eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20191110-WA0004.mp3
5M
💔 نظام تصمیم جدی داره که دیگه به راحتی کسی تایید صلاحیت نشه 💢 منصوبین رهبری بودجه شون دست هست اختیارات این دولت از همه دولت ها بیشتر بوده... استاد حسن عباسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 هشیارْ ، سری بود ز سودای تو مست خوش آنکه ز روی #تو دِلش رفت ز دَست... خدا رو شکر کن دلت اگه بند شهیدی شده چون کسی، دلت رو خریده که خدا خریدارشه... #شھیدجوادمحمدی #شهید_مدافع_حرم_آل‌الله #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #آھ‌ارباب #آھ‌زینب #آھ‌ڪربلا #حجاب #رفیق_شھید #مدافع_حریم_عمه_سادات #قیامت #حسرت #رفاقت #شھادت #حسرت #شفاعت #جامانده #کوچه_شهدا #کوچه_شهید #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕 #فروارد_کن_مومن😊
💔 با درد بســاز! چـون دوای تو، مـنم بر ڪَس منگر! کہ آشناے تو، مـنم گـر بر سـر کوے عشق ما ڪشته شدی شـڪرانه بدھ ! کہ خونبهاے تو، مـنم حدیث قدسی: هر کسی عاشقم شود عاشقش مےشوم و هر کس من عاشقش شوم او را خواهم کُشت و دیه اش بر من است... ❤️ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خدایا خودت گفتہ ای: - من مالِ‌ توام یعنے؟!🍂😍 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 #قرار_عاشقی توے این دنیا آقا،مَن ندارم هیچ غَمے همیشھ قرصھ دلَم،آخھ تو پناهَمے وقتے دلتنگِ تو میشم،از چشام بارون میبارَم میگَم السلام اے آقا،مَن فقط شُما رو دارَم🙃 #اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی #امام_رضآی_دلم #دلتنگ_حرم #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 شهادت اتفاقی نیست... همین خرده حسابها که گاهی بعضی ها امل بازی میدانند اگر محض خاطر خدا باشد میشود امضای شهادت ... 💔 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 با آن صدای بی گذشت پرسید: "عاشق شده ای"؟ گفتم: "عشق، نمی دانم چیست.... بی تجربه ام. تازه کارم. نمی دانم اینطور خواستن، اسمش #عشق است یا چیز دیگر؟.... #فقط_سخت_می‌خواهمش. گفت: "سخت خواستن، می تواند عشق باشد «به شرط آنکه سخت بماند و نرم»" شهادت را میخواهیم... سخت میخواهمش... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهـایــے_ازشـــ ☄ #قسمت_صد_و_پنجاه_و_دوم _اگه بناست وسط حرفم بیای برو بیرون..😠 صورتم رو سم
💔 _معذرت میخوام!! همین جمله ی کوتاه هم براش سنگین بود.دستهاش رو با کلافگی روی صورتش کشید ونفسش رو بیرون داد.بلند شد و دور اتاق راه رفت.چند دور زد تا بالاخره مقابلم ایستاد. _حاج آقا قصد بدی از گفتن اون حرفها نداشتند.ایشون نگران شما هستند.. لبخند تلخی زدم. _نگران من نه..نگران شما و خانوادتون.. البته حق هم دارن..من واقعا برای شما و خانوادتون ننگم..😞 🍃🌹🍃 او داشت دیوونه میشد.بلند بلند نفس میکشید.کنارم زانو زد و زل زد به چشمهام. _اینطوری تا نکن رقیه سادات خانوم..شما خودت بهتر میدونی که حاج آقا نگران شما هستن.خودشون گفتن شما از خودمونید با حرص گفتم:😬😞 _نیستم! من از شما نیستم! اگه از شما بودم گنهکار نبودم..گذشته م سیاه نبود.. بخاطر من سر شما نمیشکست..من یک لکه ی ننگم وسط اعتبار خانوادگی شما.. چرا؟؟؟ چرا حاج کمیل از من خواستگاری کردید؟! شماکه گفتی منو دوستم داشتی. پس چرا حاج آقا گفتن به رسم یتیم نوازی … 🍃🌹🍃 بالاخره گریه ام گرفت..😭 او محکم بغلم کرد..نفسهاش بیشتر و بیشتر میشد..ومن بلند بلند روی اون شونه ها اشک میریختم.گفت: _به جدتون قسم اینطور نیست..حاج آقا شیوه ی خودشونو دارن..اعتقادات و افکار خودشون و دارن..من..من.....😞 سرم رو از روی شونه اش برداشت و صورتم رو مقابل صورتش گرفت.با چشمهایی که صداقت و اطمینان ازش می بارید گفت: _به اسمت قسم من بهت ایمان دارم..شما اصلا برای من لکه ی ننگ نیستی..برای هیچ کدوممون نیستی..حتی برای حاج آقا..من عاشقتم.. سرم رو تکون داد وبا تاکید بیشتر گفت: _گوش کن!!! من عاشقتم!بخاطر همین الان جانشین الهامی.. سرم رو رها کرد و کنارم به مبل تکیه داد و زانوانش رو بغل گرفت!گفت: _شما خیلی مونده تا حاج آقا رو بشناسی. ایشون فقط به حضور اون دختر تو مسجد خوش بین نیستند.. اون داشت مدام حرف اون دختر رو میزد در حالیکه من فقط یک سوال ذهنم رو درگیر کرده بود نه نسیم!!به سمتش چرخیدم و با صورتی گریون دوباره پرسیدم: _حاج کمیل،من به اون دختر کاری ندارم..من از اون متنفرم..الان مساله ی اصلی یک چیزه..اونم گذشته ی منه..شما نگفته بودی که خونوادتون از گذشته ی من مطلع هستند.شما نگفته بودی که پدرتون مخالف این وصلت بوده.من فقط دنبال یک جوابم.😢☝️اعتراف کنید..اعتراف کنید که این وصلت فقط بخاطر رضایت پروردگار بود نه رضایت شما! هق هقم بیشتر شد. _بهم بگید چرا خودتون و اعتبارتون رو فدای یک دختر بی سروپا کردید؟؟ چرا اجازه دادید بهتون مهر بوالهوسی بخوره؟؟ 🍃🌹🍃 سرش رو با تاسف تکون داد.نگاهش پر از اشک😢 شد.میخواست چیزی بگه ولی حرفش رو میخورد!با بغض گفت: _میدونی درد من چیه؟!!! درد من اینه که من شما رو باور کردم شما منو باور نکردی..دست مریزاد رقیه خانوم..دست مریزاد سید اولاد پیغمبر… اینو گفت و بلند شد. داشت میرفت سمت اتاق ولی دوباره برگشت سمتم.موقع حرف زدن فکش میلرزید: _حتما در شما چیزی دیدم که به همسری اختیارت کردم..چیزی که خودت ندیدیش. به والله ندیدش..که اگر میدیدیش اینطوری درمورد خودت حرف نمیزدی.. او به سبک خودش عصبانی بود. این رو میشد از بکار بردن افعال دوم شخصش فهمید.سرم درد میکرد.دستم رو حایل سرم کردم وناله زدم.😩😭 خدایااا من واقعا خسته ام..از این همه شک و تحقیر خسته ام..کی گذشته ی من و پاک میکنی؟! کی میتونم خودم رو باور کنم..؟؟ 🍃🌹🍃 به دقیقه نکشید با یک لیوان آب کنارم نشست. از میان پلکهای خیسم نگاهش کردم.چه آرامشی میدادن بهم اون یک جفت چشم نا آروم!!آب رو از دستش گرفتم ولی نگاهم رو نه!!من به اون چشمها احتیاج داشتم!!اونها به من اعتماد میداد! عشق میداد!از همه مهمتر اونها به من صبر و آرامش هدیه می داد.نجوا کردم: _ببخشید که ناراحتتون کردم..😢 پیشونیم رو بوسید.یک بوسه ی طولانی! _دوستت دارم…😊 ومن طبق عادت تا صبح مرور کردم همین یک کلمه را(دوستت دارم)!!! 🍃🌹🍃 شب بعد تصمیم گرفتم به مسجد نرم. شاید اگر نسیم می دید که من مسجد نمیام دیگه اونجا رفت وآمد نمیکرد.تا چند روز مسجد نرفتم و تلفنی از فاطمه اخبار نسیم رو میگرفتم.فاطمه میگفت نسیم هرشب به مسجد میاد و سراغ منو میگیره.حتی چندبار اصرار کرده که فاطمه شماره ی تماسی از من بهش بده ولی فاطمه هر بار به بهانه ای سرباز زده.!روزهای بعدی فاطمه میگفت که نسیم دیگه مسجد نمیاد.ته دلم عذاب وجدان داشتم.. اگه نسیم حس کرده بود که من بخاطر دست به سر کردن او به مسجد نمیام و ازمن نا امید شده باشه و دوباره برگرده به روزای اولش اون وقت تکلیف من چی میشد؟ چرا اون زمان توقع داشتم همه توبه ی منو باور کنند ولی من دوست ده ساله ی خودم رو باور نکردم و ازش فرار کردم؟! ادامه دارد... نویسنده: ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 رئیس جمهوری که خودش را در جهنم می دید... 🎥شهید رجایی: خداوند در جهنم جایی داره که مساوی است با گناه ۳۶ میلیون انسان. اونجا جای منه! چون یک "بله" و یک "نه" ی من، زندگی‌شون رو تحت‌الشعاع قرار میده 👈کاش دولت مردان امروز این سخن را سرلوحه خود می کردند ... 💕 @aah3noghte💕
💔 شهید داره #بهترین_رزق را از دست #بهترین_رازق در بهترین جا میگیره... منو تو باید دلمون به حال خودمون بسوزه که از این نعمت، محرومیم... #شھیدجوادمحمدی #شهید_مدافع_حرم_آل‌الله #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #آھ‌ارباب #آھ‌زینب #آھ‌ڪربلا #حجاب #رفیق_شھید #مدافع_حریم_عمه_سادات #قیامت #حسرت #رفاقت #شھادت #حسرت #شفاعت #جامانده #کوچه_شهدا #کوچه_شهید #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 ⭕️رهبر انقلاب: دوستان و دشمنان بدانند در حوادث امنیتی چند روز اخیر، دشمن را عقب زدیم رهبر انقلاب، دیشب در جمع تولیدکنندگان، کارآفرینان و فعالان اقتصادی: هم دوستان و هم دشمنان بدانند، ما در عرصه‌ی جنگ نظامی و سیاسی و امنیتی دشمن را عقب زدیم؛ همین کارهای این چند روز کارهای امنیتی بود، مردمی که نبود. در عرصه‌های مختلف دشمن را عقب زدیم و به توفیق الهی در عرصه‌ی جنگ اقتصادی هم به‌طور قاطع دشمن را عقب خواهیم زد. ۹۸/۸/۲۸ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خاطره ای جالب از تصمیم خضر گونه رهبری در سال 78 در همراهی موسی با خضر اتفاقاتی افتاد که برای موسی قابل هضم نبود ولی بعدا با توضیحات خود خضر برای ایشان روشن شد شاید اگر خضر نبی خودشان تبیین‌ نمی کردند هنوز برای ما حل نشده بود. کشتن یک کودک و خراب کردن یک دیوار شکسته و بازسازی آن و سوراخ کردن کشتی همه دارای حکمت هایی بود که خضر آن را می فهمید هر چند موسی نیز از انبیای الهی بود ❎در طول رهبری امام خامنه ای بارها اتفاقاتي افتاده که حتی برای خواص ابهام داشته است ولی در گذر زمان حقایق روشن شده است از جمله آنها می‌توان به برخی تصمیمات رهبری در دولت خاتمی اشاره کرد درسال 78 بود حوزه علمیه قم در اعتراض به سیاست های ضد دینی وزیر ارشاد' مهاجرانی به پا خاست و 3 روز در مسجد اعظم قم تحصن کرد علما و بزرگان قم به تحصن پیوستتند و بازارهای قم، تهران، اصفهان و بابل تعطیل شدند ناگهان در حالی که همه چیز بخوبی پیش می رفت و پایه های دولت خاتمی به لرزه درآمده بود توسط آیت الله مشکینی پیامی از سوی امام خامنه ای به متحصنین داده شد که "ای مالک اشترها برگردید" متحصنین ساعت ها گریستند و به خانه‌های خود بازگشتند ولی حکمت چنين حکمی را نمی دانستیم مدت ها گذشت تا حقیقت بر ما روشن شد، 👈خاتمی تهدید به استعفا کرده بود 👈هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت در حمایت از تحصن بیانیه صادر کرده بود اگر خاتمی استعفا می داد گذشته از تنش‌هایی که ایجاد می کرد، میدان را برای ریاست جمهوری مجدد هاشمی رفسنجانی فراهم می کرد 😒 ریاستی که 8 سال طول می کشید و به مراتب بدتر از خاتمی عمل می کرد امام خامنه ای خضرگونه دیوار در حال فروریختن خاتمی را بازسازی کرد تا گنج زیر آن به دست هاشمی رفسنجانی و لیبرال ها نیفتد این گنج مي بايست در سال 84 به دست بچه های انقلابی می افتاد که افتاد. 👌شاید بتوان گفت عمده حمایت رهبری از خاتمی در سال های حاکمیت اصلاح‌طلبان به دلایل فوق بوده است موضع امروز رهبری در حمایت از تصمیم بنزينی دولت را می توان این گونه تحلیل کرد که بالاخره حکیمی که در 32 سال رهبریشان به حکیمانه بودن تصمیماتش اعتراف داریم حتما برای چنین حمایتی حکمت هایی دارند که بعدها روشن خواهد شد این دیوار شکسته دولت باید بازسازی شود تا گنج آن بدست نااهلان نیفتد.
شهید شو 🌷
💔 #حاج_حسین_یکتا یادت باشه اول امام زمان یاد تو میکنه بعد تو یاد امام زمان میفتی... #اللهّمَ‌عَ
💔 انقلابی که خون پاش داده شده انقلابی که ۴۰ سال تمام قد همه پاش وایسادن فکر کردی میشه باش کاری بکنی....؟!!! ... 💕 @aah3noghte💕
💔 «اهـمـیــت ذکـــر در روزهای پنجشنبه و جمعه» آیت الله مجتهدی تهرانی رحم‍ةالله فرمودند: ✨شیطان به کسانی که ذکر خدا را می گویند کاری ندارد. مثلا روزی ۱۰۰ بارلااله الاالله می گویند 🔸روزدوشنبه ۲۰۰ بار صلوات می فرستند، روز سه شنبه ۳۰۰بار، چهارشنبه ۴۰۰بار،روز پنجشنبه ۵۰۰بار، جمعه ۱۰۰بار، البته در روایت آمده که در روز جمعه دو مَلَک ثواب غیر از این دو تا ملکی که هستند می آیند تا صلوات های روز جمعه را بنویسند. 🔹پس اگر شما در روز جمعه ۱۰۰۰ صلوات بفرستید، این دو ملک آن صلوات ها را نمی نویسند، بلکه ملک های مخصوص روز جمعه این صلوات ها را جدا می نویسند. پس روزهای پنجشنبه و جمعه زیاد صلوات بفرستید. 📚دایرة المعارف جامع صلوات ص۵۲۸ ... 💕 @aah3noghte💕
💔 آیا... آنروز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟! #شهید_سید_مرتضی_آوینی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رمان_رهـایــے_ازشــ ☄ #قسمت_صد_و_پنجاه_و_سوم _معذرت میخوام!! همین جمله ی کوتاه هم براش سنگین ب
💔 یه شب درمورد افکارم نسبت به مسجد نیومدن🔥نسیم🔥 تلفنی صحبت کردم. او هم بعد از شنیدن حرفهام سکوت مدت داری کرد و گفت: _شاید حق با تو باشه..فقط خدا از نیات آدمها خبر داره..ولی احتیاط هم شرط عقله. پرسیدم:_تو درمورد منم محتاط بودی؟! او انتظار چنین سوالی نداشت.این رو از سکوتش فهمیدم!!! گفت: _توکل کن به خدا.از خدا بخواه اگه برات خیره نسیم و دوباره ببینی در غیر این صورت ازت دورش کنه.. یک الهی آمین بلند گفتم.چون دعای خوبی بود. 🍃🌹🍃 شب شهادت دوم بود. مسجد مراسم داشت و من دلم پرمیکشید برای روضه وعزاداری تومسجد.ازاونجایی که مطمئن شده بودم نسیم دیگه به مسجد نمیاد تصمیم گرفتم با حاج کمیل به اونجا برم.دم حیاط که از هم جدا میشدیم با همون حیای همیشگی گفت _یادتون نره..دعای قنوتتون رو. من دلم غش میرفت برای این ابرازهای عاشقانه ی او..گفتم: _حاج کمیل امشب شما روضه ی مادرم و بخون..دلم یه دل سیرگریه با صوت حزین شما میخواد. او دستش رو روی چشمش🙈 گذاشت و با یک التماس دعا وارد مسجد شد. وقتی وارد مسجد شدم همه ی دخترها به سمتم اومدند.راضیه خانوم و مرضیه خانوم هم همراه مادرشوهرم مهمان مسجد بودند. از روی اونها خجالت میکشیدم. بعد از شنیدن حرفهای پدرشوهرم دیگه نمیتونستم لبخندهای اونها رو باور کنم.مدام این فکر آزاردهنده در ذهنم چرخ میزد که مبادا اونها فقط بخاطر برادر و پسرشون منو تحمل میکنند؟! اونها طبق عادت همیشگی با دیدنم تمام قد به احترام بلند شدند.من دست مادر شوهرم رو بوسیدم و راضیه خانوم و مرضیه خانوم رو بغل کردم.همه با دیدن ما با لذت و تحسین نگاه میکردند.شاید اونها فکر میکردندمن احساس خوشبختی میکنم ولی واقعا اینطور نبود.من بازهم آرامش نداشتم.اونها کنار خودشون برام جا باز کردند و به اتفاق نشستیم.هرچند دقیقه یکبار سرم رو برمیگردوندم تا بلکه چشمم بیفته به فاطمه.دلم براش تنگ شده بود. 🍃🌹🍃 نماز اول رو خوندیم ولی خبری از فاطمه نبود.در حین گفتن تسبیحات دوباره سرم رو به عقب برگردوندم که چشم تو چشم 🔥نسیم🔥 شدم او چند ردیف عقب تر ایستاده بود و فکرکنم دنبال من میگشت. برای اینکه خودم رو به ندیدن بزنم خیلی دیرشده بود.با اضطراب سرم رو به حالت قبل چرخوندم که راضیه خانوم با لبخندی پرسید:😊 _منتظر کسی هستید؟ متقابلا لبخند زدم: _قرار بود فاطمه جون بیاد ولی دیرکرده.. راضیه خانوم با همون لبخند همیشگی گفت:_ان شالله میاد. صدای سلام بلند نسیم بند دلم رو پاره کرد.😥برگشتم و سلام دادم.او که ماهیت خانواده ی همسرم رو نمیشناخت بی توجه به اونها شروع کرد به گله گذاری! _بابا بی معرفت کجایی؟ ! هی چندوقته میام میبینم نیستی.دیگه با خودم گفتم اگه این دوست جدید وبدعنقت شماره تو نداد دنبال شوهرت راه میفتم آدرست رو پیدا کنم. خانواده ی حاج مهدوی با تعجب چشم دوخته بودن به صورت او.!!من اینقدر از بی ادبی و وقاحت او در بهت و حیرت بودم که زبانم بند اومده بود.باز هم صدای مکبر به فریادم رسید که دستور قیام میداد! به لطف نسیم هیچ چیز از نماز نفهمیدم. فقط به جملاتش فکر میکردم و آرایش غلیظی که داشت .اگر میشد وقت قنوت جای دعا به خودم وشانسم لعنت می‌فرستادم که نسیم بعد از چندروز غیبت درست روزی سرو کله ش پیدا شد که من مسجد اومدم.وبدتر از اون باید همین امشب هم خانواده ی حاج کمیل مهمان مسجد میبودند. سلام نماز رو که دادیم تسبیحاتم رو طولانی کردم تا نسیم باهام حرف نزنه. ولی نسیم که این چیزها حالیش نبود. همینطوری یک ریز کنار گوشم با صدای بلند حرف میزد: _میگم مامانم و آوردم خونه خودم.اول قبول نمیکرد ولی راضیش کردم.تو چرا مسجد نمی اومدی؟یه شماره هم که بهم ندادی.این دختره..فاطمه..هیچ ازش خوشم نمیاد! با اون قیافه ش..خیلی رو مخه.خودشوخیلی عقل کل فرض میکنه.. من که میگم حسودیش میشه من دوباره باهات رفیق شدم میخواد بینمونو به هم بزنه وگرنه تو این قدر نامرد نیستی تو این شرایط تلفنتو ازم دریغ کنی. 🍃🌹🍃 صورتم از شرم سرخ شده بود. الکی لبم رو تکون میدادم که فکر کنه دارم ذکر میگم. یک دفعه تسبیحمو کشید و با خنده گفت: _بسه دیگه بابا توام!! ببینم تسبیح از این درست درمون تر نداری؟!اینکه همه جاش وصله پینه خورده!! چرا یکی از مهره هاش رنگش با اونای دیگش فرق داره؟! با شماتت نگاهش کردم و تسبیح رو ازش گرفتم.گفتم: _یک شب یه دیوانه ای پاره ش کرد به این روز افتاد!! او که معنی کنایه مو گرفته بود با تمسخر گفت: _بعد اون وقت اون عاقله چیکار کرد؟؟ ازغیض جوابش رو ندادم.دوباره رفت سروقت فاطمه! _چرا نمیومده پس این دوستت؟ گفتم:_نمیدونم! نگرانشم.. _خوشبحالش واقعا میشه بگی چیکار کرده که اینقدر تو دلت جا داره؟ والا من که هم باحالترم هم خشگلتر!هم با مرام تر. ادامه دارد.. نویسنده: ... 💕 @aah3noghte💕
💔 امروز اصفهان حمایت از ولیّ فقیه #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 "ره": بهترین وسیله برای رسیدن به مراتب عالیه معنویت، است. هرکس نمازهایش را اول وقت بخواند، اگر به کمالات نرسید من را لعن کند. ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ما را به غمِ عشق همان عشق علاج است ... 💕 @aah3noghte💕
💔 حافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد؟ عاقبت با اشک غم، کوه امیدم شد؟ گفته بودی یوسف گمگشته باز آید، ولی یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد.... شلمچه ۱۳۶۵ ... 💕 @aah3noghte💕