💔
هرچه دارم همه از عطرِ لبِ مادرم است...
عوضِ قصه به بالایِ سرم گفت #حسین..؛
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#آھارباب
#آھزینب
#آھ_ڪربلا
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#السلامعلیڪدلتنگم💔
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
جا ماندن، درد دارد...
غمش سنگین است...
سنگین به وسعت پنهان کردن بغض در گلو
و #آه... در سینه
دردِ جاماندن،
آدم را از پا درخواهد آورد
میشکند
ولی رشد میدهد اگر...
دل بدهی به رفیقی که رفته و باید بِدَوی تا به او برسی....
#دلشڪستھ_ادمین... 💔
#گلستان_شهدا_اصفهان
#شهید_امید_اکبری
#شهادت
#جامانده
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄ #قسمت_صد_و_چهل_و_هشتم شب بعد هم به مسجد رفتم و نسیم رو با چادر گو
💔
#رمان_رهــایـــے_از_شبـــ ☄
#قسمت_صد_و_چهل_و_نهم
متوجه شدم پدرشوهرم حواسش به هر سه نفر ماست.
او شخصیتی جدی و محتاط داشت.همه در خونواده از ایشون حساب میبردند و او با هیچ کس صمیمی نمیشد.من از رفتارهای ایشون در این مدت پی برده بودم که مرضیه خانوم و حاج کمیل رو بیشتر از باقی بچه ها دوست دارند.
به اونها سلام کردیم.
حاج کمیل سلام گرمی کرد و و پدر شوهرم مثل همیشه با جدیت و ابهت همیشگی جواب سلاممون رو داد.او از دیدن نسیم در کنار ما متعجب بود.نسیم به سبک خودش سلام کرد و رو به حاج کمیل گفت:
_عه..آقا دوماد شمایی؟؟
حاج کمیل جا خورد.منتظر بود تا من نسیم رو معرفی کنم ولی من جرات نداشتم اسم نسیم رو بیارم.خود نسیم پیش دستی کرد و گفت:
_من دوست خانمتون هستم.اومدم امشب بهش عروسیش رو تبریک بگم.
من سرم پایین بود.دستهام یخ کرده و لرزون بودند.حاج کمیل تشکر کرد و سریع خطاب به من گفت:
_خوب سادات خانوم بریم؟!
نسیم زیر لب خندید.با ناراحتی نگاهش کردم.او آهسته گفت:
_چه زود همه چیزت تغییر کرد حتی اسمت.
نمیشد جوابش رو بدم.تنها کاری که از دستم برمیومد این بود که به حاج کمیل بگم: _بریم.
حاج کمیل از جمع خداحافظی کرد و من اینقدر به هم ریخته بودم که حتی نتونستم از فاطمه درست حسابی جدا بشم.
🍃🌹🍃
سوار ماشین شدیم.گفتم هر آن احتمال داره حاج کمیل درباره ی نسیم ازم سوال بپرسه. او ساکت بود.این شاید بدتر از هرچیز دیگری بود.نگاهش کردم.👀 در صورتش هیچ نشونه ای وجود نداشت فقط به خیابان نگاه میکرد.قرار بود امشب به زیارت حضرت عبدالعظیم بریم.او تا خود حرم یک کلمه هم حرف نزد.ضربان قلبم شدت گرفته بود.بدنم کوره ی آتیش بود.و گوشهام سوت میکشید..داشت کمربندش رو باز میکرد ولی من همونطوری نشسته بودم.اصلا نمیتونستم حرکت کنم.پرسید:
_پس چرا نشستید رقیه سادات خانوم؟! نمیخواین پیاده شید؟
چشمم به صحن بود.گفتم:
_چرا حرف دلتون رو نمیزنید؟؟چرا ازم سوال نپرسیدید؟
او به حالت اول نشست و آهی کشید.
بعد از مکث کوتاهی گفت:
_برای اینکه جواب رو میدونستم.
با بغض وگله سرم رو سمتش چرخوندم.
_جواب چی بود؟؟
دوباره آه کشید!
_ایشون همون نسیم خانوم بودند. درسته؟
دوباره چشم دوختم به گنبد.با دلخوری گفتم:
_شما فکر میکنید من اونو دعوت کردم بیاد مسجد یا تمایل دارم باهام ارتباط داشته باشه؟؟
او همونطور که یک دستش رو فرمون بود به سمتم چرخید!با تعجب گفت:
_این چه حرفیه عزیز دلم؟!!چرا باید چنین فکری درمورد شما کنم؟😊
دوباره آه کشید.😥😍
_من فقط نگران شما هستم.میترسم خدای نکرده…
اشکم در اومد.به سمتش چرخیدم و با ناراحتی گفتم:
_بله میدونم…حق دارید..میترسید دوباره باهاش رفیق شم از راه به در شم…
او ابروهاش بالا رفت و دست زیباش رو مقابل دهانش گذاشت.😟
_عه عه..استغفرالله..سادات خانوم..این چه فرمایشیه؟! شما همیشه برای من مورد اعتمادید.اگر نگرانی ای هست برای حال خودتونه..یعنی همین حالی که الان دارید.دلم نمیخواد استرس داشته باشید. باهاتون از در مسجد تا اینجا حرف نزدم که اضطرابتون بیشتر نشه وفکر نکنید میخوام بازخواستتون کنم. ولی ظاهرا اشتباه کردم…
اینو گفت و دوباره آه کشید.
دستم رو مقابل صورتم گرفتم و گریه کردم.چرا این قدر می ترسیدم؟چرابی اعتمادشده بودم.حتی به عشق حاج کمیل..اصلا چرا چنین فکری درباره ی او کردم؟! او واقعا اهل پیش داوری نبود.
شرمندگیم بیشتر شد.دستم رو گرفت و نوازش کرد.با لحنی بزرگوارانه گفت:
_عذر میخوام رقیه سادات خانوم. .عزیزز دل..از من نرنجید.😊
اشکم رو پاک کردم و دستش رو گرفتم.
نگاهش کردم..این روزها عجیب دلم میخواست نگاهش کنم.دوست داشتم بچه مون شبیه او بشه.خندید..خندیدم!!!
نیشگون آرومی از پشت دستم گرفت و زمزمه کرد:☺️
_بریم سادات خانوم پیش فامیلتون که دیره.
داخل زیارتگاه که رفتم گوشه ای کنار ضریح ایستادم و نماز خوندم.اونجا پراز آرامش بود.شاید بهترین زمان برای بازیابی خودم همینجا بود!از فکر نسیم بیرون نمی اومدم. احساسهای چندگانه و مختلفی از رویارویی با نسیم در من ایجاد شده بود که نمیدونستم باید به کدومش اعتماد کنم.
از یک طرف نگران مادرش شدم.مادر او جوون بود و در همون چند ملاقاتی که با او داشتم متوجه شده بودم که زن مهربون و خوش قلبیست.واز طرف دیگه با خودم میگفتم چطور نسیم از بیماری او تا این حد متحول شده؟!هرچند همه ی ما تا وقتی نعمتی داریم قدر دانش نیستیم و وقتی میفهمیم نیست یا قراره نباشه اون وقته که پشیمون میشیم وتصمیم میگیریم تغییر کنیم!
🍃🌹🍃
یک ساعتی داخل حرم چرخ زدم.
یک روضه خون گوشه ای ازحرم نشسته بود و 🌸روضه ی حضرت زهرا🌸 میخوند. بی اختیار گوشه ای ایستادم و به روضه ش گوش دادم.
ادامه دارد…
نویسنده:
#فــــ_مــقیـمــے
#کپی_با_صلوات
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
اینجا نمــاند،
پر زد و از پیش ما گذشت
تنگ غــروب بود
ڪہ او بے هوا گذشت
من از خــودم
برای خدا ڪم گذاشتم
او از خــودش
برای رضاےخدا گذشت
#شھیدجوادمحمدی
#شهید_مدافع_حرم_آلالله
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#آھارباب
#آھزینب
#آھڪربلا
#حجاب
#رفیق_شھید
#مدافع_حریم_عمه_سادات
#قیامت
#حسرت
#رفاقت
#شھادت
#حسرت
#شفاعت
#جامانده
#کوچه_شهدا
#کوچه_شهید
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
زندگی در سایه امنیت شاید وقتی نگذاشته باشد که به شرایط نبرد و روزهای جنگ فکر کنیم
که اگر آن روزها را بفهمیم، خواهیم دانست که شهدا چه حق بزرگی بر گردنمان دارند...
و می توانند در دیار ابدی، جلوی ما را بگیرند که چرا از خونشان محافظت نکردیم!
حالا منو تو هستیم و راهی که از شهدا به امانت به ما سپرده شده
اگر از مومنان هستیم باید طبق آیه قرآن حق امانت را رعایت کنیم
"الذینهم لاَماناتهم و عهدهم راعون"*
#دلشڪستھ_ادمین... 💔
#سوره_مومنون*
#سربازان_گمنام_امام_زمان
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#آھارباب
#آھزینب
#آھڪربلا
#حجاب
#رفیق_شھید
#مدافع_حریم_عمه_سادات
#قیامت
#حسرت
#رفاقت
#شھادت
#حسرت
#شفاعت
#جامانده
#کوچه_شهدا
#کوچه_شهید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
9evU8Ati7c1gt8CMQ.pdf
946K
📣🔊رزمایش تلفنی
لیست نمایندگان مجلس دهم و شماره های تماس👆👆
از نماینده ات مطالبه کن حق خود و هموطنانت را
روابط عمومی مجلس021-39931
وب سایت parliran.ir
#توقف_گرانی_بنزین
#طرح_سه_فوریت_توقف_گرانی_بنزین
👈👈الان تکلیف اینه که به نمایندگان مجلس فشار بیارید تا این طرح به صورت قانونی حذف بشه
⭕️ تجمعاتی هم اگه قراره شکل بگیره فقط روبروی فرمانداری ها و دفاتر نمایندگان مجلس در هر شهر باید باشه نه در کف خیابون ها
💔
دوباره مطلع شعرم ردیف پرواز است
دلم کبوتر حس لطیف پرواز است
رسیده هدهد طبعم به قاف قلهی عشق
شدهاست اوج عروجم طواف قلهی عشق
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#آھارباب
#آھزینب
#آھ_ڪربلا
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#السلامعلیڪدلتنگم💔
💕 @aah3noghte💕
💔
بیانات رهبر انقلاب درباره مسائل پیش آمده پس از اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت
بسم الله الرحمن الرحیم
و الحمدللّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة اللّه علی اعدائهم اجمعین
قبل از اینکه بحث را شروع بکنیم، من عرض بکنم که در این یکی دو روز خب یک حوادثی به دنبال مصوبهی سران کشور، سران قوا اتفاق افتاد؛ دیروز، دیشب، پریشب، در برخی از شهرهای کشور، و متأسفانه مشکلاتی هم درست شد، تعدادی جان باختند و مراکزی تخریب شد، از این کارها هم شد در این یکی دو روزه.
چند نکته را باید توجه داشت؛
👈اولاً وقتی یک چیزی مصوبهی سران کشور هست، آدم باید با چشم خوشبینی به او نگاه کند، بنده در این قضیه سررشته ندارم یعنی تخصص این کار را ندارم، گفتم هم به آقایان؛ گفتم من چون نظرات کارشناسها هم در این قضیهی بنزین مختلف است، بعضیها آن را لازم و واجب میدانند بعضیها مضر میدانند، بنابراین من هم که صاحبنظر نیستم در این قضایا؛ گفتم من صاحبنظر نیستم لکن اگر سران سه قوه تصمیم بگیرند من حمایت میکنم.
من این را گفتم، حمایت هم میکنم.
سران قوایند، نشستند با پشتوانهی کارشناسی یک تصمیمی برای کشور گرفتند، باید عمل بشود به آن تصمیم؛ این یک نکته.
👈 نکتهی دوم اینکه خب بله، یقیناً بعضی از مردم از این تصمیم یا نگران میشوند یا ناراحت میشوند یا به ضررشان است یا خیال میکنند به ضررشان است به هر تقدیر ناراضی میشوند، لکن آتش زدن به فلان بانک این کار مردم نیست، این کار اشرار است؛ کار اشرار است، این را باید توجه داشت.
در یک چنین حوادثی معمولاً اشرار، کینهورزان، انسانهای ناباب وارد میدان میشوند، گاهی بعضی از جوانها هم از روی هیجان با اینها همراهی میکنند و اینجور مفاسد را به بار میآوردند. این مفاسد هیچ مشکلی را درست نمیکند جز اینکه علاوهی بر هر مشکلی که هست، ناامنی را هم اضافه میکند. ناامنی بزرگترین مصیبت برای هر کشوری است، برای هر جامعهای است، اینها قصدشان این است. شما ملاحظه کنید در این دو روز تقریباً یعنی دو شب و یک روزی که از این قضایا گذشته همهی مراکز شرارت دنیا علیه ما این کارها را تشویق کردند، از خانوادهی منحوس خبیث خاندان پهلوی تا مجموعهی خبیث و جنایتکار منافقین، اینها دارند مرتباً در فضای مجازی و در جاهای دیگر دارند تشویق میکنند ترغیب میکنند که این شرارتها انجام بگیرد.
من عرضم این است هیچ کس به این اشرار کمک نکند، هیچ انسان عاقل و شایستهای که به کشور خودش علاقه مند است، به زندگی راحت خودش علاقه مند است، به اینها نباید کمک بکند؛ اینها اشرارند، این کارها کار مردم معمولی نیست.
مسئولین هم البته دقّت کنند، مواظبت کنند، هرچه ممکن است از مشکلات این کار کم کنند.
حالا من دیروز دیدم در تلویزیون که بعضی از مسئولین محترم آمدند گفتند که ما مراقبیم که این افزایش قیمت موجب افزایش قیمت اجناس و کالاها نشود؛ خب بله این مهم است، چون الان گرانی هست، بنا باشد باز اضافه بشود گرانی خب این برای مردم خیلی مشکلات درست میکند، باید مراقبت کنند.
این مراقبتها را اینها بکنند، مسئولین حفظ امنیت کشور هم به وظایفشان عمل کنند، مردم عزیز ما هم که خوشبختانه در قضایای گوناگون این کشور بصیرت خودشان را، آگاهی خودشان را نشان دادند بدانند که این حوادث تلخ از ناحیهی کیست و چگونه است، این آتش زدن و خراب کردن و ویران کردن و دعوا کردن و ناامنی ایجاد کردن مال چه کسی است، این را بفهمند توجه کنند که میفهمند هم مردم ملتفتند، و از اینها فاصله بگیرند. این آن توصیهی ما است، مسئولین کشور هم به وظایفشان به طور جدی عمل کنند.
۹۸/۸/۲۶
سلام همسنگری ها
این روزا خواص 😏میخوان که
ما دور علی رو خالی کنیم!
حواسمون هست؟!
#فتنه۹۸
#گرانی_بنزین
#اندڪےبصیرت