eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ♦شهدا من از گفتن شرمنده ام شرم دارم رضایت نامه را گذاشت جلوی #مادرش. چه #امضا بکنی، چه امضا نکنی، من میرم! اما اگر امضا نکنی من #خیالم راحت نیست.شاید هم جنازه ام پیدا نشه! در #دل مادر آشوبی به پا شد. رضایت نامه را امضا کرد. پسر از شدت #شوق سر به سر مادرش میگذاشت. - #جنازه ام را که آوردند، یه وقت خودت را گم نکنی . #بیهوش نشی هااا #چادرت را هم #محکم بگیر! 🍃🌺🍃🌺🍃 تو چه با #غیرت نگران #چادر مادرت بودی و مردان #شهر من چه #راحت چادر از سر #زنانشان برداشتند. من از گفتن شرمنده ام #شرم دارم!! 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سادگی #نگاهت .. آنگاه که بر عمق جانم می نشیند ... #شرم حضورم را در سکوت چشمانت می بینم  و وجودم سراسر .. پر می شود از #احساس_گناه .. و من هنوز در جدال گناه و استغفار #موج می خورم .. #گناه_نکنیم #شهید_ابراهیم_هادی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣ همه جا غرق دعا می شوم از #آمدنت معنی اشک ودعا چيست برايم بنويس خون دل خوردنت از بارگناهان من است معنی #شرم وحيا چيست برايم بنويس #اللهم_عجل_ولیک_الفرج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
★میریزد از ین غــ💔ـم ✩عرق ز رویم ✩دیگـر چه بگویم⁉️ که ★شکسته ست سبویم ★ای کاش که بر ✩آتش جان خاک بریزند ✩با نشد از غم او ★دست بشویم😔 ★حرفی نزد از ماندن👤 و ✩بستم را ✩انگار خبر داشت که ★دلبسته💞 اویم ★بعد از مرا هر نفسی ✩آه کشنده ست😢 ✩ که آغوش ★گشودست به رویم 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 5⃣1⃣ 💢 تو چشم به 🌫مى دوزى... قامت دو نوجوانت را دوره مى کنى و مى گویى : این کار را به شما مى گویم تا ببینم خودتان چه مى کنید. عون و محمد هر دو با مى پرسند:رمز؟!و تو مى گویى : آرى، 🔒 رضایت امام به رمز این کلام ،گشوده مى شود. بروید، بروید و امام را به بدهید. همین... به مى رسید...اما... 🖤هر دو با هم مى گویند: اما چه مادر⁉️ را فرو مى خورى و مى گویى : مى خورم به حالتان . در آن سوى هستى ، جاى مرا پیش خالى کنید.... و از ، آمدن و پیوستنم را بخواهید.هر دو را به حلقه اشک 😢چشمهاى تو مى دوزند و پاهایشان مى شود براى رفتن... 💢 مادرانه تشر مى زنى :بروید دیگر، چرا ایستاده اید؟!چند قدمى که مى روند، صدا مى زنى:راستى! و هر دو بر مى گردد.سعى مى کنى محکم و آمرانه سخن بگویى:همین باشد. برنگردید براى وداع با من ، پیش چشم حسین.و بر مى گردى... 🖤و خودت را به درون خیمه 🏕مى اندازى و تازه نفس اجازه مى یابد براى رها شدن و مجال پیدا مى کند براى ترکیدن و اشک 😭راه مى گشاید براى آمدن. به گریه مى گذرد؟ از کجا بدانى ؟فقط وقتى طنین به رجز در میدان مپیچید،... به خودت مى آیى و مى فهمى که کلام رمز، کار خودش را کرده است و پروانه از سوى امام صادر شده است. 💢 شاید این باشد که صداى فریاد عون را مى شنوى... از آنجا که همیشه با تو و دیگران ، آرام و به مهر سخن مى گفته.... نمى توانستى تصور کنى که ذخیره و ظرفیتى از فریاد هم در حنجره داشته باشد. ، دل تو را که از خودى و مادرى، مى لرزاند، چه رسد به دشمن که پیش روى او ایستاده است: 🖤آهاى دشمن ! اگر مرا نمى شناسید، بشناسید! این منم فرزند طیار، شهید که بر تارك بهشت🌸 مى درخشید✨ و با بالهاى سبزش در فردوس پرواز 🦋مى کند. و در روز حشر چه افتخارى برتر از این ؟!ذوق مى کنى از اینهمه و و این اشک که مى خواهد از پشت پلکها سر ریز شود، است.... 💢 اما اشک و و آه ، همان چیزهایى هستند که در این لحظات نباید خودى نشان دهند. حتى بنا ندارى پا را از خیمه بیرون بگذارى . آن هنگام که بر تل پشت خیمه⛺️ ها مى رفتى و و میدان را نظاره مى کردى ، فرزند تو در میدان نبود.اکنون از درآمدن و در پیش چشم حسین ظاهر شدن یعنى به رخ کشیدن این دو هدیه کوچک. 🖤 و این دو گل 🌷نورسته چه دارد پیش !اگر همه جوانان عالم از آن تو بود، را فداى یک نگاه حسین مى کردى و عذر مى خواستى . اکنون از این دو هدیه کوچک، کافیست تا تلاقى نگاه تو را با حسین پرهیز دهد...🍂 ...... 🍃🌹🍃🌹 @sHAHIDnAZARZADEH