eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
علي همیشه به دوستانش میگفت از من #عکس بگیرید میخواهم وقتی #شهید می شوم عکسهای زیادی داشته باشم... ب
🔰سعادت نداشتم خیلی در معیت #علی_الهادی باشم، 💥اما همان روز‌ها که برای اعزام🚌 تلاش می‌کرد، چند باری او را #دیدم. 🔰یک بار قامت به نماز بست. خوب نگاهش کردم. انگار #فرشته‌ای نماز می‌خواند😍! نمی‌دانم این #نوجوان کم سن و سال این طرز نماز خواندن را از کجا یاد گرفته بود⁉️ به‌حتم #بندگی_خدا در ذاتش بود. 🔰او در همان چند برخورد دل من را هم مثل خیلی‌های دیگر ربود💞 بعد‌ها از این و آن شنیدم که #علی بین خیلی از بچه‌های #حزب‌الله لبنان محبوبیت دارد. کار خاصی هم نمی‌کرد⭕️ که محبوب جلوه کند. یک #جذبه‌ای در ذاتش داشت که آدم را جذب می‌کرد. 🔰در رفتارش ریا نبود❌ #اخلاص داشت و شاید همین اخلاص، او را آسمانیـ🕊 کرد. #شهید_علی_الهادی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_محمد_بلباسی در حال اصلاح موهای #شهید_حسن_رجایی_فر [مدافعین حرم مازندرانی] رزمنده‌هایی که از م
" #بوسه " بر کف پای #مادر❤️ 🍁شب آخر موقعه ی رفتن فهمید مادر #خواب است و به جای بیدار کردن مادر و خداحافظی، شروع به بوسیدن کف پای مادر کرد☺️. وبه پدر خودشان گفت که #سلامم را به #مادرم برسانید✋ #مدافع_حرم #شهید_حسن_رجایی‌فر🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ ⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت😔 6⃣ #قسمت_ششم 💓شما مهربان ترین فرد عالم هستید؛ هزار بار مهربانتر از ماد
❣﷽❣ ⚠️ 😔 7⃣ 😔هیچ کس به من نگفت: که رابطه شما با ما، رابطه پدر و فرزندی است. شما چون پدری مهربان و دلسوز در فکر آسایش و راحتی ما و پناهگاه همه مردم در لحظات خطر هستید اگر محبت پدرانه شما نبود هیچکس به عنوان پناه به سراغ شما نمی‌آمد.😢 اما از این صمیمیت برای ما در آن دورانی که دنبال پناه بودیم، چیزی نگفتند. 👌اکنون دریافته ام که تا حال، فرزند خوبی برای این پدر بزرگوار نبوده‌ام و اینک دنبال راه چاره و جبران گذشته ام. 😔چقدر دیر فهمیدم که پدر معنویم از دست گناهان فرزندش، غمناک می‌شده و برای او استغفار می‌کرده 😢 😔ای کاش می‌توانستم غمی از غمهایش را بکاهم و لبخند رضایت را بر لبان مبارکش بنشانم. ‌ای کاش می‌دانستم که از همان لحظه به تکلیف رسیدنم، منتظر من هستی تا با تو آشنا شوم و با شما آشتی کنم تا دستم را بگیری و به آسمانها ببری تا مرا به خدا برسانی و از شیطان نجاتم دهی و از این آشنایی،😢 به سعادت خود نزدیک‌تر شوم. 📘کتاب"هیچکس به من نگفت" ✍نویسنده: حسن محمودی ================== 🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج🌤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا آخر_61.mp3
7.75M
۶۱ 💠حــرفِ آخـــر؛ خو گرفتنِ با سفرت، تو رو از چسبیدن به دنیا، آزاد میکنه! ☑آروم و آزاد؛ درکنار دیگران، براحتی زندگی خواهی کرد. یاد سفر، به دنیات، معنا و آرامش میده👆👆 🎤🎤 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#روز_شهید_گرامی_باد #بیست_و_دو در فرهنگ انقلاب اسلامی پر معناست و پر مفهوم . . . از آغاز این راه پر
💗دستخط امام خامنه ای: خاک پای همه‌ی شهدا و آرزومند مقام آنها. سیدعلی خامنه‌ای 📅بیست و دوم اسفند ماه #روز_شهید🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❤️| توی خواب امام حسین رو دیده بود به آقا عرض کرد : آقاجان #فدایتان بشوم، آیا زمان بریدن سرتان درد د
🍃✨🍃✨🍃✨ روزهای آخر بود رفتیم منطقه غروب بود که رسیدیم هیچ کس نبود طلاییه خیلی غریب بود، سید تا پاش رسید طلاییه حال عجیبی پیدا کرد امانش نمی داد من به حال خودش رهاش کردم رفت طرف ضریح گریه هاش تبدیل به ضجه شده بود دیدم سید داره از دست میره رفتم نزدیکش گفت فلانی قلبم داره از جا کنده میشه، دستش رو گرفتم بردم داخل یادمان، دراز کشید خیلی نگران شدم تا شهر فاصله ی زیادی داشتیم از طرفی هم تاریکی شب امکان تردد در جاده مرزی را نمی داد بالا سر سید نشستیم تا یک مقدار حالش بهتر شد جای مناسبی براش تهیه کردیم تا خوب کنه من هم گوشه ای چشمم گرم شد و خوابیدم. یک لحظه نگران بیدار شدم و سمت سید چرخیدم سر جاش نبود!!!!! چشم چرخوندم دیدم گوشه ای مشغول هست از خجالت آب شدم من فکر می کردم سید با این حال زارش نماز صبحش هم به زور می خونه غافل از اینکه سید.... ✍راوی : دوست شهید(از خادمین شهدا) 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ #قسمت_بیستم سمیرا در حالی که سینی چای رو می برد تو آشپزخونه گفت: _واقعا
📚 ❣🌸 🌸❣ 1⃣2⃣ مشغول شام خوردن بودیم، همه نگاها به تلویزیون بود بجز نگاه من که فقط تو بشقاب خودم بود و همش تو فکر بودم،😔 فکرای مختلف فکر اینکه آینده ام چی میشه من اصلا حاضر میشدم با کسی غیر عباس ازدواج کنم، بعد اینکه مخالف میل خودم جواب منفی میدادم چه بلایی سرم میومد آخرین امیدم هم قطع میشد، آه ای کاش هیچ کس تو همچین موقعیتی قرار نگیره 😢که مجبور باشه فقط یه انتخاب داشته باشه، ای کاش حق انتخاب داشتم، ای کاش .... مامان نیم نگاهی بهم انداخت و گفت: _فردا پس فردا فکر کنم ملیحه خانم زنگ بزنه جواب بخواد فکراتو کردی، چی جوابشونو بدم😊 نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم با تحکم حرف بزنم گفتم: _میدونین مامان من به این نتیجه رسیدم که ما به درد هم نمی خوریم😐 محمد و مهسا هم دست از تماشای تلویزیون برداشتن و منو نگاه کردن، مامان گفت: _یعنی چی الان، جوابت چیه؟!😟 نگاهی به خواهر و برادرم انداختم که انگار نگران بودن! - یعنی ... یعنی جوابم منفیه😕 اندفعه محمد بجای مامان سریع گفت: _یعنی چی منفیه؟😟 نگاهی بهش کردم و گفتم: _منفی بودن هم باید برات تعریف کنم داداش، من نمیخوام با آقا عباس ازدواج کنم با حرفایی که داشتم خلاف میلم می زدم قلبم درد میگرفت مامان با ناراحتی گفت: _معصومه من فکر میکردم تو دختر عاقلی هستی و تصمیم درستی می گیری، الان عباس چیش به تو نمیخوره آخه؟😒 با ناراحتی گفتم: _مامان جان، شما خودتون گفتین هر تصمیمی بگیرم موافقید😒😣 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣🌸 🌸❣ 2⃣2⃣ مامان- والا من چه میدونستم می خواهی انقدر بی فکر تصمیم گیری کنی دستامو مشت کردم،😣 اولین بار بود که مامان اینجوری سرزنشم می کرد، بغض 😢سعی داشت خودشو از چشمام سرازیر کنه ولی من مقاومت می کردم باورم نمیشد روزی برسه که برای رد کردن عباس با خونوادم مخالفت کنم مامان غذاشو نیمه ول کرد از سر سفره بلند شد و رو مبل نشست : _حالا جواب ملیحه خانم و آقاجواد رو چی بدیم، بیچاره ها بعد این همه محبتی که بهمون داشتن حالا پسر دسته گلشون رو اینجوری رد میکنیم،نه تو بگو چه عیبی داره پسرشون.. معتاده، نماز نمی خونه، بیکاره...چیه؟ چی؟ ، آخه دختر منطقت کجا رفته، خدا رو خوش نمیاد جوون با ایمانی مثل عباس و ردش کنی🙁😐 مطمئن بودم یه کم دیگه اونجا می موندم و حرفای مامان و می شنیدم اشکم سرازیر میشد، از سر سفره بلند شدم و رفتم تو اتاق، اولین بار بود که غذا مو نصفه رها می کردم، رو تختم دراز کشیدم و پتو رو انداختم روم و زدم زیر گریه،😣😭 عباس، عباس .. نگاه کن چیکار داری می کنی با من .. نگاه کن .... از دیشب بعد اون اتفاق با هیچ کس حرفی نزدم یعنی کسی با من حرفی نزد!!! منم سعی می کردم بی تفاوت باشم گرچه تمام شب رو گریه کرده بودم، 😭 خودم رو با کتابام مشغول کردم، با اینکه هیچی نمی فهمیدم و تمرکز نداشتم اما کتابم جلوم باز بود و مثلا دارم می خونمش،😒 همش فکر و خیال تو سرم بود همه از دستم ناراضی بودن و من همه ی این نارضایتی ها رو داشتم بخاطر رضایت یه نفره دیگه تحمل می کردم، آخ خدا، خودت یه راهی جلو پام بزار که لااقل مامانم ناراضی نباشه ازم😔🙏 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5890853400890836639.mp3
15.31M
🎵 دلاتونو راهی آسمون کنید رفقا 🎤🎤 حاج مهدی رسولی 📎 بیانات 👈به مناسبت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_410228789050605722.mp3
2.08M
شهدا شرمنده ایم . . . وصیت کردید شما، به اطاعت از ولی ان شاءالله ماهم بشیم، فدای سید علی💕 🎤با نوای حاج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💢هستیم بر آن #عهد که بستیم✊ ⇜قسم به فیض #شهادت ⇜قسم به سرخی خون❣ ⇜به خیبر و نی و هور و #جزیره_مجنون ⇜قسم به روح #خمینی ⇜قسم به #سید_علی❤️ ⇜به امر رهبر و فرموده های شخص ولی 💢که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم✌️ ↫ #حسینی_ام ↫ #حسنی_ام ↫و #زینبی هستم🙂 ⇜ و سر سپرده ام و از تبار #عمارم ⇜به انقلاب و #شهیدان🌷 و حق وفادارم 🗓۲۲ اسفند روز #بزرگداشت_شهدا گرامی باد. #شبتون_شهدایی🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ 🔹دل بی قرار💓 مانده هنوز 🔸فقط #کمی به هوای #بهار مانده هنوز 🔹دوباره بوی قدمهای بهار🌸 می آید 🔸بگوچقدر از این #انتظار #مانده هنوز😔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
شورش بلبلان🕊، سحر باشد خفته، از #صبح بی‌خبر باشد تیرباران #عشقـ💞 خوبان را #دلِ شوریدگان سپر باشد عاشقـ❣ـان، کشتگان #معشوقند هرکه زنده ست درخطر⚠️ باشد #سلام_صبحتون_شهدایی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5773754124042502572.mp3
15.96M
🎵 #منبر_مجازی 👈ماجرای جوان حمال #پیـــــشنهاد_دانلود 👌👌 🎤🎤 #استاد_دانشمند 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌷🍃🌷🍃 ❣باز هم #پنجشنبه است و مادری چشم به راه که با آمدن بر سر مزار شهدایی که جز #گمنام بودن نشانی ندارند، خود را تسکین می دهد... ❣یا مادری که می گوید: پنجشنبه بود که راهی اش کردم و حالا چند سال است که از آن روز می گذرد و من #دلم را اینجا به امانت گذاشته ام یا فرزندی که حالا برای خودش مردی شده و از پدر هیچ خاطره ای جز #عکس هایش برای او باقی نیست و... 💟پنجشنبه است و #یاد_شهیدانی که برای ما از جان خود گذشتند..... #پنجشنبه_های_دلتنگی💔 #یاد_شهدا_با_صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5780554603460297866.mp3
5.86M
🔊 #صوت_شهدایی ✨ خوش به حال شهدا🕊 ... 🎤با نوای کربلایی #سید_رضا_نریمانی #پیشنهاد_ویژه👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست وسوم اسفندماه سالگرد شهادت #سردارمخلص وبی ریای دفاع مقدس، دل داه ی #حضرت_زهرا سلام الله علیها، شهیدحاج عبدالحسین برونسی باذکر صلوات وفاتحه گرامی باد. عکس فوق تابلویی است که به یاد لحظات شهادت این شهید بزرگوار در عملیات بدر کشیده شده است. #شهید_عبدالحسین_برونسی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_135545345340866686.mp3
984.1K
🎤 روایتی از شهید برونسی وکرامات این شهید 👌👌 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تقوای_شهید ♥️ همچون شهید ابراهیم هادی که #خالصانه برای خدا کار کرد و همواره و همه جا تلاش کرد و #ت
🔰قبل از با ابراهیم به جایی می‌رفتیم حوالی میدان خراسان، از داخل پیاده رو با سرعت در حال حرکت بودیم. 🔰یک باره ابراهیم سرعتش را کم کرد. برگشتم عقب و گفتم چی شد مگه عجله نداشتی همینطور که آرام حرکت می کرد به جلوی من اشاره کرد و گفت یه خورده بریم تا از این آقا جلو نزنیم. 🔰من برگشتم به سمتی که ابراهیم اشاره کرد. یک نفر کمی جلوتر از ما در حال حرکت بود که به خاطر پایش را روی زمین می کشید و آرام راه می رفت. 🔰 گفت اگر ما تند از کنار او رد شویم دلش میسوزد که نمی‌تواند مثل ما راه برود کمی آهسته برویم تا او نشود. گفتم ابرام جون ما کار داریم این حرفا چیه بیا سریع بریم . اصلا بیا از این کوچه بریم که از جلو این معلول رد نشیم. ابراهیم قبول کرد و از کوچه مجاور راه خودمان را ادامه دادیم. 📚سلام بر ابراهیم ، جلد ۲ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh