eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
6⃣5⃣2⃣ 🌷 🔹 نمازهای زیاد می‌خواند، ولی به خوندن دو رکعت خیلی مقید بود.همیشه بعد از نماز با حالِ خاصی می‌خوندش😌. 🔸می‌دونستم پشتِ هر کارش حکمت و دلیلی نهفته👌.برا همین یکبار ازش پرسیدم: «این نمازِ دو رکعتی که بعد از نماز صبح می‌خوانی، چیه؟» 🔹اول از جواب دادن طفره رفت، اما اصرار که کردم،گفت: «اگه بدی تو هم همیشه میگم.» 🔸وقتی قول دادم،گفت: «من هر روز این دو رکعت نماز رو برا و فرجِ (عج) می‌خوانم...» 📚 منبع/ کتاب ساکنان ملک اعظم۳/ ص۴۴ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
از شهــــ❤ ️ـدا الگو بگیریم ...   🌹✨🌹 🌷 با خودش قرار گذاشته بود هر چند وقت یکبار کار انجام بده و اینقدر بر انجامش مداومت کنه تا براش بشه. 🕊  از بینشون خوندن براش مقدم بود. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روزے ڪہ از نردبان #شهادت بہ آسمان رسیدے، دل بہ تو بستم... مدت‌هاست میان من و تو رمز و #رازیست عمیق.
0⃣0⃣6⃣ 🌷 💠برشی از کتاب روایت زندگی شهید محسن حججی 🍃🌹دخترم که باردار شد یکی از اتاق هایمان را دادیم دستشان. می‌خواستم هوایشان را داشته باشم. باصدای صبح پامیشدم. می‌رفتم صدایش بزنم. می‌دیدم نشسته. از کی؟ نمی‌دانم. تا صبحانه آماده کنم هنوز مشغول بود. 🍃🌹دلم بند نبود. چند دفعه سرک کشیدم. با چشم خودم دیدم که هرروز ، و را می‌خواند. 🍃🌹زمستان‌ها داخل اتاقی که بخاری نداشت سجاده‌اش را پهن می‌کرد. می‌ترسیدم سرما بخورد. می‌گفتم:(( مامان‌جون قربونت‌برم اینجا سرده!)) می‌گفت:(( اتفاقا اینجا خوبه.)) می‌خواست خوابش نبرد و نشود. 🍃🌹زود شناختمش که اهل نماز و روزه است. از همان روز خرید عروسی. سرظهر وسط بازار غیبش زد. با سینی آب‌هویج‌بستنی پیدایش شد. گفت رفته نماز بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم:(( چرا آقامحسن برا خودش بستنی نخریده؟)) چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی درگوشم گفت:(( است.)) 🍃🌹موقع انتخاب هم گفت:(( من طلا دست نمی‌کنم؛ برای مرد حرومه.)) اولش که افتاد رو دنده لج که اصلا حلقه نمی‌خواهم. بعد که زهرا اصرار کرد به حلقه‌ی رضا داد. همه بازار را زیر پا گذاشتیم تا سِت طلا و پلاتین پیداکنیم. ✍به روایت مادر همسر 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#آخرین_شب ... 🌺غسل کرد و از همه #حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم،
6⃣1⃣9⃣ 🌷 💠ثبت نام برای سوریه 🔸دو سال پیش به خانه آمد و گفت، برای ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها) 🔹گفتم: چه خوب☺️، منم با خودت ببر، که از دستم بر بیاید انجام میدهم☝️. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. گفت: آنجا منطقه است و خانم نمیبرند😒. 🔸بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل کرد، ترک نشد👌، اعمال انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان🍃. هیچ وقت چیزهای از خدا نخواه، همیشه چیزهای بزرگ از خدا بخواه🌺. آخر همه دعاهایش همیشه شهادت بود. 🔹وقتی تایید شد که ببرندش آنقدر خوشحال بود😍 که من تعجب کردم، تا حالا اینقدر ندیده بودمش. با خنده و شادمانی گفت: ما هم پریدیم خانمی، ...✋🕊 🔸گفتم: تو داری میروی 💣 چرا اینقدر خوشحالی😳، گفت: نمیدانی من دارم کجا میروم، خانم دنیا برام شده😔، من دارم از این قفس نجات مییابم😍. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh