شهید صیاد شیرازی
═══ ೋ❅❅ೋ═══ #این_امنیت_اتفاقی_نیست خانوادهاش میگویند که #سلمان، وقتی از آرامش و امنی
" #خانواده_شهید_امر_به_معروف
سراغ برادرش را گرفتیم.
گویا او هم نبود.
غیبتش البته چندان در اختیار خودش نبود؛ « #شهید» شده بود.
آشنایان میگفتند چند سال پیش برای امر به معروف و نهی از منکر، جانش را کف دستش گرفته و شهید شده!
خودش را هم که اینطور در فلاح، ظالمانه و دور از مروت شهید کردند، دیگر دومین شهید خانواده امیراحمدی شده بود.
مادر، همسر و فرزندش اما هر یک سخنان و خاطرات عجیبی داشتند؛ جالب و البته قابلتأمل!
نزدیکانش فقط به او میبالیدند؛ از خروش مردم غیرتمند دارالشهدای تهران در وداع و تشییع پیکر پاکش احساس افتخار میکردند.
مردم زادگاهش، دامغان، هم چندی قبل که برایش مراسم یادبود برگزار کرده بودند، حس مشابهی داشتند. میگفتند از تقدیم یک بسیجی مدافع امنیت به ایران اسلامی احساس غرور و افتخار میکنیم. شهید «سلمان امیراحمدی» دیگر برایشان یک نام جاویدان شده بود.
همسرش میگوید #سلمان یک آرزوی قدیمی محققنشده داشت؛ اما اغتشاشگران با شلیک #گلوله به #سرش، او را به آرزویش رسانده بودند؛ « #شهادت»!
مردم ولی گویا مرهم این دردند!
همه داغدار و غمزده، بیسلمان، یاد او را زنده میکنند.
مردم دارالشهدای تهران میگویند: مهمترین سرمایه ایران اسلامی، مردان و زنانی از جنس شهید امیراحمدی هستند که در مقاطع مختلف، مقابل ابتلائات و مخاطرات گوناگون سینه سپر میکنند تا به کشور و مردم آسیبی نرسد.
مردم، پیگیری جدی واقعه تلخ شهادت سلمان را ضروری میدانند و رئیسجمهور هم با خانواده شهید امیراحمدی تماس تلفنی برقرار میکند تا مرهم دردهای این روزهای خانوادههای شهدای امنیت باشد.
البته آقای رئیسجمهور در همین تماس، اطمینان میدهد که همه دستگاههای مسؤول برای پیگیری مجازات عاملان اصلی این جنایت و طراحان توطئه اخیر علیه کشور اهتمام جدی دارند.
بعد از شهادت #آقا_سلمان، محله فلاح شاهد اتفاقات مردمی خاصی بود.
گرمای «سلاح گرم» اغتشاشگران از گرمای محبت و مهربانی مردم منطقه ۱۷ پایتخت بیشتر نبود؛ گرچه سلمان را از خانواده و هممحلیهایش جدا کرد.
#مادر_شهید میگفت: #سلمان در شلوغیهای تهران، به یاد شهدا و برادر شهیدش همیشه آرام بود؛ اما این روزها در دلش از دست اغتشاشگرانی که شهر را برای مردم ناامن کرده بودند، آشوب به پا شده بود.
مادر میگفت: فرزندم مدام فکر و خیالش، امنیت مردم بود. وقتی حرف میزدیم، خیلی از اغتشاشات اخیر ناراحت بود. او از وقایعی که اغتشاشگران و آشوبگران رقم میزدند، خیلی دلخوری داشت.
میگفت امروز باید به #آرامش_مردم، #اقتدار_ایران و #سلامتی_رهبری فکر کنیم.
« #فاطمه_اسلامی_فر»، #همسر_شهیدامیراحمدی است که میگوید: سلمان میخواست #مدافع_حرم شود؛ اما #مدافع_امنیت شد.
#سال_۱۳۹۴ بود که با گروهی آشنا شد و برای حضور در #سوریه ثبتنام کرده بودند.
همسر شهید ادامه میدهد: آن سال، هنوز فرزند نداشتیم.
#سلمان به من گفت که باید ۳-۴ هفته برای حضور در دوره آموزشی بروم تا بتوانم در سوریه حضور پیدا کنم.
خیلی بیتابی کردم و از او خواستم که نرود؛ اما او گفت: « نمیتوانم نروم؛ منم سهمی دارم».
آن روزها، خیلی بیتابی میکردم و میگفتم میشود نروید؟ ولی #سلمان هر بار قبول نمیکرد و دوست داشت برود. خیلی عاشق شهادت بود.
او ادامه میدهد: به دوره آموزشی رفت؛ اما در اواسط دوره به او گفته بودند که نمیتواند به سوریه برود.
از آنجا که خانواده امیر احمدی یک شهید داشت، فرد دیگری اجازه پیدا نمیکرد که به سوریه برود؛ البته تا آخرین لحظه تلاش کرد، اما نتوانست به آرزویش برسد. واقعاً ناراحت بود و خواب و خوراک نداشت"
❥ @shahidsayaad
═════ೋ❅🦋❅ೋ═════
" #خانواده_شهید_امر_به_معروف
سراغ برادرش را گرفتیم.
گویا او هم نبود.
غیبتش البته چندان در اختیار خودش نبود؛ « #شهید» شده بود.
آشنایان میگفتند چند سال پیش برای امر به معروف و نهی از منکر، جانش را کف دستش گرفته و شهید شده!
خودش را هم که اینطور در فلاح، ظالمانه و دور از مروت شهید کردند، دیگر دومین شهید خانواده امیراحمدی شده بود.
مادر، همسر و فرزندش اما هر یک سخنان و خاطرات عجیبی داشتند؛ جالب و البته قابلتأمل!
نزدیکانش فقط به او میبالیدند؛ از خروش مردم غیرتمند دارالشهدای تهران در وداع و تشییع پیکر پاکش احساس افتخار میکردند.
مردم زادگاهش، دامغان، هم چندی قبل که برایش مراسم یادبود برگزار کرده بودند، حس مشابهی داشتند. میگفتند از تقدیم یک بسیجی مدافع امنیت به ایران اسلامی احساس غرور و افتخار میکنیم. شهید «سلمان امیراحمدی» دیگر برایشان یک نام جاویدان شده بود.
همسرش میگوید #سلمان یک آرزوی قدیمی محققنشده داشت؛ اما اغتشاشگران با شلیک #گلوله به #سرش، او را به آرزویش رسانده بودند؛ « #شهادت»!
مردم ولی گویا مرهم این دردند!
همه داغدار و غمزده، بیسلمان، یاد او را زنده میکنند.
مردم دارالشهدای تهران میگویند: مهمترین سرمایه ایران اسلامی، مردان و زنانی از جنس شهید امیراحمدی هستند که در مقاطع مختلف، مقابل ابتلائات و مخاطرات گوناگون سینه سپر میکنند تا به کشور و مردم آسیبی نرسد.
مردم، پیگیری جدی واقعه تلخ شهادت سلمان را ضروری میدانند و رئیسجمهور هم با خانواده شهید امیراحمدی تماس تلفنی برقرار میکند تا مرهم دردهای این روزهای خانوادههای شهدای امنیت باشد.
البته آقای رئیسجمهور در همین تماس، اطمینان میدهد که همه دستگاههای مسؤول برای پیگیری مجازات عاملان اصلی این جنایت و طراحان توطئه اخیر علیه کشور اهتمام جدی دارند.
بعد از شهادت #آقا_سلمان، محله فلاح شاهد اتفاقات مردمی خاصی بود.
گرمای «سلاح گرم» اغتشاشگران از گرمای محبت و مهربانی مردم منطقه ۱۷ پایتخت بیشتر نبود؛ گرچه سلمان را از خانواده و هممحلیهایش جدا کرد.
#مادر_شهید میگفت: #سلمان در شلوغیهای تهران، به یاد شهدا و برادر شهیدش همیشه آرام بود؛ اما این روزها در دلش از دست اغتشاشگرانی که شهر را برای مردم ناامن کرده بودند، آشوب به پا شده بود.
مادر میگفت: فرزندم مدام فکر و خیالش، امنیت مردم بود. وقتی حرف میزدیم، خیلی از اغتشاشات اخیر ناراحت بود. او از وقایعی که اغتشاشگران و آشوبگران رقم میزدند، خیلی دلخوری داشت.
میگفت امروز باید به #آرامش_مردم، #اقتدار_ایران و #سلامتی_رهبری فکر کنیم.
« #فاطمه_اسلامی_فر»، #همسر_شهیدامیراحمدی است که میگوید: سلمان میخواست #مدافع_حرم شود؛ اما #مدافع_امنیت شد.
#سال_۱۳۹۴ بود که با گروهی آشنا شد و برای حضور در #سوریه ثبتنام کرده بودند.
همسر شهید ادامه میدهد: آن سال، هنوز فرزند نداشتیم.
#سلمان به من گفت که باید ۳-۴ هفته برای حضور در دوره آموزشی بروم تا بتوانم در سوریه حضور پیدا کنم.
خیلی بیتابی کردم و از او خواستم که نرود؛ اما او گفت: « نمیتوانم نروم؛ منم سهمی دارم».
آن روزها، خیلی بیتابی میکردم و میگفتم میشود نروید؟ ولی #سلمان هر بار قبول نمیکرد و دوست داشت برود. خیلی عاشق شهادت بود.
او ادامه میدهد: به دوره آموزشی رفت؛ اما در اواسط دوره به او گفته بودند که نمیتواند به سوریه برود.
از آنجا که خانواده امیر احمدی یک شهید داشت، فرد دیگری اجازه پیدا نمیکرد که به سوریه برود؛ البته تا آخرین لحظه تلاش کرد، اما نتوانست به آرزویش برسد. واقعاً ناراحت بود و خواب و خوراک نداشت"
❥ @shahidsayaad
═════ೋ❅🦋❅ೋ═════