eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
5.7هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
4⃣8⃣ 🌷 روایت ایثار 🏴 💠 شهیدی که امام زمان(عج) پیکرش را در قبر تحویل گرفتند 🌷☘🌷☘ 🔻خواهر شهید تعریف می کرد: 🔹وقتی بچه بود دور حوض خانه می چرخید و بازی می کرد، می گفت: من علی اصغرم.... من تشنه هستم... من تیر به گلویم می خورد و تشنه شهید می شوم.... 🔸بازی بچگانه در بزرگی تکرار می شود و وقتی ایشان در سن ۱۹ سالگی در جبهه در مرحله ی دوم عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر با لب تشنه در حالیکه تب داشتند تیر به حنجرشان می خورد و شهید می شود... 🌷☘🌷☘ 🔹به ما وصیت کرده بود که شب به خاک سپرده شود... مادرم خیلی برافروخته شدند و گفتند: اولا خدا نکند، دوما چرا شب؟! مگر تو اعدامی هستی؟! گفتند: نه.... مگر حضرت زهرا(س) اعدامی بودند؟! مگر حضرت علی(ع) اعدامی بودند؟! آن ها هم شب به خاک سپرده شدند... من می خواهم تداعی غربت علی(ع) و زهرا(س) را در مراسمم شما ببینید.... 🔸به آیت الله دستغیب و چند نفر دیگر هم سپرده بود که من را شب دفن کنید و فقط همین چند نفر در مراسم من باشند... 🔹وقتی که خبر شهادتش را آوردند، بنا به وصیتش همان مراسم را که برای همه ی شهدا باشکوه در روز انجام می دادند برای او در شب انجام دادند... 🌷☘🌷☘ 🔸تابوت را از مسجد حرکت دادند... عبدالحمید هیکل درشت و قد بلند و رشیدی داشت و طبیعتا باید تابوتش خیلی سنگین می بود، اما همه ی کسانی که زیر تابوت بودند، گفتند که تابوت هیچ سنگینی ای بر دوششان نداشته گویی تابوت پرواز می کرد و جلو می رفت... 🔹بعد از آن هم که جسد را از داخل تابوت بلند کردند و به دست حاج آقا دستغیب و پدرم که داخل قبر بودند، بدهند بچه ها باز سنگینی ای حس نمی کردند و هر کدام فکر می کردند سنگینی جسد روی دست دیگری است... در حالیکه روی دست هیچ کدام سنگینی ای نبوده‌... 🌷☘🌷☘ 🔸بعدا که جسد را به حاج آقا و پدرم می دهند(حاج آقا قسمت سر بودند و پدرم قسمت پا) این دو نفر هم سنگینی ای حس نمی کنند گویی جسد خودش داخل قبر می شود و خود صورت به سمت قبله برمی گردد....!! 🔹پدرم فقط یک بار این مسئله را بیان کردند که: گویی به جز من و حاج آقا شخص دیگری هم داخل قبر بود که ما حسش می کردیم ولی او را نمی دیدیم... یکی از همان برادر ها که در آن جمع بوده شروع میکند بلند بلند گریه کردن و می گوید که من دیدم که آقا امام زمان(عج) عبدالحمید را در خاک گذاشتند...!! عکس ایشان در قسمت پایین👇👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🕊❤️🕊 شهیدی که امام زمان(عج) پیکرش را در قبر تحویل گرفتند. خاطره ایشان را در قسمت بالا بخوانید👆👆👆 شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨به نام خدا 🍃در تکاپوی لحظه‌های آخرالزمان، کسی رستگار شد که به دل بست و با هر نفس قلب خویش را به عشق صاحبش پیوند داد♥️ 🍃کسی که در میانه آتش و خون، دست در دست نهاد و با شمشیر برنده حق به پیکار رفت. کسی مانند او، همانند عبدالحمید حسینی؛ که به رسم فرزندی و به احترام مادر عالم، شبانه و به دست امام زمانش در آغوش خاک آرمید. 🍃این‌بار این داستان، روایتگر شوقیست که در وصف خورشید پشت ابر می‌تپید. روایتگر او، که امواج شاهد بی‌تابی‌های پرستوهای دلش بودند. 🍃داستانی که همچنان جاریست و همچون نهری، حیات‌بخش جوانه‌ها و است؛ تا روزی که به یاد عشق، همانند او گلگون گلبرگ‌هایشان را به خاک سپرده و ریشه در فشانند🕊 🍃«اللهم اجعلنی من المحبین المهدی و المنتظرین المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف» ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۵ آذر ۱٣۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ اردیبهشت ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خرمشهر 🥀مزار شهید : شیراز_دارالرحمه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
سالروز تولد شهید عبدالحمید حسینی ✨به نام خدا 🍃در تکاپوی لحظه‌های آخرالزمان، کسی رستگار شد که به دل بست و با هر نفس قلب خویش را به عشق صاحبش پیوند داد♥️ 🍃کسی که در میانه آتش و خون، دست در دست نهاد و با شمشیر برنده حق به پیکار رفت. کسی مانند او، همانند عبدالحمید حسینی؛ که به رسم فرزندی و به احترام مادر عالم، شبانه و به دست امام زمانش در آغوش خاک آرمید. 🍃این‌بار این داستان، روایتگر شوقیست که در وصف خورشید پشت ابر می‌تپید. روایتگر او، که امواج شاهد بی‌تابی‌های پرستوهای دلش بودند. 🍃داستانی که همچنان جاریست و همچون نهری، حیات‌بخش جوانه‌ها و است؛ تا روزی که به یاد عشق، همانند او گلگون گلبرگ‌هایشان را به خاک سپرده و ریشه در فشانند🕊 🍃«اللهم اجعلنی من المحبین المهدی و المنتظرین المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف» ✍نویسنده: 📅تاریخ تولد : ۱۵ آذر ۱٣۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ اردیبهشت ۱٣۶۱ 🕊محل شهادت : خرمشهر 🥀مزار شهید : شیراز_دارالرحمه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh