🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
باعرض سلام وادب🙋♂ خدمت خیرین محترم 😍
♨️️درظهرعید#غدیر
(پنجشنبه۷مرداد) برنامه برگزاری
#جشن_باشکوه و #اطعام🎉🎁 راداریم💚
در صورت تمایل به مشارکت 🤝 در این سنت#حسنه لطفا وجه هدیه خود را به شماره کارت 💳
6037701156779453
بانک کشاورزی بنام علیرضادهقان واریز نمایید🙏🌹
هیئت محبان جوادالائمه(علیه السلام)
بقول استادسیداحمددارستانی🎙 ای کاش عظمت#غدیر رومیدانستیم 💪 وحداقل مثل مسیحیان که از یک ماه قبل ازمیلادمسیح👌 به استقبال آن میروندمانیزازیک ماه قبل ازعیدغدیربه استقبال آن میرفتیم😍 وخودرابرای این جشن بی نظیر آماده میکردیم 😊🌹
بیاید دست به دست هم بدهیم🤝 برای احیاء#عیدالله اکبرعیدغدیرخم.☺️
بیایم همه درحد توانمون#کمک کنیم ومبلغ غدیر باشیم ان شاءالله چند برابرش رو #امیرالمومنین برمیگردونن))😇💚
✨یک بار دو نفری بر سر موضوع فرماندهی سوریه صحبت می کردیم؛ حاج قاسم در حالی که تبسم می کرد فرمودند: فرمانده کل قوا در سوریه، حضرت زینب (س) است.
✨حاج قاسم با آن اقتدار و بزرگی، زمانی که به در آستانه حرم حضرت زینب (س) می رسیدند چنان متواضعانه و متضرعانه و مؤدبانه صورت بر زمین می گذاشتند و گریه می کردند که قطرات اشک بر روی کاشی حرم سر می خورد.
✨معتقدم حاج قاسم توانست قدرتمندانه در سوریه فرماندهی کند، چون به این موضوع باور داشت که فرمانده کل قوا در سوریه حضرت زینب (س) است.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️ #عاشقانه_دو_مدافع ❤
#قسمت_اول
_آخــــر هفتہ قـــرار بود بیان واســــہ خواستگارے
زیاد برام مهــم نبود کہ قــرارہ چ اتفاقے بیوفتہ حتے اسمشم نمیدونستم ، مامانم همینطور گفته بود یکی می خواد بیاد....
فقط بخاطــر مامان قبول کردم کہ بیان برای آشنایے ....
ترجیح میدادم بهش فکر نکنم.
_عادت داشتم پنج شنبہ ها برم بهشت زهرا پیش🌹 شهید گمنام 🌹
شهیدے ک شده بود محرم رازا و دردام رفیقے ک همیشہ وقتی ی مشکلے برام پیش میومد کمکم میکرد ...
🌹فرزند روح الله🌹
این هفتہ بر عکس همیشہ چهارشنبہ بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخہ گل گرفتم
کلےبا شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصے داشتم پیشش
_بهش گفتم:شهید جان فردا قـــراره برام خواستگار بیاد.....
از حرفم خندم گرفت ههههه ...
خوب ک چی الان این چی بود من گفتم.. ...
من ک نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر مامان....
احساس کردم یہ نفر داره میاد ب ایـن سمت پاشدم...
دیر شده بود سریع برگشتم خونہ
تا رسیدم مامان صدااااام کرد
-اسمااااااااء
_(ای واے خدا ) سلام مامان جانم!
_جانت بے بلا فردا چی میخواے بپوشے؟
_فردا؟
_اره دیگہ خواستگارات میخوان بیاناااااا
اها.....
یه روسری و یہ چادر مگہ چہ خبره یہ آشنایی سادست دیگہ عروسے ک نیست....
این و گفتم و رفتم تو اتاقم
ی حس خاصے داشتم نکنه بخاطر فردا بود!؟
وای خدا فردا رو بخیر کنه با ایـن مامان جاݧ مـن...
همینطورے ک داشتم فکر میکردم خوابم برد....
#نویسنده✍
#خانوم #علی_آبادی
ادامــه.دارد....
سلام خدمت همه اعضا عزیز
متاسفانه از ادامه رمان شهید ابراهیم هادی معضوریم و از امشب رمان جدید رو شروع میکنیم
🌷شهـادت ...
اجر کسانی است که در زندگی خود
مدام در حال درگیری با #نفس_اند
و زمانی ڪه نفس سرڪش خود
را رام نمودند،
خداوند به مزد این جهاد_اڪبر،
#شهادت را روزی آنان خواهد کرد
امیر مبارزه با نفس: شهیدابراهیمهادی
سلام بر پهلوان بی مزار❤️
✨شهدا شرمنده ایم ✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سلام_امام_زمانم ❤️
روزی دیگر از روز ها🗓شروع شد 🌹
این روز را میخوام با یاد و نام شما شروع کنم💐
چون نام شما زیبا ترین نام#جهان است🎉
#یا_صاحب_الزمان_(عج)
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
معاملهےپرسودےاست...
شهادترامیگویم
فانی میدهے⇦باقی میگیرے😍
#جسم میدهے⇦جان میگیرے
#جان میدهے⇦جانان میگیرے😍
چھلذتےدارد#شهادت
#شهید_حجت_الله_رحیمی🍓✨
#صبحتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
از کنار صف نماز جماعت رد شدم دیدم حاجے بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما تو صف نرفته برگشتم آمدم رو به رویش نشستم.. دستش را گرفتم و پیشانیش را بوسیدم؛ التماس دعا گرفتم و رفتم. انگار مردم تازه فهمیده بودند که حاجقاسم آمده حرم! از لابهلاے صف هاے نماز مےآمدند پیش حاجے.. آرام و مهربان مےگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ضریح، ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند زیارت کند وقت رفتن گفت:
«آقاے خادم امروز خیلی از ما مراقبت کردے زحمتت زیاد شد.» گفتم: «سردار من برادر دو شهید هستم، شما امانت برادرهاے من هستید.» نگاه ملیحے انداخت و گفت: «خدا شهدا رو رحمت کنه.» چه مےدانستم چند روز بعد خودش هم مےرود قاطے شهدا🙂🌹💠🍃🌷💚🌺•°•
📚منبع: ڪتاب سلیمانے عزیز
#حاج_قاسم
#امام_رضا
☫
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡از یار بی وفا به امام غائب و تنها...♡
🍃آقاجان سلام...
اگر بگویم دوریات سخت است و زمان، بی قراریِ #منتظرها را شهادت می دهد، اغراق کرده ام...
🍃دلم گرفته نمی دانم شاید ترک خورده یا پیر شده از درد های آخرالزمان. #بغض مهمان همیشگی دلم است و #اشک، تنها رفیق روزهای بی کسی...😔
🍃مولا جان...
ببخش که در هیاهوی دنیا و خوشی ها فراموشت کرده ایم و همچون جد غریبت، #غریب مانده ای در میان شیعیان.
🍃هنوز برای عده ای، خورشیدِ پشت ابرهای گمراهی هستی. قدمی برنداشتیم و از طلوع #ظهورت چیزی نگفتیم...
🍃گناه کردیم و بیخیال ناله #وجدان شدیم. پرونده سیاه اعمال را دیدی و اشک ریختی و واسطه شدی برا بخششمان...🥺
🍃راه را گم کرده و از کوچه های #غفلت سردرآوردیم. با ایمان سست و دلِ لبریز از کینه و نفرت به هم ظلم کردیم و به کارهایمان افتخار...
🍃خیابان هایمان شبیه تالار عروسی شده و انسان ها، عروسک های پررنگ و لعاب پشت ویترین. عیب از #مسلمانی ما است اما دین را پیش چشم خیلی ها بد کردیم...😞
🍃دست به دعا گرفتیم و #حاجت ها را لیست کردیم و یادمان رفت برای #فرج دعا کنیم. عهد نامه نوشتیم اما مانند مردم #کوفه به عهدها عمل نکردیم. دلمان به وعده های دنیا خوش شد و شمشیر #گناه را تیزتر کردیم...
🍃یا صاحب الزمان...
ما رفیق نیمه راه بودیم اما مسلمها و حبیبها و حرّهای زمان به یادت هستند، برای ظهورت دعای فرج می خوانند، #جهاد می کنند و #شهید می شوند. به حرمت یاران خوبت ما را ببخش😓
🍃آقای من...
غرق شده ایم در باتلاق گناه اما امیدمان به ظهور است. بیا و نجاتمان بده. بیا و پایان بده به این هجران. بیا و انتقام سیلی #مادر را بگیر، انتقام رگ های بریده، گوش بی گوشواره و روزهای اسارت....
#این_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
☆ #جمعه_های_انتظار☆
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5776050999537961162.mp3
7.3M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۵۴
🎤 حجتالاسلام #عالی
🔸«ماجرای یک عهد»🔸
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡بسم الله الرحمن الرحیم♡
🍃رسیده بود به سن خدمت و باید میرفت سربازی. بحبوحه قیام #امام بود او دلش نمی خواست که برود زیر پرچم شاهنشاهی و با شاه خائن خدمت کند، به هر ضرب و زوری که بود فرستادنش سربازی اما چون از همان آغاز دل چرکین بود چندماهی بیشتر دوام نیاورد و از پادگان فرار کرد تا اینکه بالاخره #انقلاب پیروز شد و به هرنحوی بود گواهی پایان خدمتش را گرفت.
🍃همه فکر میکردند که حالا #حسین خلاص شده است و حالا میرود دنبال کار و کاسبی اش اما از همان روزهای آغاز جنگ رفت #جبهه و عضو گردان کمیل شد. همین بس بود تا تعجب خیلی ها را برانگیزد اما آنها خبر نداشتند که او دلداده امام بود و راه امام😌
🍃حسینِ عامیِ ظاهرا کم سواد در جریان انقلاب و خصوصا جنگ تحمیلی و در اثر تلاش، کوشش و #مجاهدتی که در راه امام و انقلاب با جان و دل انجام داد به چنان مقامی رسید که روز قبل از شهادتش، خبر #شهادت خود و دو تا از دوستانش را به همه داد و البته همه به او خندیدند اما وقتی روز بعد یعنی هفدهم مهر ۶۶ خبر شهادت حسین مهربان، #علی_اصغر_تمنادار و #جواد_همتایی رسید همه فهمیدند که شهید حسین مهربان عجب گوهری بود که قدرش را ندانستند🌺
✍نویسنده : #گمنام
🌺به مناسبت سالروز #تولد
#شهید_حسین_مهربان
📅تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۳۶
📅تاریخ شهادت : ۱۹ مهر ۱۳۶۶
📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای نی ریز
🕊محل شهادت : شلمچه
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز شهادت شهید داریوش رضایی نژاد🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃 #آرمیتاها روزبهروز قد میکشند، بزرگ میشوند، بهانه میگیرند و وقتی کسی پاسخگوی بهانههایشان نیست، در خود فرو میروند و نگاه میکنند خود و اطرافشان را که بقیه در نبود #پدر چه میکنند، راه هموار میکنند یا سنگهای کنار جاده را وسط راه هل میدهند.
🍃#داریوش_رضایی_نژادها ترکشها و آهنها را درون جسم خود جای دادند، که #سنگ میان راه نماند و سر جلوی احدی #خم نکنیم تا سنگ از میان راه برداریم.
🍃کار به #مسئولین خود نداشته باشید با یک چشم درشت کردن دشمن، زهره میترکانند، ما مسئول اهداف و آرمانهای خود هستیم که در گرو رفتار ماست، مبادا #خونها از یادمان برود😔
🍃۱۰ سال بیپدر و بیهمسر زندگی کردن حرف صد من یک غاز نیست، تنهایی حتی یک روز هم روان را زیر و رو میکند پس بدانیم تا چه حد #بدهکاریم🥺
🍃 آیا با این رویه که همه ما در پیش گرفتهایم #آیندهای باقی خواهد ماند که ما جواب خون پدرهای آرمیتاها را پس بدهیم؟!😓
✍نویسنده : #محمد_صادق_زارع
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_داریوش_رضایی_نژاد
📅تاریخ تولد : ۲۹ بهمن ۱۳۵۶
📅تاریخ شهادت : ۱ مرداد ۱۳۹۰
📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : آبدانان
#مسئولین #سر_خم_نکنیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
امروز روز توست برادر جان❤️تولدت مبارک ای فدایی زینب (س )❤️
شهید مدافع حرم محمد حسن دهقانی🌹
#شهادت:97/8/8 مصادف با اربعین
#ولادت:57/5/1
#محل تولد: یزد
#محل مزار شهید:گلزار شهدای قم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷خصوصیات شهید:🌼🍃
ویژگی بارز #محمدحسن شوخ طبعی او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند 👌
🌻تمام خاطرات ما از محمد حسن به #خنده و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند.
🦋تمام عکسهایی که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده 😔
🌷او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر ساعتی که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش در پارک بازی میکنند.
🥀محمد حسن ارادت ویژهای به #حضرت فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود.
#شهیدروحانی_محمدحسن_دهقانی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
چادر برای زن یڪ حریم استـــــ ،یڪ قلعه ویڪ پشتیبان استـــــ...
از این حریم خوبـــــ نگهبانی ڪنید...
همیشه میگفتـــــ :به حجابـــــ احترام بگذارید ڪه حفظ آرامش وبهترین امر به معروفـــــ برای شماستـــــ
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید رضا کارگر برزی💐
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃بسم رب الزهرا
🍃از کودکی مشق های زیادی را تمرین کردیم. بزرگتر اما که شدیم، حتی دیگر املای مشق را یادمان نمی آمد و ما فارغ از این بودیم که باید در سراسر زندگیمان مشق #بندگی را به تمرین بنشینیم.
بندگی برای او. این باید مشق شب هر روزمان می بود اما نشد ...
🍃به جایش خوب یادمان ماند تا تمرین کردیم #بدبختی را؛ در حالی که مضحک است، بدبخت خواندن آدمیان را. چرا که صدف، خود را نگون بخت نمیداند. شاید بگویی تو از بدبختی چیزی جز مترادف نمیدانی...
🍃اما من به چیزی میگویم #خوشبختی، که والاتر از ثروت است. حال آن چیست؟ گوهر #محبتی است که #خدا آن را به ما ارزانی داشته و به خزانه داری آن، صدف جسم ما را گماشته است😌
🍃به این فکر کن که این گوهر تکه ایی از روح #خداوند است. خدایی با آن همه عظمت، چه بخشنده است که روح خود را در جسم ناچیز آدمیان قرار داده و اینک آدمی باید رسم امانت داری را به جا آورد. #روح ما مانند کودکی است که #جیغ میزند و خواسته ایی را طلب میکند تقرب به خدا را میخواهد اما ما با #گناهانمان خفه اش میکنیم و نمیذاریم به آن چیزی که میخواهد برسد #خدا.
🍃اما نباید چشم پوشی کرد از امانت دارانی که بی وقفه #شب و روز در تلاش اند تا روحشان را به #پروردگار نزدیک تر کنند❤️
🍃روح ما به "ساده زیستن" نیاز دارد تا وابسته تجملات نشود چرا که اگر بشود، میشود مادی گرا...
روح ما به " مطالعه "نیاز دارد، به " محبت و صداقت ". به "آگاهی"..
و شاید او مصداق #خوبی برای حرف هایم باشد. میدانی او میگفت هر چقدر برای تحصیل #هزینه کنید، بازهم کم است...
🍃 شاید او #ارزش آگاهی را درک کرده بود. شاید #روح او بی نیاز تقرب یافت...
به راستی روح ما چگونه پیش معبودش باز میگردد؟! آیا #امانت دار های خوبی بوده ایم؟! آیا نیاز های روحمان را برطرف کرده ایم؟! آیا آسیب زده ایم به روحمان یا پرورشش داده ایم؟!
آیا....
#اللهم_عجل_الولیک_الفرج🌷
✍️نویسنده : #مونا_زارع
💐به مناسبت سالروز #تولد #شهید_رضا_کارگر_برزی
📅تاریخ تولد : ۱ مرداد ۱۳۵۸
📅تاریخ شهادت : ۱۱ مرداد ۱۳۹۲
📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : گلزار شهدای البرز
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️ #عاشقانه_دو_مدافع ❤
#قسمت_دوم
چیزے نمونده بود ڪ از راه برســـن
من هنوز آماده نبودم مامان صداش در اومد
_اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الان ک از راہ برسـن انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو...
_وای مامان جان چرا انقدر حرص میخوری الا.....(یدفہ زنگ و زدن )
دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے مامان در امان باشم
سریع حاضر شدم نگاهم افتاد ب آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے
سنم و یکم برده بود بالا
با صداے مامان از اتاق پریدم بیروݧ
عصبانیت تو چهره ے مامان به وضوح دیده میشد
گفت:راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده.
خندیدم گونشو بوسیدم و رفتم آشپز خونه
اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت .
صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ
مهمونارو میشناسہ
همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس من
چاے و ریختم مامان صدام کرد
_اسماء جان چایے و بیار
خندم گرفت مثل این فیلما
چادرمو مرتب کردم وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم
ب جناب خواستگار ک رسیدم
کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیرون آقاےسجادے
ایـݧ جاچیکار میکنہ؟؟؟؟؟
ینی این اومده خواستگارے من؟؟؟؟؟
واے خدا باورم نمیشہ
چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم
مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق
دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود
اما چاره اے نبود باید میرفتم ....
#نویسنده✍
#خانوم #علی_آبادی
ادامــه.دارد....
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh