eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌷بسم رب الشهدا والصدیقین🌷 🌺به مناسبت سالروز شهادت 🕊شهید_حجت‌الله_گلمحمدی ⬅تاریخ تولد‌: ۱۶ /۳/ ۱۳۴۷ ⬅تاریخ شهادت: ۲۹ /۳/ ۱۳۶۳ 🕊محل شهادت : قصر شیرین 🥀مزار شهید: بهشت زهرا 📚فرزندان زهرا(س)خوب آموخته اند رسم دلبری را و میدانند چگونه با عاشقیِ خود انتقام سیلی مادرشان را بگیرند ... 👌آموخته اند که عشق سن و سال نمیشناسد و میتوان کوچک بود اما همچون بزرگان ؛ به آسمان پرواز کرد و در آغوش گرفت خداوندِ جان را .... من را میبینی ؟! ⬅دستانم را زنجیر گناه بسته و شرم میکنم که به صورت معصوم شما خیره شوم ؛ زانوهایم از فرط زمین خوردن همچون سرخیِ آتش شده و شرمنده است که در راه شما قدم گذارد .... 💠پاهایم خجل است از قدم های استوار شما ، از قدم هایی که وجب به وجب این خاک را فتح میکردند تا مبادا بیاید روزی که گناه برای منِ جامانده عادی شود اما نهایت چه شد؟! 💠من چه کردم با خون های به جا مانده ی شما؟!چگونه در روز محشر سربلند کنم و در چشمان شما نگاه کنم؟!شمایی که تنها شانزده سال داشتید و آسمانی شدید اما من هنوز هم زمین گیر گناهانم هستم .... 👈راستی چه حالی داشتی زمانی که وجودت را وقف فاطمه ی زهرا(س) کردی؟! آنقدر به خانوم جان عشق ورزیدی که نهایت مانند مادر_سادات از ناحیه ی سینه و شکم جان خود را به اسلام و اربابت حسین(ع) بخشیدی .... تو! برنده ی این میدان شدی و ماییم که همیشه بازنده ایم ! برادر به گوشی؟! ما جامانده ایم! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📒مِّنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُۥ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبْدِيلًا📖 💠به مناسبت سالروز شهادت 💠شهید_مصطفی_چمران 💠تاریخ تولد : ۱۸ /۱۲/ ۱۳۱۱ 💠تاریخ شهادت : ۳۱ /۳/ ۱۳۶۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا. قطعه ۲۴ 📒چمران کاوشگر ژرفای جاذبه و چگالی و اتم. بحث علمی نیست اشتباه نکنید، چمران جستجوگر جاذبه عرفان، چگالی وجود ایتام و اتم وجوب خداست. 📒آنقدر رفته و گشته که یا خود را بیابد یا خدا را.......گرد دنبال مظلوم از آمریکا و جاذبه‌اش گشته و ایستاده بر بلندی های جولان🔫 اسلحه بدست و دوربین بر👀 چشم بذر پاشید و برگشت در دیاری که اولین نفس را بالا کشید و⬅ خاکش را لمس کرد. چسبیده به تفکر مقاومت و خودباوری از امام_موسی جدا شد و چسبید ب امام، امام موسی. 📒آمد و باز ایستاد بر بلندی های پاوه، بانه و سنندج تا نشان دهد راه رهایی جز دست بر سر زانو زدن اتّکا به خود نیست. 📒چمران، علی شناس بود. زمانی ک مثل 👌علی بر قله علم ایستاده بود دست بر سر یتیم میکشید و مانند 🎍شمع دور آنها میگشت و نفس خود را آب می‌کرد تا سرکش نشود، توان زندگی مرفه را داشت اما مثل علی سربر خاک میگذاشت و بر زمین می‌خوابید، 👌مانند علی درایت و شجاعت جنگی داشت اما با همه رئوف رفتار می‌کرد و آخر هم مثل علی خدا را با همه عمق وجودی‌اش در آغوش کشید 💫پس از عمری مجاهدت معروف به این که اگر خداشناس هستی همه را باید در علی جویا شوی. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzade
🎋بسم رب الشهدا والصدیقین🎋 🎋به مناسبت سالروز تولد 🎋شهید_فتح_الله_بختی 🎋تاریخ تولد : ۱ تیر ۱۳۴۶ 🎋تاریخ شهادت : ۱۵ اسفند ۱٣٧٩ 🥀مزار شهید : امامزاده علی صالح، ایلام 📝برای اولین بار در کوچه پس کوچه های خاطرات بیست سال پیش قدم برمیدارم. در پیچ و خم اسفندِ هفتاد و نه! 💠 به دنبال نشانی میگردم و عاقبت به خانه اش میرسم. گویی زمان در آن متوقف شده و در و دیوار، بارِ خاطرات دوران جانبازی‌اش را به دوش می‌کشند. 💠من با این خاطرات غریبه بودم! همه چیز در شنیده هایم خلاصه میشد. حالا به دنبال مقصدی مشخص، دست قلم را گرفته و پا در این دوران گذاشته بودم تا اینبار دیده هایم را ثبت کنم📝 💠مقصودم دیدن مردی بود به اسم فتح‌الله. کتاب_جنگ بسته شده بود ولی او هنوز در آن سالها در سنگر و خاکریز👌 محکم ایستاده و حرف هایی داشت که برای منِ تشنه، به قطره آبی می‌مانست ولی برای خودش، هم درد بود و هم درمان! 💠با به یاد آوردن آنها روح خسته اش درد میکشید ولی دل تنگش آرام می‌گرفت. نمیدانم عاقبت صندلی🚝 چرخداری که روزی همدم تنهایی‌اش بود او را خسته کرد یا همین آلبوم خاطراتش عرصه را بر او تنگ کرد که طاقت نیاورد و از بند زمین رها شد. 💠رهایی بی قید و شرط پس از چندین سال اسارت در چنگال دردی به اسم جانبازی! 💠اسفند هفتاد و نه برای او زمستان نبود، بهار بود. بهار_آزادی که بهایش سیزده‌سال همنشینی با ویلچر بود💔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📗بسم رب المهدی عجل الله....... ✳به مناسبت سالروز شهادت ✳شهید_کمال_قشمی 💠تاریخ تولد : / / ۱٣۴۴ 💠تاریخ شهادت : ٣ /۴/ ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : منطقه ماووت 🥀مزار شهید : گلزار شهدای زنجان ⬅با آغاز جنگ_تحمیلی، شناسنامه اش را در دست گرفت و راهی شد. مسئول اعزام با دیدن قامتش موافقت کرد اما وقتی 👀چشم هایش تاریخ تولد کمال را در شناسنامه دید و فهمید ۱۳ سال بیشتر ندارد مخالفت کرد. 💉ناامید نشد، کم نیاورد و با دستکاری تاریخ📕 تولدش، راهی 🔥جبهه شد. تعلقات دنیا نتوانست او را پابند کند. حتی بعد ها که 💞ازدواج کرد و فرزند ۲ ماهه اش خود را برای پدر عزیز می کرد، حس پدری را نادیده گرفت و باز هم راهی جبهه شد😔 👌بارها بال پروازش زخمی شده بود و با🔥 جراحت برگشت اما هربار مصمم تر از قبل راهش را ادامه داد. آنقدر برای شهادت در خانه خدا را زد که وقتی فرمانده گردان امام حسین علیه السلام بود به آرزویش رسید...🌷 📕شناسنامه ها را دستکاری کردند و روحشان بزرگ شد و عاقبت بخیر 👌وای بر ما اسیران دنیا که گم کرده ایم ماه و سال را... شهید جان همیشه نگاهی💔 بحقّ حضرت بقیة الله الاعظم(عجل الله...ـ) اَللّهُم‌عجّل‌لِولیّڪ‌الفَرج🤲 ⬅باشهـــداتــاظهــــور☆♡🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🎉بسم الله القاصم الجبارین🎉 ⬅به مناسبت سالروز 🎁تولد 🌷شهیده_ناهید_فاتحی_کرجو . 🎋تاریخ تولد:۴ /۴/ ۱۳۴۴ . 🎋تاریخ شهادت:۱۵ /۱۰/ ۱۳۶۱ . 🥀مزارشهیده:بهشت زهرا فرشتگان نگهبان در چهارم تیر ماه سال ۴۴ با گریه نوزاد💆دختری به خانه ای در سنندج فرود آمدند. مامور بودند مراقبش باشند. به اذن پروردگار از حوادث روزگار به سلامت نگه اش داشتند. و به اذن پروردگار در زمستان سال ۶۰ زمانی که فقط ۱۶بهار را تجربه کرده بود، کنار رفتند تا تاریخ، سمیه ای دیگر را در کردستان ایران برای جهان اسلام نشان بگذارد🎋 . 🙆 دختری که در سن ۱۴ سالگی با کفار حکومت طاغوت،جنگیده بود ولی فرشته های نگهبان به اذن پروردگار از هجوم تازیانه ها حفظش کرده بودند. ولی در سن شانزده سالگی.... ⬅یازده ماه فرشته های نگهبان با اشک دیدند، 🔥کفار کومله کردستان، دختر توحید جو و توحید خواه ایران را 👌همچون سمیه صدر اسلام‌⬅ شکنجه میکردند تا به رهبر توحیدی اش توهین کند. آذر ماه سال ۶۱ 👹 کفار خسته شدند و سمیه احدگوی ایران را زنده به 😢گور کردندفرشته ها از طریق مردم روستا به گوش خانواده ناهید رساندند، دخترشان را با سر و بدن زخمی و موی تراشیده در روستاها چرخاندند ولی ناهید حسرت به دلشان گذاشت و ذره ای از اعتقادش به ✌انقلاب_اسلامی عقب نرفت... . 💥مادر باافتخار 💔پیکر دخترش را به بهشت زهرای تهران آورد تا دور از چشمان کفاربااوزندگی کند . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مِّنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُۥ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبْدِيلًا📖 📩به مناسبت سالروز شهادت 📕شهید_علی_هاشمی 📜تاریخ تولد : ۱۰ /۱۰/ ۱۳۴۰ 📜تاریخ شهادت : ۴ /۴/ ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : اهواز 👌 همیشه دو چیز را رشک می برده ام که آن هر دو‌ را تو انگار جوری ربوده ای که حتی سهمی هم علی القاعده نباید برای چون منی باقی می ماند. یکی گمنامی در عین پر کامی و دیگری گمشده معشوق بودن. 👤فرمانده قرارگاه_نصرت بودن در دفاع_مقدس ما یعنی فرمانده 🔥جنگ بودن و البته در چشم همگان نبودن؟کیست که نداند فرمانده جنگ بودن در جبهه حق چه اوج والایی است در آسمان قرب الهی و چقدر زیباست ⬅اینگونه دور از چشم همه غرق در آغوش خدا بودن. تو اینگونه بودی! 💥 شاید آن آرزو و رشک دومم که تو آن را هم خیلی شیرین در دست گرفتی نتیجه همین گمنامی در عین پرکامی بود، آنسان که آنقدر دور از👀 چشم اغیار در آغوش خدا ماندی و سینه در سینه خدا فرو بردی که💫 دیگر اراده خدا بر این قرار گرفت که نام تو را با عنوان «عاشقی بی بدیل» فریاد بزند و شهادت را که معشوق اولیائش بود بر خلاف قاعده دنیا که همیشه 💞عاشق در پی معشوق است، دنبال تو فرستاد! ⬅ و اینگونه شد که سالها پس از بی نامی و گمنامی، خداوند تبارک و تعالی تو را با نام شهید روی دست گرفت تا حتی کسانی مانند من نیز کمی از قدر تو را فهمیدیم و هر وقت⬅ نام زیبایت را « شهید علی هاشمی » شنیدیم، بی اختیار در مقابلت سر فرود آوردیم و شدیم. ┄┅─✵🕊✵─┅┄ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺بسم رب الشهدا🌺 📩به مناسبت سالروز شهادت 📕شهید_حسین_درویشی 📕تاریخ تولد : / / ۱٣۵۰ 📕تاریخ شهادت : ۴ /۴/ ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : مفقودالاثر 📝در سال ۱۳۵۰ آنگاه که چشم هایش را به دنیا گشود پس از شنیدن صدای اذان و اقامه نام حسین را شنید و از آن پس مهر حسین بر دلش نشست و شد هم نام ارباب... 🌲در روستای ⛳امامزاده عبدالله (فرزندان امام محمد باقر ) در خانواده ای با دست های خالی اما قلبی سرشار از ایمان بزرگ شد و خوزستان قد کشیدن🌴 نخل غیرت را به چشم خود دید. ✳خانواده اش درس خواندنش را میدیدند و قربان صدقه اش می رفتند اما وقتی پا به دوران دبیرستان گذاشت صدای تانک و🔥 خمپاره حواسش را از درس پرت کرد، بند پوتین هایش را محکم کرد و🔫 اسلحه به دست گرفت. در رزم های شبانه، دلش را به مناجات با خدا گره زد و خدا را شاکر شد که پس از این می تواند راهی جبهه شود. ⬅با بوسیدن دست پدر و دعای خیر مادرش در هجدمین روز از خردادماه ۶۷ راهی شد برای دفاع از غیرت و ناموسش. چشم باز کرد و خود را در ⬅جزیره_مجنون یافت. دلش مجنون شد و در پی وصال به معشوق، از خویش گذشت. 📙در ۴ تیرماه به مبارزه با بعثیان پرداخت و پس از ⌚ساعت ها مقاومت، 🔥خمپاره ای به سنگرشان اصابت کرد و شهد شهادتش نصیبش شد. به قول مادرش حسین دوست داشت پیکرش بر روی دستان مردم تشییع شود و مردم زمزمه کنند این🌺 گل پرپراز کجا آمده از سفر کرب وبلا آمده. اما نمیدانم در مناجات شب ها، ناز کرد برای خدا یا از 🔅ارباب خواست تا پیکرش در جزیره مجنون به یادگار بماند و قصه عشق را برای آنان که از خود خسته اند بگوید... 🍥ای شهید، هم راه را گم کرده ایم هم عشق را، گوشه نگاهت کافیست برای روزهای سرگردانی... ┄┅─✵🕊✵─┅┄ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مِّنَ ٱلْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُواْ مَا عَٰهَدُواْ ٱللَّهَ عَلَيْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُۥ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُواْ تَبْدِيلًا📖 ⚘به مناسبت سالروز شهادت ⚘شهید_آیت_الله_صدوقی ⚘تاریخ تولد : / / ۱٢٢٨ ⚘تاریخ شهادت : ۱۱ /۴/ ۱٣۶۱ 🕊محل شهادت : یزد،🕌محراب 🥀مزار شهید : مسجد روضه محمدیه_یزد 🍃⚘🍃 📝مداد العلما افضل من دما الشهدا را همه شنیده ایم اما کمتر کسی برایمان روشن تفسیر کرد که چرا مداد علما برتر از خون است. ⚘قلم علما برتر است چون شهدا راه و رسم خون دادن برای خدا را از آن می آموزند. هم 📝قلم در دنیا بسیار است هم حتی عالم دینی اما هر قلمی که در دست عالمی باشد از خونهای شهدا بافضیلتتر است؟ ⚘معلوم است که نه. پس آن قلم کدام است؟ آن قلم، قلمی است که در دستان عالمی باشد که علمش راهگشای راه شهیدانه زیستن و شهیدان از جان گذشتن باشد و چگونه میشود عالم این همه را بداند و خود شهید نشود؟! ⚘حضرت آیت الله صدوقی از این دست علما بود، علمایی که 📝قلم شان شهیدپرور است، علمایی که قلم هاشان از خون شهدا هم با فضیلت تر است! چرا که با زیستنش خون منافقین جنایتکار را به جوش می آورد و شهید شدنش در محراب جانهای مومنان را به یاد مصیبت مولا در مسجد آتش میزد. ⚘خوشا به حال عالمان شهیدی چون شهید صدوقی که هم قلم ⭐علما را در دست داشتند و هم خون شهدا رادر رگها..... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌀بسم رب الشهدا والصدیقین🌀 🔷به مناسبت سالروز شهادت 🔷شهید_محمدجلال_ملک_محمدی 🔷تاریخ تولد : ٢٣ آذر ۱٣۶٣ 🔷تاریخ شهادت : ۱٢ تیر ۱٣٩۶ 🕊محل شهادت : موصل_عراق 🚩مزار شهید : تهران_بهشت زهرا نمیدانم از کجا شروع کنم، کدام مقدمه میتواند تو را توصیف کند؟ فقط میدانم که میخواهم آهسته در قصه زندگی ‌ات قدم بزنم و حال خوب آن دوره را تنفس کنم. جاری در مسیر حیاتت را بنوشم و طعم شیرینش را از بر شوم. 🍃اصلا من خواهان این هستم که راز آن دریای مواج چشمانت را که در نور ماه غوطه ور است کشف کنم. چشم هایی که پاییز شصت و سه در قاب این دنیا رسم شدند. و صاحبش را محمد جلال صدا زدند! تویی که هیچگاه مجوز گشودن طومار افتخاراتت را ندادی چرا که مرد سکوت بودی! گویی عهد بسته بودی که همه از تو فقط یک نام به یاد داشته باشند و طبع شوخ و لب خندان، همین... 🍃حتی رفیقانت هم از تو چند خاطره در میدان بیشتر ندارند، تنها موصل، حلب، و... پیچ و خم وجودت را شناختند و مردانه همراهی‌ات کردند. زمینه را فراهم کردی برای مادرت که دل از تو بکند و خمسش را بدهد! به قول خودت مادرت چون پنج فرزند داشت باید خمسش را میداد. 🍃و قرعه به نام تو افتاد و بعد از چهل روز همنشینی با تخت بیمارستان در دوازدهمین روز تابستان آسمانی شدی. سالگرد آسمانی شدنت مبارک♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊⚘هُـــــــــــوَالشَــــــــهید🕊⚘ ✳به مناسبت سالروز شهادت ✳شهید_شهید_قاسمعلی_صادقی ✳تاریخ تولد : / / ۱٣٣۱ ✳تاریخ شهادت : ۱٧ /۴/ ۱٣۶۴ 🕊محل شهادت : بیمارستان شهید مصطفی خمینی 🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای پهناب 💉داستان از جایی آغاز شد که نوزادی چراغ خانه ی پدرو مادر شد. در کنار بازیگوشی های بچه گانه اش آشنایی با قران اورا به خدا نزدیک تر کرده بود. *تقوا* مشخصه ی اصلی او بود و همین خصلت باعث شد زمانی که به خواستگاری رفت جواب مثبت بشنود. ⬅آرام و قرار نداشت! تمامی لحظه هایش را صرف خدمت میکرد و محال بود صدایی بشنود و به کمک نرود.او آمده بود برای اسلام...! برای سربازی و برای خدا...! 👌خلوص نیتی که داشت کارهایش را دلنشین تر میکرد و اصلا همین خالص بودن اورا عزیزِ همه کرده بود. از افراد سست ایمان و ریاکار متنفر بود و با اینکه از فعال ترینِ نیروها بود آنچنان خودرا حقیر خالقش میدانست که به نفسش مجال مغرور شدن نمیداد! 🌺علاقه اش به بسیجیان را هم نمیشود کتمان کرد به طوریکه میگفت:«اگر بسیجی به من فحش بدهد مثل این است که دعا کرده است.» هرچند بعید است فحش دادن یک بسیجیِ واقعی به فرمانده ی والایی چون او! آنقدر اخلاقش زبانزد بود که همرزمش میگفت:«کسی نبود که با قاسمعلی صادقی کار کند و شیفته اخلاق او نشود.» 🌺آرزو داشت فرزندانش هم همچون خودش وقف اسلام و انقلاب‌ شوند؛ به دخترش سپرده بود :«درس مایه سربلندی است اگر میخواهی به جایی برسی باید درست را خوب بخوانی و پیشرفت کنی» 🌌شب قبل از شروع عملیات با 🎤نوای گرمش همه را به یاد شهادت انداخته بود ؛ با هق هق یاداوری میکرد که باید راه ⛳کربلا باز شود و به وعده شان عمل کنند! میگفت:«رفقا!امام حسین امشب منتظر ماست » دور از ادب بود اربابش را منتظر نگه دارد ؛ میان عملیات با انفجار خمپاره مجروح شد و پس از مدتی در بیمارستان به لقاء معشوقش پیوست. باشد که بیاموزیم جهاد را، خدمت را‌ و بیاموزیم عاشق شدن را... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌈بسم رّبّّّ اّلّشّهّـّבّاّءّ פּّّ اّلّصّـّבّیّقّیّنّ"ّ🌈 🌈به مناسبت سالروز شهادت 🌈شهید_حنیف_بهبودی 🌈تاریخ تولد : ۱ فرودین ۱٣۴۶ 🌈تاریخ شهادت : ۱٨ تیر ۱٣۶٧ 🕊محل شهادت : منطقه شیرسورکوه عراق 🥀مزار شهید : امام زاده هاشم رشت 🌈می گویند *اشک* راز شهادتِ عاشقان است؛ زمانی جاری میشود که دل سوخته باشد! عجیب هوایی شده و به سمت خدا پرکشیده باشد! 🌈دل حنیف هم همیشه پرِ پرواز داشت و اشک هایش درنماز سوز درونی اش را آشکار میکرد، او خوب میدانست باید چه کند تا خدا خریدارش شود؛ تا اورا برگزیند و در آغوش بکشد! 🌈قطره های روان شده از چشمانش دل مادر را به درد می آورد و آنقدر بیتابی های فرزندش‌ را دید که زیر آسمان دست به قنوت برداشت و با تمام وجود حاجت روایی فرزندش را از خدا طلب کرد. بعدها بود که فهمید حنیفش غرقِ شهادت شده و دیگر میلی به دنیا ندارد! 🌈عاشق باب_الحوائج نیز‌ بود! آقایمان امام کاظم(ع) را میگویم! در خاکریز دفاع از کشور، میان بوی باروت و خمپاره؛ این مداحیِ هفتمین خورشیدِ ولایت بود که قلب میقرارش را تاب میبخشید... 🌈عشق به موسی بن جعفر(ع) بعد از شهادتش نیز هویدا شد، آنجا که پیکر مقدس و‌بی جانِ او روی دستان مردم در کاظمین مهمان حضرت شد و شال سبزی از مرقد مولا بر کمرش بسته... 🌈او فاتح عملیات غرورافرین مرصاد است! بی سیم چی بودن عجیب به او می آمد و زمانی چهره اش جهان را نور بخشید که با تیر‌ مستقیم دشمن شهد شهادت کامش را شیرین کرد! شهادتت_مبارک بی سیم چیِ مرصاد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🚩بسم رب الحسین علیه السلام🚩 ⏪به مناسبت سالروز تولد 🚩شهید_احمد_شوشه 🚩تاریخ تولد : ٢۰ /۴/ ۱٣۴٨ 🚩تاریخ شهادت : ٢۰ /۱۰/ ۱٣۶۵ 🕊محل شهادت : شلمچه 🥀مزار شهید : امامزاده عبدالله ✨" تو میدانستی که بخاری کرملین برای همیشه آدمی را گرم نمی کند و شومینه کاخ سفید ممکن است با فوت یک بسیجی خاموش شود"* ⚘چه می‌شود که جوانی، جرئت می‌کند اینگونه در برابر مثلا ابرقدرتی چون صدام، رجز بخواند؟ مگر جز این است که او را برای ✌جهاد آفریده‌اند؟ و اوست که پا گرفته با جرئت و شجاعت و عشق؟ ⚘آری عشق! در کربلا، هر چه رقم خورد، تلفیقی از عشق و شجاعت بود و اینک، بعد از هزار و اندی، هنوز👬 پسرانی متولد می‌شوند بهر قربانی در کربلای عشق! احمد شوشه؛ جوانی رشید که پرورش یافته بود در خانواده ای متدین و مشق کرد محبتِ اهلبیت_علیهم‌السلام_ را تا رسید به معرکه جهاد. ⚘آنگاه که همسن و سالانش مهیاء رفتن به 📗دانشگاه می‌شدند، او دانشگاهِ جبهه را برگزید تا راه و رسم از خود گذشتن و فدا شدن برای محبوب را بیاموزد. در کنارش علم را آموخت. اما روحِ بلندش تابِ ماندن در جسمِ زمینی را نداشت و بالی میخواست برای پریدن به آسمان. کربلایِ ۵، بالِ پروازِ احمد شد برای رسیدن به کربلای حسینی. ⚘و چه خوش گفت سید شهیدانِ اهل قلم که "تاریخ ثابت کرده است کاروان حسینی منتظر هیچ‌کس نمی‌ماند" این خودمان هستیم که با اخلاص و شجاعت باید خود را به کربلا برسانیم... ⚘درست شبیه احمد. دلاورِ جوانی که حتی قدرتهای پوشالی را هم به سُخره می‌گرفت. روحش شاد و یادش گرامی♡ *بخشی از نامه شهید خطاب به صدام⬆ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🚩بسم رب الحسین علیه السلام🚩 ⏪به مناسبت سالروز شهادت 🚩شهید_محمدعلی_فنایی 🚩تاریخ تولد : ۵ /۳/ ۱٣۴٢ 🚩تاریخ شهادت : ٢۰ /۴/ ۱٣۶۵ 🕊محل شهادت : مهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🚩چه زیبا بود طلوع پنجم خرداد ۱۳۴۲، طلوعی که همراه با درخشش نور وجود دلداده ای چون تو، فضای خانواده ی فنایی را سخت درخشان ساخت، نوری که سال ها ست دُر زینتی ای برای خانه و کاشانه ی آبا و اجدادیش شده و حال خورشیدی برای آسمان کور نشینان شهرمان گشته است... 🚩کمی با ما راه بیا، رفیق، پرده های ظلمت را کنار بگذار، خود را به دست هادی مسیرت بده، مگر نه این است که ⬅راه روشنی را باید با همین نور های زمانه شناخت، نور هایی که سالهاست خود را خورشید دنیای مان کرده اند و هادی جانمان گشته اند... ☀نور هایی به حُسنِ محمد علی، که حرف و حدیثشان رضای خدا بود. برتن حرف هایشان جامه عمل پوشانیدند و فرجامشان به ⛳کربلای امام زمانشان ختم شد... ✨و گوارا باد شهد شیرین شهادت بر جان های پاک و آسمانیتان ♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💠بســـــــم رب الحسین علیه السلام💠 💠به مناسبت سالروز تولد 💠شهید_محسن_اسلامی_مهر 💠تاریخ تولد : ٢۰ /۴/ ۱٣۴۰ 💠تاریخ شهادت : ٢۱ /۱۲/ ۱٣۶٣ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌷شهدا عندربهم یرزقون _اند🌷 همانهائے ڪه نام مبارڪشان قوّت قلب گــ🌷ـل لاله است. ڪسانے ڪه ترنّم گفته هاشان زینت بخش جزیره مجنون است ولطافت ڪلامشان نوازشگرآسمان شهرمےشد🌷 🌷شهید محسن اسلامی مهر، سال ۴۰ درخانه ای از اهل معرفت ساکنان شهر ری به دنیا آمد. مرز تحصیلاتش از دیپلم گذشت، دانشجوی رشته_پزشکی در کشور انگلیس شد. 🌷با شنیدن طبل جنگ صدام به ایران برگشت. با مرام سپاه پاسداران آشنا شد، همراه برادرانش رضا و حسن به عنوان یک نیروی سپاهی با سمت مسئول مهندسی به مدت چهار سال در جبهه خدمت کرد. 🌷تقدیر الهی چنین شد که دانشجوی رشته پزشکی به جای درجه پزشکی، تاریخ ۶۳.۱۲.۲۱ درجه شهید، کنار نامش حک شد. برادرانش رضا و حسن به درجه جانبازی نائل آمدند و در نهایت به شهید محسن رسیدند. ✨روحشان شاد، مرامشان پررهرو باد.✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh ‌‌‌‌‌‌
⚘بسم رب الحسین سیدشباب اهل الجنہ⚘ . 💝به مناسبت سالروز🎈ولادت 🍥شهید:محمد رضا تورجی زاده 🍥تاریخ :تولد1343/4/23 🍥تاریخ :شهادت1366/2/5 🍥نحوه شهادت:اصابت ترکش به پهلو.... ⚘محمدرضا تورجی زاده در سال ۱۳۴۳به دنیا آمد.از همان کودکی عشق فراوانی به اهل بیت(ع) داشت و در مجالس خاندان نبوت و امامت حضور می یافت. ⚘محمدرضا تورجی زاده همراه با تحصیل علم در مغازه ی پدرش کار می کرد.پدرش به دلیل مذهبی بودن و علاقه ی بسیار به دین او را در 📘مدرسه ی احمدیه ثبت نام نمود. ⚘باتوجه به اینکه آخرین سال دوره ی راهنمایی تورجی زاده مقارن با قیام مردم🕌 قم بود با تعدادی از دوستانش تظاهراتی در مدرسه شکل دادند. ⚘در زمان انقلاب با چندتن از دوستانش در مسجد ذکرالله فعالیت های سیاسی انجام دادند و از اینرو مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.محمدرضا تورجی زاده از فعالان مبارزی بود که علیه 👹گروهک های ضدانقلابی و بنی صدر فعالیت کرد. ⚘او علاقه ی خاصی به آیت الله خامنه ای و آیت الله بهشتی داشت. تورجی زاده در دبیرستان هاتف تحصیل کرد و در همان جا به 🎤مداحی و روضه خوانی می پرداخت و صدای👌 بسیار زیبایی داشت. ⚘در سال ۱۳۶۱به جبهه رفت و در تیپ نجف اشرف خدمت کرد و در عملیات های محرم،والفجر و کربلا شرکت نمود.در جبهه نیز به 🎤مداحی و نوحه سرایی پرداخت و در آنجا نیز بسیاری از رزمندگان مجذوب صدای گرم و زیبای او شدند به طوری که وصیت نمودند 📖دعای کمیل مراسم هفته های آن ها را بخواند. ⚘علاقه ی فراوان محمدرضا تورجی زاده و درخواست رزمندگان دیگر باعث شد که آن ها هیئت گردان یازهرا را 📗تاسیس کنند و این هیئت بعدها در اصفهان با نام هیئت محبان حضرت زهرا(س) و هیئت✌ رزمندگان اسلام به فعالیت خود ادامه داد. ⚘تورجی زاده به طور مداوم در جبهه مجروح می شد و قبل از آنکه به طور کامل بهبود یابد مجدد به جبهه می رفت. ⚘محمدرضا تورجی زاده در پنجمین روز 🍀اردیبهشت سال ۱۳۶۶در ارتفاعات شهر بانه در استان کردستان در حین فرماندهی گردان یازهرا در سنگرش از ناحیه ی پهلو،بازو جراحت و ترکش هایی دید و به مقام شهادت نائل شد. 🚩🚩🚩 . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☆💚بســــــــم ربـــــ الـــــزهــــــرا💚☆ 💠ایها الشهید ؛ ادرکنی 💠به مناسبت سالروز تولد 💠شهید_علیرضا_مشجری 💠تاریخ تولد : ۲۴ /۴/ ۱۳۶۷ 💠تاریخ شهادت : /۳/ خرداد ۱۳۹۳ 🕊محل شهادت : مهران 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 💠حقا که خوش گفت سید شهیدان اهل قلم:« اگر خداوند متاع وجودت را خریدنی یابد در هر کجا که باشی تورا با شهادت برمیگزیند» 🍃⚘🍃 💠شهادت در سوریه قسمتت نبود با اینکه بارها از کودک هشت ماهه ات دل بریدی و رفتی ... حتی وقتی جانت را پیشکش کردی و اطراف حرم با مسلحین میجنگیدی... سرنوشت تو به شهادت ختم میشد اما نه در سوریه بلکه جایی در نزدیکی مرز مهران نزد اباعبدلله(ع).... 🍃⚘🍃 💠دل شکسته ات را بردی و چشم هایت با التماس هایی از جنس 😪اشک شهادتت را از امام حسین خواست و همان جا بود که حسینِ فاطمه(س) نوای یاری طلبی را برای مهدیِ غریبِ زمان سرداد و تو لبیک گفتی دعوت اربابِ بی کفن را ... 🍃⚘🍃 💠محجوبیت و مظلومیت چشم هایت هم که دیگر خودش داستانی صدساله دارد ؛ از همان هایی که باید شب هارا تا صبح بنشینی و به این فکر کنی که مگر میشود بنده ای اینگونه خود را به سان خالقش کند ؟ 🍃⚘🍃 💠مگر میشود اینگونه شد که در جنگ با مسلحین در مرز مهران شهادت را یافت؟! حال تو با گرفتن✋ دست های علمدار آرام گرفتی و پدرت با شنیدن سخنان سیدخراسانی زمانی که به ایشان گفت سخت است برایم که جا مانده ام و پسرم معنا کرده📖 آیه ی ,,,,,,,,,, فاستبقو_الخیرات را ؛ آن هنگام بود که جانشین مهدیِ صاحب زمان با همان لبخند دلنشینش فرمود که صبر و تحمل شما نیز خود درجه ای والا نزد خدای بلندمرتبه دارد .... 🍃⚘🍃 💠اما ما چه کنیم که جز گناه چیزی به درگاهش نیاوردیم ؟! چشم به مهر و محبت شما دوخته ایم و یقین داریم شما محال است دست کسی را خالی بگذارید .... 🍃⚘🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸بســــــــــم ربـــــــ الـــــــزهــــــــرا🌸 💓ســــــــــــــلام الله علیــــــــها💓 🌸به مناسبت سالروز 🎀تولد 🌸شهیده_طیبه_واعظی 🌸تاریخ تولد : ٢۴ /۴/ ۱٣٣٧ 🌸تاریخ شهادت : ٣ /۳/ ۱٣۵۶ 🕊⚘محل شهادت : تهران 🕊⚘مزار شهید : بهشت زهرا 🍃🌸🍃 💥شهیده طیبه در سال ۱٣۵۰ با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج کرد و طی یک مراسم مولودی خانی به خانه بخت رفت. طیبه بعد از ازدواج با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و 💉تفسیر_قرآن پرداخت. 🍃🌸🍃 💥بعد از مدتی توسط همسرش به عضویت گروه مهدیون در آمد. سال ۵۴ که 👹ساواک در صدد تعقیب ابراهیم برآمد، زندگی مخفی آنان شروع شد. سال ۵۶بعد از دستگیری همسرش، همراه پسر خردسالش، برادر و دختر خاله اش که از همرزمانش بودندتوسط ساواک محاصره شدند. 🍃🌸🍃 💥دراین  درگیری مسلحانه با ساواک، خودش دستگیر شده و همراهانش به شهادت رسیدند. وسیله 🔥شکنجه آنان فرزند خردسالشان بود. طیبه و ابراهیم یک ماه زیر شکنجه بیشتر دوام نیاوردند و این در حالی بود که بانوی شهید تا آخرین لحظات در زیر شکنجه مراقب حجابش بود. 🍃🌸🍃 👌گر چه طیبه نماند تا هنگام ورود امام جلوی پایش🐏 گوسفند قربانی کند اما با خون خودش راه آمدنش را هموار کرد. 🍃🌸🍃 ✨ روحش_شاد و راهش پر رهرو باد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا📖 . 🌹 پاسدار رشيد....اسلام 🌹شهید رحمان مدادیان شهادتت مبارک............🌸🌸🌸 خوشا ! آن گُل كه دستانت مُعطّٓر كرده ، عطرش را . . . 🍃🌷🍃 🌷به مناسبت سالروز شهادت شهید 🌷رحمان_مدادیان تاریخ تولد : 14\10\1340 تاریخ شهادت : 31\4\1367 ❣️محل شهادت: جبهه میمک🕊️ ⛳مزار شهید : گلزار شهدای‌بهبهان . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✳بســــــم ربـــــــــ الشهـــــــــدا✳ 💠به مناسبت سالروز تولد 💠شهید_اسماعیل_کازرونی_زاده 💠تاریخ تولد : ۱ /۵/ ۱٣۴۵ 💠تاریخ شهادت : ٩ /۳/ ۱٣۶٣ 🕊محل شهادت : عراق 🥀مزار شهید : مفقودالاثر ✳تو نیز راهی کاروان کربلا شدی. سر بر دامن ارباب بی کفن گذاشتی و نماز شهادت را اقتدا کردی به نور چشمانِ غریبِ فاطمه(س). ✳ روی خندان و حسن الخلقِ وجودت آسمان هارا میخنداند. تلاشت برای روزی_حلال فرشتگان را به احترام وا میداشت و این تو بودی که تمام معادلات را جا به جا کردی تو فراتر از خوب بودنی. فراتر از تمام آنچه عقل نامحدود انسان میتواند تصورش را کند. ✳زمانی که پدرت را در کودکی از دست دادی؛ دست مولایت را رها نکردی و از همان کودکی هم به دنبال رضای_خدا بودی. تو همانی هستی که وقتی صدای شروع جنگ را شنیدی؛ خالصانه و عاشقانه پر گرفتی به سمت خاک هایی که نجواهای نماز شب رزمنده هارا میشد از آن ها استشمام کرد... ✳آری؛ تو آمدی اما نماندی؛ زمینی نبودی و اهل آسمان؛ این شد که همچون علی اکبرِ حسین(ع) جاودانه شدی و در اوج جوانی دعوت امامت را لبیک گفتی. اصلا نور چشمانت گویای همین است؛ فریاد میزند که من خالق خدای جهانیانم؛ فریاد میزند که من نوکر و دلباخته ی 💚یوسف_زهرا هستم... ✳این شد که در جاده ی منتهی به معشوقت قدم گذاشتی و رو سفید اصلی این داستان تو شدی.ما اما جامانده ایم. چشم هایمان بارانی است اما دود گناه مانع از آن شده که روی مهتابی مولایمان را تماشا کنیم💔 ✳بر ما ببخش، ما را شفاعت کن و دست های زمینیانی که چشم شفاعت به شما دوخته اند را به دست سقای کربلا برسان.باشد که ما هم عاشق شویم... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊⚘هُـــــــــــوَالشَــــــــهید🕊⚘ 💢به مناسبت سالروز تولد 💢شهید_حسین_مهربان 💢تاریخ تولد : ۱ /۵/ ۱۳۳۶ 💢تاریخ شهادت : ۱۹ /۷/ ۱۳۶۶ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای نی ریز 🕊محل شهادت : شلمچه 🌷🍃رسیده بود به سن خدمت و باید میرفت سربازی. بحبوحه قیام امام بود او دلش نمی خواست که برود زیر پرچم شاهنشاهی و با شاه خائن خدمت کند، به هر ضرب و‌ زوری که بود فرستادنش سربازی اما چون از همان آغاز دل چرکین بود چندماهی بیشتر دوام نیاورد و از پادگان فرار کرد تا اینکه بالاخره انقلاب پیروز شد و به هرنحوی بود گواهی پایان خدمتش را گرفت. 🌷🍃همه فکر میکردند که حالا حسین خلاص شده است و حالا میرود دنبال کار و کاسبی اش اما از همان روزهای آغاز جنگ رفت جبهه و عضو گردان کمیل شد. همین بس بود تا تعجب خیلی ها را برانگیزد اما آنها خبر نداشتند که او دلداده امام بود و راه امام😌 🌷🍃حسینِ عامیِ ظاهرا کم سواد در جریان انقلاب و خصوصا جنگ تحمیلی و در اثر تلاش، کوشش و مجاهدتی که در راه امام و انقلاب با جان و دل انجام داد به چنان مقامی رسید که روز قبل از شهادتش، خبر 🌷شهادت خود و دو تا از دوستانش را به همه داد و البته همه به او خندیدند اما وقتی روز بعد یعنی هفدهم مهر ۶۶ خبر شهادت حسین مهربان، علی_اصغر_تمنادار و جواد_همتایی رسید همه فهمیدند که شهید حسین مهربان عجب گوهری بود که قدرش را ندانستند🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌟بسم رب الشهدا والصدیقین🌟 💥به مناسبت سالروز تولد 👀شهید_محمد_حسین_غیب_پرور 💥تاریخ تولد : ٢ /۵/ ۱٣۴۰ 💥تاریخ شهادت : ۱۶ /۲/ ۱٣۶٣ 🕊محل شهادت : پاسگاه زید عراق 🥀مزار شهید : زیارتگاه اسلام آباد سرفاریاب 👃در سپیده دمی که نوای دلنشین اذان، بشارت صبحی مستانه را می داد، محمد حسین در گلستانی که پیرو خط انقلاب حسینی بود شکفته شد. نهالی که سالیانی بعد سروی طناز و سرداری سرافراز شد. 💢نامش را محمد حسين گذاشتند به اين اميد كه بتواند ياور حسين، سرور و سالارشهيدان اسلام باشد. و چه نیک که به راستی با افعال حسن انگیزش یاوری برای حسین زمانش شد. ❤قلب سلیمِ محمد حسین با شنیدن ندای امام_خمینی که : "اي شبانيان كه قرن هاست در زنجير ستم شاهان اسيريد به پا خيزيد و طومار حكومت جلادان را به هم بپيچيد "لرزید. لحظه ای درنگ نکرد و آگاهانه علیه طاغوت برخواست و به خیل عظیم انقلابیون قبل از انقلاب پیوست. 💢قهرمان قصه ی ما هیچ گاه سنگر انقلاب را خالی نگذاشت. و همواره در پاسداری از جبهه انقلاب اسلامی کمک میکرد. 💢پس از چند سال شروع 🔥جنگ_تحمیلی و سالها تلاش و مجاهدت، سر انجام این گل شکفته شده ی انقلابی،در یکی از روزهای دفاع از این آب و خاک، در پاسگاه زید عراق لبیک گویان به دیار محبوب پرواز کرد. 💢 آری فرجام حسینی زیستن حسینی رفتن است، بوی بهشت را میتوان حتی از پروازشان شنید... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘بســـــــــمہ رب الشــــــــــهدا⚘ 🌷به مناسبت سالروز شهادت 🌷شهید_علی_ماهانی 🌷تاریخ تولد : / / ۱٣٣۶ 🌷تاریخ شهادت : ٨ /۵/ ۱٣۶٢ 🕊محل شهادت : مهران 🥀مزار شهید : گلزار شهدای کرمان 🌷والفجر۳؛ محلِ عروجِ او به ابدیت بود. آن هنگام که با لبِ تشنه، تمامِ آب را میانِ مجروحان تقسیم کرد بدون اینکه قطره ای بنوشد، و ساعاتی بعد بال گوشود به آغوش مولایِ بی سَرَش. 🌷علی ماهانی پسری متولد و پرورش یافته در آب و خاکِ سلیمانی پرورِ کرمان. بزرگ شده در زمانِ ستم‌شاهی اما با قلبی مملو از شجاعت و 💕عشق به حق♡ 🌷تا اینکه بانگِ ستمگران، او را به میدانِ مبارزه کشاند. ماه ها اسیرِ دژخیمانِ ساواک بود اما لب از لب باز نکرد و با تمام توان، از انقلاب دفاع کرد تا زمانی که حتی حکمِ اعدام او را صادر کردند. 🌷بعد از پیروزی، بانگِ جنگ که نواخته شد، پا به جبهه گذاشت تا قطره ای باشد از دریایِ حق در برابرِ نیلِ دشمنان. 🌷والفجر ۳، آخرین حضورِ او در میدانگاهِ حقانیت بود. تا اینکه پس از مجاهدت های بسیار، با لبی تشنه ، به آغوش ارباب پر گشود و پیکرش در آغوش خاک امانت ماند. 🌷پس از ۱۵ سال چشم انتظاری، به آغوشِ خانواده بازگشت تا بارِ دیگر عطر حضور علی، زندگی را در شریانِ شهر به جریان بیندازد. ✨شهادتت_مبارک علی آقا♥️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊⚘هُـــــــــــوَالشَــــــــهید🕊⚘ 💟به مناسبت سالروز شهادت 💟شهید_مصطفی_جوانی 💟تاریخ تولد : ٢۰ /۶/ ۱٣۴٢ 💟تاریخ شهادت : ۱۶ /۵/ ۱٣۶٣ 🕊محل شهادت : نقده 🥀مزار شهید : گلستان شهدای اصفهان 💠شهادت مزد تلاشگرانی است که مجاهدانه کفش آهنین به پا میکنند و آنقدر در راهشان پا به زمین میکوبند تا نهایت صلح را به ارمغان می اورند و شهادتی نصیبشان میشود که چشم همگان را خیره میکند... 💠مصطفی جوانی نیز سربازی است که در این راه قدم نهاد. کفشی خریده و به پا کرده بود؛ میگفت:« تا زمانی که این کفش هارا در راه انقلاب پاره نکنم ارام نمیگیرم » 💠تواضع خاصی داشت؛ همیشه چشم هایش انتظار رضای خدا را میکشید و همین نیز دلیلی بود برای به دل نشستن کارهایش. سرانجام؛ زمانی که برای گذراندن خدمت وظیفه به کردستان رفته بود؛ با دو تن از همرزمانش به جهادی دوباره پرداخت... 💠بدنبال امنیت بود و در راه تامین ان به دست نیروهای کومله شهادت را با اغوشی باز پذیرفت. گویا خود بوی سیب را حس کرده بود که این چنین نوشت: «مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم» 💠آری تو از عالن خاک و زمینی نبودی؛ پرواز کردی و عطر پر زدنت ایران را معطر کرد... 💠مصطفی جوانی صلوات💠 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
⚘بســـــــــمہ رب الشــــــــــهدا⚘ 📗به مناسبت سالروز شهادت 📚شهیدان_خدارحم_خالدی_و_ظفر_خالدی 📗تاریخ تولد خدا رحم : / / ۱٣٣٩ 📗تاریخ تولد ظفر : ٢ /۵/ ۱٣۴٩ 📗تاریخ شهادت : ٢٣ /۵/ ۱٣۶۱ 📗محل شهادت : شلمچه 📗مزار شهید : لردگان ✍از که می‌خواهم بنویسم؟ از بزرگ مردی کوچک؟! نه بهتر است بگویم از ابَر قهرمانی کوچک. از اویی که در کودکی با نماز و روزه و 📖قرآن مأنوس بود و لبخند خریدارانه خدا را به سختی‌هایش ترجیح می‌داد. 🌷عاشق امام بود و اصرار هایش آخر نتیجه داد و در ۱۱ سالگی توفیق درک حضور در محضر ایشان را یافت. این نوجوان ۱۱ ساله، چه دیده‌ بود و چه می‌دانست که دنیا با رنگ‌های گوناگونش، چشم‌هایش را به مستی نکشانده بود و جبهه را برای زندگی و بندگی برگزیده بود! 🌷سال ۶۱ راهی جبهه شد و به همراه برادرش، خدارحم، در عملیات رمضان شرکت کرد. بیست‌ و سوم رمضان سال ۶۱، عملیات رمضان، بهانه عروج آن دو را فراهم کرد. پیکرهای مطهرشان، سال ها مفقود بود، تا سرانجام در مرداد سال ۷۸ درحالی که یکدیگر را در آغوش گرفته بودند، در شلمچه پیدا شدند. 🌷کاش می‌توانستم چشم‌های ظفر را از او به امانت بگیرم و با آنها به دنیا و زیبایی‌هایِ کاذبِ کوتاهش بنگرم، شاید که فصلی نو در دفتر زندگی‌ام رقم می‌خورد...   🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
▪️بسم رب الشهدا و الصدیقین▪️ . سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳ مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. . 🌹🍃 شهید «محمود میرافضلی» در سال ۱۳۳۱ در شهرستان «رابر» کرمان به دنیا آمد. دوران زندگی ۳۰ ساله وی فراز و فرودهای فراوان داشته است، او از ۱۰ سالگی با درگذشت پدر جهت کار به شهر کرمان مهاجرت کرد و از سالها قبل از پیروزی انقلاب در صف یاران امام‌خمینی (ره) بوده و به دلیل مبارزات انقلابی بارها مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. 🌹🍃 با تجاوز صدام به خاک میهن اسلامی مداوم از طریق جراید و رادیوی کوچکی که همیشه همراه داشته، منتظر لبیک به ندای رهبر جهت اعزام به جبهه بود. تا اینکه در سال۱۳۶۰ در عملیات حصر آبادان شرکت و برای مرحله دوم فروردین ۱۳۶۱ جهت عملیات الی بیت‌المقدس عازم جبهه شد و در شب شروع عملیات در کانال سیدجابر جاویدالاثر شد. 🌹🍃 از شهید میرافضلی دو دختر به یادگار مانده که در زمان شهادت، فاطمه دختر اولش ۲۰ ماهه و دختر دومش هم هفت ماه بعد از شهادت بابا به دنیا آمده است. بعد از شهادت شهیدمیرافضلی، برادر همسرش که دانش آموز بوده ضمن تحصیل در منزل آنها، امورات بیرونی را انجام می‌داد که او هم در تک شلمچه (سال۱۳۶۷)شهید می‌شود. 🌹 همسرو دختر دوم شهید هم در هواپیمای ایلیوشین سپاه پاسداران در کوه سیرچ (سال۱۳۸۱) به درجه رفیع شهادت رسید و دست تقدیر فاطمه دختر بزرگ شهید هم پس از ۳۰ سال انتظار پدر در سال ۱۳۹۰ در شهر کرمان بر اثر بیماری درگذشت. در همین راستا کتاب «بابا کی می آیی؟ » به زندگینامه و خاطرات و روایت دختران چشم به راه شهید «محمود میرافضلی» به قلم «محمدحسین‌خانی» می‌پردازد. . مدافع ـ حرم ناجا ـ مرزبان سلامت 🌷🌷🌷 روح بلندپروازش باآقاسیدالشهداعلیه السلام،اصحاب ویارانش محشورباد🤲 باذکرصلوات وعجل الفرجهم🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh