eitaa logo
شهیدسیدطاهرموسوی
21 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
566 ویدیو
113 فایل
آیدی ادمین کانال :https://eitaa.com/shahidseyedtaher60
مشاهده در ایتا
دانلود
📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: قيام مردم قم
میرزا محمدتقی‌خان فراهانی (زاده ی ۱۱۸۶ خورشیدی در هزاوه، اراک – درگذشت ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی در باغ فین کاشان) مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظم‌های ایران در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار بود. امیرکبیر همسر عزت‌الدوله، خواهر ناصرالدین‌شاه قاجار بود و سبب ازدواج دخترش تاج‌الملوک با مظفرالدین‌شاه قاجار، پنجمین پادشاه از دودمان قاجار، پدربزرگ ششمین پادشاه قاجار، محمدعلی‌شاه، نیز به‌شمار می‌رود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او دنبال شد. مدت صدارت امیرکبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. او بنیان‌گذار دارالفنون بود که برای آموزش دانش و فنّاوری‌های نو به فرمان او در تهران پایه‌گذاری شد. سردار عزیز خان مکری داماد امیرکبیر و رهبر قشون ناصرالدین‌شاه بود. امیرکبیر پس از این‌که با دسیسه اطرافیان شاه از جایگاه خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدین‌شاه  به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده‌است 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با «جان‌جان خانم» دختر حاج شهبازخان (عموی امیرکبیر) بود. به نوشته دکتر پولاک، امیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده و «جان جان خانم» حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشت.  دومین همسر امیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدین‌شاه بود که «ملک‌زاده خانم» نام داشت و به عزت‌الدوله ملقب بود که در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ (۲۲ ربیع‌الاول ۱۲۶۵ ق) با وی ازدواج کرد.او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد امیر درآمد. امیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده‌است. این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته‌است. این معنا از نامه‌ای که امیر به پادشاه نوشته‌است بر می‌آید:  از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمی‌خواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم. امیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» سه فرزند داشت. میرزا احمد خان ساعد الملک مشهور به «امیرزاده» که با منورالسلطنه دخترفرمان فرمای بزرگ ازدواج نمود و دو دختر که نام یکی از آن‌ها سلطانه ثبت شده‌است. از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک خانم» نام داشتند. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
«جز خانواده خودمان، به هیچ کس نگفته بود عازم سوریه است. می گفت: کاری که برای خداست، نباید در بوق و کرنا شود. ۱۴ دی ماه اعزام شد و یک هفته بعد، در ۲۱ دی ماه به شهادت رسید. معلوم بود در راه خانم حضرت زینب (س) او را خریده بودند...» 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
شرح حال خواهر شهید از شهادت برادرش میثم نظری اصلاً خبر نداشتم میثم در تدارک اعزام به سوریه است. یک شب خواب دیدم در خانه مان هیات و مراسم عزای امام حسین (ع) برقرار است. یک دفعه حضرت آقا- رهبر انقلاب - وارد خانه مان شدند و در میان تعداد بسیار زیاد روحانی سادات که در مجلس حضور داشتند، رو به پدر و مادرم کردند و با اشاره به میثم فرمودند: «احسنت به این پسر! احسنت به شیوه تربیتی شما! ببالید به این پسر!» وقتی خوابم را در خانواده تعریف کردم، مادرم نگاهی به میثم کرد و گفت: «دارد می رود سوریه.» من تازه آن روز خبردار شدم. به خواهرم گفتم: میثم برود، دیگر برنمی گردد. اصلاً شبیه شهدا شده بود؛ چهره اش، رفتارش... گفتم: تا می توانی بغلش کن، ببوسش، بویش کن که یک حسی به من می گوید این رفتن، برگشتن ندارد... همان هم شد. کل اعزام تا شهادتش فقط ۷ روز طول کشید.» 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
«سلفی عارفانه» آقا داماد و عروس خانم با شهید میثم نظری بدون شک، لقب خاص ترین مهمانان مراسم تشییع شهید نظری به آن ها تعلق می گیرد؛ «آرش اکبرپور» و «سمانه رمضانعلی زاده»، تازه عروس و دامادی که بشاش و خندان، مشغول سلفی گرفتن با پس زمینه عکس و یادگاری های شهدا هستند. از خوش سلیقگی شان که تعریف می کنم، آرش اکبرپور می گوید: «این اولین عکس مشترک ماست و دلمان می خواست با شهدا باشد. شما اسمش را بگذارید؛ سلفی عاشقانه، عارفانه یا سلفی تقوا.» هیجان زده نگاهشان می کنم و آقا داماد با یادآوری اینکه دو-سه روز دیگر مراسم عقد رسمی شان برگزار می شود، ادامه می دهد: «اینجا، اولین جایی است که با هم آمده ایم. می خواستیم اولین قدم زندگی مشترکمان را با یاد شهدا برداریم. آمده ایم به شهدا توسل کنیم تا زندگی مان همیشه تحت حمایت آن ها و زیر سایه عنایتشان باشد. انشاالله شهید میثم نظری که امروز مهمانش بودیم به ما و زندگی مان نظر کند و دعا کند مثل میثم تمّار در رکاب امام زمانمان باشیم.» 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
«سمیه» خانم، خواهر بزرگ تر شهید نظری می گوید: «این سه سال و ۴۷ روز گرچه خیلی سخت گذشت و دلتنگی برای میثم خیلی آزاردهنده بود اما بی تابی نکردیم. آرامش خاصی داشتیم چون می دانستیم خودش اینطور می خواهد. می گفت: «وقتی حضرت فاطمه زهرا (س) مزار ندارند، من خیلی شرمنده می شوم اگر قبر و نشانه داشته باشم.» اینطور بود که از شنیدن خبر بازگشت پیکرش شوکه شدیم! حدود ده روز قبل، همسایه ها خواب دیده بودند که من و خواهرم داریم شکلات پخش می کنیم. به مادرم گفته بودند: شاید قرار است پیکر میثم برگردد. اما باز هم چنین موضوعی در ذهن ما نبود. وقتی مادرم خواب همسایه را تعریف کرد، گفتم: مامان! بیایید خواسته میثم را به خواسته خودمان ترجیح دهیم و راضی شویم هرکجا آرامش دارد، همان جا باشد. به این ترتیب، در این سه سال هیچ وقت نگفتیم باید پیکرش برگردد، باید مزار داشته باشد و باید... واگذار کرده بودیم به خواسته خودش و خانم حضرت زینب (س).» آقا که تاییدش کردند، گفتم: میثم از پیش حضرت زینب (س) برنمی گردد. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
میثم آرزوی شهادت داشت و به آرزویش رسید و سعادتمند شد. بالاخره مرگ قرار است سراغ همه ما بیاید. خوش به حال کسی که مرگش، شهادت باشد. وقتی به پدرم می گفتم: چطور است که برای میثم بی تابی نمی کنید؟ می گفت: وقتی می دانم جایگاهش کجاست، وقتی می دانم در بهترین جای عالم است، چرا بی تابی کنم؟» 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
به حرف و ادعا نیست، به شبیه شدن است آقا میثم را که بدرقه می کنند، تازه داستان برایشان شروع می شود. هرکدام تنها، یا دوتایی و چندتایی گوشه دنجی نشسته و خلوت کرده اند. در میان سکوت پرحجم حاکم بر فضا، واکنش ها میان اشک، بهت و حسرت، متفاوت است. زانوبه زانوی دو دختر جوان که می نشینم، آنقدر غرق در عالم خودشان اند که متوجه حضورم نمی شوند. از حال و هوایشان که می پرسم، باز هم سکوت است و سکوت. می گویم: وسط هفته، در میان دغدغه درس و دانشگاه، اینجا چه می کنید؟ لبخند کمرنگی روی صورت «حُسنا جهادیه» می نشیند و می گوید: «اگر اینجاییم، خودشان دعوتمان کرده اند. راستش را بخواهید، نمی دانم چه اتفاقی افتاد و چه نیرویی بود که امروز مرا به اینجا کشاند! اما دلم می خواست به استقبال شهید بیایم و با مادرش دیدار داشته باشم.» «هانیه» هم در تکمیل صحبت های دوستش می گوید: «این شهدا آنقدر در زندگی ما تاثیرگذار بوده اند که نگاهمان به دنیا و مسیر زندگی مان را تغییر داده اند. من از یک مقطعی، دیگر از شهدا خجالت می کشیدم. اینطور بود که تصمیم گرفتم بیشتر به خودم و احوالات و رفتارهایم دقت داشته باشم و با خودسازی، تلاش کنم راه آن ها را ادامه دهم. البته همین را هم از عنایت و توجه خودشان می دانم.» 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
به آقا میثم گفتم دعا کند آخرِ کار ما هم شهادت باشد سر که برمی گردانم، صفی که در دو ردیف، جلوی درِ یک اتاق تشکیل شده، توجهم را جلب می کند. سرک که می کشم و آن تابوت منقش به پرچم مقدس سه رنگ را وسط اتاق می بینم، به جواب سئوالم می رسم. گردانندگان مراسم خوب دانسته اند ارادتمندانی که از چهارگوشه شهر خودشان را به معراج رسانده اند تا به مسافری که از جوار عمه سادات آمده، خوشامد و زیارت قبول بگویند، تا دلشان را با درد دل با فدایی خانم (س) سبک نکنند، راضی به رفتن نمی شوند. سراغ جمع پسران نوجوانی می روم که این پا و آن پا کردنشان نشان می دهد طاقتِ در صف ایستادن، ندارند. از علت حضورشان که می پرسم، بنا می کنند به تعارف کردن و هرکدام جواب دادن را به دیگری حواله می دهند. تا می گویم: سئوال خاصی ندارم، فقط می خواستم بدانم این موقع روز، مگر کار و زندگی نداشتید که آمده اید اینجا؟، «علیرضا عرب ساغری» تعارف را کنار می گذارد و می گوید: «اگر بحث کار و زندگی باشد، این شهدا از ما بیشتر کار و زندگی داشتند. می توانستند نروند. می توانستند کنار همسر جوان و بچه های قدونیم قدشان بمانند و در اول جوانی، به فکر آرزوهایشان باشند. اما همه این ها را گذاشتند و به خاطر امنیت ما به میدان جنگ رفتند. همه این ها یعنی ما به شهدای مدافع حرم، مدیونیم. اصل ماجرا، همین دِینی است که نسبت به شهدا داریم. می خواستیم دینمان را ادا کنیم. علاوه براین، دلمان می خواهد ادامه دهنده راه شهدا باشیم. حضور در این برنامه ها کمک می کند، حالات معنوی مان را حفظ کنیم و به شهدا نزدیک تر شویم.» می خواهم بحث را ادامه دهم که نوبتشان می رسد و انگار جذبه ای می کَنَد و می بَرَدشان. چند دقیقه ای می گذرد. بیرون که می آیند، می پرسم: به آقا میثم چه گفتی؟ علیرضا در جواب می گوید: «گفتم سلام ما را به خانم حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س) برسان. و خواستم دعایمان کند. دعا کند آخرش مثل خودش، شهید بشویم. البته شهادت، اشکال مختلفی دارد ها؛ یکی مثل آقا میثم، جانش را فدا می کند. یکی مثل حضرت آقا، شهید زنده است. یکی هم مثل سردار سلیمانی، زندگی اش را وقف مسیر حماسه و مقاومت می کند. مهم این است که در راه شهدا باشی و خدمت کنی.» 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
12-vasiat.mp3
3.25M
فرازهایی از وصیت نامه شهید مدافع حرم میثم نظری با نوای: حاج میثم مطیعی  📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید میثم نظری مدافع انسانیت و حرم اهل بیت علیهم السلام 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
معرفی شهید نام و نام خانوادگی :شهید سعید سیاح طاهری جانباز دفاع مقدس و مجاهد فرهنگي نام پدر :حاج داوود تاریخ تولد : 1336/12/18 محل تولد: آبادان تاریخ شهادت :1394/10/23 محل شهادت :حلب، سوریه محل دفن ‌: گلزار شهدای آبادان وضعیت تاهل : متاهل با 3 فرزند 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
سرباز گمنام 💛شهید حسینی🌹🌿 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
به گزارش خبرنگار گروه جهاد و مقاومت مشرق، جمعی از اعضای گروه فرهنگی دیدار ضمن حضور در منزل شهید محمدحسین حدادیان، پای صحبت پدر این شهید نشستند که گزیده ای از مطالب بیان شده را در ادامه می خوانید: محمدحسین متولد ۷۴ بود. محمدحسین با دو نوزاد دیگر سه قلو بودند که دکتر گفته بود یا هر سه می مانند یا هر سه از دنیا می روند اما آن دو نوزاد دیگر پیش از به دنیا آمدن از دنیا رفتند و فقط محمدحسین ماند. شب غائله پاسداران تأمین امنیت به دست شورای تأمین وزارت کشور بود. تا حدود ساعت شش عصر بود که فتنه گران در خیابان پاسداران حضور داشته و با کوکتل مولوتف، سنگ و چوب به مردم و نیروی انتظامی حمله می کردند. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
خصوصیات اخلاقی شهید محمد حسین حدادیان: مادر شهید محمّد حسین حدادیان ویژگی اخلاقی پسرش را اینگونه انتقال می دهد: شهید محمّد حسین حدادیان اهل نماز اول وقت ، زیارت عاشورا و هیئت بودجه. سینه‌زن امام حسین (علیه السّلام) بود. او خیلی اخلاص داشت. بی ادّعابود و هیچ وقت از کارهای خیری که ساخته نمی شود تعجب کرد. به نظرم مزد این اخلاص و بی ادعا بودنش را با شهادت گرفت. محمّدحسین دنبال اجرایی کردن فرامین رهبری بود، دغدغه حفظ دستاورد نظام نظام را داشت. محمّدحسین با سنّ کمش ، بصیرت داشت. جریان های باطل را خوب میشناخت و آگاه به امور بوداو مانند کسی که از ناموس غیورانه دفاع می کند ، از انقلاب با غیرت دفاع میکرد. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
قسمتی از وصیت نامه شهید: بسم الرب الشهدا و الصدیقین خوشا آنانکه شهادت قسمت‌شان می‌شود. خدا می‌داند که بر خود واجب دانسته که به پیروی از علی‌اکبر امام حسین (ع) در جبهه‌های حق علیه باطل حضور پیدا کنم و از حرم عمه سادات در حد توان خود دفاع کنم که در روز قیامت شرمنده مادر سادات، حضرت زهرا (س) و ارباب بی‌کفنم نباشم. جان ناقابلی دارم که پیشکش حضرت صاحب‌الزمان (عج) و نایب بر حقش می‌کنم. پدر و مادر عزیزم! دست شما رامی‌بوسم و از شما می‌خواهم بابت تمام اذیت‌هایی که شما را کرده‌ام، مرا حلال کنید و از حرف آنهایی که می‌گویند ما برای پول و مادیات دنیا رفتیم ناراحت نشوید. پیرو خط رهبری باشید که قطعاً راه درست و راه امام زمان (عج)‌ می‌باشد. اگر شهید نشویم، می‌میریم. 📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت