eitaa logo
شهیدسیدطاهرموسوی
22 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
566 ویدیو
113 فایل
آیدی ادمین کانال :https://eitaa.com/shahidseyedtaher60
مشاهده در ایتا
دانلود
لینک مشاهده تمام فیلم های مربوط به شهید مدافع حرم جواد الله کرم: https://www.aparat.com/result/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%DA%A9%D8%B1%D9%85 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
یک زوج جوان که به تازگی از مراسم عقد آسمانی خود راهی معراج شده بودند، خواهان زیارت با شهید بودند که آقای داماد با حضور بر پیکر شهید الله‌کرم و با قرار دادن حلقه‌های ازدواج خود و همسرش از او طلب سعادت و عاقبت به خیری کرد 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
شهید جواد الله کرم ✨ برایِ‌شادی‌روح‌شهدا‌صلوات🌱 . 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
به روایت همرزمان: وقتی شهید امین کریمی با تیر دشمن روی زمین افتاد، جواد الله کرم هم تیر خورد ولی چیزی نگفت. بالاخره فرمانده باید خودش را جلوی نیروهایش سرحال نشان دهد. گذشت و بعد یک ساعت روستا کامل دست ما بود. به اتفاق آقا جواد انتهای روستا نشستیم و تازه وقت کردیم که از شهادت امین کریمی بغض کنیم. جواد الله کرم گفت: «امین خیلی بچه خوبی بود، از اوایل پاسدار شدنش من می دونستم که شهید میشه.» با تعجب پرسیدم: «مگه شما از اون موقع می شناختینش؟» گفت: «بله. من مربی‌شون بودم. از همون موقع می رفت دنبال جدیدترین اطلاعات و سخت‌ترین کارها و درست کردن پیشرفته‌ترین وسایل تخریب و خلاصه خیلی آدم مخلصی بود.» 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
علی‌اكبر الله‌كرم، فرزند این شهید بزرگوار از آخرین خاطره‌اش از پدر وقتی كه به سوریه می‌رفت با لحنی كودكانه می‌گوید: وقتی بابا می‌رفت گریه كردم و از او خواستم نرود چون پایش شكسته بود و نمی‌توانست بجنگد. اما بابا گفت من دورتر از میدان جنگ سوریه می‌ایستم و دو هفته ی دیگر برمیگردم. بعد هم خبر شهادتش را به ما دادند. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
باد گرمی از هر طرف می وزید و بر سطح آب موج می انداخت . رزمندگان مستقر در جزیره مجنون با شنیدن صدای اذان مغرب و عشا به نماز می ایستند . بعد از نماز هر کس به مقر تعیین شده خود برگشت . خسرو فرصت را غنیمت شمرد و به سراغ وسایل شخصی اش رفت . نامه هایی که تک تک اعضای خانواده اش برای او نوشته بودند ، عکسهای یادگاری با بچه های رزمنده در سنگر ، عکسهای خانوادگی ، نشانه هایی از همسر جوانش ، نسخه ای از وصیت نامه و... آنها را یکی یکی تماشا کرد ، خواند و مرور کرد . از همه شیرین تر روز قبولی اش در کنکور دانشگاه و روز خوش ازدواجش بود. دست آخر از میان تمامی عکس ها به عکس پدر و مادرش خیره شد . چهره پدر و مادر را به یاد آورد که چطور او را به موقع آمدن بدرقه کرده بودند . لب هایش مهمور به مهر سکوت بود و در چشم هایش نگرانی موج می زد . به یاد حرفی افتاد که در آخرین دقایق دیدار به مادرش گفته بود : «مادر جان اگر شهید شدم برایم گریه نکن . برای شهیدان کربلا و مظلومیتشان گریه کن و ....» و مادر ساکت و تسلیم به سخنان پسر گوش سپرده بود . از جا بلند شد و رفت تا پست نگهبانی را از رزمنده ای دیگر تحویل بگیرد . در همین حال سر و صدای مهیبی از هر طرف به گوش رسید . صدای رعد آسای ضد هوایی ها ، تیر بارها و مسلسلهای جنگی تمام فضای منطقه را پر کرد . منورها آسمان را روشن کرده بودند . دشمن دست به حمله ای تازه زده بود . . رزمنده های سپاه و بسیج به سرعت وارد جنگ بی امان شدند . کار جنگ هر لحظه بالامی گرفت . «خسرو اکبرلو » ساعتهای زیادی را در چنین شرایطی همدوش و هم رکاب با بچه های دلاور جنگید . گاه زخمی شدن دوستان و رزمندگان را می دید و گاه شاهد و ناظر پیروزی و توفیق آن ها در از بین بردن سلاح ها و مواضع دشمن بود . تا اینکه ترکشی سوزان از خمپاره های دشمن در آن سیاهی شب بر بدن او نشست . "خسرو" زخمی شد . خونش خاک زیر پایش را رنگین کرده بود . زانوهایش خم شد و لحظه ای چشمانش را روی هم گذاشت . چمن زار بهشت پیش رویش دامن گسترده بود . چشم هایش را لحظه ای باز کرد . آخرین تصویر پیش نظرش جزیره مجنون بود . سپس برای همیشه چشم هایش را بست و در همان چمن زار زیبای پرشکوهی که دیده بود با آسودگی تمام خوابید . 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
شهید خسرو اکبرلو، بیست و پنجم بهمن‌ماه ۱۳۴۲ش در یک خانواده مذهبی در شهرستان پاکدشت از توابع استان تهران چشم به جهان هستی گشود. شهید اکبرلو - به‏واسطه تربیت خاص خانواده‏اش - از همان دوران کودکی، نسبت به شرکت در محافل مذهبی و مساجد، حساسیت و علاقه ویژه‏ای داشت. شهید بزرگوار بعد از اتمام دوران تحصیلاتش، وارد آموزش و پرورش شد و حرفه ارزشمند معلمی را با جان و دل آغاز کرد. شهید اکبرلو طی دوران معلمی‏اش، خالصانه به نونهالان این مرز و بوم در مناطق محروم خدمت می‌کرد. با شروع جنگ تحمیلی رژیم متجاوز عراق علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران، این معلم دلسوز، خدمت در جبهه‏های پیکار حق و باطل را برگزید و راهی میادین نبرد شد. شهید خسرو اکبرلو طی چندین مرتبه، به جبهه اعزام گردید تا این‏که در تاریخ بیست و هفتم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۵ هجری شمسی در سن بیست و سه سالگی از جزیره‌ مجنون، مهمان خوان گسترده الهی گشت. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
فرازهایی از وصیت نامه شهید خسرو اکبرلو بسم رب الشهداء و الصدیقین به نام الله پاسدار خون شهیدان و بادرود و سلام بر آقا امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام امت و امت شهیدپرور و با سلام و ادای احترام به ارواح طیبه شهیدان از هابیل تا شهید مظلوم دشت کربلا حسین (ع) و یاران باوفایش و از حسین (ع) تا شهدای جنگ تحمیلی . خدایا با نام و یاد تو وصیت نامه ام را شروع می کنم و امیدوارم که آنی و کمتر از آنی مرا به خودم وانگذاری . خدمت پدر و مادر عزیز و مهربانم سلام عرض می کنم و از شما عزیزان صمیمانه تشکر و قدردانی می کنم و برای من زحمات و مشقات زیادی کشیده اید و در حال حاضر که امام امت رهبر کبیر و بزرگوار تمام جهانیان ندای هل من ناصر ینصرنی امام خمینی را سر می دهد. و رفتن به جبهه ها را از اهم واجبات می داند شما پدر و مادر عزیز مانع از رفتن من به جبهه نشدید با اینکه من تازه داماد هستم و آرزوهایی دارم و شما پدر و مادر عزیزم آرزو دارید که فرزندتان را لباس دامادی به تن کنید ولی من همه اینها را رها کرده ام و به جبهه آمده ام و به ندای امام امت که همان ندای امام حسین است پاسخ بگویم و لبیک گویان به جبهه حق علیه باطل آمده ام و از خدای بزرگ و عزیز خواهانم که قلب و دل و روح مرا پاک گرداند و از زشتیها و خیانت اخلاقی و روحی مرا نجات دهد و لیاقت تزکیه بر هواهای نفسانی را به من عنایت فرماید. و از خداوند متعال خواهانم تا زمانی که از من راضی نشده است و گناهانم را نیامرزیده است از دنیا نبرد من دوست دارم که پاک و پاکیزه به ملاقات معشوق خود ، خداوند متعال بروم زیرا که خداوند پاک است و پاکی را دوست دارد . اگر خداوند بخشنده و مهربان شهادت را نصیب من حقیر و گناهکار نمود از پدر و مادر عزیز و دلسوزم می خواهم که برای من گریه نکنید اگر خواستید گریه کنید بر مظلومیت امام حسین (ع) گریه کنید. و همیشه پیرو امام خمینی باشید و با ضد انقلاب هایی که قابل هدایت نیستند شدیدا مبارزه کنید و رزمندگان اسلام را یاری نمائید و از پدر و مادرم می خواهم اگر از من بدی دیده اید به خوبی خودتان مرا ببخشید و حلالم کنید. و صبور و مقاوم باشید و به همسرم خوبی و مهربانی کنید و از همسر مهربانم می خواهم که همچون زینب صبور و شکیبا باش و بر مشکلات و سختیها غلبه کنی . باز هم از شما تقاضا دارم که در حق من روسیاه و گناهکار دعا کنید و از خداوند متعال بخواهید که گناهانم را بیامرزد . رضا اکبرلو / چهارشنبه دهم اردیبهشت1365 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
خاطرات شهداء سفارش امام شهید خسرو اکبرلو راوی: خواهر شهید هر وقت در جبهه فرصت نمی کرد روزه بگیرد، وقتی به مرخّصی می آمد قضای روزه اش را می گرفت.    دوشنبه ها و پنج شنبه ها روزه می گرفت. چون امام در سخنانشان فرموده بودند: «روزهای دوشنبه و پنج شنبه روزه بگیرید که صواب بیشتری دارد.» ما اغلب اوقات متوجّه نمی شدیم، چون بی سحری روزه می گرفت. صبح مادرم صدایش می کرد و می گفت: « خسروا! بیا صبحانه ات رو بخور.» او بهانه می آورد و می گفت: «الان می یام. شما بخورید.» وقتی می دیدیم ظهر شد و نیامد، می فهمیدیم باز هم روزه گرفته است. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از تهران، «خسرو اکبرلو» در 25 بهمن سال 1342 در پاکدشت دیده به جهان گشود و پس از گذراندن تحصیلات به سوی جبهه‌های نبرد با دشمن بعثی شتافت و سرانجام در 27 اردیبهشت سال 1365 در جزیره مجنون به شهادت رسید و در ده امام پاکدشت به خاک سپرده شد. در کتاب السابقون به بخشی از زندگی شهید پازوکی اشاره شده است که در ادامه می‌خوانید. به نام الله پاسدار خون شهیدان با درود و سلام بر آقا امام زمان(ع) و امام امت شهید پرور و با سلام و ادای احترام به ارواح طیبه شهیدان از هابیل تا شهید مظلوم دشت کربلا امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش و از امام حسین (ع) تا شهدای جنگ تحمیلی.... این اولین بار نبود که رضا (خسرو) وصیت نامه اش را با نام مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع می کرد و به ایشان و امام خمینی و همه شهدا عرض سلام و ادب و احترام داشت بلکه در نامه های شخصی اش به خانواده نیز قبل از هر چیز به ولی امرش حضرت صاحب الزمان (ع) سلام می داد شاید حضور ایشان را در تک تک لحظات عمرش و در جای جای خاطراتش احساس می کرد و شاید به معرفت حضور امام در بین انسانها رسیده بود و شاید صدای نفسهایش را می شنید و در حالی که همگان ایشان را غائب می دانستند او حاضرش می شمرد. پس همیشه ابتدا به ایشان سلام می کرد. به درس خواندن، تحصیلات و مطالعه بسیار اهمیت می داد و غیر از مطالعه درسهای تخصصی خود در تربیت معلم، کتابهای استاد مطهری و رساله امام خمینی و...را نیز بسیار می خواند. حتی به همسرش هم تاکید داشت که درسش را ادامه دهد. رضا لیسانس تربیت معلم داشت و بسیار متین و باوقار رفتار می کرد همچنین بسیار خوش برخورد بود و اهل ملاحظه. به خصوص به مادرش از همه بیشتر تاکید داشت. بیشترین سفارشش به نماز و روزه و حجاب بود. 22ساله بود که ازدواج کرد اما حتی ازدواج هم نتوانست او را از بزرگترین آرزویش که شهادت بود دور بدارد. پس چندی بعد از مراسم عقدش هم در جبهه ها حضور پیدا کرد. حدود 6 ماه در جبهه بود که به رنگ آبی آسمانی در آمد و به بالاترین جای آسمانها عروج پیدا کرد. در وصیت نامه اش تاکید داشت که وقتی من به شهادت رسیدم به یاد امام حسین علیه السلام و فرزندان او باشید و اگر می خواهید گریه کنید آنها را یاد کنید و برای آنها گریه کنید تا آرامش بگیرید. 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
خسرو اکبرلو در بیست و پنجم بهمن ماه سال 1342 در پاکدشت متولد شد. تحصیلات خود را تا پایان دوران دبیرستان ادامه داد و سپس تحصیلات دانشگاهی اش را پی گرفت . سال 64 ازدواج کرد و سپس از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به جبهه اعزام شد و سرانجام در بیست و هفتم اردیبهشت سال 65 در جزیره مجنون به شهادت رسید . 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
فراز هایی از خصوصیات اخلاقی و اعمال و رفتار شهید خسرواکبرلو : - صبر و بردباری و اخلاق و رفتار نیک او زبانزد خانواده و اقوام و دوستانش بود. -صله رحم را بجای میآورد ؛ مخصوصا" از پدر و مادر هرگز غافل نبود و در برابر آنها خاشع و مهربان بود . - عبادت او خالص و بیشتر شبها با خدای خود خلوت و راز و نیاز می کرد و نماز شب می خواند و هفته ای دو روز بدون سحری و مخفیانه روزه می گرفت و واجبات و فرائض دینی را بجا می آورد . - سخت کوش و مقاوم بود و بیشتر اوقات خود را به مطالعه دروس و کتب مذهبی می گذراند . - در مسائل سیاسی و مذهبی کوشا و فعال بود شرکت او در اغلب تظاهرات سیاسی و مذهبی و نماز جماعات و جمعه ها و دعاهای توسل و کمیل و عضویت در انجمن اسلامی گواه صادق آن است . - بیش از هر چیز به امام و جنگ اهمیت می داد و برای همین هم بود با اینکه تازه پیمان عقد ازدواج بسته بود به ندای رهبر خود لبیک گفته و برای چندمین بار به جبهه نبرد حق علیه باطل اعزام گردید تا اینکه در تاریخ 20/2/1365 بر اثر اصابت خمپاره به شدت مجروح گردید و چند عضو از اعضای اصلی بدن خود را از دست داد ومعلوم بود بسیار درد و رنج می کشد اما هرگز شکوه و ابراز ناراحتی ننمود و حتی به ملاقات کنندگانش دلداری می داد . 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
مناجات شهید اکبرلو 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
شهید خسرو اکبرلو در تاریخ 1342 در استان تهران روستای پاکدشت متولد شد. پدرش محمدو مادرش مریم نام داشت. وی تا مقطع دبیرستان تحصیل کرد و قبل از شهادت بعنوان دانشجو اشتغال داشت . نامبرده متاهل بود . در تاریخ 1364 ازدواج کرد . این شهید در سال 1364 با عضویت سپاهی به جبهه اعزام شد و درتاریخ 1365 در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به شهادت رسید . مزار این شهید در گلزار شهدای پاکدشت واقع می باشد . 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
مجموعه شعرهای ماندگار از شهید خسرو(رضا )اکبرلو بسمه تعالی خستگان عشق را ایام درمان خواهد آمد * غم مخور آخر طیب دردمندان خواهد آمد آنقدر از کردگار خویشتن امیدوارم * که شفا بخش دل امیدوارن خواهد آمد باغبانا سختی دی ماه سی روز است و آخر * خونبهار و نغمه مرغ خوش المان خواهد آمد بلبل شوریده حال را اندر خزان برگو ننالو * باغ و صحرا سبز و این دنیا گلستان خواهد آمد آنقدر آخر مال از ضربت بازوی و پهلو * چه بهار سرخیمه * گل های پر پرمون به جبهه مشغول جنگ و نبردم من * به سنگر آهنگ بهشت کردم من دعا کن ای مادر که برنگردم من * مرگ بود ننگ بسترم ای مادر چه بهار سرخی که بوی خون میاد همش (2) * گل های پر پرمون از کربلا میاد همش تو خواستی تا من کربلا ببینیم * کنار آن قبر شش گوشه نشستیم ولی بیا بنگر به خاک ببالیم * خود حسین اینجاست بر سرم ای مادر چه بهار سرخی که بوی خون میاد  همش (2) * گل های پر پرمون از کربلا میاد همش چه بهار سرخیه که بوی خون میاد همش (2) * گل های پر پرمون از کربلا میاد همش ذکر خدا دائم بود ز لب اینجا * دم ز سنگرها سکوت شب اینجا عجب صفا دارد نماز شب اینجا * چه بهار سرخیه که بوی خون میاد همش (2) گل های پر پرمون از کربلا میاد همش اگر جوانت بر بگسالد از بنوشی * نمی رود راهی به جز خداوندش مرا خمینی خواند به جای فرزندش * چه بهار سرخی که بوی خون میاد همش (2) * گل های پر پرمون از کربلا میاد همش چه شهیدانی که دل به محنت و بلا میدن * چه شهیدانی که عطر کربلا میدن چه شهیدانی که هنوز خاک نشده، پیکرشون * الهی که نشود این خبرو مادرشون چه بهار سرخی که بوی خون میاد همش (2) * گل های پر پرمون از کربلا میاد همش چه شهدایی که دست و پا ندارند * یک شهید میاد که دستاش واسه دین جدا شده * مثل دست های علمدار حسین جدا شده چه بهار سرخی که بوی خون میاد همش (2) * گل های پر پرمون از کربلا میاد همش یک شهید میاد که هجده سالشه * یک شهید میاد که چند تا یتیم دنبالشه یک شهید میاد که انگار لبخند میزنه * تو صدای خاموشش یابن الحسنه هی بهم نگین چرا شهیدامون شدن زیاد * محنت از ضربت مسمارگر مفتول گشتی * عنقریباً دادخواه بیگناهان خواهد آمد فاطمه ای بانوی پهلو شکسته * مهدیت، با شیشه دارو و درمان خواهد آمد اصغر از ضربت زخم گلوله دل را مسوزان * غم مخور مرهم گزار زخم پیکان خواهد آمد 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
شهید «خسرو اکبرلو» در دوم آذر ماه 1364 مناجات نامه ای از خود به یادگار گذاشته است که در ادامه می خوانید؛ پرودگارا؛ تو خوب می دانی که غیر از تو کسی ندارم، پس تنها از تو یاری می جوئیم و امید معجزات از تو دارم. نور خودت را در قلبمان بیفزود. دلهایمان را به سوی خودت فراخوان. خدایا؛ اگر در زندگی نتوانستم به اسلام خدمتی بنمایم، لاقل مردنم را شهادت قرار بده تا بتوانم با خون خود خدمتی کرده باشم. ناله های نیمه شب مادران شهدا ما را وادار می کند که در جبهه باشیم و هیچگاه مسئولیت خود را در مقابل این عزیزان از یاد نبریم، فرزندان کوچکی که هنوز معنی شهادت را نمی دانند بهانه پدر می گیرند آن وقت مادر بیچاره چه جوابی دارد؟... جز اینکه با کودکش همدردی کند. و فقط تنها جواب قطرات اشکی است که در جواب ریخته می شود. مادری که بیست سال برای جوانش زحمت کشیده است، اکنون با دست خودش او را به خاک می سپارد و تمام امیدهایش نقش بر آب می شود برای آخرین بار پیکر خونین عزیزش را در آغوش می گیرد و از او خداحافظی می نماید. دختر بچه ای که بالای قبر پدر عکس او را در بغل گرفته و گریه می کند. آری ما در مقابل همه اینان مسئولیم. وقتی آدم به این سنگرها پا می گذارد، بوی عطر شهیدان را احساس می نماید. سنگرهایی که بسیاری از جوانان ما را از ما گرفته است چگونه انسان می تواند در مقابل این همه مصائب آرام داشته باشد؟... و پشت به جبهه کند. و ما چه جوابی باید به بازماندگان شهدا بدهیم. جبهه واقعاً دانشگاه انسان سازی است و در اینجا انسان فقط خدا را می بیند. حرف و کردارش رنگ و بوی خدایی دارد و خوشا به حال کسانیکه از این دانشگاه با مدرک شهادت فارغ التحصیل شدند و پاک و مخلص به دیدار معبودشان شتافتند و برای خود زندگی جاوید در بهشت را به قیمت بالا خریدن. بچه های ده و دوازده بسیجی مگر آرزو ندارند؟... مگر آنها دنیا و زندگی را دوست ندارند چرا ولی خدایشان و مکتبشان را بیشتر دوست می دارند و دنباله روی حضرت سیدالشهداء امام حسین(ع) می باشند. ای حسین تو شاهد باش اگر ما در کربلا نبودیم تو را یاری کنیم اکنون به یاری تو آمده ایم. ای زینب اگر تو در کربلا قاسم و علی اکبر از دست داده ای، ما در کربلای ایران قاسمها و علی اکبرها داده ایم. مادران شهیدان مان زینب وار عزیزشان را به خاک می سپارند و لیلاوار در فقدان آنها صبر می کنند. آری وقتی خبر شهادت من را برای مادر می آوردند گوئی به یک باره دنیا بر سرش خراب کردند، افسردگی و غم در چهره مادران بوضوح دیده می شود. امام باز هم صبر می کنند مادرانی که چندین فرزند خود را تقدیم انقلاب کرده اند و لب از لب نمی گشایند، وظیفه ماست که دین خود را به این عزیزان ادا نمائیم. و این امانت الهی را با کمال سربلندی و افتخار به نسل بعد بسپاریم. امید است که انشاالله خداوند این خدمت ناچیز را در راه خودش قبول فرماید و ما را در راه خودش ثابت قدم و استوار بگرداند. امام را فراموش نکنید/ خسرو اکبرلو/ و سلام علیکم و من الله توفیق 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
دستخط به یادگار مانده «شهیدخسرو اکبرلو» 📚مناسبت مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت