eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_بیست_و_یک _اگر مدتی او را نبینی و از خدا یاری بخواهی، فراموشش می کنی. هر
💔 به لبهٔ سکو نزدیک شدم. صدا در فضای زیر گنبد می پیچید. آهسته گفتم: «از سال ها قبل متوجه فاصله هایی شده ام که میان ما و شما است. باهم مثل برادریم. با هم معامله می کنیم و کار میکنیم. با هم نماز می خوانیم. به هم کمک میکنیم. من و شما یکدیگر را دوست داریم. به دیدن هم می رویم. چرا وقتی همه مسلمانیم و خدا و پیامبر و کتاب مان یکی است، باز هم باید فاصله هایی بین ما باشد؟» ابوراجح سر برگرداند. با لبخند به من نگاه کرد و گفت: «سؤال خیلی مهمی است.» برخاست و آمد لبهٔ سکو نشست. _و مهم تر این است که جواب درستی برایش پیداکنی. کنارش نشستم. _شما به هر درمانده ای کمک میکنید. به من هم کمک کنید تا بفهمم. _البته فاصله هایی هست، اما نه آنقدر که تبلیغ می کنند و نشان می دهند. بین دو دوست صمیمی هم تفاوت ها و فاصله هایی هست. طبیعی است. این تفاوت ها و فاصله ها مانع دوستی شان نمی شود. هرکس چهره و رنگی دارد و به کاری مشغول است و توی خانهٔ خودش زندگی میکند. آگاهی و هوش دو برادر ممکن است با هم فرق داشته باشد. ایمان و پرهیزگاری آدم ها یکسان نیست. مشکل از جای دیگری است: حکومت! شخص پلیدی مثل « مرجان صغیر» را حاکم این شهر قرار داده که دشمن فرزندان پیامبر و شیعیان است. سیاه چال های دارالحکومه پر است از شیعیان بی گناه. شهری که اکثریت ساکنانش شیعه اند، چنین وضعی دارد. قبل از این، شیعه و سنی با هم در صلح و صفا زندگی می کردیم؛ حالا می خواهند کاری کنند که یکی مثل تو فکر کند من دشمنت هستم برخوردی که با ما دارند، با کافران و بیگانگان ندارند. هزاران یهودی را به این شهر کوچ داده اند تا برتری جمعیت ما را کاهش دهند. جان و مال ما را حلال می دانند. به ما نسبت های ناروا می دهند. عالمان بزرگ ما مانند سید بن طاووس و علامهٔ حِلّی، با ادب و استدلال، به این شبهه ها و تهمت ها جواب داده اند،اما آنها به حقیقت کاری ندارند. باز هم به توطئه هایشان ادامه می دهند. نزدیک به صدسال از انقراض دولت بنی عباس می گذرد؛اما هنوز تفکری را که اشاعه داده اند بیداد می کند. هنوز ناصبی ها هستند و اگر قدرتی بدست آورند به جان شیعه می افتند. به جای آنکه منادی برابری و برادری باشند، تخم کینه و اختلاف می پاشند و ما را سرکوب می کنند تا مبادا شورش کنیم. به جای آنکه دست از بی عدالتی و خوش گذرانی بردارند، به ستم و جنایتِ بیشتر پناه می برند. دارند از درون می پوسند و مراقب تهدید های خیالی اند. می بینی که ما شیعیان از این فاصله ها و بی عدالتی ها بیشتر رنج می بریم تا شما.... 🍂ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_بیست_و_دو به لبهٔ سکو نزدیک شدم. صدا در فضای زیر گنبد می پیچید. آهسته گفت
💔 _من اینها را قبول دارم، ولی مدت هاست سؤالی توی ذهنم جست وخیز می کند که شما شیعیان باید به آن جواب بدهید. شاید در این صورت، مشکل حل شود. _باکمال میل سؤالت را می شنوم و اگر پاسخش را بدانم می گویم. _در زمان پیامبر، این همه مذهب های جورواجور نبود. حالا چرا هست؟ شاید حکومت و مرجان صغیر می خواهند کاری کنند که همه دوباره یکی شویم.💪 -خیلی دوست دارم در این باره حرف بزنیم تا حقیقت روشن شود، ولی شنیده ام که دارالحکومه مرا زیر نظر دارد و از ساده ترین حرف هایی که می زنم، ناراضی است. این جا رفت و آمد زیاد است. خبرچین ها همه جا هستند. باید در خلوت صحبت کنیم. به مسرور نگاه کردم. حالا داشت با قاشق چوبی از توی دو کیسه، سدر و حنا بر می داشت و در کاسه هایی کوچک می ریخت. _یعنی چه کسی خبر می برد؟ _نمی دانم. ممکن است کسانی با ظاهر مشتری بیایند و بروند و به نقل از من، حرف های نامربوطی بزنند. کسی که از خدا نمی ترسد، هر کاری میکند! مشتری محترمی با سر تراشیده و ریش خضاب کرده از صحن بیرون آمد‌. ابوراجح سه حولهٔ گلدار و اعلا را به او داد تا دور کمر ببندد و روی شانه و سرش بیندازد. شانه و بازوهای او را مالش داد و از شیشه ای که در آن مشک بود، کمی به ریش حنایی رنگش مالید. مسرور، ظرف انگور را مرتب کرد و جلویش گذاشت. کمک کرد لباس بپوشد. 🍂ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رویای_نیمه_شب #قسمت_بیست_و_سه _من اینها را قبول دارم، ولی مدت هاست سؤالی توی ذهنم جست وخیز می
💔 🌷_فکری ناراحت کننده، ذهنم را به خود مشغول کرد. شاید ابوراجح می خواست ریحانه را به مسرور بدهد. لابد اگر مسرور ریحانه را خواستگاری می کرد، جواب رد نمی شنید. از کودکی نزدش کارکرده بودو ابوراجح به او احتیاج داشت. بارها دیده بودم که مسرور، مانند شیعیان، با دست های افتاده نماز می خواند. ابوراجح ترجیح می داد دخترش را به مسرور بدهد تا روزی که ضعف و پیری او را از پا می انداخت، دامادش حمام را اداره کند و نوه هایش بعدها وارث حمام شوند. همه چیز علیه من بود. انگار زمین و آسمان دست به دست هم داده بودند تا ریحانه را از من بگیرند. آن مشتری محترم، موقع رفتن، مدتی از نزدیک به قوها نگاه کرد و انعام خوبی به مسرور داد. مسرور با خوشحالی کفش های او را جلوی پایش جفت کرد. چند قدمی هم همراهی اش کرد و برگشت. شنیده بودم پدر بزرگِ زمین گیری دارد. ابوراجح هوای آن پیر از کار افتاده را هم داشت و کمک هایی به او می کرد. گاهی در نبود مسرور، ریحانه و همسرش رابه خانه شان می فرستاد تا آنجا را خوب تمیز کنند. یکبار هم شاهد بودم که نیمی از غذایی را که ریحانه آورده بود، کنار گذاشت تا مسرور به خانه ببرد. شک نداشتم مسرور در انتظار روزی بود که ریحانه را بانوی خانه اش ببیند. مسرور ظرف انگور را دوباره آورد و جلوی من گذاشت. سعی کرد لبخند بزند. از بازی روزگار حیرت کردم. روزی ریحانه ،هم بازی من بود و مسرور به من حسادت می کرد و حالا مسرور، ریحانه را در چنگ خود می دید و من به او غبطه می خوردم . ابوراجح آمد کنارم نشست. مسرور ظرف های سدر و حنا را روی طبقی چید تا در دسترس مشتری ها باشد. ابوراجح بوی مشک می داد. برای اولین بار از بوی آن بدم آمد. نمی‌توانستم مثل گذشته، ابوراجح را دوست داشته باشم . می خواستم از آنجا بروم. احساس کردم بیگانه ام . بوی حمام که همیشه برایم لذت بخش بود، حالا سنگین و خفه کننده شده بود. شاید مسرور ، ریحانه را خواستگاری کرده بود و من خبر نداشتم. آن گوشواره را شاید برای عروسی خریده بودند . 🍂ادامه دارد ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ارتــش ڪلــمه ی طیـبه است... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 با تصمیمی که آقای روحانی گرفته تعداد کشته‌های مبتلا به کرونا روزانه به اندازه کشته‌های سقوط یک هواپیما شده است‼️ نکته قابل توجه اینکه دولبریتییا اصلا نگران جان زنده ها نیستن و فروردین سیاه، هشتگ نمیزنن!!!!!! ... 💞 @aah3noghte💞
💔 گاهی به دیده اشک غم و گاه اشک شوق این است حال ما، زِ فراق و وصال تو...
💔 😔 او در بین ماست، ما را می‌بیند و می‌شناسد و ما اورا می‌بینم و نمی‌شناسیم؛ و این یعنی آخر فاجعه...😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دکتر حسن روحانے امروز : "تندرو ها و چپ رو ها میخواستند ارتش رو منحل کنند..." خب دیگه🙁 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 به وقت ❤😔 داری از قصد می زنی یک ریز     با سر انگشت خود به شیشه ی من     قطره قطره نمک بپاش امشب     روی زخم دل همیشه ی من     تو که در کوچه راه افتادی     همه جا غیر کربلا بودی!     با توام آی حضرت باران     ظهر روز دهم کجا بودی؟     روز آخر که جنگ راه افتاد     سایه ی تشنگی به ماه افتاد     هر طرف یک سراب پیدا شد     چشمهامان به اشتباه افتاد     مهر زهرا مگر نبودی تو؟     تو که با مادر آشنا بودی     با توام آی حضرت باران     ظهر روز دهم کجا بودی؟     مادری در کنار گهواره     لب گشود و نگفت هیچ از شیر     تو نباریدی و به جات آن روز     از کمانها گرفت بارش تیر     تو که حال رباب را دیدی     تو به درد دلش دوا بودی     با توام آی حضرت باران     ظهر روز دهم کجا بودی؟     وقتی آن روز رفت سمت فرات     در دلش غصه های دنیا بود     تو اگر در میانمان بودی     شاید الآن عمویم اینجا بود     رحمت و عشق از تو می بارید     قبل تر ها چه باوفا بودی     با توام آی حضرت باران     ظهر روز دهم کجا بودی ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 شهر و خانه تمثیل سڪوننـد و دشـواری هجرت در دل ڪندن از خانه ے عادات و دیار تعلقـاتی است ڪه با آن
💔 براش مشڪلی پیش اومد.. گفت آقا جواد! شما که به همه ڪمڪ میڪنی چرا به من ڪمڪ نمیڪنی؟..😔 خواب دید.. بهش گفت..: "مگر من چند بار به شما نگفتم هر وقت مشڪل دارید، از خود حضرت زهرا سلام الله علیها بخواهید؟ به حضرت زهرا توسل کنید..!" 📚 ... 💕 @aah3noghte💕
Part05_علی از زبان علی.mp3
8.61M
💔 💚 💚 *حضور حماسی در جنگ خندق *نبرد با بزرگترین جنگجوی عرب *فتح خیبر *کندن درب خیبر بدست امیرالمومنین ع *حدیث منزلت *قرائت سوره برائت در مکه *انتصاب به جانشینی پیامبر در غدیر خم *نزول ایه اکمال *اعلام جانشینی دوازده امام توسط پیامبر(ص) ... 💕 @aah3noghte💕 حتما دانلود ڪنین👌
💔 انا لله و انا الیه راجعون سردار حجازی جانشین فرمانده سپاه قدس دار فانی را وداع گفت ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 انا لله و انا الیه راجعون سردار حجازی جانشین فرمانده سپاه قدس دار فانی را وداع گفت #آھ_اے_شھادت.
💔 فرزند شهید همت نحوه عروج سردار حجازی را اعلام کرده، روابط عمومی سپاه هم در سپاه نیوز از واژه استفاده کرده، همچنین سرلشکر باقری هم «عروج » را تسلیت گفته‌اند.
از شب‌های این ماه راحت نگذریم رفقا. اصلا بشین حافظ بخون، نمیدونم بشین بنویس،‌ بازی کن :)) هرکاری. ولی یه کم بیدار بمون. ولی خوراکِ فکر کردنه، این سکوت و معنویتِ‌ شبهای ماه مبارک
💔 باورم‌نیست‌ که‌بااین‌همه‌عصیان‌وقصور رھ‌به‌مهمانےماھ‌رمضانم‌دادند..! برای خادمای کانال خیلے دعا کنید🍃 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 پنجمین روزِ عطا ، وِرد لبم "یا زینب" منصبم نوڪری و تاب و تبم "یا زینب" چه شود قسمت من اذن شہاد
💔 شش سحر آمده ام شاه به من توشه بده ششمین روز شده روزیِ شش گوشه بده هَر سَحر بَعدِ نَمازَم یا حُسِین سَر میدَهَم مرغِ دِل را به هَوایِ حَرَمَت پر میدَهم من به عِشقِ دیدَنِ آن گُنبَدِ زیبایِ دوست یِک سلام اَز راهِ دور بر اِبنُ الحِیدَر میدَهَم مینویسم عشق و بی تردید میخوانم جنون هرکسی دیوانه تر السابقون السابقون مینویسم عشق و بی تردید میخوانم حسین عاقلان دانند لکن اکثرا لایعقلون این سرشت ماست ؛ از خاکیم ، خاک کربلا سرنوشت ماست پس انا الیه الراجعون ... *اللهم ارزقنا زیاره و شفاعه الحسین علیه السلام* ... 💞 @aah3noghte💞
2_5467385061617699873.mp3
8.54M
💔 🌟نگاهی متفاوت و لطیف به یک اسم از أسماء جوشن کبیر .... سحر ششم ؛ اسم شریف [ با موزیک متن جدید ]
💔 ارحم الراحمين دلش را داشته باشي روز اولي، از لا به لاي جمعيت و سرشلوغي هايش بروي آن جلوها، آن اولي ها را هم پس بزني بروي درست روبرويش، آب دهانت را قورت بدهي، سرت را بندازي پايين، به انگشتانت نگاه كني، و بگويي: " ببينيد، من دورهايم را زده ام، تمام گل هاي دنيا را بوييده ام، به ساز تمام بادها رقصيده ام، به همه ستارگان آسمان چشمك زده ام، حالا ولي..." به اينجايش كه رسيديد، بايد نگاه تان را از دست هاي تان بگيريد و آرام و متين زل بزنين به چشمانش! لازم نيست چيزي بگوييد، خودش مي فهمد كه چقدر تنهاييد!!
💔 دستم رو گرفت و زل زد تو چشم هام، خندید و گفت: بیا فالُت بگیرُم...! با تعجب نگاهش کردم! پرسیدم : یعنی چی؟آخه واسه چی؟!  - مگه نمیخوای بدونی تهش چی میشه؟! گفتم: خب چرا ...اما به این چیزا اعتقادی ندارم، اینا همه ش دروغه! - حالا این دفعه رو امتحان کن...ضرر نمیکنی که! مگه میخوام ازت پول بگیرم؟! نگاه پر از ذوقش دلم رو ضعف می برد...لبخندم منعکس شد تو مردمک چشماش... منو نشوند روبروش... -چشماتو ببند...به حرفام خوب گوش بده... چشم هامو بستم -یادته سرنوشت رو دست کی سپردی؟ تو ذهن آشفته م یه جای دور نقاشی شد، اما خیلی رویایی و قشنگ...لبخندم پر رنگ تر شد گفتم : آره...  زمزمه ای از میون لب هام لغزید... اینجا که آمده ای کرمش فرق می کند... -خب حالا به من بگو فکر میکنی تهش چی میشه؟! گفتم : حتما قشنگ ترین قصۀ دنیا میشه! وقتی که سرنوشتو سرور جوانان اهل بهشت امضا بزنه...! چشمامو بازم کردم می خندید...  -فالت چطور بود؟ گفتم : بهترین فالِ دنیا! پ.ن: دل تو... زندگی تو... وجود تو ... سرنوشت تو... گره بزن! به سرور جوانان اهل بهشت... اونوقت هیچ جایِ بازیِ دنیا، نمی بازی! ... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 توراچون‌من‌غلامان‌بی‌شماراست ولی‌من‌جزتو #اربابـے ندارم "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَ
💔 خواهش نکرده اهل کرم لطف می‌کنند این جا به التماس گدا احتیاج نیست "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَلِی‌وَرَحْمَةُ اللّهِ‌وَبَرَكاتُهُ" :)🍃 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🌹می گفت: " یعنی کسی که کار کنه، بجنگه.. خسته نشه..❌ کسی که نخوابه تا وقتی خود به خود خوابش ببره..." 🦋یه بار توی جلسه فرماندهان داشت روی کالک شرایط منطقه رو توضیح می‌داد؛ یه دفعه وسط صحبت صداش قطع شد از خستگی خوابش برده بود 😓دلمون نیومد بیدارش کنیم چند دقیقه بعد که خودش بیدار شد، عذرخواهی کرد گفت: سه چهار روز هستش که نخوابیده‌ام سالروزولادت ... 💞 @aah3noghte💞