eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ (۲۱۷) يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ‌ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ‌ (اى پيامبر!) از تو درباره‌ى جنگ در ماه حرام سؤال مى‌كنند، بگو: جنگ در آن ماهها (ذى‌القعدة، ذى‌الحجة، محرم و رجب، گناهى) بزرگ است، ولى بازداشتن (مردم) از راه خدا وكفر ورزيدن به او و (بازداشتن مردم از) مسجدالحرام و اخراج ساكنانش از آنجا، (گناهش) نزد خداوند بزرگتر است. (زيرا ايجاد) فتنه، از قتل بالاتر است. (مشركان) پيوسته با شما مى‌جنگند، تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند، و هر كس از شما كه از دينش برگردد و در حال كفر بميرد، اعمال آنان در دنيا و آخرت تباه مى‌شود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود. ✅ نکته ها مراد از كلمه «فتنة» در آيه، شرك، شكنجه، امتحان وبلوى‌ است. در تفاسير شيعه وسنى آمده است: رسول اكرم صلى الله عليه و آله شخصى را به نام عبداللّه بن جحش به همراه هشت نفر با نامه‌اى براى كسب اطلاعات از كفّار و مشركان فرستاد، امّا بعد از ملاقات، درگيرى پيش آمد و در اين بين رئيس گروه مقابل كشته شد و دو نفر از آنان به اسارت درآمده و اموالشان مصادره گرديد. اين حادثه در اوّل ماه رجب كه از ماه‌هاى حرام است‌ واقع شده بود، در حالى كه اين گروه گمان كرده بودند كه آخر جمادى‌الثانى است، نه اوّل رجب. به هر حال اين قتال اشتباهاً در اوّل رجب صورت گرفت و كفّار اين موضوع را دستاويز قرار داده و شايع كردند كه مسلمانان احترام ماه‌هاى حرام را نگه نمى‌دارند. در برابر اين تبليغات دشمنان، قرآن جواب مى‌دهد كه گرچه جنگ در ماه حرام واقع شده، ولى اين قتال به اشتباه از سوى مسلمانان صورت گرفته است، در حالى كه شما مشركان به عمد مرتكب گناهانى شده‌ايد كه مجازات آنها به مراتب از قتال در ماه حرام بيشتر است. بنابراين شما با داشتن سابقه‌ى آن همه جنايت ورسوايى وارتكاب گناهان بزرگ، نبايد اين عمل اشتباه را دستاويز قرار دهيد. حبط عمل مرتد در دنيا، به اين است كه از فوائد اسلام محروم مى‌شود. زيرا كيفر او، جدايى از همسر مسلمان، محروميّت از ارث، قطع رابطه با مسلمانان، خروج از حمايت اسلام و در نهايت قتل است. و حبط عمل او در آخرت، محو تمام كارهاى خير اوست. «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» 🔊 پیام ها - به شبهات، پاسخ مناسب بدهيد. «يَسْئَلُونَكَ ... قُلْ» - مسجد الحرام واهل آن، احترام ويژه دارند. «الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ» - تعيين اهميّت گناهان، بدست خداوند است. «إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ، الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ ...» - سلب امنيّت، مهمّ‌تر از قتل است. «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ» - لازم است آرزوها، هدف‌ها و تلاش‌هاى دشمن خود را بشناسيم. «وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ» - هجوم دشمن، توجيه كننده‌ى كفر و ارتداد شما نيست. «وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ ... وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ ...» - دشمنان، همواره در كمين هستند وارتداد و كفر وپشت كردن به دينتان را مى‌خواهند وبه غير آن راضى نمى‌شوند. آنها دنبال پيروزى موقت نيستند، بلكه مى‌خواهند فرهنگ ومكتب شما را از بين ببرند. «حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ» - حسن عاقبت، ملاك ارزش است. چه بسا مسلمانانى كه كافر مرده‌اند. «فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ» - ارزش ايمان و عقيده تا جايى است كه اگر ايمان رفت، اعمال صالح نيز حبط مى‌شود. «مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ ... حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ» ... 💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
محتاج قصه نیست گرت قصد، خون ماست چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است؟💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔


✨انتشار برای اولین بار✨


 



به روایت 
عملیات بدر


یک هفته بیشتر به عملیات بدر نمانده بود. این بار هم کار شناسایی با مشکل مواجه شده بود. دو کمین عراقی با فاصله ی خیلی کمی از هم، راه بچه ها را سدّ کرده بودند.

 کمین ها روی دو پد داخل آب بودند. محمدحسین حدود دو ماه تلاش کرد تا بلکه بتواند راهی برای نفوذ پیدا کند، اما نشد، چون فاصله ی بین این دو کمین تنها یک برکه بود که آبی صاف داشت، یعنی هیچ نیزاری نبود که بچه ها بتوانند به آن اتکا کنند و پشتش پنهان شوند.


زمان می گذشت و عملیات نزدیک می شد. من باز هم نگرانی خودم را با محمدحسین در میان گذاشتم.
 همان شب با دو نفر دیگر از بچه ها دوباره برای شناسایی راه افتاد، اما این بار با یک بلم کوچک دو نفره. وقتی برگشت خیلی خوشحال بود.

 فهمیدم موفق شده است. گفتم :«چه کار کردی حسین آقا؟» 
گفت :«رفتم جلو تا به کمین ها نزدیک شدم. دیدم هر کاری کنم، عراقی ها من را می بینند راهی هم نداشتم، جز اینکه از وسط آن ها عبور کنم. خودم را به یکی از پدهایی که کمین های عراقی روی آن سوار شده بود، رساندم.

 از سمت راستش آهسته خودم را جلو کشیدم. عراقی ها ، کرو و کور، متوجه من نشدند، توانستم خیلی راحت بروم و برگردم. 


         میان مهربانان کی توان گفت 
       که یار ما چنین گفت و چنان کرد 

... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دوره آخری که همراه احمد( ) در منطقه بودم، دیگـر خبری از احمد سابق نبود. انگار داشت خودش را آماده پرواز می کرد. 👈کمتر شوخی می کرد 👈اوقات فراغتش را مشغول قرائت قران بود. 👈اگر کوچک ترین غیبت می شنید تذکر می داد یا از مجلس بیرون می رفت. 🍃یک روز وقتی از خواب بیدار شد، ناراحت بود. آنقدر اصرار کردم تا دلیل ناراحتی اش را گفت. خوابِ سید ابراهیم را دیده بود (شهید مصطفی صدر زاده).بعد از شهادت سیدابرهیم اولین باری بود که خوابش را می دید. می گفت: "سید با خنده ولی طوری که بخواد طعنه بزنه بهم گفت: بامعرفتا! به شماها هم میگن رفیق؟!چرا به خانواده ام سر نمی زنید؟!" دوباره چند روز بعد ناراحت و بی قرار بود ولی چیزی نمی گفت. با کلی اصرار و التماس حرف از زیر زبانش کشیدم. گفت: "دوباره خواب سید ابراهیم رو دیدم. توی عالم خواب شروع کردم به گریه کردن که سیدجان پس کِی نوبت من میشه؟ خسته ام. خودت برام یه کاری بکن" می گفت: سید در جواب لبخند ملیحی زد و گفت: "غصه نخور. همه رفقایی که جامانده اند، شهادت روزیشون میشه."🥀 حالا که احمد رفته تنها دلخوشی ام همین جمله سید ابراهیم است و به امید روزی هستم که خودم را دوباره در جمعشان ببینم. راوی: دوست و همرزم شهید مکیان سالروزشهادت🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 😔 تا به کِی یکسره یک ریز نباشی شب و روز؟ ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد... یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 از بَـهرِ‌فراقَـت بِه کجـا سَربِزَنم؟ شوقِ‌دیـدارِ‌تو دارم...💔، بِه‌‌ کُـجا پَر بِزَنَم؟ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ... پریدن، ربطی به بال ندارد🕊 قلب می‌خواهد...❤️ قلبي عاشق و تسليم🥀 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏🔸🔶🔸 وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً کَبيراً 🔹🔷🔹 و مؤمنان را بشارت ده که برای آنها ( در دنیا و آخرت ) از جانب خداوند فضل و بخششی بزرگ است. 💌 سوره احزاب | آیه 47 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ‏سلام یا وارث الانبياء! یوسف ترین نشانه ی یعقوب اهل بیت شد پاره پاره قلب زلیخا ظهور کن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 ✍ میثم مدواری بعد از شهادت دو تا از بچه ها بدجور رفت توی لاک خودش!!! و همه فکر و ذکرش شد 🥀 دوید پشت سنگ‌چین‌های باغ، مثل شیر می‌جنگید... صداش از پشت بیسیم می اومد که یکدفعه... صداش قطع شد!؟😳 تند تند پیجش می‌کردم: میثم ـ میثم.... اما صداش نمی‌اومد😔 یه کم بعد رسیدم بهش... یه گلوله کالیبر خورده بود تو صورتش! دیگه سری نمونده بود براش...😔 خدا همه زیبائیش رو برای خودش گرفت و بی سرش کرد🥀 به روایتِ ✍ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا پایان اتمام قسمت ها کپی نکنید!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 بهم گفت وقتی نیروها کولر ندارن من و تو چجور زیر باد کولر باشیم؟ روایتی از زندگی شهید مدافع حرم، برسد به دست مسئول بی کفایتی که بیت المال را از آنِ خود می داند... ... 💞 @aah3noghte💞
✨﷽✨ (۲۱۸) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌ همانا كسانى كه ايمان آورده‌اند و كسانى كه مهاجرت نموده و در راه خدا جهاد كرده‌اند، آنها به رحمت پروردگار اميداوار هستند و خدا آمرزنده و مهربان است. ✅ نکته ها در شأن نزول اين آيه كه در ادامه آيه پيش است، مى‌خوانيم: مؤمنانى كه هجرت و جهاد كردند، ولى هلال ماه رجب را با ماه جمادى‌الاخرى اشتباه گرفتند و دست به قتال زدند، ناراحت نباشند. زيرا اشتباهشان مورد عفو است و آنان قصد انجام گناه نداشته‌اند. اميد بدون عمل، آرزويى بيش نيست. چنانكه در آخرين آيه سوره‌ى كهف مى‌خوانيم: «فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» هركس اميد به لقاى پروردگار و رسيدن به مقام قرب را دارد، پس بايد عمل خالصانه انجام دهد. آرى، «رجاء»، آن اميدى است كه انسان مقدّمات رسيدن به آنرا فراهم كند. براى اميدوار بودن به الطاف الهى، اسلام زمينه‌هايى را فراهم كرده است: 1- يأس و نااميدى از گناهان كبيره است. 2- خداوند مى‌فرمايد: من نزد گمان بنده‌ى مؤمن هستم، اگر گمان خوب به من ببرد به او خوبى مى‌رسانم. 3- انبيا و فرشتگان، به مؤمنان دعا و براى آنان استغفار مى‌كنند. 4- پاداش الهى چندين برابر است. 5- راه توبه باز است. 6- گرفتارى‌هاى مؤمن، كفّاره‌ى گناهان او محسوب مى‌شود. 7- خداوند توبه را قبول كرده و سيّئات را به حسنات مبّدل مى‌سازد. 🔊 پیام ها - رتبه‌ى ايمان، مقدّم بر عمل است. «آمَنُوا ...* هاجَرُوا وَ جاهَدُوا»* - اميد به لطف پروردگار، مشروط به ايمان، هجرت و جهاد است. «آمَنُوا ... هاجَرُوا وَ جاهَدُوا ... أُولئِكَ يَرْجُونَ» - اصول افكار و اعمال اگر صحيح باشد، اشتباهات جزئى قابل عفو است. «آمَنُوا ... هاجَرُوا ... يَرْجُونَ» - به لطف خداوند اميدوار باشيم، نه به كارهاى نيك خود. زيرا خطر سوءعاقبت و حبط عمل و عدم قبول اطاعت، تا پايان عمر در كمين است. «يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ» - چون بنده اميدوار به رحمت خداوند است، خداوند نيز اعلام مى‌كند: آمرزنده و مهربان است. «يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» - ارزش هجرت و جهاد آن است كه در راه خدا و براى او باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ» - مؤمنان و مهاجران مخلص نيز به رحمت و مغفرت او نياز دارند. «آمَنُوا، هاجَرُوا ... يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ» - از خطاى مهاجران و مجاهدان در راه خدا، بايد گذشت. «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» ... 💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨


 
 


راوی: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
رودخانه ی کنگاکُش  


شناسایی دیگری که ما با بچه های اطلاعات رفتیم، اطراف رودخانه کنگاکُش بود. در این منطقه ما خط پیوسته ای نداشتیم، یعنی نیروها روی تپه های پراکنده ی اطراف رودخانه مستقر بودند.
هم گشتی های عراقی برای شناسایی می آمدند و هم بچه های ما می رفتند. آن شب قرار بود محمد حسین منطقه را به ما و تعداد زیادی از فرماندهان دیگر نشان بدهد.


به سمت رودخانه کنگاکش حرکت کردیم. نزدیک رودخانه در زمین پستی به راهمان ادامه می دادیم که یک دفعه متوجه شدیم یک گروه ده پانزده نفری از سمت شمال به ما نزدیک می شوند.
تعدادمان تقریبا برابر بود، اما آن ها به خاطر موقعیتشان بر ما مسلط بودند. نمی دانستیم گه خودی هستند یا عراقی، ولی به خاطر شرایط حساس منطقه و حضور فعال گشتی های عراقی احتمال می رفت که از نیروهای دشمن باشند.


بچه ها سریع متوقف شدند، آن ها هم با دیدن ما ایستادند. در واقع هر دو طرف به هم شک کرده بودیم. باید احتیاط می کردیم، نمی شد بی گدار به آب زد نشستیم تا با مشورت یکدیگر راهی پیدا کنیم.


محمدحسین گفت : « من و اکبر قیصر با سیدمحمد تهامی و یکی ، دو نفر دیگر از بچه ها سمتشان می رویم. شما هم بکشید روی تپه ی پشت سر.
اگر آنها عراقی بودند که ما درگیر می شویم و شما در این فاصله دو کار می توانید بکنید:
 یا از همان بالای تپه درگیر می شوید و به کمک هم از بین می بریمشان یا اینکه سعی می کنید لااقل خودتان را نجات دهید.
 اگر هم عراقی نبودند، چه بهتر! تکلیف را روشن می کنیم و بر می گردیم.»


طبق معمول او برای نجات بقیه، برای خطر کردن پیش قدم شده بود و فکر خوبی هم کرده بود و غیر این هم راهی نداشتیم.

محمدحسین و چند نفری که مشخص شده بودند، راه افتادند. 
من و بقیه فرماندهان هم به طرف تپه ای که پست سرمان بود، رفتیم. هر چند لحظه یک بار بر می گشتیم و بچه ها را نگاه می کردیم. منتظر بودیم که هر لحظه درگیری ایجاد شود.

محمدحسین خیلی راحت و بدون ترس راه می رفت. انگار نه انگار که هر لحظه ممکن است به طرفش تیراندازی شود، حتی حاضر نبود خم شود و با سینه خیز برود. پیش از اینکه ما خودمان را بالای تپه بکشیم، آن ها رسیدند. فرصتی نبود،
همان جا توقف کردیم و منتظر شدیم تا ببینم نتیجه چه می شود.


وقتی بچه ها به گروه مقابل نزدیک شدند، هیچ درگیری پیش نیامد و ما فهمیدیم که حتما خودی هستند. با هم کمی صحبت کردند و دوباره برگشتند.

 ما هم از دامنه ی تپه پایین آمدیم. وقتی محمدحسین آمد، گفت :«آنها بچه های شناسایی ارتش بودند که با دیدن ما گمان کردند عراقی هستیم. توقف کردند تا چاره ای پیدا کنند که ما به سراغشان رفتیم و تکلیف هر دو طرف روشن شد.»


این اولین و آخرین باری نبود که چنین ایثار و شجاعتی از محمدحسین دیدم. همه او را خوب می شناختند و می دانستند که تنها ترسی که در وجودش هست، ترس از خداست.


            بیا و حال اهل درد بشنو 
          به لفظ اندک و معنی بسیار 


... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
💔 از هرچه هست دور و برم خسته‌ام فقط صحن و سرای شاه خراسانم آرزوست... ألسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلیِّ بنِ موسَی الرِّضٰا ... 💕 @aah3noghte💕
💔 یکی به فکر آب بازی جوونا تو پارک و پیامک روسریه ... یکی هم وسط میدون داره درد مردم رو دوا میکنه ... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 آقازاده بر لب آب! عزت‌الله ضرغامی با انتشار این فیلم نوشت: پیکر چاک چاک و آغشته به خون شهید مدافع حرم حسن عبدالله زاده را به خاک سپردند. او فرزند سردار عبدالله زاده فرمانده سابق حفاظت اطلاعات ناجا بود که در ۱۳ خرداد در مسیر دیرالزور به تدمر در کمین داعشی ها به شهادت رسید. شهید عبدالله زاده سه فرزند دارد که کوچکترین آنها یک ساله است. "آقازاده" یعنی این! 🔺وقتی میخواستم به پدر بزرگوارش که از دوستان است تبریک و تسلیت بگم، حالم خوب نبود. یعنی بغض نگذاشت درست حرف بزنم. او مرا آرام کرد. همه چیز برعکس شده! می‌گفت حسن آقازاده نیست! چون من خودم را "آقا" نمی دانم. او و فرمانده شهیدش سعید مجیدی (محسن عباسی) هرچه خواستند از سفره انقلاب برداشتند. اعلی الله مقامهما به مادر و همسر بزرگوار این شهید عزیز تبریک و تسلیت ویژه می‌گویم. یاد ام وهب و همسرش را در دل عاشقان حسین(ع) زنده کردند. آفرین بر شما. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ﺁﻧﺎﻥ ڪہ بہ ﺳﻮے ﺣَﺮﻡ ﺩﻭسٺ، ﺭﻭﺍﻧﻨﺪ اےڪاش که ﭘﯿﻐﺎﻡِ ﺩﻝ خسـتہ ے ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ به ارباب رسیدند، ﺁھ چہ مےشد ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﻘﺐِ ﻗﺎفلہ‌ے ﺧﻮﺩ ﺑڪِﺸﺎﻧﻨﺪ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ... "جاטּ هــر زنده دلـے↶ زندھـ بہ جاטּ دگر اسٺـ" 『 مـטּ هَمانمـ ڪہ دلمـ زندھـ بہ یاد شهداسٺـ♡』 ... 💞 @aah3noghte💞