🍀🥀🍀🥀🍀
🌾صبح شد
این صبـ☀️ـحگاه روشن و #زیبا بخیر
🌾بامداد دلکش💓
و دلچسب و #روح_افزا بخیر
🌾صد سلام از من
به #دستان پر از مهر شما
🌾صبح من، #صبح_شما
صبح همه دنیا #بخیر 😍
#شهید_غلامحسین_بسطامی🌷
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
♦️به این #تصویر خیره شو و تمام عاشقانه💞 های #دنیا را ببین..
💫این #چشمان یک مادر #شهید است
وقتی برایش خبر پیدا شدن
#پیکر پسرش را بعد از ۲۸ سال آوردند
♦️خیره شده به #دستان همسرش
که #میلرزد و میگرید...!
مادر شهید
#محسن_نبوی بعد از #شنیدن خبر بازگشت پیکر فرزندش😔💔
#شهید_محسن_نبوی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#تلنگرانہ💥
🌸🌱عزیزے#نقلمےڪرد:
🌸🥀در خواب #امام_زمان💚 علیه السلام را دیدم.... ڪه با #دستان مبارڪشان از شانه هایم گرفته و فرمودند:
☝️از جوانیت #استفاده ڪن.
🌸🥀از #خواب ڪه بیدار شدم،
بسیار فڪر ڪردم ڪه #چگونه مے توانم از جوانیم استفاده کنم⁉️
🏴 ایام #محرم بود و شب 🌜رفتم هیئت.روحانے هیئت در بین #سخنانشان گفت:🌱
🌸🥀 جوانان از #زمان جوانیتان استفاده ڪنید،
که یڪے از بهترین استفاده از جوانے
خواندن #زیارتعاشورا ❣
در هر روز است.
بنده #متوجه شدم ڪه منظور حضرت خواندن هر #روزه ی زیارت #عاشورا است.🍂
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهادت_امام_حسن_مجتبی(ع) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
◾️چند ساعتی⏰ از افطار گذشته و #زهر آرام آرام خود را به عمق جان میرساند.#جگرش میسوزد ولی افسوس که در خانه خود #غریب است
غربت میراث #مادریست دیروز میان #کوچه امروز میان خانه 🏡
فردا میان #گودال و آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی #غرق شده است
🍂نگاه تارَش به #کوزه آب 💧اما فکرش میان کوچه های #بنی_هاشم است نکند در این تاریکی، زینبش زمین بخورد!🥺چشم بر هم میگذارد که پرده حجره کنار میرود: "برادرم حسن" و فرو میرود در #آغوشی برادرانه. #حسین (علیهالسلام) سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام میکند. #دستان برادر را میگیرد. سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بود💔
◾️کمی آنطرف تر #عباس مردانه بغضش را فرو میدهد. دل نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد⁉️😥 چشمان بیفروغش روی اشکهای #زینب خیره میماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"حسین لب #میگشاید تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه حسن کم کند :"حسن جان! نمیگویی،
🍂آن روز #میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" و پاسخش قطره اشکی میشود میانِ موهای سپیدِ برادر. موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است در آستانه حجره، مادر را میبیند. با همان #چادر_خاکی، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، #پیامبر و پدرش علی با #لبخند☺️ نگاهش میکنند. زینب را به حسین میسپارد و حسین را به عباس. صدای شیون که بلند میشود، بار دیگر #مدینه رخت عزا بر تن میکند
◾️پیکرِ #غرق تیرش☄ را به خاک میسپارند وماتم #بقیع را به آغوش میکشد😭 زینب سر بر شانه برادرش از کوچه های بیوفای مدینه میگذرند. اما #حسین چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری،برادرش را خاک کند.
#امان_از_غریبی
به مناسبت سالروز شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع)
✍نویسنده: #زهرا_قائمی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh