سلام ..
چند وقت پیش یه خواب عجیب دیدم...
یعنی یجوری بود شبیه واقعیت بود ...
میدیدم وارد یه جایی شدم شبیه خونه بود که تاریک بود تاریک تاریک. فقط یه کوچولو نور✨داشت که بشه اطراف رو تشخیص بدی...
همینطور که داشتم اروم میرفتم یه نفرو که لباس رزمی تنش بود روبه قبله نشسته بود داشت انگار نمازمیخوند💚
دستهاشم مثه قنوت روصورتش گرفته بود همینطور ازگوشه نگاهش میکردم ببینم کیه...
یه دفعه باهمون حالتش برگشت سمت من صورتش رو دیدم مثه اینکه گریه کرده بود وناراحت بود💔
راستش قیافش رو تشخیص دادم شبیه شهید #هادی_ذوالفقاری بود😭💔
خلاصه تامنو دید یک جمله گفت:
گفت بچها توروبه قران قسم یشتر به فکر #حجاب هاتون باشید😔
امروزهم درموردشون تو گوگل سرچ کردم دیدم درمورد حجاب خیلی تو وصیت شون توصیه کردن...
#کاربرگرامی❤️🌸
_____
✅بچها شهدا سرخی خونشون روبه سیاهیِ چادرمون بخشیدن مبادا بی حرمتی کنیم مبادا شرمنده خون شون باشیم .مبادا ازمون ناراضی باشند که هستند💔
#شهدا_رادرست_بشناسونیم_نه_درشت✌️
#ارسالی
من قبلا دختری بودم که اصلا حجابشو رعایت نمیکرد و نماز نمیخوند و...
ولی چندماه پیش به طور اتفاقی صوت وصیت نامه شهید حججی رو پیدا کردم و
وقتی گوش دادم خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم😔ولی تغییر نکردم
سه ماه پیش هم یه خوابی دیدم که توی جای خیلی قشنگ هستم و بغل دستم یه مسجد خوشگل به اسم صاحب الزمان هست یه مردی که سر نداره ویه لباس سبز پوشیده که روی جیب لباس نوشته شهید مدافع حرم🌿،میاد و بهم یه چیزایی درباره #حجاب و حضرت زهرا(س) میگه و یه چادر بهم میده و برمیگردن و با دوستاشون میرن
بعد از اینکه اون شهید با دوستاشون رفتن من برگشتم و داد زدم که من برای شهدا نذر دارم و چادرمو نشون میدادم💔
من بعد اون خواب شدم یه آدم دیگه و مذهبی و تاحالا نشده یه روز نمازامو اول وقت نخونم
ذهنم خیلی درگیر این بود که اون شهید کی هستن و خیلی دوست داشتم بدونم
چند روز پیش یه عکسی رو دیدم که مربوط به یه شهید مدافع حرم سرجدا بود و همون لباسی که تو خواب دیدم هم تنشون بود😔
ایشون شهید حججی بودن
#عنایت
شهید محمدرضا ملایی زمانی از شهدای هویزه هستند که در جریان شکست حصر آبادان و هویزه با شهید حسین علم الهدی هفتاد ودوتن بودند که زیر چرخ های تانک بدون اسلحه دفاع از خود عربن عربا شدند بدون غسل وکفن مثل ارباب شهیدمان حسین (ع) 🥀روایت این داستان دانش آموز دختری است که تا آن زمان به حجاب پایبند نبود،قرار بود از هر کلاس چند نفری به مناطق جنگی جنوب اعزام شوند راهیان نور، من هم دوست داشتم که بیام وکلی با دوستانم خوش بگدرونم اما حجاب درستی نداشتم وشیطنت هام معلمین ومدیر کلافه کرده بود رفتم تو دفتر گفتم خانم اجازه میدید من بیام خانم مدیر گفت میدونی کجا میخایی بری؟ اونجا جای تو نیست اونم این شکلی ،😔 ناراحت شدم مدرسه تعطیل شد رفتم خونه دوستام فردا راهی میشدن جز من دلم شکست شب خوابم برد تو خواب یه آقایی دیدم یه چفیه همراش بودمن حجاب نداشتم گفت روسریتو سرت کن من هم سرم کردم وبعد جلو آمد چفیه اش دور گردنم انداخت و گفت از دوستانت تو کلاس چند نفر میان گفتم چهارتا گفت پنج تا میشن شماهم میایی گفتم من نمیام نمیشه گفت ما که بخواهیم میشه اگر آمدی سری هم به من بزن پرسیدم اسمت چیه ؟ گفت میفهمی بیا هویزه ردیف اول قبر هشتم فردا که بیدارشدم مدیر بهم گفت توام بیا انگار از حرفی که زده بود پشیمان شده بود وازم عذر خواهی کرد ومن هم راهی شدم وقتی رفتم هویزه تمام نشانه ها درست بود ومن از اون روز چادر ی شدم واین عنایت شهید در حق من بود 🌹🥀مصداق بارز زنده بودن شهدا وهدایت شهدا در خصوص مسئله #حجاب به عیان آشکار هست ما مدیون شهدا هستیم وکوچکترین تشکر ما از جان بازیشان رعایت حجاب ماست در جامعه 🥀