eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28هزار عکس
6.4هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 به پدرانتان #افتخار کنید . ♨️ #رهبر_انقلاب: فرزندان شهدا به نام #پدرانشان افتخار کنند. آنها کسانی بودند که در راه حفظ میهن🇮🇷، استقلال و شرف ملی #ایستادگی کردند.✌️🍃🌺🍃 #شهید_علیرضا_نوری #سالروز_شهادت🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💟دلنوشته ای تقدیم به (۲/۲) ✍حواسم به همه آرمان‌هایت هست وقتی به می‌رسم ... به آرزوهایی که هیچ‌وقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که را کم دارد، به دویدن‌هایش که به آغوش نمی‌رسد😔 ✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر بودی، دل‌تنگ بوسیدنش😘 دل‌تنگ شنیدن ، دل‌تنگ چشمانش😍 دل‌تنگ اینکه صدایت می‌کرد « ». ✍چقدر خوشحال بودیم روزی که قدم‌هایش👣 را برمی‌داشت. نگران نباش🚫 می‌دانم روزی خواهد رسید که درک می‌کند برای چه رفتی، حسین (ع) کیست؟ خواهرش بی‌بی زینب (س) کیست⁉️خانم (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟ ✍می‌داند که تو و دوستان در این زمان شده‌اید «قاسم»، شده‌اید «علی‌اکبر» و می‌کند که بابایش هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، می‌خواهد شهید شوی🕊 ✍اما ! به آرمان‌هایت می‌رسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 می‌ترساند را. من، حواسم به همه آرمان‌هایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش می‌کنم✋ ✍اینجا کسانی هستند که می‌کنند نباید تنها بماند⛔️ فراموش نمی‌کنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمی‌کنم بغض نهفته در گلوی را که می‌گفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم به ما دادید. ✍فراموش نمی‌کنم آن «امام خامنه‌ای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بی‌حرمتی‌ها را در آن ، آن دشمن‌شاد کردن‌ها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمی‌کنیم. ما سال 88 را فراموش نمی‌کنیم❌ فتنه‌های دیگر هنوز در راه‌اند، خدا یاری‌مان کند تا آگاه شویم و کنیم. ✍رضا جان! خیلی‌ها بر سر این خاک با تو پیمان می‌بندند💞 که ادامه‌دهنده باشند. خیلی‌ها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا می‌بندد و شاید تغییر کوچکی در زندگی‌شان ایجاد کند😊 همین‌ها باعث من است. دعا می‌کنم برای تو، برای خودم، برای ، کسی چه می‌داند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌 ♦️مهربان من! می‌دانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا شدن راه بسیار است. این دست‌های خالی به‌سوی تو بلند می‌شود. ما ، طلب آب و نان🍞 می‌کنیم، تو خود می‌دانی ای بخشش‌ها، بهترین‌ها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با خواهد آمد ... ♦️قسم به غیرت مردانه علی‌اصغر؛ به درد نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم  نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️ 9/دی/1394 🌸همسر شهید مدافع حرم بی‌بی زینب (س)🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ای شهید آسمانی🕊 🎀 تولد فرشته ای آسمانیست... 🎊فرشته ای خاکی از جنس و با دلی💖 دریایی... 🎀پرستویی🕊 که هجرت کرده اما هجرت به هرجایی نه❌ هجرت به ... 🎊آری وادی عشق بود... 🎀وچه زیبا✨ پا به عرصه گیتی نهادی 🎊وچه زیبا رفتی و  آفرین شدی و چه زیبا گفتی... 🎀 جایش این دنیا نیست🚫 🎊 از همان اول رفتنی بودی... 🎈 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دلتنگـــی_خواهران_شهـــدا🌷 🌾برادر که داشته باشی ⇜برایت مهم نیست که #دیگران کنارت هستند یا نه❗️ #تو کسی را داری که جایِ خالیِ #تمامِ_آدمهایِ_دنیا را برایت پر می کند، کسی که مانندِ کوهی محکم💪 و استوار، پشتِ بی پناهی ات می ایستد و به #جایِ_تو با نگرانی و ترس هایِ تو می جنگد ⇜در نا امیدی ات #امید می شود و با تمامِ عشــ💖ـق و توانش در هر شرایطی دنبالِ شادی و #لبخندِ_تو می گردد . 🌾برادر که داشته باشی ⇜یکی را داری که به سمتِ پیروزی✌️ و #موفقیت روانه ات کند و موفق که شدی؛ بِایستد وبا کمالِ #افتخار، تشویقت کند👏. ⇜کسی که برایِ #خوشبختیِ_تو زمین و زمانه را به هم بدوزد😍 و تحتِ هر شرایطی هم که باشد👌 پایِ تمامِ حرف و #قرارهایش بایستد✔️ 🌾برادر که داشته باشی ↫هم رفیق داری👥 ↫هم عشــ❤️ــق ↫هم امید و ↫هم #تکیه_گاه ♨️ #برادر_را_باید_داشت♨️ که اگر #نباشد جایِ خالی اش🛋 با تمامِ #آدمهایِ خوبِ جهان هم پر نخواهد شد❌ جایت خیلی خالیست #برادر_شهــیدم😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#همسرانه💔 مهدی جان امشبـ🌓 میخواهم از #سلما برایت بگویم؛ از بزرگ شدن سلما، که لحظه لحظه اش، #تصور کنار تو💞 بودن بود... ⇜از روزی که یاد گرفت #بابا بگوید و دلم لرزید💓 و گونه هایم شوره زار باران شد😭 ⇜از روزی که از #تو نشان خواست و چمدانت💼 را نشانش دادم یا روزی که خواست #قبر کوچکی داشته باشد که در خیال💭 کودکیش تورا آنجا بجوید ⇜یک‌روز سر سفره بی هوا گفت برای بابا مهدی #صلوات، و همه مات ماندیم و باریدیم😢 ⇜یک روز در خیابان عکست📸 را دید و با #افتخار نشانت می داد و فریاد میزد #بابامهدی من... ⇜آن روز که #چادر سر کردو چقدر جایت خالی بود تا دستان کوچکش رابگیری و به #مسجد ببریش... مثل آرزویت💖 من با همه اینها #چهار_سال را چهار قرن گذراندم😔 #شهید_مهدی_ثامنی_راد #شبتون_شهدایی 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد 🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک #زیرزمین تاریک و غبار آلود🌫 آقایی نورانی💫 بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست⁉️ وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته #دمشقم را ببرم " 🔹این خواب دو روز بعد با #خبرشهادت مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدا🌷 دیدند مطابقت پیدا کرد. 🔻مادر شهید می گوید: صد در صد از #راهی که انتخاب کردم راضی هستم👌 و این باعث #افتخار من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شـ⚡️ـک می کردم. #شهادت لیاقتش بود. 🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با #دل_سیر نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم👤 یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم💓 کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به #مهدی داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد😔 هر چه می خواهد #حاجت_روایش کن. #شهید_مهدی_عزیزی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📝 💟دلنوشته ای تقدیم به (۲/۲) ✍حواسم به همه آرمان‌هایت هست وقتی به می‌رسم ... به آرزوهایی که هیچ‌وقت نرسیده❌ به بلندی موهایش👧 که را کم دارد، به دویدن‌هایش که به آغوش نمی‌رسد😔 ✍چه آرزوهایی که برایش نداشتی، چقدر بودی، دل‌تنگ بوسیدنش😘 دل‌تنگ شنیدن ، دل‌تنگ چشمانش😍 دل‌تنگ اینکه صدایت می‌کرد « ». ✍چقدر خوشحال بودیم روزی که قدم‌هایش👣 را برمی‌داشت. نگران نباش🚫 می‌دانم روزی خواهد رسید که درک می‌کند برای چه رفتی، حسین (ع) کیست؟ خواهرش بی‌بی زینب (س) کیست⁉️خانم (س) که بابایش را شهید🌷 کردند کیست؟ ✍می‌داند که تو و دوستان در این زمان شده‌اید «قاسم»، شده‌اید «علی‌اکبر» و می‌کند که بابایش هستی💖 خواهد دانست که بابایش نمرده❌ بلکه و شهید یعنی👈 «به خیر گذشت، نزدیک بود بمیرد» ... . مردن را همه بلدند، می‌خواهد شهید شوی🕊 ✍اما ! به آرمان‌هایت می‌رسم، آنجا که بیرون از مرزت رفتی😢 و جنگیدی که نشان دهی هنوز هست، هنوز باید از ایرانی🇮🇷 ترسید، هنوز مردانگی💪 می‌ترساند را. من، حواسم به همه آرمان‌هایت هست، تا جایی که نفس داشته باشم برای تحقق آرمانت تلاش می‌کنم✋ ✍اینجا کسانی هستند که می‌کنند نباید تنها بماند⛔️ فراموش نمی‌کنم🗯 حتی اگر اسم خود را فراموش کنم ... فراموش نمی‌کنم بغض نهفته در گلوی را که می‌گفت: جسم ناقصی دارم. اندک آبرویی دارم. که آن را هم به ما دادید. ✍فراموش نمی‌کنم آن «امام خامنه‌ای» به «امام زمان (عج)» را. ما آن بی‌حرمتی‌ها را در آن ، آن دشمن‌شاد کردن‌ها را، آن بغض «سید علی»😢 را، آن مظلوم بسیجی🌷 را فراموش نمی‌کنیم. ما سال 88 را فراموش نمی‌کنیم❌ فتنه‌های دیگر هنوز در راه‌اند، خدا یاری‌مان کند تا آگاه شویم و کنیم. ✍رضا جان! خیلی‌ها بر سر این خاک با تو پیمان می‌بندند💞 که ادامه‌دهنده باشند. خیلی‌ها حتی شده یک عهد کوچک را اینجا می‌بندد و شاید تغییر کوچکی در زندگی‌شان ایجاد کند😊 همین‌ها باعث من است. دعا می‌کنم برای تو، برای خودم، برای ، کسی چه می‌داند شاید خدا دست جمعی نگاهمان کرد👌 ♦️مهربان من! می‌دانم که تا آسمان راهی نیست، ولی تا شدن راه بسیار است. این دست‌های خالی به‌سوی تو بلند می‌شود. ما ، طلب آب و نان🍞 می‌کنیم، تو خود می‌دانی ای بخشش‌ها، بهترین‌ها👌 را برایمان مقدر فرما و ظهور حجتت✨ را نزدیک بفرما او با خواهد آمد ... ♦️قسم به غیرت مردانه علی‌اصغر؛ به درد نخوردن چه ارزشی دارد، هزار سر به فدای غباری از خاکم  نباشد اگر تن چه ارزشی دارد⁉️ 9/دی/1394 🌸همسر شهید مدافع حرم بی‌بی زینب (س)🌸 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد 🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک #زیرزمین تاریک و غبار آلود🌫 آقایی نورانی💫 بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست⁉️ وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته #دمشقم را ببرم " 🔹این خواب دو روز بعد با #خبرشهادت مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدا🌷 دیدند مطابقت پیدا کرد. 🔻مادر شهید می گوید: صد در صد از #راهی که انتخاب کردم راضی هستم👌 و این باعث #افتخار من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شـ⚡️ـک می کردم. #شهادت لیاقتش بود. 🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با #دل_سیر نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم👤 یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم💓 کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به #مهدی داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد😔 هر چه می خواهد #حاجت_روایش کن. #شهید_مهدی_عزیزی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#تولدت_مبارک ای شهید آسمانی🕊 🎀 #امروز تولد فرشته ای آسمانیست... 🎊فرشته ای خاکی از جنس #آسمان و با دلی💖 دریایی... 🎀پرستویی🕊 که هجرت کرده اما هجرت به هرجایی نه❌ هجرت به #وادی_عشق... 🎊آری #مقصدش وادی عشق بود... 🎀وچه زیبا✨ پا به عرصه گیتی نهادی 🎊وچه زیبا رفتی و #افتخار آفرین شدی و چه زیبا #لبیک گفتی... 🎀 #فرشته جایش این دنیا نیست🚫 🎊 #تو از همان اول رفتنی بودی... #شهید_محمودرضا_بیضایی 🌷 #سالروز_ولادت🎈 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🏴 ○کیست زهرا⁉️یاس خوش عطر رسول ⭕️راضیـه، انسیـه، مـرضیـه، صدیقه، بتول ○کيست کهکشاني منجلی ⭕️کيست زهرا کعبه ○کيست زهرا عالمي را نور عين💫 ⭕️ميوه قلب حسنـ❤️ جان ○کسيت زهرا عالمیـ🌍 حيران او ⭕️ذره تا خورشيد☀️ سر گردان او ○گر نبود او هستی نبود ⭕️ساغر و پيمانه و مستی نبود ❌ ○گر نبود او معنايی نداشت ⭕️هيچکس اميد فردايی نداشت ○گر نبود او زمزم و نبود ⭕️گر نبود او احمد و نبود ○او تمام راز و رمز عالمـ🌐 است ⭕️ دودمان آدم است ○موي او والليل رويش ⭕️قد او طوبي و قدرش هل اتی ○هرچه در عالم بود پابست ⭕️هرچه در هستی بود از هست اوست ○کيست زهرا قبله شرم و ⭕️کعبه🕋 گرد اوست در حال طواف ○حجب و غنچه اي بر موي او ⭕️صبر و نيز ريگ جوي او ○او بود روح تجلهاي طور✨ ⭕️در حقيقت و محض نور ○قامت او عرش حق را قائمه است ⭕️هر چه در عالم بود 🏴 🏴 ⚫️ ايام فاطمیه وشهادت بانوى عالم ⚫️دخترپيامبر«ص» زهرا «س» تسليت باد🏴 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣ امسال هم مهدي تمام شد   باز اين دلم گرفته💔 و مدام شد  هرجا كه بنگرم گل و گلزار🌺 ديدنيست اما نگاه بر حرام شد😔   مرغ دلم كه برسر پركشيد🕊 چون تو پر بسته به دام شد  مردم ز شوق آمدن در خوشی من را بدون تو👤 به كام شد   اقا چه روزهاوچه شبها به      من نوحه خواندم🎤 و دم من بر مشام شد  من بر دوجهان ميكنم شها      زيرا كه نام من📝 سر كويت شد  🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
2⃣4⃣2⃣1⃣ 🌷 💠آخرین دیدار 🔰عصر 14فروردین 95 بود، جلسه دورهمی خانمای خونه آبجی حمیده. محمدتقی هم خانمش رو آورد. غروب شد🏜 محمدتقی دوباره اومد اونجا با لباس کار گفتیم چرا لباس کار پوشیدی⁉️ 🔰گفت: می خواستم برم شالیزار🌾 به بابا کمک کنم که زمین رو برای نشا آماده کنه، که زنگ زد وگفت: نیا🚷 ما داریم میایم خونه. اون روز ما خواهر برادرا دور هم جمع بودیم و کلی با هم میگفتیم و . 🔰گوشی محمدتقی زنگ خورد📳 پشت خط یکی از دوستاش بود که برای زنگ زده بود؛ وقتی صحبتاش تموم شد، گفتم دوستت بود؟ می خواست بره ازت خداحافظی کرد⁉️ گفت آره...بعد سرش و پایین آورد و با تکون داد. لبخندی زد، به ما نگاهی کرد وگفت: ماموریت..!! 🔰آخه کردستان وکرمانشاه و....این جور جا هم شدن ماموریت؟؟!!😏 گفتم پس بنظر تو ماموریت ؟ سوریه؟؟؟!! با همون لبخند نگام کرد وبا صلابت گفت: "وسسطططط تلاویو" بند دلم یهو پاره شد. چیا تو سرش بود😢 🔰چند ساعتی با هم بودیم، بعد هر کدوممون رفتیم خونه هامون🏘 حدود ساعت یازده ونیم شب بود که اومد خونمون؛ اون شب عارفه بود. بچه‌ها داشتن کیک🎂 میخوردن. اومد تو. گفت: به به تنهایی ها رو میخورین!! بعد شروع کرد کیک های ته مونده بشقاب بچه‌ها رو میخورد. 🔰گفتم داداش این دهنی بچه هاست؛ صبرکن برات یه بشقاب کیک بیارم🍰 گفت نه...نه...اسراف میشه، اینجوری بیشتر می چسبه😋 بهش گفتم چرا تنها اومدی؟ زنداداش نرگس وذ جون و چرا نیاوردی؟ از جاش بلند شد وگفت: عجله داشتم اومدم . گفتم کجا به سلامتی❓ 🔰نگاهی بهم کرد، نمیدونست چجوری بهم بگه‼️ اینجور موقع ها حالت بخصوصی داشت، هرکی داداش و میشناسه میدونه چه حالتی میشد این جور مواقع. دستاش و رو هم میزاشت روی دلش، کمی سرش رو پایین می نداخت. با احساسی توی صورتش بود☺️ و... 🔰این حالت رو که میگرفت، همیشه میکردم، اما اون شب یهو دلم ریخت😥 وقتی گفت می خوام برم دنیا روسرم چرخید. بغض کرده بودم، نمیتونستم حرف بزنم😔 فقط به زور گفتم ما که تا چند ساعت پیش باهم بودیم، چرا چیزی نگفته بودی! گفت ای شد.. 🔰خیلی سعی کردم گریه نکنم😭شوهرم یواشکی بهم اشاره میکرد که نکنم. مادرمون هم همیشه سفارشمون میکرد که هر وقت میره ماموریت گریه نکنین❌ موقع خداحافظی. بچه ام دلش میگیره. اون شب واقعاً نتونستم خودمو کنترل کنم😭 اومد جلو بغلم کرد، یهو بغضم ترکید. 🔰شوهر وبچه هامم زدن زیر گریه. قد من به سینه ش میرسید هی می بوسیدمش هم سرمو میبوسید. خودشم بغض کرده بود اشکش در اومده بود😢 گفت: آبجی تو رو خدا منو شرمنده نکن وقتی اینجوری میشی، دلم میگیره💔 گفتم داداش گلمی، خدا نکنه شرمنده باشی!! مابه تو و شغلت میکنیم. 🔰گریه م فقط از سر دلتنگیه دست خودم نیست. گفت آبجی جون نباش، ایندفعه زیادطول نمیکشه🚫 گفتم: گولم نزن؛ دفعه قبل نزدیک دو ماه بودی. گفت باورکن این دفعه فرق میکنه، قول میدم دیگه خونه باشم. اگه مستقیم از خودش نمی شنیدم شاید بعدا باورم نمیشد. ولی خیلی محکم و قاطع گفت: هفت روز دیگه . نگفت حدودا مثلاً هفت هشت روز دیگه ممکنه بیام؛ فقط گفت هفت روز📆 دیگه میام ومثل همیشه سر قولش بود😔 🔰تا دم در باهاش رفتم هی میرفت و برمیگشت نگام میکردو با میگفت خداحافظ. رفت وگفت برم از آبجی محبوبه هم خداحافظی👋 کنم. از در که رفت بیرون شروع کرد به دویدن🏃‍♂ دلم می خواست یواش بره من بتونم بیشتر اما دوید و دقیقه ای نشد که از جلو چشمام رفت و رفت و.... .....😞 و دیگه هیچوقت اون خنده ها وصورت زیباش وندیدم.. اون بود تا هفت روز دیگه که برگشت ومن دیدمش اما کجا⁉️ چه طوری..😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
برادرم دعا کن🤲 که ما از خستگی و خوابمان نَبَـرد و از قافلۂ جا نمانیم😔 ◽️تاریخ ولادت : ۱۳۶۹/۰۲/۱۲ 🔸محل ولادت: بهبهان ◽️تاریخ شهادت: ۱۳۹۴/۰۹/۱۷ 🔸محل شهادت: حلب_سوریه 🔻 🔰ما پنج خواهر بودیم و یک برادر به نام جنگ که شروع شد بارونی به جبهه رفت و سال ۶۱ در به شهادت رسید🌷 و جنازه اش هم تا ۹ سال مفقود بود. 🔰نداشتن خیلی برای‏مان سخت بود و جای خالی اش ما را بسیار آزار می داد. آرزو می کردیم که بعد از بارونی، خداوند به ما پسری👦 عطا کند تا اینکه خدا را نصیب ما کرد. احسان پنج ماهه بود که جنازه بارونی را هم آوردند⚰ 🔰دیگر غم برادر عذابمان نمی داد. خوشحال بودیم از اینکه خداوند لطف خود را به ما عطا کرد♥️ روزی با هم رفتیم ؛ سر مزار برادرم، با صدای بلند داشتم گریه می کردم. 🔰احسان گفت: خواهرم با صدای بلند گریه نکن. کن که برادرت شهید شده🕊 شهادت لیاقت می خواهد دعا کن این برادرت هم، مثل آن برادرت شود. گفتم احسان از من چنین انتظاری نداشته باش نمیتوانم❌ 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مبارک باد طلوع آفتاب ات که، مادران سرزمینت را این چنین بر درگاه ، به هلهله واداشته اى✌️ 🇮🇷 پرورش دهنده ی مخلصان پاکی است که در از مرزها🇮🇷 و مقابله با تجاوزات دشمن خالصانه انجام وظیفه دارند. امروز بهانه ایست برای تجلیل از دلاور مردان و تکاوران نام آور که با افتخار در خدمت بی منت به ملت قرار دارند. 📆۲۹ فروردین روز ارتش بر همه ارتشیان ایران زمین و برداران ارتشی این گروه مبارک باد🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁 اگر انسان از خودش، دور شد برایش سخت، تنگ و تاریک⚫️ خواهد شد. 🍁ما یک واقعیتی داریم که این است؛ ما لشکر هستیم. قدرتی بی همتا و این قدرت برگرفته از قدرت خداوند♥️ و این جاودانه همیشه تاریخ خواهد بود و چیزی از این بالاتر نیست یادشهـداباذکر 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
به پدرانتان کنید ♥️ ♨️ : فرزندان شهدا به نام افتخار کنند. آنها کسانی بودند که در راه حفظ میهن🇮🇷 استقلال و شرف ملی کردند.✌️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
•••🕊 پرسیدم: قله یک ملت کجاست⁉️ آرام دستم را گرفت و بر سر قبر یک مهمانم کرد روی سنگ قبرش نوشته بود: قله افتخارم است♥️☝️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣﷽❣ 📚 ✨نگاهی به زیبایی های ظهور✨ 🔻سعادت بشـر ✳️و آن زیباترین حکومت را به سامان برسانیم و همه چیز را به خویش رهنمون شوید روز سعادت بشر است مهم نیست که هفت سال یا ۱۹ سال و یا ۷۰ سال و شاید هم ۳۰۹ سال کنید بلکه مهم این است که این زیبایی‌ها دیگر تمام نمی شود😍 ✳️آن هنگام که مقدر الهی جاری شود و روح از بند مطهرت مفارقت نماید و اتش فرشتگان به دیدار شما در فروکش نماید خداوند بعد از شما امام دیگری را می‌آورد تا این خلقت به زیبایی و کمال ادامه یابد آری امام حسین(علیه السلام) می آید آن هم به همراه قمر منیر بنی هاشم💖 و یاران دیگر ✳️جد بزرگوار شما برنامه مطهر✨ شما را غسل داده کفن نموده در جای خود دفن می کند در حالی که حاکم جهان است به بهترین وجه به اداره جهان می‌پردازد به همراه وزیری که نگاهت حیا و و صلابت همه از او ناشی شده است عباس بن علی(علیه السلام) همان قمر بنی هاشم با وزارت این دوران را به عهده دارد و مثل همیشه کمک کار امام عزیز♥️ است ❇️و دنیا همچنان زیبا ماند تا ...😍 📝نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣️ و این است که دست بر قلبت♥️ گذاشته تو را کرده کن که به چشمش آمدی و خریدنی شدی😍 عاشقانه که ادامه بدهی این بار خریدارت خواهد شد👌 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد 🔸دو روز مانده به مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک تاریک و غبار آلود🌫 آقایی نورانی💫 بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست⁉️ وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته را ببرم " 🔹این خواب دو روز بعد با مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدا🌷 دیدند مطابقت پیدا کرد. 🔻مادر شهید می گوید: صد در صد از که انتخاب کردم راضی هستم👌 و این باعث من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شـ⚡️ـک می کردم. لیاقتش بود. 🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم👤 یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم💓 کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد😔 هر چه می خواهد کن. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 8⃣6⃣ 💢 رو مى کند به یزید و مى گوید:_واى بر تو اى یزید! هیچ مى دانى چه کرده اى و چه مى کنى؟ به خدا قسم من بودم که بر همین لب و دندانى که تو چوب مى زنى ، بوسه مى زد و خودم شنیدم که درباره او و برادرش حسن، مى فرمود:(شما هر دو سرور جوانان اهل بهشتید. خدا بکشد قاتلان شما را و لعنتشان کند و مقیم دوزخشان گرداند که بد جایگاهى است.)(40) 🖤 یزید از این کلام ابوبرزه اسلمى ، افزونتر مى شود.... و فرمان مى دهد که او را کشان کشان از مجلس بیرون ببرند.و او در آن حال که توسط ماموران بر زمین کشیده مى شود به یزید مى گوید:_بدان که تو در قیامت با محشور مى شوى و صاحب این سر، با محمد(صلى الله علیه و آله وسلم) برادر که همیشه از و یزید بوده است، فى البداهه این دو بیت را براى یزید مى خواند: 💢_آنان که در کربلا بودند، در خویشاوندى نزدیکترند از ابن زیاد که به دروغ، خود را جا زده است.آیا این درست است که نسل سمیه مادر بدکاره ابن زیاد به شماره ریگ بیابانها باشد و از دختر رسول االله، نسلى باقى نماند؟!(41) یزید، را که در دست دارد، به سوى او مى کند و فریاد مى زند: _ببند دهانت را.یحیى به اعتراض از جا بلند مى شود و به قهر مجلس را ترك مى کند و به هنگام رفتن فقط مى گوید: _دیگر در هیچ کار با تو همراهى نخواهم کرد. 🖤، پیر مردى است از بزرگ که یزید براى به رخ کشیدن قدرت خود، او را به این مجلس ، دعوت کرده است. اما اکنون شنیدن تو و دیدن یزید، او را دچار و شگفتى کرده است.... رو مى کند به یزید و مى پرسد: _آیا این سر، واقعا سر فرزند پیامبر شماست و این کاروان، خاندان اویند؟! یزید مى گوید:_آرى ، اینچنین است. راءس الجالوت مى پرسد:_به چه جرمى اینها کشته شدند؟ 💢یزید پاسخ مى دهد: _او در مقابل حکومت ما قد برافراشت و قصد براندازى حکومت ما را داشت. راءس الجالوت ، بهت زده مى گوید: _فرزند پیامبر که به حکومت ، است. پس از پشت به پیامبر مى رسد و مردم به سبب این اتصال ، مرا گواهى مى دارند، خاك قدمهاى مرا بر چشم مى کشند و در هیچ مهم ، و و دستور من عمل نمى کنند.... چگونه است که شما را به فاصله مى کشید و به آن مى کنید؟ به خدا قسم که شما بدترین امتید. 🖤یزید که همه اینها را از چشم خطا به تو مى بیند،... خشمگین به تو نگاه مى کند و به او مى گوید، اگر پیامبر نگفته بود که : _اگر کسى، نامسلمانى را که در پناه و تعهد اسلام است بیازارد، روز قیامت دشمن او خواهم بود.(42) هم الان دستور قتلت را صادر مى کردم. راءس الجالوت مى گوید:_این کلام که خود توست. اگر شما دشمنى کسى خواهد بود که معاهد نامسلمان را بیازارد، با تو که اولاد او را کشته اى و آزرده اى چه خواهد کرد؟! من به چنین پیامبرى . 💢 و رو مى کند به سر بریده امام و مى گوید:_در پیشگاه جدت باش که من مى دهم به خدا و محمد (صلى الله علیه و آله و سلم).یزید دندان مى ساید و مى گوید: _عجب! به دین اسلام وارد شدى. من که پادشاه اسلامم ، چنین مسلمانى را نمى خواهم. و فریاد مى زند:... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌱فرشتگان نگهبان در چهارم تیر ماه سال ۴۴ با گریه نوزاد به خانه ای در سنندج فرود آمدند. مامور بودند مراقبش باشند. به اذن پروردگار از حوادث روزگار به سلامت نگه اش داشتند. و به اذن پروردگار در زمستان سال ۶۰ زمانی که فقط ۱۶بهار را تجربه کرده بود، کنار رفتند تا تاریخ، سمیه ای دیگر را در کردستان ایران برای جهان اسلام نشان بگذارد. . 🌱 دختری که در سن ۱۴ سالگی با کفار ،جنگیده بود ولی فرشته های نگهبان به اذن پروردگار از هجوم تازیانه ها حفظش کرده بودند. ولی در سن شانزده سالگی.... 🌱یازده ماه فرشته های نگهبان با اشک دیدند، کفار کومله کردستان، دختر توحید جو و توحید خواه ایران را همچون صدر اسلام‌، شکنجه میکردند تا به رهبر توحیدی اش توهین کند. آذر ماه سال ۶۱ ، کفار خسته شدند و سمیه احدگوی ایران را زنده به گور کردند. فرشته ها از طریق مردم روستا به گوش خانواده ناهید رساندند، دخترشان را با سر و بدن زخمی و موی تراشیده در روستاها چرخاندند ولی ناهید حسرت به دلشان گذاشت و ذره ای از اعتقادش به عقب نرفت...✌️ . 🌱مادر با پیکر دخترش را به بهشت زهرای تهران آورد تا دور از چشمان کفار با او زندگی کند😢 . ✍️نویسنده: . 🌺به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد:۴ تیر ۱۳۴۴ . 📅تاریخ شهادت:۱۵ دی ۱۳۶۱ . 📅تاریخ انتشار : ۳ تیر ۱۴۰۰ . 🥀مزارشهیده:بهشت زهرا . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♦️‌ بهانه های بعدی برای آشوب 🔹‌ اول آزادی حجاب و مثلا زن بهونه است، بعدش آزادی شراب و مواد مخدر و انواع خوراکی، بعدش اسلحه، بعدش هم اقوام ایرانی. اصلا ریخت و قیافه ایران بهونه می شه... 🔹‌ آخرش تا به خودمون بیام می بینیم که با این بهونه ها خوزستانمون، کردستانمون، سیستانمون، آذربایجانامون شدن کشورهای همسایمون 🔹‌ یعنی گربمون (نقشه ایران) پاره پوره شده و دیگه مثل یه کرم خاکی بی دست و پاست که مستعمره کشورهای غربی شده که نه آزاده و نه هیچ اختیاری از خودش نداره 🔹‌ ایرانی ِهوشیار با این بهانه ها بازی نمی خوره! #آگاهی#دینی#حیا #مرد#زندگی# اقتدار# 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍عکس ماندگار از بالا سمت راست 🌷شهید محمدجواد طالبی 🌷شهید غلامرضا حسینی 🌷شهید مهدی پرتوی 🌷شهید سید جواد حسینی 🌷شهید حاج قاسم میرحسینی 🌷شهید حاج قاسم سلیمانی🌷 💢نامه شهید مهران مهاجری به ... مادر عزیز همانگونه که اطلاع دارید مدت مأموریت من تمام شده ولی جبهه نیاز دارد و همین دیروز آقای عراقی از بیت امام آمدند استفتای امام را گفتند که تا هنگامیکه نیاز است باید بمانید. در پاسخ به این سؤال که کسانیکه مأموریتشان تمام شده آیا میتوانند جبهه را ترک کنند فرموده بودند نه و هم آمدند برایمان سخنرانی کردند. جایتان خالی که ببینید یک لشکر ریختند سر قاسم سلیمانی و سر و صورت ایشان را میبوسیدند و ظهر قاسم سلیمانی برای ناهار آمدند گردان ما با هم نشستیم و ناهار خوردیم. مادرم! زمانه زمانه امام حسین است و ما باید یاوران امام حسین باشیم و اطاعت از امر رهبری کنیم. حدود ۱۸ پیش شما بودم حالا چه اشکال دارد چند ماهی جبهه باشم و حسین زمان را یاری کنم. شما که دلتان نمیخواهد امام تنها بماند و همچنین دلتان نمیخواهد که ما همانند کوفیان عمل کنیم ان‌شاا...با سربلندی و و پیروزی✌️ صد درصد به خانه برمیگردیم. ‌‎‌‌‌‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
_نمیخواهم که در بستر بمیرم -نمیخواهم که همچون شمع سوزان -بریزم اشک -در آذر بمیرم -همی خواهم که در فصل جوانی -میان و سنگر بمیرم -همی خواهم برای حفظ قرآن برای یاری رهبر بمیرم -نمی خواهم که ننگ و خار بمیرم -به زیر رختخواب بیمار بمیرم -چنین مرگی برایم است -که زیر آتش رگبار بمیرم.❣ قسمتی از وصیت نامه سردار🕊🌹 شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh