eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 کاش این چشمان من هیچ چیز نمےدید نه برف و باران نه رنگین کمان و ... فقط به جای این همه ندیدن مےشد تو را ببینم اےکاش #اللهّمَ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #دلشڪستھ_ادمین 💔 #آھ... 💕 @aah3noghte💕 #انتشارحتماباذکرلینک
💔 بعضی از قسمت های ترجمه ی دعای ندبه 👇👇 بسیار سخت است بر من که خلق را همه ببینم و ترا نبینم و هیچ صدایی حتی آهسته هم به گوش من نرسد ای مولای من تا کی در (انتظار) شما حیران و سرگردان باشم .... سخت و مشکل است برمن که بگریم از (هجران) و خلق ترا واگذارند ... آیا کسی هست که مرا یاری کند تا بسی ناله فراق و فریاد و فغان طولانی از دل برکشم ... آیا چشمی می گرید تا چشم من هم با او مساعدت کند و زار زار بگرید ... کی شود که از چشمه آب زلال (ظهور) تو ما بهره مند شویم که عطش ما طولانی گشت ... ای خدا تو برطرف کننده غم و اندوه دلهایی من از تو داد دل می خواهم که تویی دادخواه (مظلومان و دادرس بیچارگان) و تو خدای دنیا و آخرتی به داد ما برس ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صد_و_بیست_و_ششم وقتی دست از خوندن کشیدبا هق هق😭 گفتم: _کاش می
💔 چرابرای حاج مهدوی مهم بود که نظر منو درباره ی رد کامران بدونه؟ کمی فکر کردم.یاد همه ی کارهای کامران افتادم و گفتم: _بهش اعتماد ندارم. با همه ی مهربونیهاش نمیتونم باورش کنم. بنظرم همه ی رفتاراتش مشکوکه. امشب اون کلانتری بود نمیدونم واسه من یا نسیم ولی خوشم نیومد که با اونا میچرخه. من از این جماعت میترسم. کامران با دشمنای من دوسته. از طرفی من.. حرفم رو خوردم. پرسید:_شما؟ دنبال کلمات مناسب گشتم. گفتم: _من نمیتونم به ازدواج فکر کنم. چون…. دیگه ادامه ندادم. چون واقعا نمیشد واقعیت رو گفت. 🍃🌹🍃 گوشی حاج مهدوی به صدا در اومد. در حالیکه گوشی رونگاه میکرد گفت: _حلال زاده ست،خودشه. پیام داده ببینه کارتون رو پیگیری کردم یا خیر. شروع کرد به نوشتن. چند لحظه ی بعد خطاب به من گفت:_نوشتم حالتون خوبه و آزاد شدید! آهی کشیدم و سرم رو به صندلی تکیه دادم. او دوباره ماشین رو روشن کرد.پرسید: _آرومتر شدید؟ میخواین برگردید خونه؟! باز رسیدیم به حرف خونه! کاش شهامت داشتم میگفتم کمی بیشتر برام حرف بزن. من دیگه دلم نمیخواد تنها باشم. من میترسم. از تنهایی،از گناه،از حرف مردم،از فکر از دست دادن تو که نمیدوم چرا از امشب کنار مسجد دلشوره نبودنت رو گرفتم. گفتم: دلم نمیخواد خونه برم ولی راضی به زحمت شما هم نیستم. حاج مهدوی گفت: حاج آقا احمدی چندتا مورد خوب واستون تو محله ی خودمون پیدا کردن. دیگه صلاح نیست تو اون ساختمون باشید. باید تنها پل ارتباطی دوستان سابقتون رو قطع کنید. از طرفی دیگه هم محبور نیستید رفتار زشت همسایه هاتون رو تحمل کنید. پشت سر هم آه کشیدم و به حرفهاش فکر کردم. پرسید: چرا با اون دختر درگیر شدید؟ گفتم: اونی که باعث وبانی دعوای مسجد شده بود اون بود. رفته بود پیش زن بابام و کلی دروغ پشت سرم گفته بود ولی باتمام اینحال وقتی امشب دیدم پشت در داره گریه میکنه دلم براش سوخت. فک کردم اتفاق بدی واسش افتاده. کاش در و واسش وانمیکردم _درسته نباید درو باز میکردید. پس بخاطر اونروز باهاش دعواتون شد. _اون آغازگر دعوا بود. از زمانیکه میشناختمش همینطوری بود. واسه اینکه خودش و از اتهام مبرا کنه شروع میکنه به جیغ و داد و دعوا. من حتی در مقابل ضربه هاش کاری نکردم. بغیر از اون موقعی که… یاد تسبیح افتادم اشکم سرازیر شد. از داخل آینه نگاهم کرد. نمیتونستم واقعیت رو به حاج مهدوی بگم. نمیتونستم بگم من امانت دار خوبی نبودم. او هم چیزی نپرسید. با اینکه منتظر بود جمله ام رو تموم کنم. او از خیابانی به خیابان دیگر میرفت و من به این فکر میکردم که چرا منو به خونه ام نمیرسونه؟ گناه او چه بود که بخاطر ترس من از همسایه ها و اون خونه،اسیر خیابونها بشه؟ 🍃🌹🍃 دوباره براش اسمس اومد. گوشیش رو نگاه کرد و بعد توقف کرد. سرش روبرگردوند به عقب! فکر کردم با من کار دارد ولی او به خیابان نگاه میکرد. گفت: شما تو ماشین باشید من الان میام. از ماشین پیاده شد. به پشت سرم نگاه کردم! باور کردنی نبود. ماشین کامران پشت سرما ایستاده بود. او اینجا چیکار میکرد؟ یعنی در تمام این مدت تعقیبمون میکرد؟ حاج مهدوی به او که از ماشینش پیاده شده بود نزدیک شد. باهم دست دادند و حرف زدند. در چهره کامران خشم وناراحتی موج میزد ولی حاج مهدوی آرام بود. دلم میخواست پیاده شم و بفهمم بین اون دونفر چه میگذره. 🍃🌹🍃 دقایقی بعد کامران با قدمهایی سریع نزدیک ماشین شد. زد به پنجره.دلم گواه بد می داد.به سمت اون پنجره خیز برداشتم و پایین کشیدمش. او لبش رو گزید و گفت: _من با اون دوتا کاری ندارم! 🔥نسیم🔥 بهم زنگ زد که برم کلانتری واسش سند ببرم! من خودمم از پررو بودنش تعجب کردم.بهشم گفتم به من ارتباطی نداره ولی گفت تو هم دستگیر شدی.من اگه اون وقت شب اونجابودم بخاطر تو بود. گفتم: _مسعود چی؟ تو با مسعود در ارتباطی. با اینکه اون اصلا مرد سالمی نیست. بااینکه اون منو به این روز انداخت. کامران گفت: واسه اونم دلیل دارم. شاید یه روزی فهمیدی! پوزخندی زدم: مگه قراره ما باز هم همدیگر رو ببینیم؟! حالت صورتش عوض شد باز هم طبق عادت پشت سر هم آب دهانش رو قورت داد و دست در جیبهاش به آسمون خیره شد. لعنت به من!!!! چرا اینقدر اونو آزار می دادم. حاج مهدوی نزدیکش شد. دستش رو روی شونه اش گذاشت و با دلجویی گفت:😊 _خدا خیرت بده که پیگیر ماجرا بودی. کامران با حرص رو به او گفت: _شما چیکار کردی که این دختر.. جمله ش رو ناتموم گذاشت. من میدونستم ادامه ش چیه! ازشدت ناراحتی و شرمندگی گفتم: _هههههیییی حاج مهدوی سوار ماشین شد و با لحنی خشک گفت:_فی امان الله..😐✋ کامران خطاب به او با طعنه گفت:😏 _حاجی تا حالا تو خیابون چرخ میزدید حالا چند دیقه هم بخاطر من دندون روجیگر بزار.. ادامه دارد… نویسنده: ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ای بهترین دلیل تبسم، ظهور کن فصل کبود خنده ما را مرور کن چرخی بزن به سمت نگاه غریب ما از کوچه های بی کسی ما عبور کن ما زائر تبسم بارانی توییم ما را به حق آینه ها، خیس نور کن ... 💕 @aah3noghte💕
dap_684db1fcbf82bd13d241f9b3aab2089e.jpg
180K
💔 خشکسالیم ، کویریم بیا قبل از آنکه بمیریم بیا ... 💕 @aah3noghte💕
فوری 🔴 دستگاه قضا به رهبر انقلاب را پیگیری کند 💢 در حالی رئیس جمهور و معاون اولش "اسحاق جهانگیری" به دروغ از موافقت رهبر معظم انقلاب با لوایح FATF و CFT سخن گفته اند که رهبر انقلاب در دیدار عمومی با نمایندگان مجلس گفته اند: «این معاهدات ابتدا در اتاق‌های فکر قدرت‌های بزرگ و برای تأمین منافع و مصالح آن‌ها پخت و پز می‌شود و سپس با پیوستن دولت‌های همسو یا دنباله رو یا مرعوب، شکلِ به ظاهر بین‌المللی می‌گیرد/همانگونه که درباره «برخی کنوانسیون‌های بین‌المللیِ اخیراً مطرح شده در مجلس» گفتیم، مجلس شورای اسلامی که رشید و بالغ و عاقل است، باید مستقلاً در موضوعاتی مثل مبارزه با تروریسم یا مبارزه با پولشویی قانونگذاری کند». 🔸همچنین روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام طی بیانیه ای اظهارات رئیس جمهور و معاون اول را "خلاف واقع" دانسته و اعلام داشته: «رهبر معظم انقلاب، معظم له هیچگونه اظهار نظر یا مکتوبی دال بر موافقت با تصویب و اجرای لوایح fatf و cft نداشته اند. لذا انتظار می رود مسئولین دولتی در نقل قول از مقام معظم رهبری جانب امانتداری را رعایت کنند». ⭕️ براستی چرا برخی مسئولین براحتی به خود اجازه می دهند به رهبر معظم انقلاب افتراء بسته تا اذهان مردم را با خود همراه نموده و به اهداف سیاسی شان برسند؟ ✅ این مطالبه عمومی از "دستگاه قضایی" وجود دارد که انتساب یک آشکار به رهبر معظم انقلاب توسط برخی مسئولین را در اسرع وقت پیگیری کرده و "بدون ملاحظه جایگاه اشخاص" برخورد قانونی صورت بگیرد. لینک حمایت از پویش برخورد قضائی با دروغگویان https://my.farsnews.com/c/12832 وارد بشید و رای بدید👆🏼👆🏼👆🏼 💕 @aah3noghte💕
💔 ای کاش می‌دانستم خانه ات در کجا قرار گرفته... کاش می‌دانستم کجایی! کاش... #حضرت_باران #آه از یتیمی #دلنوشته _دلشکسته_ادمین #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 ما هم مثل بقیه خانواده ها هر جمعه دور هم جمع مےشویم ما مےگوییم و بابا سکوت مےکند دورهمیِ ما متفاوت است با دورهمی های بقیه ما هم جمع میشویم دور بابایم ما گل میگوییم و گل میبینیم؛ گل روی بابا را که از قاب عکس، با لبخند، نگاهمان میکند امروز هم جَمعمان، جمع بود اینجا مامان و بابا و من دور همیم 💔 این را برای ادمین یارم نوشته ام، او که فرزند شهید است و مایه افتخارم است در کنارش پست میگذارم🌷🍃 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 دارم فکر میکنم ما هم ولی محترمی داریم که گاهی پیش خدا سرافکنده ی کوتاهی های ماست... ... 💕 @aah3noghte💕