#برگی_از_خاطرات
بعد از عقد با ماشينے ڪہ از دوستانش گرفتہ بود رفتيم گلستان شهدا.
من سرم پايين بود و خجالت مے ڪشيدم. ☺️
پرسيد: "اين قدر سخت بود انتخاب من؟ خيلے دير بلہ دادے!!!"
آرام گفتم:"ببخشيد، مے خواستم فڪر ڪنم."😔
گفت:"ولے من انتخابم رو ڪردہ بودم. خدا رو هم شڪر مے ڪنم ڪہ خواستہ ام رو برآوردہ ڪرد."😊
پرسيدم:"مگہ خواستہ شما چے بود؟"
گفت:"زنے بہ اين خوبے."😇
انگار تہ دلم جا گرفتہ بود.
گفتم:"خواهش ميڪنم. خوبے از خودتونہ."☺️
بابايم اعتقاد داشت اگر ڪسے ايمان داشتہ باشد، اخلاق هم دارد و زندگے ڪُن است و رضا همين طور بود💕.
شهيدحاج رضاڪريمي
هزار از بيست، ص۲۵
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
@ShahidToorajii
#خاطرات_شهدا 🌷
🔹💟توی قیافه ی همه می شد خستگی را دید.
دو مرحله #عملیات کره بودیم .آقا مهدی وضع را که دید، به بچه های فنی – مهندسی گفت: جایی درست کنند برای #صبحگاه.
🔸💟درستش کرد, یک روزه .
همه ی نیروها هم موظف شدند فردا صبحش توی محوطه جمع شوند.صحبت های آقا مهدی جوری بود که کسی نمی توانست ساکت باشد .
🔹💟آن قدر بلند بلند #شعار می داند و فریاد می زدند که نگو.بعد از صبحگاه وقتی #آقا_مهدی می خواست برود. بچه ها ریختند دور و برش .
🔸💟هرکسی هر جور بود خودش را بهش می رساند و #صورتش را می بوسید.بنده ی خدا توی همین گیر و دار چند بار خورد زمین.
🔹💟یک بار هم ساعتش از دستش افتاد . یکی از بچه ها برش داشت. بعد پیغام داد « به ش بگین #نمیدم. می خوام یه #یادگار ازش داشته باشم.».
#شهید_مهدی_باکری
@ShahidToorajii
#یادم_کنید_یادتان_میکنم...
اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مــزارم ،
به لطف خدا حاضر هستم.
من منتظـر همه شما هستم ،
دعـا میکنم تا هر کسی
لیاقت داشته باشد شهید شود.
خداوند سریع الاجابه است، پس اگر میخواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_سجاد_زبرجدی
#فرازی_از_وصیت
@ShahidToorajii
شهادت نام گرفت!
وقــتی خــدا کسی را کشـت از شدت عشق...
.
.
از همه دست کشیدم که تو باشی همه ام با تو بودن از همه دست کشیدن دارد
#شهادت_عزت_ابدی_است
@ShahidToorajii
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺