🌟در محضر شهید.....
💠شهید #محمد_رضا_تورجی_زاده پشت بی سیم چه خواند که حاج #حسین_خرازی از هوش رفت...؟؟؟
🗻خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی مجروح شده بودند. حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد .
📞بی سیم چی را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بی سیم تورجی زاده را پیدا کن( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح بااخلاص و از بچه های لشکر بود. خلاصه محمدرضا رو پیدا کردند.
🗣حاجی بی سیم را گرفت با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت محمدرضا چند خط روضه حضرت زهرا(س) برام بخون.
🎤محمدرضا فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت، خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر می گند، خط را گرفته بودند عراقی ها را تارومار کردند...
محمدرضاتورجی زاده خونده بود:
در بین آن دیوار و در......زهرا صدا می زد پدر...
دنبال حیدر می دوید......از پهلویش خون می چکید...
#ایام زهرایی🏴
#شهیدزهرایی شهید تورجی زاده😭
#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده
══ ⚘ ════ ⚘ ═
@shahidtoraji213
══ ⚘ ════ ⚘ ═
💠شهید #محمد_رضا_تورجی_زاده پشت بیسیم📞 چه خواند که حاج #حسین_خرازی از هوش رفت⁉️
🌷خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر🕊 شده بودند خیلی #مجروح شده بودند. حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا #آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی📞 را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم #تورجی_زاده را پیدا کن
🌷( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح🎤 بااخلاص و از بچه های لشکر بود. خلاصه #محمدرضا رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه #حضرت_زهرا(س) برام بخون.
🌷محمدرضا فقط #یک_بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت😨 خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند✊ خط را #گرفته_بودند عراقی ها را تارومار کردند...
⭕️محمدرضاتورجی زاده خونده بود:
🔸در بین آن دیوار و #در
🔸زهرا صدا می زد پدر😭
🔹دنبال #حیدر می دوید
🔹از پهلویش خون💔 می چکید😭
#شهیدمحمدرضا_تورجی زاده🏴
╭─┅*═ঈ🏴ঈ═*┅─╮
@shahidtoraji213
╰─┅*═ঈ❤️ঈ═*┅─╯
#اسفند_عجب_ماهی_است!
شهادت #حمید_باکری: ۶ اسفندماه
شهادت #حسین_خرازی: ۸ اسفندماه
شهادت #امیرحاج_امینی: ۱۰ اسفندماه
شهادت #ابراهیم_همت: ۱۷ اسفندماه
شهادت #حجت_رحیمی: ۱۸ اسفندماه
شهادت #حسین_برونسی: ۲۳ اسفندماه
شهادت #عباس_کریمی: ۲۴ اسفندماه
شهادت #مهدی_باکری: ۲۵ اسفندماه
#سالگرد_شهادت همه شهدای عزیز بالاخص شهدا اسفندماه را تبریک و تسلیت عرض می نماییم. ضمنا در اسفندماه هفته #ایثار و #شهادت هم هست که این موضوع هم به قابلیت این ماه اضافه شده است.
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
شهید حاج #حسین_خرازی به روایت #شهید_آوینی:
وقتی از این كانال كه سنگرهای دشمن را به یكدیگر پیوند میدادهاند بگذری، به #فرمانده خواهی رسید، به #علمدار
او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت اما چهره ریز نقش و خندههای دلنشینش نشانهی بهتری است.
#سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی
#شادی_روحش_صلوات
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
💠شهید #محمد_رضا_تورجی_زاده پشت بیسیم📞 چه خواند که حاج #حسین_خرازی از هوش رفت⁉️
🌷خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر🕊 شده بودند خیلی #مجروح شده بودند. حاجی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا #آخرشه یه وضعی شده بود عجیب تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی📞 را صدا زد، حاجی گفت هرجور شده با بیسیم #تورجی_زاده را پیدا کن
🌷( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح🎤 بااخلاص و از بچه های لشکر بود. خلاصه #محمدرضا رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت محمدرضا چند خط روضه #حضرت_زهرا(س) برام بخون.
🌷محمدرضا فقط #یک_بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت😨 خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند✊ خط را #گرفته_بودند عراقی ها را تارومار کردند...
⭕️محمدرضاتورجی زاده خونده بود:
🔸در بین آن دیوار و #در
🔸زهرا صدا می زد پدر😭
🔹دنبال #حیدر می دوید
🔹از پهلویش خون💔 می چکید😭
#چله_چهل_شهید🌹❇️
#روزشانزدهم
به نیابت ازشهید #حسین_خرازی🌹۱۰۰ صلوات📿 ویک زیارت عاشورا📖 هدیه به امام زمان عجل الله 💚
🌱به نیت تعجیل در فرج و سلامتی آقا امام زمان و توفیق شرکت در پیاده روی اربعین🚩
✔️شادی روح پرفتوح شهید #صلوات📿
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✅
#اللهم_ارزقنا_زیارت_الحسین ✅
╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯
💠شهیدِ مداح، پشت بیسیم
چه خواند که حاج #حسین_خرازی
از هوش رفت⁉️
🔰شهید به #حضرت_زهرا_سلام_الله علیه علاقهی وافری داشتند و در غالب مداحیهایشان از مصائب ایشان میخواندند.
همچنین وصیت نمود که بروی سنگ قبرش بنویسند:
یا_زهرا ...
🔰 او به نماز اول وقت اهمیت فراوانی میداد و قران کریم را بسیار تلاوت مینمودند.
همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند.
🌷خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند.
حاجی بی قرار بود، اما به رو نمی آورد! خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه!
یه وضعی شده بود عجیب!
تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی را صدا زد، حاجی گفت:
هرجور شده
با بیسیم ، تورجی زاده را پیدا کن!
🌷( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح بااخلاص و از بچه های لشکر بود.
خلاصه محمدرضا رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت:
محمدرضا چند خط روضه_حضرت_زهرا برام بخون.
🌷محمدرضا فقط یک_بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت!
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند خط را گرفته_بودند و عراقیها را تارومار کردند...
محمدرضاتورجی زاده اینجور خوانده بود:
🔸در بین آن دیوار و در
🔸زهرا صدا می زد پدر
🔹دنبال حیدر می دوید
🔹از پهلویش خون می چکید
🔰جراحتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت_زهرا بود:
جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش هایی مانند تازیانه بر کمر ایشان اصابت کرد .
#شهید_تورجی
#عشق_شهادت
#وعده_صادق
@shahidtoraji213
💠شهیدِ مداح، پشت بیسیم
چه خواند که حاج #حسین_خرازی
از هوش رفت⁉️
🔰شهید به #حضرت_زهرا_سلام_الله علیه علاقهی وافری داشتند و در غالب مداحیهایشان از مصائب ایشان میخواندند.
همچنین وصیت نمود که بروی سنگ قبرش بنویسند:
یا_زهرا ...
🔰 او به نماز اول وقت اهمیت فراوانی میداد و قران کریم را بسیار تلاوت مینمودند.
همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداختند.
🌷خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند، خیلی مجروح شده بودند.
حاجی بی قرار بود، اما به رو نمی آورد! خیلی ها داشتند باور می کردند اینجا آخرشه!
یه وضعی شده بود عجیب!
تو این گیر و دار حاجی اومد بیسیم چی را صدا زد، حاجی گفت:
هرجور شده
با بیسیم ، تورجی زاده را پیدا کن!
🌷( شهید تورجی زاده فرمانده گردان یازهرا) مداح بااخلاص و از بچه های لشکر بود.
خلاصه محمدرضا رو پیدا کردند، حاجی بیسیم را گرفت با حالت بغض و گریه😢 از پشت بیسیم گفت:
محمدرضا چند خط روضه_حضرت_زهرا برام بخون.
🌷محمدرضا فقط یک_بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت!
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگند خط را گرفته_بودند و عراقیها را تارومار کردند...
محمدرضاتورجی زاده اینجور خوانده بود:
🔸در بین آن دیوار و در
🔸زهرا صدا می زد پدر
🔹دنبال حیدر می دوید
🔹از پهلویش خون می چکید
🔰جراحتی که موجب شهادت ایشان شد همچون حضرت_زهرا بود:
جراحاتی بر پهلو و بازو و ترکش هایی مانند تازیانه بر کمر ایشان اصابت کرد .