🌷شهید نظرزاده 🌷
روزے ڪہ از نردبان #شهادت بہ #آسمان رسیدے، دل بہ تو بستم... مدتهاست میان من و تو #رمز و رازیست عمیق
2⃣5⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹سال ۸۲ بود که وارد #سپاه شد.
درسال ۱۳۸۰ لباس دامادی😍 ، به تن کرد و سال ۸۳زندگی مشترک 💞خود را آغاز کردند.
#ثمره ازدواجشان دو فرزند مےباشد.
🔸ماه #شعبان بود که تصمیم گرفت راهی #سوریه شود و داوطلبانه رهسپارشد.
🔹با فرا رسیدن ماه 🌙مبارک #رمضان، رضا به گونه ای برنامه ریزی 📝کرد که در هر منطقه، مدت زمان #شرعی روحضور داشته باشد تا بتواند روزه هایش را بگیرد...
🔸 رضا در آن شرایط #سخت، گرمای شدید منطقه😪 و همچنین فشار زیاد کارهایی که بر دوشش بود ، بر روزه گرفتن #مقید بود.
🔹 خیلی هم عجله ای برای #افطار کردن نداشت❌، نماز مغرب و عشا رو اول وقت می خواند بعد افطار میکرد
🔸دیگر #ویژگی رضا، خواندن نماز شب بود که هرشب🌙 ، آرام و بی صدا با تمام سختی های موجود در منطقه ،شبها #نمازشب می خواند...
#شهید_رضا_کارگر🌷
#شهید_مدافع_حرم 🕊❤️
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣7⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠 عیادت علامه جعفری از ابراهیم هادی 🔰در محله ای که ابـراهیـم حضور داشت #علام
🔻هادی به سوی سیدالشهداء علیه السلام
📖 #ابراهیم شهید شد، اما #هیئت که یادگارش بود در محل برقرار ماند. در همان ایام #دفاع_مقدس، یکبار ابراهیم را در عالم رویا مشاهده کردم.
📖 او در یک #باغ زیبا حضور داشت و برخی از دوستانش درکنار اوبودند.
جلو رفتم و سلام کردم. میخواستم حرفی بزنم و بپرسم که #ثمره آن همه هیئت رفتن چه شد!؟
📖قبل از اینکه چیزی بگویم خودش جلو آمد و گفت: سیدعلی، زمانی که شهید شدم و افتادم، آقا #اباعبدالله علیه السلام آمدند و مرا در آغوش گرفتند و....
📚سلام بر ابراهیم ۲
#شهید_ابراهیم_هادی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌿✨علی عابدینی» یکی از این #شهدای نیروهای یگان ویژه #صابرین بود که همراه با تعدادی دیگر از همرزمان خو
4⃣1⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔆علی اولین #ثمره زندگی مشترکمان است که در صبح🌤 25 مرداد ماه سال 1367 📆به دنیا آمد. اسمش را #علی گذاشتیم تا قدمش برای ما بسیار با برکت باشد.
💎قبل از به دنیا آمدنش، #نذر کردیم اگر بچه 👶سالم به دنیا بیاید او را بیمه اهل بیت (ع) کنیم. هر سال در روز عاشورا 🏴به یاد #حضرت علی اصغر (ع) بین عزاداران با دست #خودش نذری پخش می کرد؛
🔆علی این کار را خیلی #دوست داشت و آرزو می کرد که بتواند دل 💓اهل بیت (ع) را شاد کند. هیچ وقت به یاد نداریم که در مقابل #بزرگترش بی ادبی کند و هر کسی با اولین برخورد #شیفته اخلاق، منش و رفتار او می شد.✅
💎از دوران کودکی و #نوجوانی او را به مسجد 🕌و مراسمات مذهبی می بردیم؛ حتی اگر هوا 🌬سرد و بارانی🌧 بود، #مادرش با صبر و حوصله لباس👚 تنش می کرد.
🔆بزرگتر که شد خودش با دوچرخه🚲 برای نماز به #مسجد می رفت. یکی از اعضای فعال بسیج محل بود. سال 1385📅 طی #فراخوان استخدام سپاه پاسداران عضو این نیرو شد. پوشیدن #لباس پاسداری را خیلی دوست داشت و همیشه خودش را سرباز امام زمان (عج) می دانست.
💎از همان دوران کودکی #فرزندی آرام و خوش برخورد بود. چون یکی از عموهایش به نام علی اصغر در جبهه به #شهادت رسیده بود راه و روش زندگی را از عمویش الگو گرفت. هر کس که او را می دید، اقرار می کرد انگار #شهید علی اصغر زنده شده است.
🔆به هیچ وجه برای حقانیت #کلامش قسم جلاله نمی خورد و همیشه می گفت وجدانا درست می گویم. سجده های📿 طولانی اش بعد از #نماز حتی زمانی که به سن تکلیف نرسیده بود، #برایم عجیب بود. نماز می خواند و می گفت این را به #خاطر عمو می خوانم.
راوی: پدر بزرگوار شهید
#شهید_علی_عابدینی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh