1_65250999.mp3
7.99M
🎧پادكست هاي صوتی4⃣1⃣
🌼امام مهدي عج در قرآن🌼
🎤 #استاد_اباذری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع مادر #شهید_امید_اکبری
با پیکر فرزند شهیدش🌷🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_پنجاه_وسوم 3⃣5⃣
🍂همیشه زمستان ها در کوچه شاه عطر گل یخ می آمد بعد از مدتی در را باز کرد قرآنی را از زیر چادرش بیرون آورد و به من داد و گفت:
_نوشته هام توی این قرآنه. همراه خودتون ببریدش
+ممنون که قبول کردین توی خوندنشون شریک شم
_حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
🌿زیباترین جوابی بود که میتوانستم بشنوم. نگاهی به ساعتم انداختم خیلی دیر شده بود گفتم:
+داره دیر میشه اما مطمئن باشین به محض اینکه بتونم برمیگردم
_برید خدا پشت و پناهتون
+خدا حافظ
_خدا نگهدار
_در را به آرامی بست. سرم را زمین انداخته و برگشتم اما تکه ای از وجودم همانجا ماند. دلم میخواست زمان هم آنجا متوقف میشد این سخت ترین خداحافظی ها زندگیم بود.
🍂نیم ساعت دیرتر از زمان مقرر به فرودگاه رسیدم پدر و مادرم با چهرهای برافروخته و نگران منتظرم بودند. نرسیدیم خداحافظیه مفصلی کنیم وارد سالن ترانزیت شدم قرآن #فاطمه را همراه خودم بردم و بعد از کمی انتظار سوار هواپیما شدن نقطه پرواز آغاز شد یکی از کاغذها را بیرون آوردم و خواندم.
🌿 پدر جانم باز هم #سلام
اینبار دخترکَت و دل های دخترانه آورده این روزها محمد و مادر بیشتر از همیشه میخواهند سایه نبودنت را بر روی سرم جبران کنند اما خودت هم خوب می دانی که جای خالیت با هیچ چیز نمی شود باباجان دوستمحمد امروز تنها و بدون خانواده به #خواستگاری من آمد مادر مثل همیشه محمد اعتماد کرد و تشخیص صلاحیت آمدن او را به خودشان واگذار نمود
🍂اما محمد تمام دیشب را نگران بود چند وقتی می شود که درباره دوستش #رضا با من حرف می زند محمد می گوید از آن روزی که مرا در #بهشتزهرا دیده عاشقم♥️ شده همان روزی که آمده بودم و قبر به قبر عطر پیراهنت را جستجو می کردم ... فقط خدا می داند که چقدر دلم گرفته بود
🌿چقدر دنبال قبرت گشتم
آمده بودم تا شاید پیدایت کنم و سر به زانوی سنگ مزارت دلتنگی ام را زار بزنم😭 چقدر برای پیدا کردنت التماست کردم ... قسَمت دادم که نشانهای از خودت بدهی همان موقع ها بود که دوست محمد جلویم سبز شد
🍂محمد می گوید رضا رسم مردانگی را خوب بلد است می گفت خودت باب دوستی را بین شان باز کردهای وقتی که می خواست درباره #رضا و درخواست ازدواجش حرف بزند. برایم تعریف کرد که خودت به خوابش رفتی نگفتی " #ضام_ آهو سفارش کرده برای شستن قبور شهدا🌷 در آخرین روز سال #رضا را هم با خود ببرید ...
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_پنجاه_وچهارم 4⃣5⃣
🍂اجازه هر دختری برای ازدواج وابسته به تصمیم #پدرش است مادر میگوید خانواده رضا مخالف این وصلت هستند دلش نمی خواهد با این ازدواج عاق والدین شود محمد نگران من است که مبادا بعدها مورد آزار و اذیت خانواده اش قرار بگیرم اما اگر تو صلاح مرا در این ازدواج میبینی من مطیع حرف توام اگر سعادتمند در این وصلت است اجازه اش را صادر کن
🌿من نمیدانم او کیست نمیدانم چرا سر راهم قرار گرفته اما شاید تو پیراهنت را از آسمان به او قرض داده ای تا نشانه ام باشد
🍂از تمام این حرفها که بگذریم باز هم میرسیم به دلتنگیها بابای آسمانی💔 و قشنگم دلم #تنگ_توست هر وقت که چشمانم را می بندم و تصویر آخرت را به یاد می آورم سیل اشک امانم نمیدهد😭 بابا اگرچه من دیگر ۷ سال نیستم اما هنوز مثل همان دختر کلاس اولیم که هر روز بعد از تعطیل شدن از مدرسه منتظر بود تا شاید پدرش از جبهه برگشته باشد و جلوی در به دنبالش بیآید
🌿یادت هست چقدر ذوق میکردم وقتی به خاطر همان چادر کج و کوله ای که سرم می کردم برایم جایزه می آوردی؟ یادت هست نقل های رنگی سوغاتی ات را چقدر دوست داشتم ؟؟ یادت هست هر شبی که خانه بودی بهانه می گرفتم که فقط تو باید قبل خواب موهایم را شانه کنی؟ یادت هست وقتی دختر همسایه سر عروسکی که تو برایم خریده بودی را از بدنش جدا کرد چقدر گریه کردم؟ و تو چقدر از دیدن اشک هایم غصه خوردی😔
🍂بعد هم قول دادی یکی مثله همان را دوباره برایم بخری. #بابای_مهربانم تو که راضی نمی شدی من حتی یک قطره اشک بریزم حالا چرا چشمانت را به روی خیسی گونه هایم بستی😭 کاش #امشب دستت را از آسمان دراز کنی و دخترَک دل تنگت را نوازش کنی. #دوستت_دارم
دخترک بابایی تو
🌿دلتنگیهای #فاطمه عمیق بود اوعاشق پدرش بود و هنوز هم از فراغش میسوخت. تازه بعد از خواندن این نوشته فهمیدم که چرا دو سال قبل محمد زنگ زد و از من درخواست کرد برای شستن قبر #شهدا همراهش بروم بعدها هم که دلیل زنگ زدنش را پرسیدم چیزی نگفت. از شنیدن این که #ضامن_آهو سفارش مرا کرده حالم دگرگون شده بود♥️
🍂نامه را سر جایش گذاشتم و قرآن را بستند به ابرهای آسمان خیره شدم از دلتنگی ها و بی تابی های #فاطمه دلم گرفته بود ...💔
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
AUD-20190124-WA0015.mp3
10.55M
🎵آهنگ پدر
✔️تقدیم به همه #باباهای_آسمانی
پدرجان خیلی دوست دارم
جات خالیه😭😭😭
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
مولای غریبم♥️
⇜گفتیم
⇜نوشتیمـ✍
⇜خواندیم
برای شما و برای #ظهورتان
به امید دیداری
که در #اربعین نصیبمان نشد😔
به یقین👌
↫کم گفتیم
↫کم نوشتیم
↫کم خواندیمـ📖
برای #شما و برای ظهورتان....
ما گدایان همیشه #شرمنده ایم
کم مان را بپذیر و شرمندگیمان را😢
#اللّهُمَّ_عَجِّل_لِولیّکَ_الفَرجَ🌸🍃
مُنتَِقمِ الحُسیّن سَلٰامُ اللهِ عَلَیهما...
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
4_5891200120715740611.mp3
12.3M
📥توصیه میکنم این کلیپ رو #حتما گوش کنید
💥💥(بسیارمهم)☝️
👈آیا شروع #ماه_ربیع_الاول تبریک داره؟
👈ما از روضه گوش دادن زجر میکشیم یا لذت میبریم؟
👈دم عاشقای فوتبال گرم...!!
✔️ #نشر_دهید..
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠خواهر بزرگوار شهید #محمدرضا_دهقان
🔸دوسال پیش با هم رفته بودیم #بهشت_زهرا(س)، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا💖 تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل🌷 روی آن بود.
🔹رسیدیم به مزار #شهیدمحرم_ترک
رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز📸" با تعجب گفتم: "چرا اینجا⁉️ پاشو کنار #آقارسول ازت عکس بگیرم! "
🔸گفت :" نه! شهید ترک کلید #فتح شهدای ایران🇮🇷 توی سوریه ست. آقارسول و #آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از #شهادتم پخش کنی..."
🔹عکس انداختم اما به او خندیدم😄 و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران #شهید بودند!!
⭕️گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش🕊 را #دور میدیدم. حالا #سه_شهید کنار مزار شهید محرم ترک🌷 عکس دارند!!!
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌴پدرم با مسجد جامع #خرمشهر رابطهای ناگسستنی داشت💞 همیشه بر #نماز اول وقت تأکید میکرد، اگر تعلل میکردم من را متقاعد به نماز اول وقت میکرد👌
🌴رابطه من، خواهر و برادرم با #پدرم رابطهای دوستانه💖 بود. او بسیار برای مسائل دینی و اعتقادی #ارزش قائل بود و من بسیاری از مسائل اعتقادی خودم را از پدرم یاد گرفتم
🌴از سن 5سالگی پدرم به من ن#ماز، اذان و دعای فرج🌸 یاد داد. قرآن و یادگیری قرآن از مهمترین دغدغههای پدرم بود و بسیار برای یادگیری #قرآن به من کمک کرد خود شهید نیز تلاش میکرد تا قرآن را #حفظ کند.
#شهید_محمدرضا_عسکری_فرد
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
همه ایران🇮🇷 ساکن این خیابانها هستند
#شهدا افتخار و اعتبار این مرز و بومند.
#قدردان_شهدا 🌷
🍃مقصد من عشق♥️ است
#تویی سر منزل من
#عشق در پوست من می دود
تو در پوست من می دوی💖
و من ...
#خیابان ها و پیاده روهای تن شسته
در باران🌧 را
بر دوش کشیده
#تو را می جویم...💔
#نزار_قبانی ✍
#شهید_سیدرضا_طاهر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۸۹ استاد پرهیزگار .MP3
1.05M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه نساء✨
#قرائت_صفحه_هشتاد_ونهم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🔰همرزم
🔸پسرعمه و دختردايي بوديم و در جريان انقلاب 2 تا #همرزم. وقتي ازم خواستگاري كرد💍 خيلي بهم برخورد😐 يك سال و چند ماه گذشت اما #اسماعيل دستبردار نبود
🔹آنروز آمده بود براي #اتمام_حجت. گفت: «معصومه، خودت ميدوني كه ملاك من براي انتخاب #تو ظاهر و قيافه نبوده❌ ولي اگه بازم فكر ميكني اين قضيه منتفيه بگو كه ديگه با اصرارم اذيتت نكنم😔
🔸نشستم با خودم👤 خلوت كردم. در روايات خوانده بودم 📖كه اگر #خواستگاري برايتان آمد و با ايمان و خوش اخلاق بود، رد كردنش #مفسده دارد. هيچ دليلي به ذهنم نرسيد تا اسماعيل را رد كنم
گفتم: « #راضيم »☺️
#شهيدانه
#عاشقانه_شهدا 💞
#شهید_اسماعیل_دقایقی
🌹🍃🌹🍃
@shahidnazarzadeh
🚨 #خبر_فوری
📣پرواز پرستویی دیگر...
مدافع حرم حضرت زینب س #حامد_سلطانی به همرزمان شهیدش🌷 پیوست ....
📣مراسم #وداع با شهید مدافع حرم عمه سادات #حامد_سلطانی
📅فردا (پنجشنبه ۹ آبان )
⏱ساعت ۱۰:۳۰ صبح
🗺در #معراج_شهدا
📍آدرس: ضلع جنوب پارک شهر انتهای خیابان بهشت کوچه معراج ستاد معراج شهدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5938245826676523542.mp3
6.85M
بازم از تو سوریه شهید آوردند😔
🎤کربلایی سید رضا #نریمانی
هدیه به روح شهدا 🌷
و شهدای مدافع حرم آل الله
#صلوات💐
#لبیک_یازینب...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh