💔
میدونی چیه؟
در شهادت بسته نیست..
ما در دنیا رو به رو خودمون بستیم..
خودمونو اینجا زندونی کردیم
در بهشت همیشه بازه..😔
📷 عکس از #شهید_جعفر_نظام_پور که در درگیری با تروریست ها به شهادت رسیدند
#مدافعان_وطن
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 #فدائی_رهبر 🌹 #قسمت_43 مبینا هم در این مدت دلتنگ مادر و داداش علی بود.😞
بسم الله الرحمان الرحیم
🌹 #فدائی_رهبر 🌹
#قسمت_45
علی همیشه میخندید،😊😃 حتی موقعی که از درد به خودش می پیچید😖😰
،آن موقع که غذا خوردنش انقدر برایش سخت شده بود که از جویدن چند تا لقمه کوچیک خیس عرق میشد😞😔
-چی شده علی جون؟ خوبی؟ این غذا رو دوست نداری؟😰
-دستتون درد نکنه خیلی هم خوشمزس، شرمنده کردین.😅😉
- ولی انگار خوب نیستی ؟! چقدر عرق کردی؟ جون من تا نگی چی شده لب به غذا نمی زنم😒
-هیچی بابا! دیگه اوراقی شدیم رفته پی کارش ، فکمون که دیگ فک نیست، یه لقمه می خوریم انگار کوه می کنیم😂😁😅
رنج ها، دردها، ناراحتی ها، و تمام ناملایمات در پشت چهره شاد و متبسم او پنهان شده بود، 😔😔
در فرزندی نمونه بود و برادری کم نظیر و در رفاقت عجیب سنگ تمام می گذاشت.😍😍☺
«خرج کردنش خیلی جالب بود،یه جا پول نیاز داشت مثلا می خواست فلان وسیله رو بخره بی خیال می شد ، برای دانش آموزی که مشکل داشت خرج می کرد ، 😃😌
من این کار رو بارها تو علی دیدم و شاید تو کسی دیگه ندیده باشم، من قشنگ دیدم می گفت بریم برای فلانی لباس بخریم، می گفتم بریم😄
می گفت بریم برای فلانی این کار رو انجام بدیم می گفتم بریم ؛ تولد بچه ها که می شد نفر اول بازم علی بود😂😅
ادامه دارد....
فصل:پنجم :ضربت خوردن
#قسمت_46
حاجی با نگرانی شماره علی را می گرفت ، انگار صدای زنگ تلفن همراهش را قطع کرده بود. ۱بار ،۲بار، ۳بار ....
- ای بابا! عجب آدمیه ها! اخه مگه خودت نگفتی میام ، ببین از کی ما رو اینجا کاشته😠
بدجوری حرص می خورد😠😫 از ضرب انگشتانش وقتی که شماره علی را دانه دانه می گرفت می شد متوجه اوج عصبانیتش شد
-یه بار دیگ می زنم اگه بر نداشت ...😠
اخر قرار بود علی دو تا از دانش آموزان را برساند و با حاجی و دوستان بروند فشم به قول خودشان گیلاس بخورند.😋😌
علی سعی کرده بود یک جشن متفاوت و بدون گناه را در محل ترتیب بدهد، اما تعداد زیادی نیامده بودند، برای همین قرار شد جشن را تعطیل کنند و به جای آن بروند فشم ، 😢😥
اما معلوم نبود چرا از علی اقا خبری نبود😰
هنوز مشغول خط و نشان کشیدن بود که گوشی اش زنگ خورد، نگاه کرد شماره را نشناخت، بالاخره با زنگ پنجم برداشت و با تعجب پرسید:😦
-شما؟😯
-آقا . . . آ . . . آقا😭😭
صدای نوجوانی بین نفس های بریده بریده و بغض نصفه و نیمه گیر می کرد و نامفهوم بود.
ادامه دارد....
#شهید_علی_خلیلی
📚 #نای_سوخته
نویسنده:هانیه ناصری
ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
•
•
خداگاهۍنشون
میدهبه ماکہ
+هیچڪسدوست نداره
امایواشڪے میادتوگوشِت میگہ↓
+جـزمـن:)💙
°°°
#استادپناهیان
💞 @aah3noghte 💞
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
آخرین صحبتهای #شهید_رضا_حاجی_زاده:
قابل توجه اونایی که میگن ما برای پول میریم،
احتمال داره دیگه نیام
احتمال داره این صورتُ دیگه نبینی احتمال داره این سر روی تنم نباشه
#خان_طومان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#نقش_انسان_در_تقدیرات_شب_قدر ۳
قبـل از قـ💫ـدر
اول یه چـــرتکه بنداز؛
چیزهایی که قراره بخوای؛
در شأنِ حقیقتِ وجود تو هستند یا نه؟
اول قیمتت رو بشناس
بعد، یه لیسـ📄ـت نورانی بنویس!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
دعای قنوتش "اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک" بود...
با اصرار ازش خواستیم در قنوتش، شفایش را طلب کند؛ دعایش را عوض کرد:
"الهی رضاً برضاک"
#شهید_اکبر_آقابابایی
#نماز
#قنوت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
7⃣1⃣ اردیبهشت
سالروز شهادت شهدای مظلوم #خانطومان
شادی روح شهدا 🌺صلوات 🌺
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🔻مردی که دشمن را به زانو درآورده بود...
🔹مجموعه کلیپ #روایت_سلیمانی برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕