eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 🌷 🍂کوچه های شهر را که نگاه می کنم را بر پیشانی افتخار این سرزمین، درخشان✨ می یابم. 🍂چه کرده بودی در که اینگونه رودخانه های وطن، شکوه را به ترنم می آیند. 🍂می ستایمت که شانه های ، آبروی کوهستانها،دشت ها و تمام کشور🇮🇷 شد 🍂ای اردیبهشت در چشمان هیچ بهاری نمیگنجد🚫.تو جور دیگری به دنیا نگریستی و جور دیگر با حرف زدی. 🍂می ستایمت که قانون را بر صفحه های تاریخ این دیار، حک کردی 🍂با سرانگشتان ات، ثانیه های ظلم را به کام مستبدان زمین، جهنم کرده👊🔥. 🍂میخوانمت که چون سپیداران🌾، در اندیشه باران بودی. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✪↶↺●↻↷✪↶↺●↻↷✪ 🏴ارتباط با (علیه السلام) را بايد در طول مدت نگه داشت👌. انسان باید حضرت را ياد كند و اداي احترام كند. 🏴 اين هاست كه در مي ماند و عنايت و محبت حضرت را نگه می دارد.گاهی ما بعد از حضرت به شهر خودمان که بر می گردیم حضرت فراموشمان مي شود🗯 🏴يا منتظريم پيش بيايد تا دوباره خدمت حضرت برسیم و را یاد کنیم.😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌸🍃 هــرچند #رفته_ای و دل از مــا گسسته ای💕 #پیـــوسته پیشِ چشـمِ خیـ💭ـالم نشسته ای👤 #شهید_تقی_ارغوانی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ 5⃣3⃣ 🍂گفت: _دیشب که تو اون کار رو کردی پدرت دیگه نتونست اونجا بمونه. ما هم شام نخورده برگشتیم خونه. عصر میخواد بره از دل عموت در بیاره. چیزی نگفتم و به اتاقم رفتم. نمی‌دانستم باید همراهشان بروم یا نه؟! فکر کردم بهتر است مدتی از عمو مهرداد فاصله بگیرم تا خشم فروکش کند. البته هنوز سر حرف‌هایم بودم و احساس پشیمانی نمی کردم. فقط ناراحتی پدر و مادرم آزارم می داد. 🌿بعد از نهار راهی خانه عمو مهرداد شدند و من تنها ماندم. روی تختم دراز کشیدم و به سقف اتاقم خیره شدم تصویر مدام جلوی چشم هایم بود😍 نمی دانستم درباره من چه فکری می کند⁉️ حتماً از احساس من بو برده بود که صبح آنقدر معذب توی ماشینم نشست. 🍂چطور باید درباره این اتفاق با محمد حرف بزنم؟ چطور بگویم دختری که باعث حال خراب آن روزهایم شده بود خواهر خودش بود؟ اگر دوستی مان از بین برود چه کنم😞 همه اینها به کنار چطور با پدر و مادرم درباره حرف بزنم؟؟ 🌿آنها که مرا از دوستی با محمد هم من می کردند⛔️ قطعاً رضایت به بودن فاطمه نمی‌دهند ذهنمـ💬 پر از سوالات مبهم بود اما پیدا کردن فاطمه آنقدر آرامم کرده بود که از هیچ چیز نمی ترسیدم. یاد چهره متعجب افتادم وقتی که در را باز کرد و با من مواجه شد. اولین باری بود که برای چند ثانیه نگاهم کرد. یادآوری چهره‌اش😍 لبخند ملایمی روی لبم نشاند ... ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔻برای منتشر شد 📝نامه جانکاه حاج خطاب به یارهمیشگی خود : قول می‌دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت🌸 نشوم 🔹بیست سال اخیر، مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. می‌داند با هریک از آنها که از دست داده‌ام چه بر من گذشت؛ همیشه نگران بودم تو را هم از دست بدهم. 🔹من همه 🌻 را از دست داده ام و عزادار🏴 ابدی آنها هستم، 😔لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم کنم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم چرخیدند و جلو چشمم هستند. 🔹️ حسین عزیزم! اجازه نده روزمرگیروزانه و دنیا یاد دوستان را از یادت ببرد. یاد اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh