eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28هزار عکس
6.4هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
2⃣7⃣5⃣ 🌷 🔸تازه یه سخت کرده بود و شده بود سوژه ی اون روزها؛ پشت کمرش کشیده شده بود⚡️ روی آسفالت خیابان و از اصطکاک سوخته بود️😣 🔹ننمیتونست کمرش رو کنه برا همین اگر هوس آب💧 میکرد باید یکی اینطوری آبش میداد که هم آبش میدادیم و هم حسابی میذاشتیم😁 🔸تو همون ایام بود که بهش گفتم واقعا این دفعه داشتی .دسـت کرد تو جیـبش و از کـیف پولـش یه کاغذ درآورد گفــت این وصیـت ناممه📜 هروقـت بگـن بیـا بـرو !😔 💢فـرق ما و اینه که ما از اهـالی حرفــیم ♨️و آنها از اهالی 👊... به نقل از دوست شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
7⃣2⃣0⃣1⃣ 🌷 💞یاد امین 🍃تا وقتی بود، به محض اینکه ناراحت می‌شدم کنارم می آمد و آرام‌ می‌کرد. 🍃حالا هم واقعاً انگار چیزی تغییر نکرده، وقتی بعد از و بی‌تابی زیاد ناگهان آرام می‌شوم، مطمئنم امین کنارم حضور دارد. من آدمی نیستم که به آرام شوم. 🍃بعضی از پیامک‌هایش را حتی همان زمان نامزدی و محرمیت برای خودم می‌کردم. حرف‌هایش برایم شیرین و جالب بود. یادم می‌آید پیامک برایش فرستادم که می‌گفت مردها اگر همسرشان در دوران زمین بخورند، قربان و صدقه همسرشان می‌روند یک ماه که می‌‌گذرد رفتارشان عوض می‌شود و آنقدر ادامه پیدا می‌کند که در نهایت بعد از چند سال راضی می‌شوند که از زمین زنده بلند نشود! به امین گفتم «واقعاً مردها همینطورند؟» 🍃گفت «بگذار اگر خدایی نکرده، زبانم لال، یک زمانی زمین خوردی و من جلوی همه شدم و را بوسیدم متوجه می‌شوی که من مثل آنها نیستم...» 🍃خیلی و بود. با خودم فکر می‌کردم این پسر چقدر با شعور است، چقدر فهمیده و آقاست! از همنشینی با چنین مردی می‌بردم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌿مستی❤️ نه از پیاله 🌼نه از #خم شروع شد 🌿از جاده #سه_شنبه شب قم 🌸شروع شد 🌿آینه خیره شد به #من و 🌼من به آینه 🌿آن قدر خیره شد 🌸که #تبسم شروع شد #سه_شنبه_های_جمکرانی💔 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
زيباي يك رزمنده برای نسلهای بعد 💢ما می خواستیم محکوم تاریخ نشویم و نسل بعد ما را نداند و جنگ آمد ... میدانی چه میگویم؟؟ آری جنگ آمد. ما به دنبال جنگ نرفته بودیم🚫 او آمد 🔰تعدادی از ما تحت امر امام و ولی مان جنگیدیم👊 شدیم. عده ای رنگ رزمنده گرفتند. عده ای نیز رنگ رزمندگی به خود پاشیدند. و تعدادی نیز رنگ جبهه را ندیدند و جنگ شدند. عده ای . عده ای . اما یا ز برتن یا داغ بر دل و عده ای نیز داغ بر پیشانی زدند. ↫عده ای ↫عده ای مظلوم ↫عده ای مغموم ↫وعده ای نیز مذموم 💢تعدادی آمده بودند تا بروند. قرار را بر گذاشته بودند. عده ای نیز آمده بودند تا بمانند. چاره ای نبود. شهیدی گفته بود: "از یک طرف باید بمیریم تا آینده شهید🌷 نشود و از طرفی باید شویم تا آینده زنده بماند. 🔰عده ای آمده بودند تا از خود بکشند. عده ای تا حساب های خود را تسویه کنند. عده ای آمده بودند تا آدم حسابی شوند👌 عده ای نیز حساب باز کردند. عده ای نیز آمده بودند تا حسابی آدم شوند. عده ای آمدند تا بی پیکر شوند ... عده ای نیز تراش عده ای نیز پیکره ی یک "بت" عده ای ویلچری♿️ تعدادی ویلایی عده ای حاضر✌️ تعدادی ناظر قومی نیز 💥واما.. 💢دیوانگی ما با جنگ مصادف شد. در ما میل به زیستن زنده بود. حس عاشقی و معشوقی نیز جریان داشت. اما جنگ آمده بود.چه باید میکردیم؟ آیا جز جنگیدن چاره ای داشتیم⁉️ ما هم آینده را برای خود ترسیم کرده بودیم. اما نزدیکتر از دور بود. 🔰جنگ بود. باید این نزدیک را پاسخ میدادیم و نزدیکمان دور شد و دور و دور و دور به ساعات ۸ سال باید میرفتیم به دنبال این . مگر چاره ای جز جنگیدن داشتیم❓ 💢برای ما هم عزیز بود. از توپ وتفنگ و ترکش💥 میترسیدیم. باید جرأت می یافتیم. عشق و عاشقی و معشوقه را به امید از تمامی عاشقان ومعشوقانی مانند شما رها کردیم ...و رفتیم ...چه باید میکردیم؟ 🔰ما بدنبال شدن نرفتیم🚷 خواستیم محکوم تاریخ آینده نشویم. خواستیم فردا از نگاه تیز و شماتت بار شما فرار نکنیم. ما خونخواری نیاموخته بودیم. باور کن از رنگ خون میترسیدیم. اما به رفتیم. خونخواهی سرهای به ناحق بریده شده. مگر چه باید میکردیم؟؟؟ 💢از جنگ به بعد شکل عاشقی مانیز تغییر کرد. ما با دلتنگی و دلبستگی به محبوبه های شب♥️محبوبه های شب عملیات. محبوبه های جا مانده در ارتفاعات میمک، قلاویزان "ماووت" و جاماندگان در زیر خاک ریزهای و رفیقان رفته تا دهانه ی خلیج و نبرد های نابرابر جبهه ها 🔰باور کنید قطار قطار رفتیم👥 واگن واگن برگشتیم جوان رفتیم پیر پیر برگشتیم راست راست رفتیم شکسته شکسته🥀 بر گشتیم گروه گروه رفتیم.دسته دسته برگشتیم دسته دسته رفتیم، برگشتیم 💥اما 💢آری من و تو حق داریم همدیگر را نشناسیم. از دو نسل ، دوستان ما آنسوی دردها ورنج ها به ساحل و ما این سمت چشم دوخته به افق های نامعلوم😭 🔰راستی اگر نمیرفتیم چه میکردیم⁉️ باور کنید ما هم دل داشتیم😢 ↵با دل رفتیم، بیدل برگشتیم ↵با رفتیم، با بار بر گشتیم ↵با پا👣 رفتیم، بی پا برگشتیم ↵با عزم رفتیم، با زخم💔 برگشتیم ↵پر شور رفتیم، برگشتیم ⇜ما پریشانیم ...اما نه ⇜شکسته ایم ... اما نشسته نه❌ ⇜دلخسته ایم ...اما دست بسته نه 💢ما همان پیاده ایم. سواری نیاموخته ایم. سوای شما نیز نیستیم✘ ما همان دیروزی هستیم. تعداد ما میدانید در ۸سال چه تعداد بود؟ ۳ونیم درصد از جمعیت . اما مردم تنهایمان نگذاشتند. 🔰آری همه ی ما ۸ سال بودیم، با هم در کنار هم. هم بودی. آری همه بودند. نگاه محبت آمیز آن دوران به ما؛ هدایای مادران و پدران شما به جبهه♥️ گذشتن از شام شب و هدیه به جبهه. گذشتن از فرزند و اعزام فرزند دیگر. بمباران. تشییع رفیقان ما. دیدار وعیادت و دلجویی از جانبازان ما. 💢آری مردم بودند..ایستادند، مقاومت کردند👊 تلخی چشیدند اما به رخ ما نکشیدند. ما هنوز لقمه های سفره های شما هستیم که بیدریغ به سنگر های ماهدیه کردید. 🔰ما هنوز به آنسو و این سو بدهکاریم. طلبی نداریم❌ اما بدانید... قرار "دیروز" آنچنان بود. از امروز شرمنده ایم. ما غارت را آموزش ندیده بودیم. را تجربه کردیم. از امروز 😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🍃 روزبه‌روز قد میکشند، بزرگ می‌شوند، بهانه می‌گیرند و وقتی کسی پاسخگوی بهانه‌هایشان نیست، در خود فرو می‌روند و نگاه می‌کنند خود و اطراف‌شان را که بقیه در نبود چه می‌کنند، راه هموار می‌کنند یا سنگ‌های کنار جاده را وسط راه هل می‌دهند. 🍃 ترکش‌ها و آهن‌ها را درون جسم خود جای دادند، که میان راه نماند و سر جلوی احدی نکنیم تا سنگ از میان راه برداریم. 🍃کار به خود نداشته باشید با یک چشم درشت کردن دشمن، زهره می‌ترکانند، ما مسئول اهداف و آرمان‌های خود هستیم که در گرو رفتار ماست، مبادا از یادمان برود😔 🍃۱۰ سال بی‌پدر و بی‌همسر زندگی کردن حرف صد من یک غاز نیست، تنهایی حتی یک روز هم روان را زیر و رو می‌کند پس بدانیم تا چه حد 🥺 🍃 آیا با این رویه که همه ما در پیش گرفته‌ایم باقی خواهد ماند که ما جواب خون پدر‌های آرمیتاها را پس بدهیم؟!😓 ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ 📅تاریخ شهادت : ۱ مرداد ۱۳۹۰ 📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : آبدانان 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh