماے غروب بود که علے اومد دنبال زنداداش و رفتن خونشون.
اذان مغرب و که دادن رفتم تو اتاقم و بابا رو بیدار کردم که وضو بگیره.
خودمم وضومو گرفتمو نمازمو خوندم.
به ساعت نگاه کردم
رفتم سمت قرصاے بابا .
دونه دونه با یه لیوان آب بهش دادم تابخوره
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♥بسم الله الرحمن الرحیم♥
قسمت پنجاه و سه
بهش نگاه کردم و گفتم
_حاج اقا؟
+جانم پسرم
_خوب هستین شما؟
+اره . خوبم
_ان شالله این هفته باید بریم تهران
+چه خبره ان شالله؟
_واسه عملتون دیگه.
این هفته نوبت داریم.
+عمل چیه اخه!!
بزارین خودمون به مرگِ خدایے بمیریم.
_عههه حاجے این چه حرفیههه ...
خدانکنه. الهے هزار سال زنده بمونین برامون پدرے کنین.
شما تنها امیدِ ما هستین.
ما جز شما کے وداریم ؟
+امیدتون به خدا باشه ...
سرشو بوسیدم و از جام پاشدم که دیدم ریحانه لباس پوشیده داره میره بیرون.
ابروهام جمع شد وگفتم
_کجا به سلامتے حاج خانم؟
+روحے اومده دنبالم میخوایم بریم خونه مامانش.
_روحے چیه بچهههه. اسمشو درست تلفظ کن. بیچاره روح الله
تو آخر این و دق میدی.
بابا که از خطابِ ریحانه خندش گرفته بود گفت
+اذیت نکن این بچه رو گناه داره.
ریحانه نگام کرد و شکلڪ درآورد که گفتم
_میگم بے ادب شدے میگے ن !
الان فکر میکنے دیگه کارت پیش ما گیر نیست نه؟ !
باشه خواهرم باشه هر جور میخواے رفتار کن.
بعد که انتقامش و ازت گرفتم ناراحت نشو!
+تا انتقامت چے باشه
حالا میزارے برم؟
_چرا روح الله نمیاد بالا؟
+عجله داریم
_باشه برو ب سلامت.سلام برسون
ریحانه دست تکون داد:
+خدافظ بابا
خدافظ داداش
_خدافظ
باباهم ازش خدافظے کرد که رفت.
رو کردم به بابا و:
_هعے پدرِ من
دیدے همه مارو گذاشتن رفتن!!!!
آخرشم منم که برات موندمممم!!
یعنے به پسرت افتخار نمیکنی؟
+نه چرا باید به تو افتخار کنم؟
زن و بچه که نداری!
تو هم از رویِ بے خانوادگے این جا نشستی.
اگه زن داشتے خودتم میرفتی!
_بابااااا؟؟؟؟نوچ نوچ نوچ نوچ .
من ازدواج کنم هم پیشتون میمونم.
در ضمن زن کجا بود حالا!
+همینه دیگه.همیشه اخرش به اینجا میرسیم که زن کجا بود!؟
واقعا متوجه نیستے دارے پیر میشی؟
30 سالت شده!
دوستاے همسن و سال تو الان در شرف ازدواج بچه هاشونن.
تو کے میخاے دست بجنبونے پسر؟؟
_بابا جان نیست به خدا دخترِ خوب نیست.
یعنے نه که نباشه من نمیبینم .
+خدا چشاتو کور کرده .
_اصن هر چے شما بگین.
هر چے که بگین من میگم چشم!
+چرا نمیرے با این سلماے بیچاره ازدواج کنی؟
مگه چشه؟ هم دلش با توعه،هم دختر خوبیه.
چشام از حدقه زد بیرون
_کیییییی؟؟؟؟سلماااااا؟؟؟
بابا ینے من قدِ ارزنم ارزش ندارم که میگین سلما؟؟؟
آخه سلما چیش ب من میخوره ؟اصلا یکے از دلایل ازدواج نکردن من همین سلماست.
یه همه بدبینم کرده.
ادمے نیست که....
لا اله الا الله
من نمیدونم شما واسه همه خوب میخواین به من که میرسه باید ...
از جام پاشدم برم تو اتاق که یه وقت از روے عصبانیت چیزے نگم دل بابا بشکنه.
همین که پاشدم صدام زد
+همیشه از مشکلاتت فرار میکنے محمد!!!
هیچ وقت سعے نکردے بشینے و حلشون کنی.
تا کے میخواے مجرد بمونی؟
خب سلما نه!
یکے دیگه!!
یعنے تو شهرِ به این بزرگے یه دختر وجود نداره که به دلت بشینه؟
اصن این جا نه
تو تهران چے !!!
من نمیدونم آخه تو چرا انقد دست و پا چلفتے اے پسرررر.
تو هیئتتون این همه پسر یه خاهرِ خوب ندارن؟
بابا نمیشه که!
پس فردا من بیافتم سینه قبرستون تو میخواے چیکار کنی؟
مردم حرف در نمیارن بگن پسر اینا دیوونه است کسے بهش زن نمیده؟
اصلا مردم هیچے تو نباید دینتو کامل کنی؟
دو رکعت نمازے که یه آدم متاهل میخونه از هفتاد رکعت نمازے که تو میخونے بهتره !
اینارو که خودت بهتر از من میدونی!
باید ازدواج کنے امسال محمد.
_چشم بابا . چشم. ولے صبر کنید یه دختر خوب پیدا شه ...
+بازم دارے طفره میری. دخترِ خوب پیدا نمیشه. خودت باید پیدا کنی
از جام پاشدم و کلافه رفتم تو آشپزخونه.
سه بار صورتمو شستم.
دیگه حالم بد شده بود
پوفے کشیدم و ماهیے که ریحانه واس بابا پخته بود واز تو یخچال در اوردم و گذاشتم رو گاز که گرم شه.
سفره پهن کردم و نشستم پیش بابا برنجِ نهارم اوردم و مشغول گرفتن تیغ ماهے براش شدم.
دلم نمیخواست دوباره همون بحث وادامه بده.
برا همین گفتم:
_بابا جهیزیه ریحانه رو چ کنیم
+نمیدونم پسر.
یه مقدارے پس انداز از قبل داشتم .الانم میخام یه مقدار وام بگیرم.
تیکه تیکه بدم خودشون بخرن والا دیگه نمیدونم باید چیکار کرد. من که دیگه توان کار کردن و ندارم .
_خب منم هستم میتونین رو منم حساب کنین.
+نمیخواد. تو باید پولاتو برا عروسے خودت جمع کنی.
_ولے به ریحانه قول دادم چهارتا از لوازمش و من بخرم.
با خنده گفتم:خب روح الله هم چهارتا چیز میخره شما هم چهارتا چیز علے هم چهارتا چیز خب تموم شد دیگه به سلامتے باباهم خندش گرفته بود. وسط خنده نمیدونم چیشد که صورتش جمع شد و گفت+خدا بیامرزه پدر و مادرشو. نیستن عروسیِ دخترشونو ببینن!بیچاره ها چه آرزوها داشتن برا این بچه.یکم مکث کرد و ادامه داد:+محمد اگه من مردم حواست به ریحانه باشه.
باشه پسرم؟اون هیچکے و جز ما نداره
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌹🌴🌹🌴🌹🌴🌹
📝#بند_69استغفار امیرالمؤمنین (علیهالسلام)
(از استغفار 70 بندی امیرالمؤمنین "علیه السلام")
🌹اَللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ مَثَّلَتْهُ فِی نَفْسِی اسْتِقْلَالًا لَهُ وَ صَوَّرَتْ لِی اسْتِصْغَارَهُ وَ هَوَّنَتْ عَلَیَّ الِاسْتِخْفَافَ بِهِ حَتَّى أَوْرَطَتْنِی فِیهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیرَ الغَافِرِینَ
بارخدایا! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با کوچک شمردن آن در نفسم آن را تصور کردم، پس حقیر شمردن آن را برایم مجسم و خفیف شمردنش را بر من آسان کرد تا آنکه مرا در ورطه آن فرو برد. پس بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان
🌴🌹🌴🌹🌴🌹🌴
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5960998630675448423.mp3
13.24M
#مداحی
خجالت میکشم که من.....
سرم رو تنمه حسین....
📌با نوای ذاکر الحسین #شهیدحسین_معزغلامی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سلام_امام_زمانم❣️
سلام بر تو که زلال ترینی ، ناب ترینی ...
سلام بر تو که مهربان ترینی ، عزیزتریتی ...
سلام بر تو که غریبترینی ، تنهاترینی ...
سلام بر تو که کریم ترینی ، رفیق ترینی ...
از من که بیقرارم ، چشم انتظارم ...
از من که دستانم خالی است،
چشمانم بارانی است ...
از من که حیرت زده ام ، بی پناهم ...
🌼 سلامی از من به تو مولاجان ...
🌼 السلام علیک یا بقیه الله
💚 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_ 💚
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نهج البلاغه
حکمت 85 - ضرورت اعتراف به جهل
وَ قَالَ عليهالسلام مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لاَ أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ🌹🍃
و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه از گفتن «نمىدانم» روى گردان است، به هلاكت و نابودى مىرسد
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#دعای_روزسیزدهم_ماه_رمضان
🔹اللّهُمَّ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الدَّنَسِ وَ الْأَقْذَارِ وَ صَبِّرْنِی فِیهِ عَلَی کائِنَاتِ الْأَقْدَارِ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِلتُّقَی وَ صُحْبَةِ الْأَبْرَارِ بِعَوْنِک یا قُرَّةَ عَینِ الْمَسَاکینِ
🔸خدایا در این روز از چرك و كثافت پاكیزه ام كن
🔸و به آنچه مقدر است شكیبائیم ده
🔸و در آن براى تقوى و همنشینى با نیكان توفیقم ده
🔸 به یاریت اى روشنى چشم مستمندان
#دعای_هر_روز_ماه_رمضان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Tahdir joze13.mp3
3.89M
تحدیر (تندخوانی قرآن کریم)
💢 استاد معتز آقایی 💢
✅ جزء سیزدهم قرآن کریم
گفته بود"اگر در ماه رمضان شهید شوم
زحمت تشییع پیڪرم را به مردم نمےدهم"
در #ماه_رمضان شهید شد
اماطبق قراری ڪه با خدا داشت
پیڪرش بعد از ماه مبارڪ تفحص و تشییع شد.
شهیدمدافع حرم جوادمحمدی
#شهیدانه🕊🕊
#امام_زمان 🤍
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌱مردی که همه سال را روزه بود!
در ماه مبارک رمضان جاداره یادی کنیم از سرلشکر شهید مدافع حرم سید حمید تقوی فر
سردار حاج حمید تقویفر از سال ۱۳۶۲ یعنی از زمان شهادت پدرشان تا سال ۱۳۹۳ و شهادت خودشان در سامراء عراق، یعنی ۳۱سال تمامی روزهارا به جز روزهای حرام و مکروه و ایام مسافرت روزه گرفتند.
#شهیدانه 🕊
#ماه_رمضان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از پاهایی كه نمی توانند ما را به ادای نماز ببرند ،
انتظار نداشته باشیم كه ما را به بهشت ببرند ...
به یاد نماز های عارفانه و عاشقانه شهدا🌷
هر چه داریم از شهدا داریم
یادمان نرود
التماس دعا
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ❤️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مادر بزرگ شهید :
آیدا اعتقاد عجیبی به نماز اول وقت داشت هر زمان که صدای اذان از مسجد به گوش میرسید، سریع جانماز خود را پهن میکرد و مهیا نماز خواندن میگردید، انگار که با خدا سر هر نماز قرار داشت و هر جا و در هر شرایطی که بود نماز اول وقت خود را هیچ وقت فراموش نمیکرد
نوه من عادت داشت هر روز زیارت عاشورا و حدیث کسا را با حال و هوای معنوی قرائت کند و برخی مواقع از دست او شاکی بودم که چرا که هر روز با گریه دعا میخواند اما او باز هم ادامه میداد، چراکه معتقد بود انسان باید روح خود را پروش دهد و با خدای خود هر روز هر طور که هست ارتباط بگیرد
در هفتههای قبل از شهادت چند بار به من گفته بود که بوی گل نرگس و یا تربت سیدالشهدا را حس میکند و بر مشام او میرسد، و من مقداری نگران شده بودم چراکه خود من نیز با این حرفهای او حدس میزدم که اتفاقی ناگوار خواهد افتاد، اما نمیدانستم چیست
شهیده#آیدا_قاسمی
#شهدای_حادثه_تروریستی
#گلزار_شهدای_کرمان
🌷یادشهداباذکرصلوات..
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تا وقتی گوش به فرمان رهبر هستید
مطمئن باشید چه دشمن خارج از این
کشور و چه دشمنِ به ظاهر دوست در
داخل هیچ کاری از پیش نخواهد بُرد .
شهید#سیدمجتبی_هاشمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یادت باشه یک روز
جوونایی
از چشمای خشگلشون گذشتند
تا امروز ما
چشمامون
غرق خدا باشه
نه غرق گناه .....🌸🍃
#بیایم_گناه_نکنیم
ایام عید و رفت و آمد
سعی کنیم گناهی نکنیم
ای برادر نگاهت
ای خواهر حجابت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪐در رکوع و سجود نمازتان صلوات هم بفرستید
صلوات فرستادن بعد از رکوع و سجده، برکت عمر و رزق انسان را زیاد می کند و در روایت داریم اگر کسی رکوع و سجود خود را طولانی کند، عذاب قبر نخواهد داشت.
همچنین چون صلوات دعای مستجاب و قبولی هست نماز هم به واسطه صلوات قبول می شود.
#آیتاللهجاودان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
یک آیه یک آیه تا الان هزار ختم قرآن انجام شده، حتما در حد یک آیه هم که شده تو این طرح شرکت کنید
خیلیا با همین یک آیه یک آیه تو چندصدتا ختم قرآن شریک شدن
بسم الله. لینک شرکت درختم آیهای👇
https://leageketab.ir/khatme-quran
روزانه ثواب ختم ها به یکی از معصومین و شهدا هدیه میشه تا توجه و عنایاتشون نصیب همهمون بشه. برای اطلاع از برنامه ختمهای روزانه عضو کانال باشید👇
👉 @hosein_darabi
#ختم_آیهای_قرآن
#انتشار_صدقه_جاریه
فضیلت دعای مجیر
دعاى مجير دعايى است رفيع الشأن مروى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله جبرئيل براى آن حضرت آورد در وقتى كه در مقام ابراهيم عليه السلام مشغول به نماز بود و كفعمى در بلد الامين و مصباح اين دعا را ذكر كرده و در حاشيۀ آن اشاره به فضيلت آن نموده از جمله فرموده هر كه اين دعا را در ايام البيض ماه رمضان(یعنی امشب و فردا شب و پس فردا شب) بخواند گناهانش آمرزيده شود اگر چه به عدد دانههاى باران و برگ درختان و ريگ بيابان باشد و براى شفاى مريض و قضاى دين و غنا و توانگرى و رفع غم خواندن آن نافع است.
#ماه_رمضان
#مجیر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهش گفتم:علی! امام حسین روی حرفت حساب باز کرده....ی جایی تو روضه گفتی:
حسین! جان بِستان😭
😔همراه با صحنه هایی از لحظه شهادت
#رمضان
#شهید_علی_خلیلی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تاریخِشهادتِیهپھلوونِمهربون
- یہمداح ..
- یہداداشِباغیرت !
- یہمردِواقعے ..
- یہسربازخالص !
- یہهمدمبینڟیر ..
کسیکهمزارششدپاتوقِدلشکستهها ..
صداششدروشناییِراهِگمشدهها ..
راهششدراههمہدلدادهها ..
#شهید_حسین_معز_غلامی
#ذاکر_با_اخلاص
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh