eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام صبح هایم ⛅️ با تو بخیر میشود ..♡.. تو آنی که با هر تبسمت 😍 خورشید طلوع میکند..☀️.. ‍‎‌‌‎ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| تولدت مبارک 🎉 به مناسبت تولد شهید محمد حسین محمد خانی ▫️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃حاج عمار! هر چه فکر کردم چگونه بنویسم که خوش تر باشد، باز هم به جانم ننشست! اصلا میخواهم راحت باشم! میخواهم بگویم درخت گناه، شاخ و برگ هایش را اطراف قلبم قفل کرده و قلبم اسیر سیاهی شده! دیگر اشک‌ هایم‌ هم بوی خدا نمیدهد! 🍃گناه وزنه ی سنگینی شده که زمین گیرم کرده و پر پروازم را زخمی کرده است! چنگ می اندازم تا زنجیرش را پاره کنم اما مگر به همین ‌آسانی است! تبِ وجودم را گرفته است و من بیماری درمانده ام که هیچ دارویی جز نگاه تو درمانش نمیکند! 🍃تو هم فرمانده ای دیگر! خوب میدانی سربازانت را چگونه آموزش بدهی که همان بشود درمان تمام دردهایشان! درمانی مثل یک درد و دل سحرگاهی زیر‌نور ماه و ستارگان! اصلا نور ماه هم نباشد عیبی نیست؛ چهره ات همچون ماه میدرخشد و‌نورش قلبم را هدف میگیرد. 🍃نور چشم‌هایت میشود مفتاح الهدایت؛ زنجیر گناه را میگشاید و قلبم نفَس میکشد! روشنایی نگاه تو همانی است که تمام سیاهی های وجودم را به سفیدی مطلق تبدیل میکند. لبخند ارامش بخشت هم که دیگر خودش داستانی سراسر عشق است‌؛ گویا لبخند تو «مبدل السیئات بالحسنات» است و با یک نگاه میتوان فراموش کرد تمام بدی هارا... تمام سیاهی هارا... نا امیدی هارا... 🍃 امروز تولد توست! ما چشم انتظار عیدیِ شماییم! یا شاید هم باید دست هایمان را به سوی شاه خراسان روانه کنیم که اینگونه نوکری دارد و تولد زمینی سربازش است! چشم هایمان را میبندیم؛ انگشتانمان را دخیل پنجره فولادش میکنیم و از عمق جان زمزمه میکنیم: شاه خراسان قسمتمان کن حسین(ع)را... 🍃انگار خودت هم آنجایی آرام و محجوب لب میزنی :«کربلا نه به قسمته! نه به همته! به دعوته ! » با تکیه بر ارامش صدایت مجدد خطاب میکنم ابالجواد را: یا علی بن موسی الرضا دعوتمان میکنی؟! به سمت گنبد برمیگردم؛ دست هایم را روی سینه ام میگذارم به نشانه ی احترام و میگویم: تولدت مبارکِ ما باشد عمارِ مهدی(عج)❤️ ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٩ تیر ۱٣۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱٣٩۴ 📅تاریخ انتشار : ٨ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه_حلب 🥀مزار شهید : بهشت زهرا_قطعه ۵٣ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عاشورا و ظهور.mp3
2.93M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۳۶ 🎤 استاد 🔸«عاشورا و ظهور»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
رفیقش‌میگفت : گاهی‌میرفت‌‌یه‌گوشه‌اۍخلوت، چفیه‌اش‌رو‌میکشیدروی‌سرش درحالت‌ِسجده‌میموند.. به‌قول‌معروف‌ "یه‌گوشه‌اۍخدارو‌گیرمی‌آورد"(:💔🚶🏼‍♂ چقدشبیه‌شونی؟! 🌱" 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🚩روضه هفتگی🚩 💺سخنران: حجت‌الاسلام مهدی عباسی 🎤مداح: کربلایی صادق احمدی 📅زمان: پنجشنبه( ۱۰تیر) ساعت شروع: ۲۱:۰۰ 🚪مکان: ؛حجاب۲۱؛ بیت شهید نظرزاده(علامت پرچم) باحضور خواهران وبرادران 【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】 🔴هیئت محبان جوادالائمه (علیه السلام) 🌷🍃🌷🍃 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢شهیدانه 🔹شهيد رحيم حق دوست در سال 1345 در آستانه اشرفيه ديده به جهان گشود . 🔹شهيد گرانقدر در بمباران شيميايي در تاريخ 1366/02/23 در پايگاه زهره وند مجروح گرديد و جانباز 50 درصد ناجا و 70 درصد بنياد شد وي پس از سال ها تحمل مجروحيت عارضه شيميايي سرانجام در تاريخ 1395/11/15 در شهرستان رشت به درجه رفيع شهادت نائل گرديد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
. ❌💡 🔻ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ‌اﺯ‌سبڪترین‌ﭼﯿﺰﻫﺎئیہ‌ﮐﻪ📱 ﺩࢪﺩﻧﯿﺎ‌ﺣﻤﻞ‌میشہ🌍 🔹ﻭﻟﯽ‌ﺍﺯسنگینترین‌ﭼﯿﺰﻫﺎئیه‌که‌ﺩࢪآﺧﺮﺕ‌باید✨ بخاطر‌نحوہ‌استفادہ‌اش‌پاسخگوباشیم❗️ 🔸مواظب‌باشیم‌این‌موبایل‌ماࢪا☔️ جهنمے‌نڪند🔥✋🏻 ✨✨✨✨✨✨✨✨ ‍‎‌‌‎‎‎ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌹 سلام بر ابراهیم 🌹🍃 🍃 قسمت نهم 🍃 "کُشتی" راوی: برادران شهيد 💠هنوز مدتی از حضور ابراهيم در ورزش باســتانی نگذشته بود که به توصيه‌ی دوستان و شخص حاج‌حسن، به سراغ کشتی رفت. او در باشگاه ابومسلم در اطراف ميدان خراسان ثبت نام کرد. او کار خود را با وزن ۵۳ کيلو آغاز کرد. آقايان گودرزی و محمدی مربيان خوب ابراهيم در آن دوران بودند. آقای محمدی، ابراهيم را به خاطر اخلاق و رفتارش خيلی دوســت داشــت. آقای گودرزی خيلی خوب فنون کشتی را به ابراهيم می‌آموخت. هميشــه می‌گفت: اين پســر خيلی آرومه، اما تو کشتی وقتی زير می‌گيره، چون قد بلند و دست‌های کشيده و قوی داره، مثل پلنگ حمله ميکنه! او تا امتياز نگيره ول کن نيست. برای همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها می‌گفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهانی می‌بينيد، مطمئن باشيد! سال‌های اول دهه ۵۰ در مســابقات قهرمانی نوجوانان تهران شرکت کرد. ابراهيم همه حريفان را با اقتدار شکســت داد. او در حالي که ۱۵ ســال بيشتر نداشت، برای مسابقات کشوری انتخاب شد. مسابقات در روزهای اول آبان برگزار ميشد ولی ابراهيم در اين مسابقات شرکت نکرد! مربی‌ها خيلی از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور وليعهد برگزار ميشد و جوايز هم توسط او اهداء شده. برای همين ابراهيم در مسابقات شرکت نکرده بود. ســال بعد ابراهيم در مسابقات قهرمانی آموزشگاه‌ها شرکت کرد و قهرمان شد. همان سال در وزن ۶۲ کيلو در قهرمانی باشگاه‌های تهران شرکت کرد. در ســال بعد از آن در مسابقات قهرمانی آموزشــگاه‌ها وقتي ديد دوست صميمی خودش در وزن او، يعنی ۶۸ کيلو شــرکت کرده، ابراهيم يک وزن بالاتر رفت و در ۷۴ کيلو شرکت کرد. در آن ســال درخشش ابراهيم خيره کننده بود و جوان ۱۸ ساله، قهرمان ۷۴ کيلو آموزشگاه‌ها شد. تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دست‌های قوی و بلند خود باعث شده بود که به کشتی‌گيری تمام عيار تبديل شود. ٭٭٭ 🍃صبح زود ابراهيم با وســایل کشتی از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جایی می‌رفت دنبالش بوديم! ِ تا اينکه داخل ســالن هفتِ‌تيــر فعلي رفت. ما هم رفتيم توی ســالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتی بعد مسابقات کشتی آغاز شد. آن روز ابراهيــم چند کشــتی گرفت و همه را پيروز شــد. تا اينکه يک‌دفعه نگاهش به ما افتاد. ما از بین تماشــاگرها تشويقش می‌کرديم. با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا !؟ گفتيم: هيچی، دنبالت اومديم ببينيم کجا ميری.! بعد گفت: يعنی چی!؟ اينجا جای شما نيست. زود باشين بريم خونه بــا تعجب گفتم: مگه چی شــده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشــين، پاشين بريم خونه. 📿همين‌طور کــه حرف ميزد بلندگو اعلام کرد: کشــتی نيمه نهایی وزن ۷۴ کيلو آقايان هادی و تهرانی. ابراهيم نگاهی به ســمت تشــک انداخت و نگاهی به سمت ما. چند لحظه سکوت کرد و رفت سمت تشک. ما هم حسابی داد می‌زديم و تشويقش می‌کرديم. مربــی ابراهيم مرتب داد می‌زد و می‌گفت كه چه کاری بکن. ولی ابراهيم فقط دفاع می‌کرد. نيــم نگاهی هم به ما می‌انداخت. مربی که خيلی عصبانی شده بود داد زد: ابراهیم چرا کشتی نمی‌گيری؟ بزن ديگه. ابراهيــم هم با يک فن زيبــا حريف را از روی زمين بلند کرد. بعد هم يک دور چرخيد و او را محکم به تشک کوبيد. هنوز كشتی تمام نشده بود كه از جا بلند شد و از تشک خارج شد. آن روز از دست ما خيلی عصبانی بود. فکر کردم از اينکه تعقيبش کرديم ناراحت شده.! وقتی در راه برگشت صحبت می‌کرديم گفت: آدم بايد ورزش را برای قوی شدن انجام بده، نه قهرمان شدن. من هم اگه تو مسابقات شركت می‌كنم می‌خوام فنون مختلف رو ياد بگيرم. هدف ديگه‌ای هم ندارم. گفتم: مگه بده آدم قهرمان و مشهور بشه و همه بشناسنش؟! بعد از چند لحظه سکوت گفت: هرکس ظرفيت مشهور شدن رو نداره، از مشهور شدن مهم‌تر اينه که آدم بشيم. آن روز ابراهيم به فينال رســيد. اما قبل از مســابقه نهایی، همراه ما به خانه برگشت! او در عمل ثابت کرد که رتبه و مقام برايش اهميت ندارد. ابراهيم هميشه جمله‌ی معروف امام‌راحل را می‌گفت: "ورزش نبايد هدف زندگی شود." 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ادامه دارد ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚سلام امام زمانم💚 باور دارم 🍃یکی از همین ها 🌼که بی هوا و خسته چشم باز می‌کنم، 🍃بوی نرگس‌در همه دمیده است... آمدن، برازنده ی ! 🌺 یا صاحب‌الزمان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☆∞🦋∞☆ بارالهـا؛ یاریمان دہ ، ڪه چون آنان باشیم .. آنان ڪه خوبـــــ بودند نه براے یڪ هـفته!! بلڪه براے یڪ تاریخ ... سلام صبح زیباتون، شهدایـے🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید شجاعت علمداری 🌿 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃آسمان پر ستاره ی شهادت مدافعان آل الله را نگاه میکنم، مرا مسحور خودشان می سازنند؛ هر کدام جلای خاصی را دارند... 🍃میان این همه جلال و جبروت، خُنَکای ذوق را در چشمان ستاره ای نورانی میبینم ستاره ای که لبخندش کاملا مشخص است از روی شوق درونی اوست. نامش شجاعت است. ، مدال افتخاریش را میبینم، آدم را محو خویش می سازد؛زیباییش خیره کننده است، قطع به یقین شکل زمینی ندارد. مشتاقانه نوشته هایی که رویش حک شده را میخوانم. 🍃امروز هفتمین سالگرد شهادت شهید ، خلبان شجاعت علمداری مورجانیست، از اولین ستارگانی هستند که در سال های نخست درگرفتن فتنه تکفیری ها در منطقه، در راه دفاع از حرم آل الله به شهادت رسیدند... 🍃صدای شادی کنان ستارگان دیگر مرا از وادی توجهاتِ به حکاکی مدال در می آورند. زیباست، برای شجاعتشان جشن گرفته اند. امروز روز تولد آسمانیش است. روزیست که به جمع گرم آسمانیشان ملحق شده... ✨تولد آسمانی ات مبارک ای ستاره ی حسینی♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢ تیر ۱٣۴۵ 📅تاریخ شهادت : ٩ تیر ۱٣٩٣ 📅تاریخ انتشار : ۹ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سامرا_عراق 🥀مزار شهید : خانه خمیس 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
محاسبه نفس.mp3
2.33M
🎵 🎶 🔴 📌 قسمت ۳۷ 🎤 استاد 🔸«محاسبه اعمال»🔸 🌺 👌 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✨ درسته‌روز‌پسر‌نداریم‌؛ ولی‌فقط‌کافیه‌دختران‌وطنم‌احساس‌خطر کنند.‌آن‌روز،‌روزِپسر‌است😎 بسے‌زیبـا🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید سید مهدی موسوی 🥀 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡نون والقلم♡ . 🍃یادم می‌آید گفته بودم، بد نیست بشنویم از مردانی که وقتی دور دور ادعا بود بازنده میدان بودند و وقتی پای غیرت به میان می‌آمد حریف می‌طلبیدند، آنان که بی بهانه پای اعتقادشان می‌ایستاند و در عمل مرد میدان بودند. . 🍃آن روز قلم از بی ادعایی و دلدادگی برای کاغذ گفت ، گفت و گفت تا به خط سرخ رسید. اما اینبار همان قلم قصه زمینی شدن همان سرباز را برای کاغذ روایت میکند🙂 . 🍃از ۳۶ سال پیش میگوید از پانزدهمین روز که در گیر و دار جنگ سرباز ما متولد شد😍 . 🍃از قاعده عاشقی میگوید همان چهار حرف که مریدانش معنای عشق را در او پیدا میکنند، (ع). قاعده ای که دیکته هرشب سید و ذکر روی لب هایش بود... . 🍃میگوید که در مکتب حسین(ع) شد ، با غیرت گونه قد کشید و زیر سایه سرباز امام شد...😌 . 🍃میگوید و همه را خط به خط ، بند به بند روی کاغذ حک میکند و کاغذ خط به خطش را که نه! حرف به حرفش را از بر میشود و قلم خوش رقصی میکند تا حرف های آخرش را روی سینه کاغذ بنشاند: از حرم تا زینبیه به قاعده یک یا حسین(ع) میشود طی‌الارض کرد! درست مثل تولدت مبارک بسیجی❤️ . ✍️نویسنده : . 🕊به مناسبت سالروز . 📅تاریخ تولد : ۱۵ مهر ۱۳۶۳ . 📅تاریخ شهادت : ۱۰ تیر ۱۳۹۲ . 📅تاریخ انتشار : ۱۰ تیر ۱۴۰۰ . 🥀مزار شهید : اهواز . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید ابراهیم رشید 🍁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃از لا به لای فصل قصه ها نسیمی می‌وزد و عاشقانه های بنده‌ ای با معبود خویش را ردیف کنار هم میچیند؛ غزلی می‌سراید ناب و شنیدنی! سر هر مصرع اللهم الرزقنا ردیف، میشود وَ «شهادت فی‌ سبیلک» قافیه! این گویای ناگفته های دل خیلی از بندگان خداست! 🍃ابراهیم هم یکی... از بین آرزومندانی که شهادت را رویا می‌پنداشتند او برگزیده شد برای نوشیدن شهد شیرین شهادت. و من با خود اندیشیدم که اگر جانبازی در راه حق رسم مردان خداست، در خانواده ابراهیم یک رسم خانوادگی ست! اینگونه که مادر خانواده خلیل وار اسماعیل هایش را به مسلخ فرستاد و از آزمون بندگی سربلند بیرون آمد. 🍃اول ابوالقاسم بعد هم ابراهیم؛ لبیک گویان پا در میدان جهاد نهادند. ابراهیم پا جای برادرش نهاد تا راهش را از سر بگیرد؛ بعد از بیست و پنج سال ابوالقاسم دیگری اینبار در تدمر میخواست متولد شود. تخریبچی از جوار سربرآورده بود تا سد ها را بشکند، از سیم خاردار های نفسش عبور کند و به معراج سفر کند. و امروز همان روزی بود که ابراهیم در آغوش تدمر به وقت سحرگاه به معراج کرد. ✨سالروز ♥️ ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۱ اسفند ۱٣۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱۰ تیر ۱٣٩٧ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ تیر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : تدمر_دیرالزور 🥀مزار شهید : گلزار شهدای علی بن جعفر قم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh