eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
💠زیارت بر شانه های پســر 🔸مادر شهید شفیعی هنوز کربلا نـرفته بود. شبی در خواب علی بهش میگه: روی شانه هایم بنشین تا ببرمت . مادر می نشیند و کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود. 🔹علی نخی به دستش می دهد و سر دیگر نخ را به دست خود می گیرد. قبر (ع) و امام علـی(ع)♥️ و بقیه را بهش نشان می دهد. مادر برای می رود وبر می گردد. باز بر شانه های دست پرورده شهیدش🌷 می نشیند وبه خانه باز می گردد. 🔸از خواب می پرد. بوی عطــری😌 فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود. وهر کس به دیدار می آمد از این گلاب خوش بو درخواست می کرد و ننه سکینه هم به اجبار می گفت: شیشه گلابی روی فرش شکسته⚡️ و ریخته که چنین بویی پخش می شود. 🌼آری! راهی که به قیمت پاکشون باز شد. پس روا نیست مادر عزیز شهید🕊 در حسرت زیارت یار بماند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 به قول خودش، در تمام و بی کسی اش، دست هایش فقط در خانه را زد وچشم هایش بهانه او را گرفت و بارید😢 🍂 پدرش را سرطان در هم پیچید و آسمانی شد. ، شد نان آور خانواده، آن هم چه نانی...! نانی که، چرک از رخت ها می ربود و خشت خشت آماده می کرد برای سر پناه مردم. 🍂 علی در وارد عرصه مبارزه شد وفعالیت هایش را از مسجد🕌 محل آغاز کرد. 🍃نام مادر، ننه علی " سکینه پاکزاد " است وبه راستی فرزند پاکی زاده .پاکزاد و زاده پاک هردو در جبهه ها حضور داشتند👊 🍂گویی جسم اثیری اش در کالبد جسم اسیری نمی گنجید که هم نتوانست طعم، لعبت دنیا را به او بچشاند. چهار ماه بعد از ازدواجش💍 بود که به سوی حقیقی پرکشید🕊 بر مزارش نوشتند: زادروز: ۱۳۴۵/۸/۱۸ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴ 🍃بعد از این تا مدت ها هنوز چندین خانواده با تاریکی شب، چشم شان به در خشک بود. بلکه دوباره زنگ خانه، نوید آمدن ناشناسی را بدهد که برایشان آذوقه پشت در می گذاشت😥 ✍نویسنده: به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 به قول خودش، در تمام و بی کسی اش ، دست هایش فقط در خانه را زد وچشم هایش بهانه او را گرفت و بارید.😢 🍂 پدرش را سرطان در هم پیچید و آسمانی شد. ، شد نان آور خانواده ،آن هم چه نانی...! نانی که، چرک از رخت ها می ربود و خشت خشت آماده می کرد برای سر پناه مردم. 🍂 علی در وارد عرصه مبارزه شد وفعالیت هایش را از مسجد محل آغاز کرد. 🍃نام مادر، ننه علی " سکینه پاکزاد " است وبه راستی فرزند پاکی زاده .پاکزاد و زاده پاک هردو در جبهه ها حضور داشتند.👊 🍂گویی جسم اثیری اش در کالبد جسم اسیری نمی گنجید که هم نتوانست طعم، لعبت دنیا را به او بچشاند. چهار ماه بعد از ازدواجش بود که به سوی حقیقی پر کشید❤️ بر مزارش نوشتند: زادروز: ۱۳۴۵/۸/۱۸ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴ 🍃بعد از این تا مدت ها هنوز چندین خانواده با تاریکی شب ،چشم شان به در خشک بود بلکه دوباره زنگ خانه، نوید آمدن ناشناسی را بدهد که برایشان آذوقه پشت در می گذاشت😥 ✍نویسنده : ❣به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱۸ آبان ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت: ۴ دی ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار: ۱٧ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدا کرمان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃 به قول خودش، در تمام و بی کسی اش ، دست هایش فقط در خانه را زد وچشم هایش بهانه او را گرفت و بارید.😢 🍂 پدرش را سرطان در هم پیچید و آسمانی شد. ، شد نان آور خانواده ،آن هم چه نانی...! نانی که، چرک از رخت ها می ربود و خشت خشت آماده می کرد برای سر پناه مردم. 🍂 علی در وارد عرصه مبارزه شد وفعالیت هایش را از مسجد محل آغاز کرد. 🍃نام مادر، ننه علی " سکینه پاکزاد " است وبه راستی فرزند پاکی زاده .پاکزاد و زاده پاک هردو در جبهه ها حضور داشتند.👊 🍂گویی جسم اثیری اش در کالبد جسم اسیری نمی گنجید که هم نتوانست طعم، لعبت دنیا را به او بچشاند. چهار ماه بعد از ازدواجش بود که به سوی حقیقی پر کشید❤️ بر مزارش نوشتند: زادروز: ۱۳۴۵/۸/۱۸ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۴ 🍃بعد از این تا مدت ها هنوز چندین خانواده با تاریکی شب ،چشم شان به در خشک بود بلکه دوباره زنگ خانه، نوید آمدن ناشناسی را بدهد که برایشان آذوقه پشت در می گذاشت😥 ✍نویسنده : ❣به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱۸ آبان ۱۳۴۵ 📅تاریخ شهادت: ۴ دی ۱۳۶۵ 📅تاریخ انتشار: ۱٧ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدا کرمان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اوایل ازدواجمان بود. یک شب از صدای دلنشین قرآن بیدار شدم . نور کم سویی به چشمم خورد. از خودم پرسیدم : این نور از کجاست ؟ بعد از مدتی متوجه شدم از چراغ قوه ای است که علی روشن کرده  بود تا نماز شب بخواند، چراغ بزرگتری را روشن نکرده  بود که مبادا من از خواب بیدار شوم . علی خیلی به من احترام می گذاشت. ✍راوی، همسرشهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh