eitaa logo
شهیدسیدطاهرموسوی
21 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
566 ویدیو
113 فایل
آیدی ادمین کانال :https://eitaa.com/shahidseyedtaher60
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀یک عمر دلت به حال مردم میسوخت 🥀روشنگری تو درس دین می آموخت 🥀تـو مرد شکنجه دیده ای بودی که 🥀با صبـر دهان دشمنانش را دوخت 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط:
یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کُنج حرم، «جامعه» را می‌خواندم  از کلام ات چه بگویم که چه با جانم کرد  مُحکماتِ کلماتِ تو مسلمان ام کرد  کلماتی که همه بال و پر پرواز است  مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است  کلماتی که پُر از رایحه ی غار حراست  خط به خط «جامعه»، آئینه ی قرآن خداست  عقل از درک تو لبریز تَحیُّر شده است  لب به لب کاسه ی ظرفیت من پر شده است  همه ی عمر دمادم نسرودیم از تو  قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو  من که از طبع خودم شِکوه مُکرّر دارم  عرقِ شرم به پیشانیِ دفتر دارم  شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو  فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو  دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد  شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد  بیم آن است که ما یک شبه مُرداب شویم  رفته رفته نکند جعفر کذّاب شویم  تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران  دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران  من زمینگیرم و وصف تو مرا ممکن نیست  کلماتم، کلماتی ست حقیر ای باران  یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود  یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران  نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم  مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران  ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم؛ غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن تا تماشا کُنَم ات یک دل سیر ای باران بگذارید کمی‌از غمتان را بنویسم دو سه خط روضه از این درد نهان را بنویسم گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط:
علی اکبر لطیفیان تنها امام سامره تنها چه می‌کنی؟ در کاروان سرای گدا‌ها چه می‌کنی؟ دارم برای رنگِ تنت گریه میکنم پایِ نفس نفس زدنت گریه میکنم باور کنیم حرمت تو مستدام بود؟ یا بردن تو بردنِ با احترام بود؟ باور کنیم شأن تورا رَد نکرده است؟ این بد دهانِ شهر به تو بد نکرده است؟ گرد و غبار، روی تو‌ای یار ریختند روی سرِ تو از در و دیوار ریختند مردِ خدا کجا و این همه تحقیر وایِ من بزم شراب و آیه‌ی تطهیر وایِ من هر چند بین ره بدنت را کشید و بُرد دستِ کسی به رویِ زن و بچه ات نخورد باران نیزه، نیزه نصیب تنت نشد دست کسی مزاحم پیراهنت نشد این سینه ات مکان نشست کسی نشد دیگر سر تو دست به دست کسی نشد 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط:
سامرا کرب و بلایی به نظر می‌آید این دو شش گوشه به دنیا چقدر می‌آید ردّ پای اش همه جا قبله نما می‌سازد یک خط از «جامعه» اش جامعه را می‌سازد بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است نوه ی ارشدِ آقای خراسان شده است  ناله ها از دل بیچاره کُنَم؛ کافی نیست خویش را از غم ات آواره کنم کافی نیست گریه بر داغ تو همواره کنم کافی نیست پیرهن در غم تو پاره کنم کافی نیست سال ها همنفسِ حجره ی صبرت شده ای کُنج زندانی و همسایه ی قبرت شده ای 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط:
سینه ات از ڪینۂ زهرے ڪشنده شعله ور از نفس افتادے و ڪم ڪم، ڪمانے شد ڪمر سامرا آهے ڪشید و پیڪرت را بوسه زد مضطر و صاحب عزا شد «جامعه» از این خبر ساحتِ پیشانے ات را تب احاطه ڪرده بود چیره میشد بر تنت هر لحظه دردے بیشتر بیهوا دردِ بدے پیچید در پهلوے تو داغِ مادر زنده شد! اے واے از دیوار و در ڪاش مثل مجتبی(علیه‌السلام)؛ خواهر ڪنارت داشتی تا ڪه میشد با نگاهش ناله هایت مختصر زهر؛ ذره ذره دید ِ چشم هایت را گرفت بر زمین انداختَت سرگیجه هایِ مستمر حنجرت میسوخت! شد لب هاے خشڪت ناتوان «وا حسینم(علیه‌السلام)» گفتے و افتاد آتش در جگر روضه خوانِ جدّ عطشانت شدے در احتضار پاک ڪردے اشک را از گوشۂ چشمانِ تر! 📚موضوع مرتبط: 📆مناسبت مرتبط: