eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
مراسم شام میلادکریم اهل بیت (علیه السلام) 💺سخنران:استادهاشمی محجوب 🎤مداح:کربلایی صادق احمدی 📆زمان:31اردیبهشت حرکت ساعت17:15 نبش استادیوسفی24جلوی درب مسجدالمنتظر(عج الله) 🚪مکان:مشهد؛ عبادی33 حسینیه ی مسجد موسی بن جعفر(علیه السلام) خواهران برادران (علیه السلام) 🌹🍃🌹🍃 کانال شهیدنظرزاده 👇👇👇👇👇👇👇👇 @ShahidNazarzadeh
4_5987885576919975569.mp3
3.71M
❤️ مدح بسیار زیبا در وصف #امام_حسن_مجتبی (ع) 💚تا نیمه ماه رمضان هست، گدا هست 🎤🎤 با صدای مهدیار رمضانی معروف به #مهدیار_خراسانی پسربچه ۴،۳ ساله مشهدی 📅 شب پانزده ماه رمضان ۹۸ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - شخصیت امام حسن مجتبی - حجت الاسلام رفیعی.mp3
4.05M
🎧شخصیت #امام_حسن_مجتبی (ع) #سخنرانی بسیار شنیدنی👌👌 🎤حجت الاسلام #رفیعی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‍ 🖤چند ساعتی⏰ از افطار گذشته و آرام آرام خود را به جان می‌رساند.جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است ♥️غربت میراث . دیروز میان امروز میان خانه 🏡 فردا میان آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زمین بخورد! 🖤چشم بر هم می‌گذارد که حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در برادرانه... سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام می‌کند ♥️دستان برادر را می‌گیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بودکمی آنطرف تر مردانه را فرو می‌دهد.دل 💓نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟ 🖤چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های😥 خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"حسین لب تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" ♥️و پاسخش اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر.موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است در حجره، مادر را می‌بیند.با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش با لبخند 😊نگاهش می‌کنند. 🖤زینب را به می‌سپارد و حسین را به عباس.صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند وماتم را به آغوش می‌کشد ♥️ زینب سر بر برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری،برادرش را خاک کند. 💔 به مناسبت سالروز شهادت🏴 (ع) 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◾️چند ساعتی⏰ از افطار گذشته و آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند. می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است غربت میراث دیروز میان امروز میان خانه 🏡 فردا میان و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی شده است 🍂نگاه تارَش به آب 💧اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در برادرانه. (علیه‌السلام) سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام می‌کند. برادر را می‌گیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔 ◾️کمی آنطرف تر مردانه بغضش را فرو می‌دهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد⁉️😥 چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"حسین لب تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، 🍂آن روز کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است در آستانه حجره، مادر را می‌بیند. با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش علی با ☺️ نگاهش می‌کنند. زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند ◾️پیکرِ تیرش☄ را به خاک می‌سپارند وماتم را به آغوش می‌کشد😭 زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری،برادرش را خاک کند. به مناسبت سالروز شهادت (ع) ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃چند ساعتی از افطار گذشته و آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند. جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است😓 🍃غربت میراث . دیروز میان ، امروز میان خانه ،فردا میان و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است... 🍃نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺 🍃چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در آغوشی برادرانه... سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر، هق هقش را درون سینه آرام می‌کند. 🍃دستان برادر را می‌گیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔 🍃کمی آنطرف تر مردانه بغضش را فرو می‌دهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟😥 🍃چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن" 🍃حسین لب می‌گشاید تا شاید پاسخِ سوالش، کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔 🍃در آستانه حجره، مادر را می‌بیند. با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش با لبخند نگاهش می‌کنند. 🍃زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند... 🍃پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند و ماتم را به آغوش می‌کشد. زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری، برادرش را خاک کند. 😞 🕊به مناسبت سالروز (ع) ✍نویسنده : 📅تاریخ انتشار : ۲۲ شهریور ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃چند ساعتی از افطار گذشته و آرام آرام خود را به عمق جان می‌رساند. جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود غریب است😓 🍃غربت میراث مادریست. دیروز میان کوچه، امروز میان خانه ،فردا میان و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است... 🍃نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های است، نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد! 🍃چشم بر هم می‌گذارد که پرده حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در آغوشی برادرانه... حسین علیه‌السلام سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر، هق هقش را درون سینه آرام می‌کند. دستان برادر را می‌گیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔 🍃کمی آنطرف تر مردانه بغضش را فرو می‌دهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟ 🍃چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن" 🍃حسین لب می‌گشاید تا شاید پاسخِ سوالش، کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟"و پاسخش قطره اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است😔 🍃در آستانه حجره، مادر را می‌بیند. با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، پیامبر و پدرش علی با لبخند نگاهش می‌کنند. 🍃زینب را به حسین می‌سپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند... 🍃پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند و ماتم را به آغوش می‌کشد. زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری، برادرش را خاک کند. 🕊به مناسبت سالروز (ع) ✍نویسنده : 📅تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۴۰۰ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✌️ یعنی میشه.... یک روز بقیع هم... به زیبایی ساخته بشه!؟ بشه ملجا دردهای آدمیان!؟ بشه محل توکل و توسل!؟ امان از خرابه بقیع...:)))) ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
30.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ شعرخوانی شهید مدافع حرم علی بیات همراه همرزمانش در وصف (ع). ▪️انتشار به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (ع) 🩸«شهید مدافع حرم محمدرضا (علی) بیات» فرزند حسن هفتم بهمن‌ سال ۱۳۶۵ به‌ دنیا آمد. او اهل تهران بود و در دفاع از حریم اهل بیت (ع) در میدان مقاومت خوش درخشید. ◇ شهید بیات یکی از فرمانده گردان‌های لشکر فاطمیون بود که در ۲۴ فروردین سال ۱۳۹۵ در ارتفاعات «العیس» در حومه «حلب» سوریه به شهادت رسید و پیکرش مفقودالاثر شد. ◇ پیکر مطهر شهید بعد از گذشت ۵ سال از شهادتش، طی عملیات تفحص پیکر مطهر شهدا در سوریه، کشف و هویتش از طریق آزمایش DNA شناسایی شد و به آغوش خانواده بازگشت و در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد. (علی) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
30.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ شعرخوانی شهید مدافع حرم علی بیات همراه همرزمانش در وصف (ع). ▪️انتشار به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (ع) (علی) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh