🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣2⃣ به یاد #شهید_مصطفی_صدرزاده شادی روحش#صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📣 "راهيان نور سوريه"
✍️ #شهيد_مصطفى_صدرزاده
در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مىنويسد:
چه مىشود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد ...
فکرش را بکن!
راه مىروى و راوی مىگويد:
اینجا قتلگاه
#شهید_رسول_خليلى است،
یا اینجا را که مىبينى همان جایی است که،
#شهید_مهدی_عزیزی
را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.
یا مثلاً اینجا همان جایی است که،
#شهید_حيدرى
نماز جماعت مىخواند.
#شهید_محمودرضا_بيضایى
بالای همین صخره نیروها را رصد مىكرد و کمین خورد.
#شهید_اکبر_شهریاری
را که مىشناسيد؟
همین جا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی مىكرد.
یا
#شهید_حامد_جوانى ؛
اینجا عباسوار پر کشید.
خدا بیامرزد
#شهيد_اسكندرى را ...
همینجا سرش بالای نیزه رفت.
#شهید_جهاد_مغنيه ،
در این دشت با یارانش پر کشید ...
عجب حال و هوایی مىشود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ...
عجب حال و هوایی ...
#راهیان_نور_سوریه... 🍃🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
کانال شهید نظرزاده↙️
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣4⃣به یاد #شهید_ابراهیم_هادی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣5⃣ #خاطرات_شهدا🌷
✨ارادت #شهدا به #شهید_ابراهیم_هادی
از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به #ابراهیم_هادی داشتند.
🌷#شهید_مهدی_عزیزی همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد.
🌷#سید_میلاد_مصطفوی هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل میرفت و با ابراهیمش خلوت میکرد.
🌷#عباس_دانشگر هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید.
🌷#هادی_ذوالفقاری که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری
🌷#شهید_علی_امرایی بیشتر کتابها را خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفت.
🌷#حمید_اسداللهی از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت.
اما یکی از مسئولین لشکر فاطمیون به ما مراجعه کرد و گفت: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داریم. تعداد زیادی از کتابها از جمله سلام بر ابراهیم به آنها هدیه شد.
بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و...
در مراسم روز جوان، #مرتضی_عطایی که یکی از مسئولین فاطمیون بود حضور یافت. ایشان از جانبازان مدافع حرم بودند و در مراسم توسط استاد پناهیان از ایشان تقدیر شد.
🌷مرتضی نیز عاشق ابراهیم بود و مدتی بعد، به کاروان شهدا پیوست
♦️هرکسی با یک شهیدی خو گرفت
روز محشر آبرو از او گرفت♦️
#دوست_شهید_من
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهدایی_شو
#شهیدان_الگوی_جذب_جوانان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟 وسط خیابون بودم که باهام #تماس گرفت 📞 با حالتی ناراحت و گرفته خبر #تصادف یکی از دوستاشو داد حتی
3⃣2⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰هروقت که باهم صحبت می کردیم 👥
سعی داشت منو با یه #شهید آشنا کنه...
زندگی نامه شهید ، نحوه شهادت🕊 ، رفتار و اخلاق و منش شهید و...
🔰چون علاقه زیادی به #شهید_بیضائی داشت ، اول درباره شهید بیضائی گفتیم☺️.
ازم پرسید: درباره ش چی میدونی؟ برام تعریف کن!منم یکم اطلاعاتی که درباره شهید🌷 داشتم رو به #محمدرضا گفتم.
🔰جاهایی که اشتباه📛 بود رو اصلاح میکرد.اطلاعاتش واقعا کامل بود👌. انگار سیره و منشش ، خودِ خودِ سیره و منش شهید بود...
🔰 بعد درباره
#شهید_حامد_جوانی
#شهید_رسول_خلیلی
#شهید_مهدی_عزیزی
و #شهید_عقیل_خلیلی گفتیم.
🔰این ها رو می شناختم...
تا این که اسم شهدایی رو گفت که تاحالا به گوشم هم نخورده بود😟!
#شهید_امیر_کاظم_زاده #شهید_حسن_شاطری #شهید_مهدی_نوروزی...
🔰وقتی به شهید نوروزی رسیدیم ، دل نداشت نحوه #شهادتش رو بهم بگه... قرار شد #گلزار شهدا 🌷سر مزار هرکدومشون بریم و برام تعریف کنه...
🔰اما...😔 راه شهدا رو پیش گرفت و به دیدارشون شتافت... #شهیدان_را_شهیدان_میشناسند
🔸به نقل از #دوست_شهید
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سال90 همان زمان که 🔅مصطفی احمدی روشن را به #شهادت رساندند به فاصله چند روز بعد محرم ترک در سوریه ب
شهید محرم ترک :
هر کجا #ظلمی باشد وظیفه ماست که حضور داشته باشیم.
❤️✨کسانی که ایشان را می شناسند می دانند که ایشان #استاد بسیاری از مدافعین حرم حضرت زینب ( سلام الله علیها ) بوده است که از جمله می توان به افراد زیر اشاره نمود :
#شهید_رضا_کارگر
#شهید_محمودرضا_بیضایی
#شهید_مهدی_عزیزی
#شهید_اکبر_شهریاری
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_رسول_خلیلی
روحش شاد و یادش گرامی
#شهید_محرم_ترک🌷
#اولین_شهید_مدافع_حرم
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_ابراهیم_هادی🌷 #شهید_حسین_معز_غلامی🌷 وقتي باشهيدي دوست بشي، کم کم مي شي مثل او... مثل دو نيمه
🔰ارادت #شهدا به #شهید_ابراهیم_هادی
از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به #ابراهیم_هادی داشتند.
🌷 #شهید_مهدی_عزیزی همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد.
🌷 #شهید_سیدمیلاد_مصطفوی هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل میرفت و با ابراهیمش خلوت میکرد.
🌷 #شهید_عباس_دانشگر هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید.
🌷 #شهید_هادی_ذوالفقاری که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری
ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود.
🌷 #شهید_علی_امرایی بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود.
🌷 #شهید_حمید_اسداللهی از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت.
🌷 #شهید_مصطفی_صدرزاده به عشق ابراهیم هادی، نام جهادیاش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه میکرد و مینوشت: «وقف در گردش» و به دیگران میداد.
🌷 #شهید_حسین_معزغلامی نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید میرفت.
🌷 #شهید_محمد_کامران از هم محلهایهای ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت.
🌷 #شهید_مرتضی_عطایی از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف میکند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتابها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقهمند به زندگی شهید شدند.
♦️هرکسی با یک شهیدی خو گرفت
♦️روز محشر آبرو از او گرفت
#دوست_شهید_من
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهدایی_شو
#شهیدان_الگوی_جذب_جوانان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣4⃣1⃣ به یاد #شهید_محمد_تاجبخش 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
0⃣5⃣1⃣ به یاد
#شهید_مهدی_عزیزی 🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
0⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_مهدی_عزیزی 🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
5⃣7⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰مهدی عزیزی کوچک #سربازی بود که در کوچه پس کوچه های🏘 تو در توی شهر قد کشید و با سرو قامتی به پایان خط دنیاییـ🌍 خود رسید.
🔰از او چند چیز بیشتر به #یادگار نمانده، یک لباس رزم👕 با درجه سروانی و دو جلد #قرآن و نگاه مادری که هر روز قامتش را در چارچوب خانه🏡 می جوید.
🔰مادرش می گوید: از کودکی مهدی خاص بود👌 حتی اولین کلامی که وی آموخت و بر زبان آورد " #شهیدم_من " بود چرا که وی در دوران جنگ به دنیا آمد و هم در خانواده و هم در تلویزیون📺 بحث #شهادت بسیار به گوشش رسید.
🔰پدر مهدی #ارتشی بود و در زمان جنگ در جزیره خارک به انجام ماموریت می پرداخت. مادر شهید🌷 میگوید در آن زمان مهدی #3سال بیشتر نداشت که من به فرزندانم می گفتم دعاکنید پدرتان و دیگر رزمندگان👥 سالم برگردند که با همان سن کم مهدی می گفت " من می خوام بزرگ بشم و #جبهه کار بشم"
🔰وقتی پدر خانه نبود🚷 مهدی احساس #بزرگی می کرد و سعی داشت هوای خواهر و برادرش را داشته باشد. مادر شهید در روحیه #جهادی چیزی از فرزندش کم ندارد👌 در صحبت هایش به راحتی می توان استقامت را لمس کرد و به چشمانش👀 خیره شد که از راه رفته پشیمان نیست❌
🔰با اینکه فرزندش #افلاکی شده اما هنوز خم به ابرو نیاورده و دفتر خاطرات ذهنش💬 با ذوق نام #مهدی ورق می خورد😍
#شهید_مهدی_عزیزی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد
🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک #زیرزمین تاریک و غبار آلود🌫 آقایی نورانی💫 بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست⁉️ وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته #دمشقم را ببرم "
🔹این خواب دو روز بعد با #خبرشهادت مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدا🌷 دیدند مطابقت پیدا کرد.
🔻مادر شهید می گوید: صد در صد از #راهی که انتخاب کردم راضی هستم👌 و این باعث #افتخار من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شـ⚡️ـک می کردم. #شهادت لیاقتش بود.
🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با #دل_سیر نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم👤 یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم💓 کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به #مهدی داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد😔 هر چه می خواهد #حاجت_روایش کن.
#شهید_مهدی_عزیزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد 🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این
🔰مشت های گره شده مهدی
🔸هر بار سوریه را نشان میدادند می دیدم که #مشت_هایش گره می شد و وقتی هم که می رفت میدانستم که در دل جنگ💥 هست ولی هیچ وقت از وی #نمی_پرسیدم چرا که می دانستم جوابی دریافت نمی کنم❌
🔹مهدی بسیار به مسائل #حفاظتی دقت داشت برای همین اطلاعاتی در مورد کارش به ما نمی داد🚫 حتی زمانی که #محرم_ترک اولین شهید مدافع حرم🌷 را آوردند به ما گفت یکی از دوستانم در غرب کشور #شهید شده و میروم به استقبال وی حتی به ما نگفت که این شهید در #سوریه بوده است.
🔸مهدی یکبار تصادف⚡️ کرده بود و ردی بر روی #پایش مانده بود میگفت "مادر اینا نشونه هست، اگر یک روز #سر نداشتم از این شناساییم کنید"
#شهید_مهدی_عزیزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰مشت های گره شده مهدی 🔸هر بار سوریه را نشان میدادند می دیدم که #مشت_هایش گره می شد و وقتی هم که می
🔸نورانی بود و دنبال نور می گشت💫 راه #میانبرش را پیدا کرده بود و هیچ چیز نمی توانست جلودارش باشد. تنها یک چیز به او #آرامش می داد و آن شهادت🌷 بود. همان چیز که به گفته مادرش به عنوان #اولین_کلام در کودکی به زبان آورد.
🔹نامش #مهدی بود و تاب دیدن اسارت دوباره #حضرت_زینب(س) را نداشت😔 چرا که رسم پروانگی در تار و پود وجودش بافته شده بود.
🔸جنگ 33 روزه یا جنگ #سوریه برایش فرقی نداشت چرا که حرف پیر مسجدشان هر روز در گوشش نجوا می شد که می گفت: #راه_شهادت را در دوران خودت بیاب.
🔹او نه برای #اسد رفت و نه برای پول💰 بلکه برای بی بی زینبی رفت که ندای "هَل مِن ناصر یَنصُرنی" اش را می شنید و تاب ماندن💓 در خود نمی یافت.
🔸از او عکس های📸 کمی به یادگار مانده؛ شاید حرف #پیر_جماران را شنیده بود که می گفت: "اینها دنیاست"
#شهید_مهدی_عزیزی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸نورانی بود و دنبال نور می گشت💫 راه #میانبرش را پیدا کرده بود و هیچ چیز نمی توانست جلودارش باشد. تنه
💢شاید دور از حقیقت نباشد وقتی می گویند همه #شهدا شبه هم هستند👥 نگاه به زندگی مهدی عزیزی که عزیز محله ای بود خالی از این واقعیت نیست؛ واقعیتی که گره خورده به #نامش شد در ساخت مسجد محل، مکبر بودنش و روزه هایی که بر خود از 9 سالگی #واجب کرد.
💢فعالیتش هایش در #بسیج او را شیفته حضور در سپاه کرده بود لذا پس از پیش دانشگاهی در دانشکده افسری #سپاه ثبت نام کرد📝 و تا سال سوم ادامه داد. آنطور که #مادر_شهید می گوید مهدی تنها متعلق به خانواده اش نبود❌ بلکه برای همه دلگرمی بود.
💢هیچ وقت از کارهایش که برای #رضای_خدا انجام میداد سخن به میان نمی آورد و هر بار خانواده از او جویای #کارهایش می شدند حرف را عوض می کرد☺️
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢شاید دور از حقیقت نباشد وقتی می گویند همه #شهدا شبه هم هستند👥 نگاه به زندگی مهدی عزیزی که عزیز محل
9⃣7⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰کوله بار او همیشه یک ساک با لباس های #خاکی بود. اما #آخرین_بار رفتن مهدی با همه رفتن ها فرق داشت. این را می شد به راحتی از سکنات شهید🌷 خواند.
🔰روزهای آخر مهدی با روزهای دیگرش تفاوت بسیار داشت😔 یکبار من را صدا کرد و گفت #مادر یک سوال می پرسم صادقانه👌 جواب بده. پرسید اگر زمان #امام_حسین(ع) بود و من می خواستم بروم شما چه می گفتید⁉️ گفتم یقینا صدتای تو فدای امام حسین(ع).
🔰گفت مادر الان هم آن زمان است و هیچ فرقی نمی کند❌ اگر ما نرویم🚷 گویی دوباره دست حرامی ها به #حضرت_زینب(س) رسیده است و او را به اسارت برده اند😭 اگر امروز نرویم بر خلاف دستور #رسول_خدا(ص) عمل کردیم که فرمودند اگر صدای مظلومی را آن سوی عالم شنیدی و نروی #کافری. با این حرف ها اجازه رفتنش را از ته دل♥️ دادم.
🔰شهید قبل از رفتن از پدر و مادر تنها یک چیز می خواست و آن اینکه بعد از خبر #شهادتش آبرو داری کنند و نگویند ای کاش ...❌ به پدر مادر گفت که با #اختیار خود می رود و هیچ اجباری در رفتن نیست.
🔰شهید از مال دنیـ🌍ــا چیزی نداشت جز یک موتور که آن را در ایام #فاطمیه از وی دزدند. وی وقتی خبر دزدیده شدن موتورش را به #مادر داد گفت" درویش بودیم و درویش تر شدیم"
🔰مهدی در 31 سالگی📆 و یک روز مانده به ماه مبارک کوله بار به سمت #سوریه می بندد اما هنوز نام کسی به نام همسر💞 در شناسنامه اش نقش نبسته بود. ما برای وی #دختر_شهیدی را پیدا کرده بودیم که از هر لحاظ مناسب بود 💥اما مهدی می گفت "نه✘ دست بردارید. آن بنده خدا چه گناهی کرده که هم فرزند شهید و هم #همسرشهید باشد"
#شهید_مهدی_عزیزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد
🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک #زیرزمین تاریک و غبار آلود🌫 آقایی نورانی💫 بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست⁉️ وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته #دمشقم را ببرم "
🔹این خواب دو روز بعد با #خبرشهادت مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدا🌷 دیدند مطابقت پیدا کرد.
🔻مادر شهید می گوید: صد در صد از #راهی که انتخاب کردم راضی هستم👌 و این باعث #افتخار من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شـ⚡️ـک می کردم. #شهادت لیاقتش بود.
🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با #دل_سیر نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم👤 یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم💓 کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به #مهدی داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد😔 هر چه می خواهد #حاجت_روایش کن.
#شهید_مهدی_عزیزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد 🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این
🍁مهدی به همراه تعدادی از دوستانش به دیدن آیتالله #حقشناس رفته بودند که آیتالله از بین دوستانش، فقط به مهدی یک #دستمال داده و گفته بود اشکهایی😭 که برای امام حسین (ع) میریزی را با این دستمال پاک کن و آن را نگهدار تا در کفنت بگذارند.
🌾به دوستانش نیز گفته بود #احترام این آقا را خیلی داشته باشید👌 بار دیگر هم که به دیدن ایشان رفته بودند، آیتالله به محض اینکه #مهدی را میبیند گریه میکند😭
🍁مهدی همیشه به جز روزهای عید لباس مشکی⚫️ به تن داشت و معتقد بود که بعد از مصیبت #حضرت_زینب (س) باید همیشه عزادار بود، در آخر نیز به توصیه خودش تربت #کربلا و دستمال اشکش را در کفنش گذاشتند.
راوی:مادر شهید
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁مهدی به همراه تعدادی از دوستانش به دیدن آیتالله #حقشناس رفته بودند که آیتالله از بین دوستانش،
به برادرش مجید زنگ زده بود📞 گفته بود:
🔸 #آقا منو دعوت کرده. خوب به حرفهام گوش کن!
👈مواظب مامان و بابا باش. به اونا بگو هیچ وقت بی تابی نکنن❌ هر وقت دلشون گرفت؛ برن #بهشت_زهرا(س)، مشکلشون را #حل_میکنم....
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
به برادرش مجید زنگ زده بود📞 گفته بود: 🔸 #آقا منو دعوت کرده. خوب به حرفهام گوش کن! 👈مواظب مامان و
#خاطرات_شهید
🔸بارها از او خواستیم لباس مشکی خود را از تن در آورد اما او قبول نمیکرد❌ میگفت تا دنیا دنیاست ما عزادار #حضرت_زهرا(س) هستیم
🔹یک روز زن همسایه که با یک جعبه شیرینی🍱 برای عیادت آمده بود گفت خوبیت ندارد شما مریض هستید و مهدی #مشکی پوشیده
🔸به مهدی گفتم #اقامهدی مردم فکر میکنند تو همیشه عزادار هستی. اما مهدی گفت: کی گفته ما عزادار نیستیم⁉️ ما تا قیام قیامت عزادار حضرت زهرا و بچه هاشیم 😔
•فقط دو پیراهن طوسی و قهوه ای داشت که ایام #میلاد به تن میکرد
راوی: مادرشهید
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خاطرات_شهید 🔸بارها از او خواستیم لباس مشکی خود را از تن در آورد اما او قبول نمیکرد❌ میگفت تا دنیا
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد
🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این خواب می بیند که از یک #زیرزمین تاریک و غبار آلود🌫 آقایی نورانی💫 بیرون آمد. از آن اقا پرسید که اینجا کجاست⁉️ وی پاسخ داد " آمده ام سرباز خسته #دمشقم را ببرم "
🔹این خواب دو روز بعد با #خبرشهادت مهدی تعبیر شد و با صحنه هایی که خانواده شهید در معراج شهدا🌷 دیدند مطابقت پیدا کرد.
🔻مادر شهید می گوید: صد در صد از #راهی که انتخاب کردم راضی هستم👌 و این باعث #افتخار من است. اگر برای مهدی غیر از این پیش می آمد من باید شـ⚡️ـک می کردم. #شهادت لیاقتش بود.
🔸مهدی حالت خاصی داشت. هیچ وقت نمی توانستم وی را با #دل_سیر نگاه کنم. برای همین هر وقت می آمد جلوی پایم می نشست سریع بلند می شدم👤 یا می آمد جلویم می ایستاد سرم را پایین می انداختم گویی قلبم💓 کَنده می شد. این حالت را از کودکی نسبت به #مهدی داشتم. هر وقت در نماز می نشست ساعت ها دست به دعا بود وگردنش کج. من میگفتم خدا من که نمی دانم این چه می خواهد😔 هر چه می خواهد #حاجت_روایش کن.
#شهید_مهدی_عزیزی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰خوابی که خبر از شهادت مهدی را داد 🔸دو روز مانده به #شهادت مهدی مادر بزرگش خوابی می بیند. وی در این
2⃣0⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
📿مادر شهید:
🍁 از بچگی فردی #خاص بود و هیچ وقت گریه نمیکرد، طوری بود که من گمان کردم مشکلی دارد که گریه نمیکند اما دیدم نه، او فقط #لبخند میزند. خیلی زود راه افتاد و اولین کلامی که به زبان آورد «شهیدم کن» بود طوری که مادربزرگش تعجب میکرد که زبانش با این کلمه باز شده است.
🍁از پولش چیزی برای خود پسانداز نمیکرد و همیشه آن را به دیگران #کمک میکرد و با #شهید_ابراهیم_هادی ارتباط عاطفی زیادی داشت.
🍁هر كسي با هر منش و رفتاري اگر با او ارتباط برقرار مي كرد، با او #رفيق مي شد. مهدي مي گفت كه شايد اين رفتار و اين اخلاق من #تأثير خودش را بگذارد و از راه اشتباهي كه انتخاب كرده اند برگردند. مهدي در #عمل جذب حداكثري داشت.
🍁او پای ثابت مکتب آیت الله حق شناس بود، یه روز به همراه تعدادی از دوستانش به دیدن آیتالله #حقشناس رفته بودند که آیتالله از بین دوستانش، فقط به مهدی یک #دستمال داده و گفته بود اشکهایی😭 که برای امام حسین (ع) میریزی را با این دستمال پاک کن و آن را نگهدار تا در کفنت بگذارند.
🍁در يك جلسه كه مهدي در محضر استاد ميرود، آيتالله حقشناس تا او را ميبيند به #گريه ميافتد. دوستانش تعجب ميكنند كه چرا استاد گريه ميكند و چه رازي بين او و مهدي وجود دارد؟ و هيچكسي نميدانست كه مرد خدا در چهره آفتاب سوخته شاگردش، نور #شهادت را ميبيند. مهدي همه راز و نيازش با امام حسين(ع) بود.
🍁مهدی همیشه به جز روزهای عید لباس مشکی⚫️ به تن داشت و معتقد بود که بعد از مصیبت #حضرت_زینب (س) باید همیشه عزادار بود، در آخر نیز به توصیه خودش تربت #کربلا و دستمال اشکش را در کفنش گذاشتند.
راوی:مادر شهید
#شهید_مهدی_عزیزی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📿 🏝اســـم #پنــــجشنبه كه می آيد ناخــودآگاه ياد مسافران بهشتی🌸 🌴میافتيم.با #هدیه ای به زیبایی🥀 #ف
6⃣4⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا 🌷
💢هر سه شب قدرِ✨ سال ۹۶، مهمان #شهدای بهشت 🌸زهرا بودیم.
از بعد افطار می رفتیم تا سحر. آقانوید اهل یک جا #نشستن نبود. به مزار خیلی از شهدا سر می زد. .شب 🌙۲۱ ام اما بیشتر، کنار مزار #شهیدرسول نشسته بود، شاید سه ساعت⏰ پایین پایِ #شهید بود، گاهی سر به سنگِ کربلایی شهید میگذاشت و نجوا میکرد و با صورت خیس از اشک،😢 سر بلند می کرد.
♨️گاهی گوشی📱 به دست دعا می خواند و در عین #معنویتی هم که داشت اگر رفیقی رو سر مزار می دید تعریف و سر به سر #گذاشتناش هم به راه بود…
سرمزار چه گفت و چه چیزهایی شنید، نمیدانم، اما هرچه بود، #توانست رزق #شهادت رو برای سالش بگیره و تنها امضای سرنوشت سازِ حضرت صاحب الامر(عج)، پایین برگه تقدیرش نیاز بود…
💢شب 🌟۲۳ ام، بعد از اتمام مراسمِ حاج #شیخ_حسین_انصاریان راهی #بهشت_زهرا شدیم. نزدیکِ اذان صبح 🌥
بود که رفتیم کنارمزار
#شهید_مهدی_عزیزی.
این شهید عزیز سحرگاه ۲۴ رمضان سال ۹۲ #شهید شدند. گفتیم نزدیک سالگرد شهادتش هست و به برکت این روز، ان شالله به ما عنایت می کنه.اونجا آقانوید با حال منقلبی زیارت #عاشورا و روضه خواند و بعد گفت بریم به شهدا سر بزنیم.
♨️بین الطلوعین⛅️ آن روز، فرصت #طلایی و نهایی بود. تک تکِ مزار شهدای مدافع حرم و #شهدایی که بهشون ارادت خاص 🌷داشت، باهم رفتیم. تک تکِ این مزارها رو خم می شد، #می بوسید و براشون سوره قدرمیخواند و زیر لب چیزی میگفت.
آخرین مزار مزار #شهید_محرم_ترک بود، اولین شهیدِمدافع حرم.
💢بعد از #خواندن سوره قدر، آهی کشید و اینبار بلند گفت: " شهدا اومدم تک تک تون رو #بوسیدم، هدیه دادم بهتون و خواستم واسطه بشید. دعاکنید🤲 برای ما هم امضا کنند….."
حتما همان لحظه ها، #تقدیر سالش به محضرِ امام زمان (عج) رسیده و مولا با لبخندی شیرین،
♨️شهادت در معرکه را همانطور که دوست داشت، برایش امضا کردند…
ان شاﺀالله #تقدیر سال ما هم لبخند☺️ به لب مولامون آورده باشه✨
🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸
#سبک_زندگی_شهدا
#شهید_نوید_صفری
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣0⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷 📿مادر شهید: 🍁 از بچگی فردی #خاص بود و هیچ وقت گریه نمیکرد، طوری بود که من
♡بسم رب الشهدا🌸🍂
🔅دست برد سمت شبکه های #ضریح و دخیل بست. دلش💕 مانند دستانش گره خورد به #شش_گوشه ای که قرار بود حاجت روایش کند ، بیقراری میکرد گویی در #منجلابی فرو رفته که هیچ راه نجاتی ندارد.❌
🔅و دقیقا حس میکرد در منجلاب #گناه 🔞فرو رفته و کسی نیست تا دست دلش را بگیرد و او را از این منجلاب #نجات دهد و تا منتهیٰ الیه آرزویش یعنی #شهادت برساند.
دلش گرم بود به #ارباب ، اربابی که دلش نمیآمد نوکرش بیش از این عذاب بکشد که درخواستش را خواند و امضاء زد و نام #مهدی در زمره شهیدان ثبت شد.
🔅به گمانم از همان اول #مهدی ته قصه را خوانده بود که زبانش با کلمه "شهیدم من" باز شد و تا آخرین لحظه سعی کرد #شهید باشد تا شهید شود...
مادرش اما نمیخواست #شیرینی این #سعادت_ابدی را به کام پسرش تلخ کند که به همه سفارش کرد: این لحظه برای پسرم خیلی شیرین است، مواظب باشید این #شیرینی را به کامش تلخ نکنید.
🍃تولدت مبارک مدافع. 🎉
✍نویسنده : #مهدیه_نادعلی
به مناسبت ایام ولادت
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♡بسم رب الشهدا🌸🍂 🔅دست برد سمت شبکه های #ضریح و دخیل بست. دلش💕 مانند دستانش گره خورد به #شش_گوشه ا
🔸نورانی بود و دنبال نور می گشت💫 راه #میانبرش را پیدا کرده بود و هیچ چیز نمی توانست جلودارش باشد. تنها یک چیز به او #آرامش می داد و آن شهادت🌷 بود. همان چیز که به گفته مادرش به عنوان #اولین_کلام در کودکی به زبان آورد.
🔹نامش #مهدی بود و تاب دیدن اسارت دوباره #حضرت_زینب(س) را نداشت😔 چرا که رسم پروانگی در تار و پود وجودش بافته شده بود.
🔸جنگ 33 روزه یا جنگ #سوریه برایش فرقی نداشت چرا که حرف پیر مسجدشان هر روز در گوشش نجوا می شد که می گفت: #راه_شهادت را در دوران خودت بیاب.
🔹او نه برای #اسد رفت و نه برای پول💰 بلکه برای بی بی زینبی رفت که ندای "هَل مِن ناصر یَنصُرنی" اش را می شنید و تاب ماندن💓 در خود نمی یافت.
🔸از او عکس های📸 کمی به یادگار مانده؛ شاید حرف #پیر_جماران را شنیده بود که می گفت: "اینها دنیاست"
#شهید_مهدی_عزیزی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بارها از او خواستیم لباس مشکی خود را از تن در آورد اما او قبول نمیکرد.
میگفت تا دنیا دنیاست ما عزادار حضرت زهرا هستیم.
یک روز زن همسایه که با یک جعبه شیرینی برای عیادت آمده بود، گفت: خوبیت ندارد شما مریض هستید و مهدی مشکی پوشیده.
به مهدی گفتم: آقا مهدی مردم فکر میکنند تو همیشه عزادار هستی
اما مهدی گفت: کی گفته ما عزادار نیستیم؟ ما تا قیام قیامت عزادار حضرت زهرا و بچه هاشیم...
فقط دو پیراهن طوسی و قهوه ای داشت که ایام میلاد به تن میکرد.
راوی: مادر شهید 💚
#شهید_مهدی_عزیزی 🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بار اخر به من گفت مامان یک سوال دارم از ته دلت جوابم را بده. اگر زمان امام حسین بود و من میخواستم بروم به سپاه امام حسین!تو چه میگفتی؟! من هم گفتم: صد تا چون تو فدای امام حسین(ع) گفت:من خودم راهم را انتخاب کردم، فردا نکند ناراضی شوی که این کار شیطان است. بعد شهادتم دلخوری نکن که کار شيطان است... و رفت. من هم به او افتخار میکنم.
#شهید_مهدی_عزیزی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh