eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.6هزار ویدیو
41 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید امید اکبری
💕 #لات_های_بهشتی #رضا توی جبهه بودیم که یک روز صدای داد و بیداد بلند شد و بعد رضا را با #دستبند آ
💕 ۱ جلیل بچه محلمان بود. سن و سالی نداشت اما بود. ریزنقش و زبل، برای همین معروف شده بود به ... عشق موتور بود. چشم بهم زدنی، دل و روده موتور را پایین مےآورد و دوباره همه را سوار مےکرد. یه موتور پرشی تمیز داشت و همونقدر که من عاشق کفترام بودم اونم عاشق موتورش بود... .... دکتر چمران بیشتر محور کرخه فعالیت داشت. تقریبا هر روز مےدیدمش. گفته بود مشکل اصلی ها هستند که دارند منطقه رو شخم مےزنن و هر روز هم به تعدادشون اضافه میشه... گفته بود: "چند نفر موتور پرشی با موتورسوار خبره مےخوایم برای " چون مےدونست بچه مولوی هستم، جور کردن موتور و موتورسوار رو به عهده من گذاشت. گفتم: "سراغ دارم اما همشون و هستن"!!! خندید و گفت: "اتفاقا منم دنبال آدم ام. برو ببینم چه مےکنی"؟؟!! ... ڪانال @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💕 #لات_های_بهشتی #جلیل_پاکوتا۴ وقت شکار تانک ها بود... به بچه ها گفتم هوای موتورسوارها را با تیر
💕 وضع سوسنگرد وخیم بود. اواسط آبان بود و توی این یک ماه اول جنگ، دوبار اشغال شده بود و بچه ها آزادش کرده بودند. توی درگیری شدید ، دکتر چمران گفت: "مهمات مےخوایم".. از پشت بی سیم گفتند: "مهمات هست اما کسی نیست توی اون شلوغی و زیر آتش بیاورد، خط"... دکتر گفت: "کار، کار عباسه!! بدو بی سیم بزن عباس مهمات بیاره"! راست مےگفت، عباس ملامهدی معروف به عباس زاغی، بچه محلمان بود. چشمانی درشت و سبز داشت و بےنهایت و ... به دکتر گفتم: "دشمن مارو دور زده!!!! تانکهاشون دارن از پشت سر ما میان"!!! دکتر گفت: "عباس رو صدا کن!!! وقت نداریم".... عباس را با بےسیم صدا کردیم و دکتر از پشت بی سیم توجیهش کرد. یک ساعت بعد دیدیم تویوتایی گرد و خاک کنان از وسط دود و آتش آمد و همین طور مےگازید و بوق مےزد... خودِ عباس بود. یک تویوتا مهمات و آب و غذا آورده بود.... چند روز بعد داشتیم مےرفتیم محور طراح که وانت عباس زاغی را دیدیم... گلوله مستقیم خورده و آتش گرفته بود و جنازه عباس از کمر به بالا از هم پاشیده بود و سر و تنش پیدا نبود... نمےتوانستیم او را به عقب منتقل کنیم و مجبور شدیم جا بگذاریمش... نثار روح مطهر شهدا مخصوصا آنهایی که حتی عکسی از آنها در دسترس نیست ... بفرستید ڪانال @shahidomidakbari