⁉️یپرم ارمنی، کیست؟
بخش 1⃣🔰
⁉️ چگونه دست انتقام الهی گریبان "یپرم خبیث ارمنی" لعنة الله علیه، را که حتی به مبانی مسیحیت باور نداشت و دین ستیز بود، گرفت؟ حرامزاده ای که به گفته حتی هم قماشانش، همچون اسماعیل رائین، پدرش معلوم نبود🔰
✍ او عامل اجرای حکم اعدام مرجع شیعیان، حضرت آیت الله العظمی علامه شیخ فضل الله نوری(ره) زعیم نهضت اسلام خواهی مشروطه(مشروعه) بود🔰
⁉️ پس از اعدام علامه شیخ فضل الله نوری(ره) پیکر مطهر را به حیات نظمیه [شهربانی] منتقل کردند و به گوشه ای انداختند، مشروطه طلبان جریان انگلیسی و دیگر افرادی که نسبت به دین کینه و عداوت داشتند به جسد حمله کردند، نیروهای مسلح با قنداق تفنگ، دیگران با لگد، به طوری که خونابه از جسد سرازیر شد، یپرم ارمنی رئیس عیاش و لامذهب نظمیه قصد سوزاندن آن را داشت، که از این قصد، منصرفش کردند. یپرم، جلوی چشم همگان بر جنازه مطهر ادرار کرد و با خوشحالی گفت پاپ مسلمانان را کشتیم...
...سپس گزارش اعدام را به آخوند خراسانی از معممین ثلاث حامی مشروطه و مخالف شیخ فضل الله، به نجف، تلگراف زد !!!🔰
📃 متن تلگراف:🔰
حضور محترم آیت الله آقای آخوند ملا محمد کاظم خراسانی،
شیخ فضل الله نوری مرتد و ضد انقلاب، اعدام و به دار مجازات آویخته شد/یپرم ارمنی
از، ک، خانه بر دامنه آتشفشان، ص ۲۵۲
⁉️✍ پرسش اینجاست که چرا، شخصی مانند آخوند محمد کاظم خراسانی چنین فرد معلوم الحالی را که نه مسلمان و نه مسیحی بود، به عنوان رئیس نظمیه مشروطه، قبول نمود!!!؟ و از وی گزارش دریافت می کرد!!!؟
🔰ادامه در بخش دوم🔰
بخش 2⃣🔰
✍ یپرم داویدیان گانتاکتسی مشهور به یپرم ارمنی و یپرم حرامزاده، از مزدوران نظامی دوران مشروطه که در دوران استبداد صغیر و بعد از آن در نبردهای متعددی علیه نیروهای مخالف مشروطه شرکت کرده بود.
✍ دلایل حرامزاده بودن یپرم!🔰
عموم محققين و مورخين، حتی اسمعيل رائين كه سعی داشته است به دروغ از يپرم و اقدامات او قهرمانی افسانهاي بسازد، نامي از پدر يپرم نبردهاند و همگي زادگاه او را در نزديكيهاي گنجه از مادري بينام و نشان ذكر كردهاند. خود يپرم نيز در نامههايش هرگز اسمي از پدر نبرده است. رائين ميگويد:
«در طفوليت به سبب طبع سركش و روح عصيانگر خيلي زود درس و مدرسه را رها كرد و براي مبارزه با دولت عثماني و تقويت ارامنه تابع آن دولت رهسپار تركيه شد(عضو گروه تروریستی داشناک گردید)، ولي [به] وسيله دولت روس دستگير و محاكمه و محكوم به 24 سال زندان در دوردستترين منطقه سيبري شد، اما پس از چندي توانست از زندان فرار و دست تقدير او را به ايران كشانيد. ابتدا در منطقه شمال به كار راهسازي مشغول شد، ولي بعد از به توپ بستن مجلس، خود را در جرگه آزاديخواهان جا زد».
نمودهای آزادیخواهی وی!! (بخوانید جنایت هایش)
اولين اقدام او تسخير شهر رشت بود كه با عده معدودي به دستياري معزالسطان، با يک يورش غافلگيرانه، سردار افخم حاكم رشت را کشت و مجتهد اسلام خواه گیلان و استاد میرزا کوچک خان(ملا محمد خمامي) را به شهادت رساند. تمام اموال دارالحكومه را تصرف كرد. او با نيرنگ ناصرخان پسر غياث نظام رشتي را كه طرفدار دولت بود، در يوزباشي چاي با اطرافيانش كشت و به نام اعانه به زور بيش از صد و پنجاه هزار تومان از مردم رشت پول گرفت !و قواي خود را تقويت كرد و عازم تهران شد.
در قريه «نگي» قزوين به قواي دولتي حمله كرد و بنا به اعتراف خودش ، عدهاي زن و كودک و دهقان بيگناه را بهطور عمدي به قتل رساند! بعد از تصرف قزوين به دستور او شيخالاسلام قزويني و قاسمآقا ميرپنج (سرتيپ) و عدهاي از سرشناسان قزوين را بهطرز فجيع و وحشيانهاي به قتل رسانيدند و عمارت ارک و چهلستون اين شهر را به آتش كشيدند و از مردم به زور مقدار زيادي اعانه دريافت و غارت و بين افراد خود تقسيم كردند.
از قزوين عازم زنجان شدند. در آنجا مجتهد اسلام خواه زنجان، آخوند ملا قربانعلي زنجانی كه طرفداران زيادي داشت و محبوب عامه بود دستگیر كردند. [در تاریخ آمده، ملا قربانعلی را که قصد کشتنش را داشتند، با نظر آخوند محمد کاظم خراسانی، به کاظمین تبعید کردند!]
از آنجا به «سرآب» و «اهر» و «قرچهداغ» حمله كردند. بعد از تصرف آنها خانه و اثاث سران و سرشناسان آن سامان با بيرحمي به غارت رفت و نصيب قشون ظفرنمون آزادي! شد.
در تهران او را به سمت رياست پليس(نظمیه) منصوب كردند، اما او بارها قانون را زير پا گذاشت و خودسرانه اقداماتي برخلاف قانون اساسي و دستورات دولت و مقررات ميكرد. او اداره تحقيقات و چند اداره ديگر را خودسرانه بست و كارمندان آن سازمانها را با لگد و پسگردني بيرون كرد. اين مشروطهطلب آزاديخواه! در جماديالثاني 1329 عدهاي پليس فرستاد و عدليه (دادگستري) را به زور بست، وقتي قضات فرمان دولت را مطالبه كردند، يپرم دستور داد آنها را در برابر اين گستاخي توقيف كنند!
دو روزنامه «بهلول» و «چنته» يپرم را در مورد اخراج كارمندان پليس و توقيف قضات سخت نكوهيدند، ولي پس از اينكه اين دو روزنامه به دست يپرم رسيد و از انتقاد آنها آگاه شد، چند نفر را فرستاد تا روزنامهها را توقيف و دفتر آنها را غارت و ميرزامحمود مدير روزنامه چنته را بازداشت كردند. وقتي ميرزااحمدخان مفتش ماليه بهموجب حكم وزير ماليه (دارايي) مأمور رسيدگي به حساب صندوق پليس شد، يپرم فرمان او را پاره كرد و با سر و دست شكسته از نظميه بيرونش انداخت. دستور بازداشت اقتدارالسلطنه كه از وجوه وزارت جنگ اختلاس كرده بود، از طرف دولت و وزارت جنگ به نظميه صادر شد، ولي يپرم بهطور علني او را در منزل خود برد و در پاسخ نامه نوشت: «اين شخص در تهران نيست»!
يپرم حرامزاده كه خود را مجاهد می نامید، در ماجراي پارک اتابک به مجاهدين آذربايجان به سرپرستي ستارخان و باقرخان حمله و پارک را محاصره كرد و به آتش كشيد و با گلوله توپ و تفنگ درحالي كه آنها بيرق سفيد صلحطلبي خود را نشان ميدادند، به آنان پاسخ داد و بسياري از آنها را به خاک و خون كشيد.
‼️ او حتي به روحانيت مسيحی اهانت ميكرد، چنانچه پس از هلاکتش، اسقف همدان او را ارمني ندانست و از مراسم مذهبي خودداري كرد، ولي دوستان ارمني او اسقف را به تير بستند و كشتند.
يپرم بخاطر عداوت ذاتی با روحانیون مسلمان و حتی مسیحی، طرفدار ترور آنها بود، او قاتلین سید عبدالله بهبهانی [که از علمای حامی خودشان یعنی مشروطه چیان بود] را پناه داد و برخلاف ميل و خواست خاص و عام مانع از محاكمه آنها شد.
🔰ادامه در بخش سوم/پایانی🔰
بخش 3⃣🔰
⁉️ عاقبت يپرم جنایتکار👇
✍ دست انتقام الهی توسط جوان رشید و دلاور کرمانشاهی، یپرم حرامزاده جانی را به درک واصل کرد🔰
يپرم نه مسلمان بود و نه ايراني، ازاین روی نميتوانست هيچگونه احساسي نسبت به مشروطه و غیر آن داشته باشد، بهخصوص كه مشروطهخواهان ايران نماينده نيروي ملي نبودند، كه از اقليتهاي كوچكي تشكيل شده بودند كه بيشترشان تحريک شده و كمترشان احساس آزاديخواهي داشتند و سياست خارجي نیز زير بال آنان را گرفته بود، یپرم که دست نشانده خارجی بود، كوره سوادي بيش نداشت و تقریبا همه او را عامي دانستهاند. نداشتن مربي صالح و احساسات تند و ماجراجويانه، او را به سوي يک زندگي ناراحت سوق داده و چون قسيالقلب بود، در اين راه با جنایتکاری، موفقيتهايي نیز به دست آورد. خودسريها و قانونشكنيهای او موجب شد كه ازسوی دولت و برای دور داشتن وی از مرکز، برای خاموش کردن شورش ها در غرب كشور مأموريت يابد. یپرم در كرمانشاه عدهاي از رجال و روحانيون را كشت و چون به قلعه «شورجه» از قراء «چاردولي» [در آن زمان این مناطق همگی از توابع کرمانشاه بودند] كه قبلاً محل برخورد قواي دولتي و سالارالدوله بود- رسيد، از قواي مهاجم در آن قلعه كسي باقي نمانده بود و ساكنين قلعه عبارت بودند از: عبدالباقيخان چاردولي کرمانشاهی و محمدخان چناري با جمعي از دهقانان و كشاورزان.
«اجل» يپرم حرامزاده را وادار به تخريب قلعه و تارومار ساكنين قلعه كرد، لذا دستور داد توپها را رويِ تپه برابر قلعه نصب كنند و با خمپاره و توپ به قلعه حمله كنند.وقتي صداي غرش توپ و ريزش ديوارها بلند شد، بهناچار از درون قلعه به اين تجاوز پاسخ دادند. با اينكه اكثريت سكنه قلعه در اين يورش كشته شدند، از سنگرهاي بالاي قلعه چند نفر به تيراندازي براي دفاع مشغول بودند. مزدوران یپرم، بر آن شدند كه با يورش بعدي قلعه را خراب و تصرف و مدافعين را نابود كنند، در اين هجوم چند تن از افراد یپرم هدف گلوله تيرافكنهاي قلعه قرار گرفتند و در خاک و خون غلتيدند، يكي از آنها دكتر سهرابخان معاون نظميه و طبيب اردوي مشروطه چیان بود. مرگ او يپرم را كه در پشت تپه استراحت ميكرد عصباني ساخت و برخاست و دیوانه وار شخصاً بهسوي قلعه هجوم برد، يكي از افرادش سعی کرد مانع رفتن او بهسوي مرگ شود، اما يپرم كشيدهاي به گوش او زد و با حس شديد انتقامجويي پيش رفت، هنوز به قلعه نرسيده بود كه گلولهاي به پشت گوش او اصابت كرد و از گونه راستش بيرون آمد !و همانجا در دم به هلاکت رسید.
در پی اين حادثه، مزدوران ارمني آشفته شدند و شيونكنان خود را به كنار ديوارهاي قلعه رساندند و با وجود شدت آتش و رگبار گلولهها با كمک يار محمدخان قلعه را تصرف كردند و تمام اهالي بازمانده در قلعه را از زن و بچه و پير و جوان به استثناي 14 نفر مرد مسلح كه براي محاكمه و يافتن قاتل يپرم زنده گذاشتند، قتلعام كردند و در همانجا از اسيران(۱۴ نفر) شروع به تحقيقات كردند. در ميان آنان جواني بود بالابلند، چهارشانه، خوشقيافه و رشيد كه ارباب قلعه محسوب ميشد. نام او عبدالباقيخان کرمانشاهی بود و بيش از 24 سال نداشت، چهره مردانه و اندام برازنده او توجه حاضران را جلب كرد، پس از تحقيقات بسيار معلوم شد كه هلاک کننده يپرم حرامزاده، شخص عبدالباقيخان است. او با رشادت تمام به فرمانفرما گفت: «من يپرم را كشتهام، ولي قاتل نيستم! اگر كسي خانه شما را هدف توپ و خمپاره قرار بدهد و افراد بيگناه شما را به خاک و خون بكشد و شما در مقام دفاع برآييد، قاتليد؟» فرمانفرما تأملي كرد و به رشادت اين جوان پاكنهاد ميانديشيد، عبدالباقيخان به كلام خود ادامه داد و گفت: «مرا بفرستيد تهران، اگر خواستند مرا آنجا مجازات كنند».
فرمانفرما با اين پيشنهاد موافقت كرد و دستور داد تا مقدمات اعزامش را به تهران فراهم كنند، اما وقتي كه از پيش فرمانفرما برميگشت «ابرام ارمني» يكي از مزدوران يپرم، او را ناجوانمردانه از پشت سر هدف گلوله قرار داد و به شهادت رساند.
جنازه یپرم نیز به تهران منتقل و علی رغم مخالفت ها، در محوطه کلیسای مریم مقدس دفن گردید.
🔶 يپرم، تصور ميكرد بتواند با توسعه تروريسم در ايران به زمامداري مطلق برسد!بی شک اگر او به دست شهید عبدالباقي خان چهاردولی کرمانشاهی كشته نميشد، در اين كشور منشأ فتنههاي بسيار ميشد و نقشههاي خطرناكي را به زيان استقلال و مليت ايراني اجرا ميكرد. گويي در «چاردولي» به اين نكته پي برده بودند كه از عبدالباقيخان به عنوان يک قهرمان ملي ياد ميكردند و براي جواني و برازندگي و دليري او ترانههاي محلي ساختند كه هنوز ورد زبانهاست .آنان تا هم اینک نیز دلاوريهاي اين جوان اصيل ايراني را ميستايند و بر زندگي كوتاه او اشک ميريزند.
منابع: مشرق نیوز، مؤسسه پژوهش های سیاسی، آثار علی ابوالحسنی(منذر)، دکتر شمس الدین تندر کیا، جواد بهمنی و...
✳️ @ShahidRabe
✍پاسخ منطقی و مستدل دکتر موسی نجفی(مورخ و پژوهشگر شهیر معاصر)، به پرسش یکی از مخاطبین کانال خویش!
✍ برگرفته از: کانال دکتر موسی نجفی
پرسش:🔰
✅استاد بزرگوار این مطلب از جهت تاریخی درست است؟؟ اگر درست است تحلیل شما از این نوع عزاداری چیست؟؟ هنگامی که روس ها در حال بدار کشیدن آزادیخواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند صدای طبل و سنج از کوچه پس کوچه های تبریز شنیده میشد و مردم تبریز در حال عزاداری بودند.
فرمانده روس اینگونه گفت:
میترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما میآمد !! اما جمعیت عظیم! فقط عزاداری و گریه کردند و علم بر دوش کشیدند و تعزیه راه انداختند و به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند! و در حالی که ۹ دلاور تبریزی بر سر دار بودند
نذری خود را گرفتند و به خانه هایشان رفتند![۱]
✅ پاسخ دکتر نجفی، پنجشنبه ۲۰ آذر🔰
✍ با تشکر از شما...چه خوب بود اگر منبع این نقل تاریخی را هم ذکر می کردید؛ در مشروطه از این گفته ها و صحنه ها و گاهی هم صحنه آرایی ها زیاد ذکر شده است ؛ مثلا گفته فرمانده روسی در این نقل برای چه شخصی بوده که به گوش مشروطه خواهان رسیده؟ و آیا جمله وی بدون کم و کاست نقل شده ؟ و یا در مسیر "ایدئولوژیک روشنفکری" در انحراف مشروطه به نحوی جاسازی تاریخی نشده است ؟
اما اگر فرض را به صحت تمامی این دو ماجرا یعنی عزاداری روز عاشورا و اعدام آزادیخواهان و صحت جمله فرمانده روسی بگذاریم، اینجا نکته ای را باید در نظر داشت و آن این است که نباید این مسئله را به صورت جزئی دید ، بلکه بهتر است رویگردانی و یا سرخوردگی بخشی از جریان مذهبی در تبریز از روند مشروطیت را در کلیت آن نگریست۰
🔶تاریخ مشروطیت در ایران گواه این نکته است که با رسوخ اندیشه های غربی و آن هم از نوع تقابل گونه با اعتقادات مردم در متن وقایع مشروطه و در بین صفحات مطبوعات، کم کم جنبه دینی و اسلامی نهضت در برخی مناطق رنگ باخت و متدینین نسبت به سرنوشت این حرکت مهم بی تفاوت گشتند ؛ این مسئله با شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری(ره) در تهران و گروهی دیگر از علما در بلاد دیگر صورت مسئله را تندتر و دو قطبی سازی بدی را در فضای فکری مشروطه دوم ایجاد نمود ۰ در نتیجه نهضت مقدس "عدالت خانه" که در پیدایش اولیه مشروطه پررنگ بود به تدریج به نهضت "عرفی" مشروطه مبدل شده و سیاسیون و وابستگان به سفارت انگلیس با فراموشی ماهیت و شعائر اصیل مشروطه ، زمینه شکست آن را فراهم آوردند و همه اینها مقدمه روی کار آمدن قزاقی خشن و بیسواد به نام رضاخان را فراهم آورد ۰
با وصف این اگر گزارش منقول از فرمانده روسی درست باشد، با توجه به فضا و زمینه های به وجود آمده زیاد نباید از وقوع چنین اتفاق ناخوشایندی در شهر تبریز تعجب نمود ! بخصوص، آنکه مجتهد برجسته شهر یعنی مرحوم آیت الله میرزا حسن اقا مجتهد تبریزی و انجمن اسلامیه تبریز نیز در مقطع زمانی مذکور بحث مشروعه را در تبریز مطرح نموده و این دو دستگی در مشروطه گروهی از متدینین را از سیاست دور و متنفر نموده بود۰ در آخر این نکته را هم باید اضافه نمود که احساسات و شور مذهبی برای آنکه با "بصیرت سیاسی" ( در سطحی که شایسته اجنبی ستیزی است ) همگام و هم سطح گردد به عوامل زیادی نیاز دارد که مهمترینش وجود زعمایی برجسته مثل امام خمینی(ره) در انقلاب اسلامی می باشد؛ البته گاهی هم شخصیت و رهبر توانمند در یک نهضت وجود دارد اما جامعه توان دیدن و درک درست و به موقع او را ندارد!
[۱] نظر کانال شهید رابع درباره پرسش مطرح شده🔰
✍ در اینجا پرسش کننده، عمداً یا سهواً !
به ماهیت فکری اعدام شدگان و دلیل اعدام آنها اشاره نمی کند! و تنها با کلی گویی و با رویکردی ناسیونالیستی! به واژه های آزادیخواهان! و دلاوران تبریز! بسنده کرده و منبع نقل خود را نیز ذکر نمی کند! (تا محکی باشد برای صحت و سقم اصل ماجرا!)
به نظر می رسد با این پرسش از دکتر نجفی که،
تحلیل شما از این نوع عزاداری چیست؟؟(تأکید با دو علامت سؤال؟؟)
بیشتر به دنبال گرفتن تأییدیه برای تخریب و زیر سؤال بردن جامعه متدین تبریز و شبهه افکنی در عزاداری بوده است!
✳️ @ShahidRabe
🏴 تسلیت باد، ایام شمسی ارتحال بزرگ مرجع تقلید جهان تشیع، وارث علم شیخ الاعظم مرتضی انصاری(ره) و از اساتید اصلی مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)
🌹 آیت الله میرزا حبیب الله رشتی(املشی)، رضوان الله تعالی علیه، ملقب به محقق رشتی(رضوان الله تعالی علیه)
🏴 تاریخ ارتحال:
۲۲ آذر ۱۲۷۳ / ۱۴ جمادیالثانی ۱۳۱۲
🌹«رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات»
💠 میرزا حبیب الله رشتی(ره):
«شیخ[انصاری] سه چیز ممتاز داشت: علم، سیاست و زهد
سیاست را به حاج میرزا محمد حسن شیرازی و علم را به من داد و زهد را با خود برد.» /زندگی و شخصیت شیخ انصاری، ص262
✍ میرزا حبیب الله رشتی که در دادن اجازه اجتهاد به افراد بسیار سخت گیر بود، اما مرجعیت شاگرد اصلی و طراز اول حوزه تدریس خود یعنی شیخ فضل الله نوری(ره) را با عباراتی شگرف، در تقریظ رساله فقهی «فی قاعدة ضمان الید، تألیف شیخ فضل الله نوری» تأیید نمود و از مؤمنین خواست وی را بعنوان مرجع دینی خود قرار دهند👇
نور چشمم شیخ فضل الله نوری، مجتهدی متبحر و کامل و جامع معقول و منقول گردیده، رواست مؤمنین وی را در امور دینی، مرجع خود قرار دهند
✍ اجمالی درباره میرزا حبیب الله رشتی(ره)🔰
🖋📃 به قلم: سهیلا عین الله زاده
✍ حاج میرزا حبیب الله رشتی از علمای روحانی و از مراجع تقلید عالم تشیع و از شاگردان مبرز شیخ مرتضی انصاری به سال 1324 ق در املش متولد شد. در 18 سالگی در پی آرمانی بلند با همراهی پدرش میرزا محمدعلی خان راه هجرت در پی گرفت و عازم حوزه علمیه قزوین شد. پدر لوازم معیشتش فراهم ساخت و همسری نیز برای وی برگزید تا فارغ البال به تحصیل علوم دینی بپردازد. میرزا حبیب الله در درس علامه آخوند ملا عبدالکریم ایروانی از فقهای برجسته و نامدار قرن سیزدهم هجری به فراگیری فقه و اصول پرداخت و در 25 سالگی، به مقام عالی اجتهاد از ایشان نائل آمد و با نظر شیخ عبدالکریم ایروانی خود را مهیای سفر به املش نمود. سال 1259 ق از قزوین به املش بازگشت و چهار سال مرجع امور دینی مردم بود. سپس با خانواده خود برای تکمیل مدارج علمی به نجف اشرف مشرف شد و سه سال از درس مرحوم شیخ محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) بهره برد 1 تا اینکه روزی در اثنای درس اشکالی به ذهنش رسید و تکاپویش در طریق حل آن مشکل، زمینه آشنایی و سپس ارتباط جدی و دیرپای وی با شیخ اعظم انصاری را فراهم ساخت. لذا مصمم بر اقامت در نجف شد و حدود 7 سال از محضر شیخ بهره برد. 2
پس از مرحوم شیخ انصاری کرسی تدریس حوزه علمیه نجف به وی منتقل گردید. در حلقه درس وی شاگردان زیادی از علما و فضلا و مجتهدان حاضر می شدند و شاگردان بسیاری از درس وی به مقام اجتهاد نائل آمدند. وی از مراجع تقلید درجه اول شیعه بود و او را بر معاصرانش مانند میرزا حسن شیرازی ، حاج میرزا محمدحسین کوه کمری ترجیح می دادند. 3
حاج میرزا حبیب الله رشتی، مدرس والا مقام و پرشاگردی که «از روی عمد، تجاهل می ورزید و شاگردان خود را نمی شناخت و گوش به حرف آنان نمی داد تا از او پول و اجازه اجتهاد نخواهند» در تقریظ خویش بر رساله محققانه ای که مرحوم #مرجع_شهید حاج شیخ فضل الله نوری(ره)، پیرامون قاعده فقهی « ضمان الید»، نگاشته و ضمن آن به نقل اقوال و نقد آراء فقها در این زمینه پرداخته است شیخ شهید نوری را از نظر علمی در اوج قلۀ تحقیق و تدقیق، شناخته و مرجعی شایسته، و مجتهدی ماهر و متبحر و کامل و جامع شمرده است. و هرگز مانع از اعطای اجازه اجتهاد به شیخ شهید و تأیید مقام مرجعیت ایشان نمی گردد و در این میان، از جمله تعبیرات لطیف و پرمعنایی که وی در توصیف فرد طراز اول حوزه، و « نور دیده خویش، شیخ فضل الله» به کار گرفته، تعبیر «العالم الاواه» (عالم پر سوز و گداز) است، که این امر خود ارزش مفاد تقریظ حاجی بر رساله مزبور را ، بیشتر می سازد. 4 نامبرده کتبی در فقه و اصول ازجمله بدایع الافکار در اصول فقه تألیف نموده و دارای سه فرزند ذکور بود که هر سه از علمای عصر خود بودند. ویژگیهای اخلاقی میرزا او را به شخصیتی وارسته تبدیل کرد که زهدش زبانزد خاص و عام بود. وی در سال 1312 ق، در نجف درگذشت و در صحن مطهر امیر مؤمنان به خاک سپرده شد. 5
◽️منبع http://www.iichs.ir/s/858
1. گلشن ابرار : خلاصه ای از زندگی اسوه های علم و عمل از ثقه الاسلام کلینی تا آیه الله خامنه ای، ج 1، تهیه و تدوین جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، قم: نشر معروف ، 1382، صص 378-379 .
2. علی ابوالحسنی (منذر)، پایداری تا پای دار: سیری در حیات پربار علمی، معنوی، اجتماعی و سیاسی شهید علامه فضل الله نوری، تهران : نور، 1368، صص 169-170 .
3. محمدعلی (صدرالدین) قربانی لاهیجی، پیشینه تاریخی – فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، تهران: نشر سایه، 1375، ص 743 .
4. علی ابوالحسنی (منذر) ، پیشین ، صص 181، 183 .
5. گلشن ابرار، ج 1، پیشین ، صص 380، 382، 384 .
🏴 @ShahidRabe
🗓 ۲۲ آذر ۱۳۰۴ شمسی و در تکمیل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ش، با هدایت و تصمیم انگلیس، به منظور تغيير متمم قانون اساسي و تفويض و انتقال مقام سلطنت، مجلس مؤسسانی تشکیل! و سلطنت، از سلسله قاجار به فردی بی اصل و نسب و دین ستیز بنام رضا پالانی (پالاندوز)، ملقب به قلدر و میر پنج، انتقال یافت!
🏴 این روز رسماً شروع "دوره دیکتاتوری رضاخانی (پهلوی) " است.
⁉️ اما قبل از آن چه حوادثی پیش آمد؟🔰
یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ ش رضا قلدر میرپنج است که دولت انگلیس به دلایلی چند همچون تصویب نشدن قرارداد 1919میلادی در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، نقش اصلی را در آن ایفا کرد.
انگليسيها پس از مشروطه و جنگ جهاني اول به اين نتيجه رسيدند که جهت دستيابي کاملتر و بيشتر به منابع ايران، به ناچار بايد کودتايي در ايران انجام دهند و حلقه سرسپردگان خود را تکمیل نمایند. در اين راستا آنان دو مهره وابسته سياسي و نظامي نياز داشتند که از اين ميان سيدضياءالدين طباطبايي را به عنوان چهره سياسي، و رضا قلدر را به عنوان چهره نظامي برگزيدند. قبل از کودتا، رضا میرپنج توافق کرد که پس از فتح تهران توسط نيروهاي قزاق، مقام نخست وزيري به سيد ضياءالدين سپرده شود.دولت انگلیس از ابتدا سیدضیاءالدین طباطبایی را به عنوان مهره اصلی در نظر گرفت بود و مقدمات کودتا را با مشورت و مذاکره با وی فراهم آورد. سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاق ها انتخاب کرد.
سرانجام در اوايل اسفند ۱۲۹۹ش، قواي قزاق به فرماندهي رضا میر پنج از قزوين به سوي تهران حرکت کردند و در سحرگاه سوم اسفند، وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را بر اساس تبانی های قبلی تصرف کردند. احمدشاه قاجار از روي ترس و ناچاري، بدون هيچ واکنش جدي، رضا قلدر را به عنوان فرمانده کل قوا و همدست وي، سيدضياءالدين طباطبايي را به سمت نخست وزيري منصوب کرد.
سپس کودتاچیان تصمیم های بعدی خود را تحت نظارت و سیاست انگلیس، مثل انتشار اعلامیه هایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد مورد نظر، لغو ظاهری قرارداد 1919 و... به اجرا درآوردند...
💠 برگرفته از فرمایشات امام خامنه ای(حفظه الله):🔰
...ماجرای به [قدرت] و سلطنت رسیدن رضاخان از ماجراهای بسیار پر عبرت تاریخ است، ماجرایی که جوانان ما باید آنرا بدانند! ۷۹/۷/۱۴
رضاخان را انگلیسیها بر سر کار آوردند، این حرف مخالفین او نیست بلکه اعتراف وابستگان اوست، برای یک ملت هیچ ننگی بالاتر از این نیست که حکام کشور را سفارت انگلیس بیارد و ببرد!۷۷/۲/۲
چه گناهی باعث شد که رضاخان بر این ملت مسلط شود؟
گناه بزرگی که باعث شد، در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شود و در آن انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کنند؟ ...ملتی [عوام و خواصی] که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگی مثل شیخ فضلاللَّه نوری _را که از بانیان و بنیانگذاران و رهبران #مشروطه بود، به جرم اینکه با #جریان_انگلیسی و غربگرای #مشروطیت همراهی نکرد، ضد مشروطه قلمداد کردند، که هنوز هم یک عده قلمزن های ما، گوینده ها و نویسنده های ما همین حرف دروغ بی مبنای بی منطق را نشخوار می کنند و تکرار می کنند_ [در مرداد ۱۲۸۸ ش و در روز ولادت امیر مؤمنان حضرت علی علیه السلام] بالای دار کشیدند و دم نزدند!؟...بعد چوبش را خوردند...در همین شهر تهران مجلس مؤسسانی تشکیل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند. این یک #گناه_ملی بود! گناه جمعی ملت ها که مجازات عمومی را به دنبال دارد! گناهی که نعمت های بزرگ را زایل میکند و بلاهای سخت را بر سر جماعت ها و ملت های گنهکار مسلط می نماید! گناهی که #استغفار مخصوص خود را دارد.۸۴/۸/۸
💠 کلام و اعتراف تلخ میرزا کوچک خان:🔰
اگر به تذکرات حضرت آقا شیخ فضل الله نوری که مرجعی عامل و کامل و آینده نگر بود توجه می شد دیگر شاهد این رضا قلدر میرپنج نبودیم./۱۳۰۰ش
✍ وقتی مرد قدرتمند و با نفوذ انگلیس، چگونگی روی کار آوردن و کنار گذاشتن رضا خان را بیان می کند!👇
💠 وینستون چرچیل نخست وزیر وقت انگلستان خطاب به کمیته ویژه روابط خارجی مجلس عوام/ به نقل از رویترز:🔰
باید افرادی را با ویژه گی های رضا خان بر مستعمرات حاکم کنیم، او مستبد، دشمن دین و بی اصالت بود. ما او را از پست ترین طبقه به پادشاهی ایران و با هویتی جدید رساندیم [نام خانوادگی پهلوی، مختص او که القاب متعددی همچون، پالاندوز، پالانی، سوادکوهی، قلدر، قزاق، میرپنج و... داشت، انتخاب شد] و وقتی هم که تاریخ مصرفش تمام شد به راحتی از او گذشتیم!
🔸منابع: گروه تاريخ و انديشه معاصر موسسه امام خميني(ره)، نشریه عبرتهای عاشورا، حوزه انقلابی، بیداری ملت، جهادتبیینی، خبرگزاری رویترز انگلیس و...
✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ به بهانه سالگرد، آخوند محمد کاظم خراسانی، از آقایان حامی و تثبیت کننده مشروطه🔰
🔰#بخش_اول/عناوین🔰
1⃣ 🎥 فیلم فرمایشات امام خامنه ای(حفظه الله) در نقد عملکرد علمای غفلت زده و فریب خورده حامی #مشروطه! عملکردی که باعث بردار شدن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(اعلی الله مقامه الشریف) شد. در دیدار شورای مرکزی و کمیتههای علمی همایش صدمین سالگرد مشروطیت۱۳۸۵/۰۲/۰۹
2⃣ گفتگو با دکتر موسی حقانی، مورخ شهیر معاصر در چگونگی بازی خوردن علمای حامی مشروطه! و اینکه چطور نفوذی ها با تغییر محاسبات[فریب دادن] علمای نجف، عامل شهادت علامه شیخ فضل الله نوری(ره) شدند/ رجانیوز به نقل از نسیم آنلاین، کد مطلب، 249867
3⃣ سخنان آیت الله العظمی بهجت(ره)، در رابطه با مشروطه و اینکه، چگونه
"کشته شدن مرحوم شیخ فضلالله نوری(ره) مثل توپ در نجف صدا کرد و علیه آخوند خراسانی تمام شد و نتوانست به جایگاه مرجعیت عامه برسد./ تسنیم، نقل از در محضر بهجت، کد مطلب
1398/05/11/2067343/
🔰ادامه در #بخش_دوم🔰
🔰#بخش_دوم🔰
💠 نظرات امام خامنه ای(حفظه الله):
باید دشمنیها را شناخت. مشکل ما این است. اینکه بنده مسئلهی #بصیرت را برای خواص تکرار میکنم، به خاطر این است. گاهی اوقات غفلت میشود از دشمنیهائی که با اساس دارد میشود؛ اینها را حمل میکنند به مسائل جزئی. ما در صدر مشروطه هم متأسفانه همین معنا را داشتیم. در صدر مشروطه هم علمای بزرگی بودند که اینها ندیدند توطئهای را که آن روز غربزدگان و به اصطلاح روشنفکرانی که تحت تأثیر غرب بودند، مغلوب تفکرات غرب بودند، طراحی میکردند؛ توجه نکردند که حرفهائی که اینها دارند در مجلس شورای ملىِ آن زمان میزنند، یا در مطبوعاتشان مینویسند، مبارزهی با اسلام است؛ این را توجه نکردند، مماشات کردند. نتیجه این شد که کسی که میدانست و میفهمید - مثل مرحوم [#مرجع_شهید] شیخ فضلالله نوری(ره)- جلوی چشم آنها به دار زده شد و اینها حساسیتی پیدا نکردند؛ بعد خود آنهائی هم که به این حساسیت اهمیت و بها نداده بودند، بعد از شیخ فضل الله مورد تعرض و تطاول و تهتک آنها قرار گرفتند و سیلی آنها را خوردند؛ بعضی جانشان را از دست دادند، بعضی آبرویشان را از دست دادند. این اشتباهی است که آنجا انجام گرفت؛ این اشتباه را ما نباید انجام بدهیم.امام "رضوان الله" که جامعالاطراف بود، یکی از اطراف شخصیت ایشان همین بود؛ حساس بود. بمجرد اینکه نسبت به قانون قصاص یک حرکتی انجام گرفت، فهمید که معارضهی با قصاص اسلامی، معنایش چیست؛ و آن برخورد قاطع را انجام داد.ما باید اینجور باشیم. بایدحساس باشیم ۸۸/۱۲/۶
چه شد كه غربیها، مشخصاً انگلیسیها، در این مسأله[مشروطه] كامیاب شدند؛ از چه شگردی استفاده كردند كه كامیاب شدند. در حالی كه مردم كه جمعیت اصلی هستند، میتوانستند در اختیار علما باقی بمانند و اجازه داده نشود كه شیخ فضلاللَّه جلو چشم همین مردم به دار كشیده شود؛ قاعدهی قضیه این بود. به نظر من مشكل كار از اینجا پیش آمد كه اینها توانستند یك عدهای از اعضای جبههی عدالتخواهی - یعنی همان اعضای دینی و عمدتاً علما[حامیان مشروطه در نجف و ایران] - را فریب بدهند و حقیقت را برای اینها پوشیده نگه دارند و اختلاف ایجاد كنند. انسان وقتی به اظهاراتی كه آسید عبداللَّه بهبهانی و سید محمد طباطبایی در مواجهه و مقابلهی با حرفهای شیخ فضلاللَّه و جناح ایشان داشتهاند، این مسأله را درمییابد...این حرفها به نجف هم منعكس میشده ...كه همین اظهارات در مذاكراتی كه در نجف در جریان بوده، اینها را میبیند - و [آقایان نجف] حرفهایی را كه از سوی روشنفكرها و بهوسیلهی عمال حكومت گفته میشد و وعدههایی را كه داده میشد، حمل بر صحت میكردند.
اینطور[به آنها] میگفتند كه: اینها[یعنی عوامل جریان غربگرای مشروطه] قصد بدی ندارند؛ اینها هم هدفشان دین است! این مسائل در مكاتبات، نامههای صدر اعظم و ... به آخوند [خراسانی] منعكس شده است. انسان میبیند كه حساسیت آنها (آقایان حامی مشروطه) را در مقابل انحراف كم كردهاند؛ اما حساسیت بعضیها مثل مرحوم آشیخ فضلاللَّه باقی ماند؛ اینها حساس ماندند؛ اصرار كردند و در متمم، آن مسألهی پنج مجتهد جامعالشرایط را گنجاندند و مقابله كردند. ولی جمع دیگر، این حساسیت را از دست دادند و دچار خوشباوری و حُسنظن و شاید هم نوعی تغافل شدند. البته انسان حدس میزند كه بعضی از ضعف شخصیتیها و ضعفهای اخلاقی و هوای نفس بیتأثیر نبود؛ ...کامل سخن🔰
🎥 فیلم فرمایشات امام خامنه ای(حفظه الله) در نقد عملکرد علمای غفلت زده و فریب خورده حامی مشروطه را در #بخش_اول ملاحظه نمایید. عملکردی که باعث بردار شدن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(اعلی الله مقامه الشریف) شد./ در دیدار شورای مرکزی و کمیتههای علمی همایش صدمین سالگرد مشروطیت۱۳۸۵/۰۲/۰۹
🔰ادامه در #بخش_سوم🔰
🔰#بخش_سوم🔰
🎤گفتگو با دکتر موسی حقانی
⁉️✍ چرا و چگونه، فتوای آقایان فاقد #بصیرت! مشروطه خواه، باعث «بردار» شدن مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری (ره) می شود؟!🔰
💠 دکتر موسی حقانی (مورخ شهیر معاصر):🔰
مراجع [حامی مشروطه در] نجف، [آخوند محمد کاظم خراسانی، محمد حسین نائینی، حسین خلیلی طهرانی، عبدالله مازندرانی] از یک موضوع بسیار مهم غافل بودند و آن هم اینکه گروههای ساختار شکن و دین ستیز توانسته بودند در ظرف یک دهه، کاملاً در کانونها و مراکز مختلف دولتی #نفوذ کنند و مستقر شوند و منتظر فرصت مناسب بنشینند. آخوند خراسانی و طرفداران مشروطه نتوانستند تحلیل درستی از میزان تأثیرگذاری گروههای ساختار شکن داشته باشند. عبدالله مازندرانی می گوید: «ما در دفع شجره خبیثه استبداد وارد شدیم و بعضی از مواد فاسده مملکت هم با ما همراهی کردند!» که منظور همان گروههای ساختارشکن هستند.[یعنی برای دفع فاسد از فاسد تر کمک گرفتن!] همین اشتباه در [عمل] باعث شد که جریانات به سمت دیگری تغییر مسیر بدهند. فقط شیخ فضلالله است که ارزیابی دقیقی از این جریانات دارد. ایشان میگوید: اینها گروه منسجم و تردستی هستند که از همه ابزارها بهخوبی استفاده میکنند! #بهاییها، نیهیلیستها، ماتریالیستها و کلاً گروههایی که در «جامعه آدمیت» و «لژ #فراماسونری» جمع شدهاند و میخواهند زمام امور مشروطه را در دست بگیرند و لذا بیکار نمینشیند. اینها در باغ سلیمان خان میکده تشکیل جلسه میدهند. اغلب افراد شرکت کننده، بابی [ازلی] یا مثل اردشیر جی هستند که در آن موقع سر جاسوس انگلیس در ایران بود. یکی از این افراد، سید اسدالله خرقانی است که به او مأموریت میدهند به نجف برود و شعبه «انجمن مخفی» را در آنجا ایجاد کند. در نجف در بیت مراجع و علمای بزرگ نفوذ و «انجمن مخفی» را راه میاندازد. کارش این است که این جریان افراطی هر جا کارش گیر کرد، از مراجع فتوا بگیرد و کارش را راه بیندازد و از طرف دیگر درباره جریان اصیل دینی [که مرجع شهید علامه نوری، نمادش بود]، در ذهن علمای [حامی مشروطه] شبهه و تردید ایجاد کند! اعضای این انجمن هر خبری را که از تهران میرسید و به نفع خودشان بود به علما ارائه میکردند و هر چه که به نفعشان نبود، واژگونه ارائه میدادند. در نتیجه، هر چه شیخ شهید فریاد میزد، به گوش علمای نجف نمیرسید [یا آن حضرات، تحت تأثیر عوامل #نفوذی، حاضر به شنیدن سخنان شیخ نبودند]، اینگونه جلوه میدادند که شیخ با مشروطه مخالف است! بعد هم از مراجع کسب تکلیف میکنند که تکلیف کسی که با مشروطه و مجلس مخالفت میکند، چیست؟! آنها هم حکم میدهند او مطرود است! باید چنین فردی را از بین برد! (یک حکم کلی از آنها می گیرند!)، کسی [به آخوند خراسانی و مازندرانی و نائینی و طهرانی...] هشدار میدهد که: شاید اینها بروند و با این حکم کلی، هزار کار بکنند! ولی عملاً دیر میشود. [و مرجع مجاهد، علامه شیخ فضل الله نوری، اعلی الله مقامه را بر دار می کنند]
[اسد الله] خرقانی (روحانی نمای فراماسون نفوذی که این فتوا را از این آقایان گرفته بود) در نامه ای به تقیزاده و دو نماینده افراطی مجلس میگوید:🔰
تا دیر نشده است هر چه فتوا میخواهید بگویید که برایتان از علمای نجف بگیرم! که میزان نفوذ او در بیوت مراجع [حامی مشروطه] را بهخوبی نشان میدهد! «خرقانی» بعدها گرایش شبه #وهابی پیدا کرد و امامت حضرت امیر(ع) را منکر شد! او هم با بهائیان همکاری میکرد، هم با بابیان سَر و سِرّ داشت، اما به هر حال نقش او در رساندن واژگونه اخبار ایران به علمای حامی مشروطه در نجف [و گول زدن آنها] یک نقش کلیدی بوده است./
🔰ادامه در #بخش_چهارم🔰
🔰#بخش_چهارم🔰
✍ کامل گفت و شنود با، پژوهشگر و محقق ارجمند جناب دکتر موسی فقیه حقانی، در خصوص چگونگی بازی خوردن علمای حامی مشروطه!
❓به نظر شما اختلاف مرجع شهید آیت الله شیخ فضلالله نوری(ره) با علمای حامی مشروطه در نجف، در سطح مسائل کلان و احکام است یا در سطح خرد و موضوعات؟
به نظر بنده این اختلافات در سطح موضوعات و یا به عبارتی در سطح خرد هستند. دلیلش هم این است که خود شیخ شهید باعث شد مرحوم آخوند خراسانی وارد جریان مشروطه شود، یعنی علمای نجف به اعتبار شیخ وارد این میدان شدند، چون شیخ فضلالله مهمترین مجتهد تهران بود و بر جزئیات امور اشراف داشت و نامه ها و گزارشاتی در باره شرایط ایران به نجف می فرستاد.
❓اگر علمای نجف به اعتبار حضور شیخ فضلالله و با اعتماد به قول او وارد میدان شدند، پس چرا اختلافات بعدی پیش آمدند؟
بحث مفصلی است. مرحوم شیخ فضلالله در طول مدتی که مشکلات و اختلافات در مشروطه پیش آمد، بارها اعلام کرد: به دنبال همان مشروطهای هستم که آخوند خراسانی و علمای نجف میخواهند! این سخن مربوط به دورهای است که شیخ مجبور شد در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) متحصن شود و به افشاگری [بر علیه ماهیت واقعی مشروطه و مشروطه طلبان] بپردازد. از آن سو هم بعضی از مشروطه خواهان و طیف افراطی مجلس که آنجارا قبضه کرده بودند، علیه شیخ سمپاشی میکردند. در چنین معرکهای است که شیخ چنین حرفی را میزند. بعدها هم که میبینیم پس از اعدام شیخ فضلالله و در مشروطه دوم، علمای نجف همان دیدگاههای شیخ در خصوص مشروطه را دنبال میکنند.
❓مثلا کدام دیدگاهها؟
پافشاری بر اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی که عبارت بود از نظارت علما بر مصوبات مجلس، یعنی همان اصلی که شیخ فضلالله پیشنهاد داد.
❓پس چرا در آن معرکه فشار روشنفکران غربزده و مشروطهخواهان به شیخ، کسی از او حمایت نکرد؟ مراسلات علمای نجف نشان میدهد چندان هم از اوضاع ایران بیخبر نبودند، بنابراین نمیشود این توجیه را پذیرفت که امثال مرحوم آخوند و شیخ عبدالله مازندرانی از اوضاع خبر نداشتند، چون اگر اینطور باشد همراهی آنان با شیخ شهید هم ارزش نخواهد داشت.دیدگاه شما در این باره چیست؟
واقعیت این است که پس از کشته شدن ناصرالدین شاه در سال 1317 در پی حکومتی 50 ساله، اوضاع ایران به هم میریزد و گروههای سیاسی گوناگون اعم از مذهبی و غیر مذهبی تصمیم میگیرند ساختار سیاسی و حاکمیت قاجار را تغییر بدهند. در فاصله ده ساله کشته شدن ناصرالدین شاه تا شروع مشروطه، این گروهها منسجم میشوند و با هم ارتباط برقرار میکنند.
یکی «جامعه آدمیت» بود که کارکرد فراماسونری داشت. دیگری «لژ فراماسونی بیداری ایران» بود که در واقع پوششی برای اجتماع گروههای ساختار شکن بود. منظور از ساختارشکنی...حمله به علما، مفاهیم و شعائر دینی که در طی این یک دهه بهشدت افزایش یافت، بهطوری که در سال 1319 عدهای از اراذل و اوباش، اعم از فیزیکی و فکری، به علمای بزرگی چون مرحوم میرزا حسن آشتیانی و شهید شیخ فضلالله نوری حمله میکنند.
وضعیت بهقدری وخیم است که مرحوم آخوند در نامهای سئوال میکند: مگر ایرانیها تغییر دین دادهاند که اینطور به علما و شعائر توهین و حمله میشود؟ از آن سو هم شاهزاده قاجاری از قبیل ظلالسلطان با این جریانات پیوندهای مشکوکی دارند و دست در دست هم، حملات گستردهای را علیه علما و جریانات دینی سازماندهی میکنند.
شهید شیخ فضلالله سعی میکند در درون ساختار دولتی تغییراتی را ایجاد کند، از جمله بهشدت روی عزل امینالسلطان که گرایشهای فرقهای از قبیل بهاییت پیدا کرده بود، پافشاری میکند. امینالسلطان در سال 1315ق که در قم تبعید بود، با این کانونها ارتباط داشت و بعدها عضو لژ فراماسونری شد! او مدتی با روسها وارد معاملات سیاسی میشود و بعد به سراغ انگلیسیها میرود
و در دوره ای، امینالسلطان از هر دو کشور امتیازات عمدهای میگیرد. بعدها مرحوم آخوند به این موضوع اشاره میکند و میگوید ما دیدیم وضعیت ایران به این شکل قابل ادامه نیست و باید در آن تغییراتی ایجاد شود.
🔰ادامه در #بخش_پنجم🔰
🔰#بخش_پنجم🔰
در جلوگیری از استبداد هیچ اختلافی بین علما نبود
❓آیا واقعاً تغییراتی انجام شد؟
خیر، به دلایلی که بحث آن مفصل است و در اینجا مجال پرداختن به آنها نیست، این تغییرات انجام نمیشوند تا وقتی که نهضت مشروطه شکل میگیرد و ورود فعالانه شیخ فضلالله نوری در این میدان، اعتماد و اطمینان علمای نجف را به دنبال دارد،
اما مراجع نجف از یک موضوع بسیار مهم غافل بودند و آن هم اینکه گروههایی که بر شمردم، توانسته بودند در ظرف این یک دهه، کاملاً در کانونها و مراکز مختلف دولتی نفوذ کنند و مستقر شوند و منتظر فرصت مناسب بنشینند.
پس در اینکه اوضاع ایران باید تغییر کند و باید جلوی استبداد قاجار را گرفت و دست امثال امینالسلطان را از حاکمیت قطع کرد، هیچ اختلافی بین علمای نجف نبود. در بین کسانی هم که باید برای صدارت انتخاب میشدند، عینالدوله از بقیه بهتر به نظر میرسید. در یکی دو سال اول صدارت هم چندان رفتار دور از انتظار و قاعدهای نداشت، اما بعد رفتارهای افراطی فراوانی از او سر زد.
❓علت چه بود؟
علت این بود که مراجع نجف یا دستکم آخوند [خراسانی] و طرفداران مشروطه نتوانستند تحلیل درستی از میزان تأثیرگذاری گروههای ساختارشکن داشته باشند.
ملا عبدالله مازندرانی[از حامیان مشروطه] درباره این دوره چنین می گوید: «ما در دفع شجره خبیثه استبداد وارد شدیم و بعضی از مواد فاسده مملکت هم با ما همراهی کردند!» که منظور همان گروههای ساختارشکن هستند.[یعنی برای دفع فاسد از فاسد تر کمک گرفتن!] همین اشتباه در محاسبه و ارزیابی باعث شد که جریانات به سمت دیگری تغییر مسیر بدهند.
علمای نجف، دچار اشتباه محاسباتی شدند!!!
❓ظاهراً فقط شیخ فضلالله است که ارزیابی دقیقی از این جریانات دارد.اینطور نیست؟
دقیقاً. ایشان همان دوران در اعلامیهای میگوید: اینها گروه منسجم و تردستی هستند که از همه ابزارها بهخوبی استفاده میکنند! بهاییها، نیهیلیستها، ماتریالیستها و کلاً گروههایی که در «جامعه آدمیت» و «لژ فراماسونری» جمع شدهاند.
❓نکته عجیب و در عین حال تأسفبار این است که علمای نجف چطور به بعضی از مشروطه خواهان مشکوک تهران اعتماد کردند و به شیخ با آن سابقه روشن و عظیم اعتماد نکردند؟!
به نظرم قضیه به همان اشتباه محاسباتی و ارزیابی نادرست از بعضی از جریانات ظاهرالصلاح سیاسی برمیگردد. این خطر در تمام نهضتها وجود دارد که بدون شناخت کافی از ماهیت برخی از عناصر و جریانات، نسبت به آنها دچار خوشبینی میشویم و از مبانی نظری و تئوریک آنها غفلت میکنیم. به قول شیخ شهید [علامه فضل الله نوری]، این جریان تردست و چالاک است و میخواهد زمام امور مشروطه را در دست بگیرد و لذا بیکار نمینشیند. اینها در باغ سلیمان خان میکده تشکیل جلسه میدهند. اغلب افراد شرکتکننده در این جلسه، بابی یا مثل اردشیر جی هستند که در آن موقع سر جاسوس انگلیس در ایران بود. یکی از افرادی که در این جلسه شرکت دارند، سید اسدالله خرقانی است که به او مأموریت میدهند به نجف برود و شعبه «انجمن مخفی» را در آنجا ایجاد کند. او هم همین کار را میکند و در نجف در بیت مراجع و علمای بزرگ نفوذ و «انجمن مخفی» را راه میاندازد.
❓کار «انجمن مخفی» چیست؟
کارش این است که این جریان افراطی هر جا کارش گیر کرد، از مراجع فتوا بگیرد و کارش را راه بیندازد و از طرف دیگر در باره جریان اصیل دینی [که مرجع شهید علامه نوری، نمادش بود]، در ذهن علمای[حامی مشروطه] شبهه و تردید ایجاد کند! اعضای این انجمن هر خبری را که از تهران میرسید و به نفع خودشان بود به علما ارائه میکردند و هر چه را که به نفعشان نبود، واژگونه ارائه میدادند. در نتیجه هر چه شیخ شهید فریاد میزد، این سخن به گوش علمای نجف نمیرسید [یا آن علما، تحت تأثیر عوامل نفوذی، حاضر به شنیدن سخنان شیخ نبودند]، اینگونه جلوه میدادند که شیخ با مشروطه مخالف است! بعد هم از مراجع کسب تکلیف میکنند که تکلیف کسی که با مشروطه و مجلس مخالفت میکند، چیست؟ علما هم حکم میدهند او مطرود است!
حکم کلی؟
بله، آنها به هیچوجه اشارهای به شیخ فضلالله نمیکنند و یک حکم کلی در باره هر کسی که با مشروطه مخالفت میکند، از مراجع میگیرند و آنها هم حکم میدهند که: باید چنین فردی را از بین برد! کسی که در آن مجلس بود [به آخوند خراسانی و مازندرانی و نائینی خلیل طهرانی..] هشدار میدهد که: شاید اینها برود و با این حکم کلی، هزار کار بکنند! ولی عملاً دیر میشود.[و مرجع مجاهد، علامه شیخ فضل الله نوری، اعلی الله مقامه الشریف را بر دار می کنند]
خرقانی نفوذی فراماسونری در بیوت علما بود
🔰ادامه در #بخش_ششم🔰