eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
3.5هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته👌 فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تابه‌چشمشون‌بیاییم خریدنےبشیم اصل مطالب، سنجاق شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر در عکسها☝ 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  


مانند بچه‌ها شده است؛ آسیب‌پذیر و وابسته و البته ترحم‌برانگیز.
من اما نمی‌توانم بیشتر از این کاری برایش بکنم.

دستان چروکیده‌اش که روی صورتم مانده است را می‌گیرم و نوازش می‌کنم:
- لایمکن. لازم اروح. لاتخف، لا أحد يزعجك. هدول اصدقائی، يساعدونك.(نمی‌شه. باید برم. نترسید، کسی اذیتتون نمی‌کنه. اینا دوستای منن، بهتون کمک می‌کنن.)

پیرمرد با صدایی پر از لرزش و تردید می‌پرسد:
- أ یمکننی رویه ابنی؟(می‌تونم پسرم رو ببینم؟)

- نحنا مو بعرف وینو. ترینو ان‌شاءالله. اطلب من الله ان یهدیه.(ما نمی‌دونیم اون کجاست. ان‌شاءالله می‌بینیش. از خدا بخواه هدایتش کنه.)

وقتی چشمم به صورت اندوهگین و درهم شکسته پیرمرد می‌افتد، ناخودآگاه سرش را در آغوش می‌گیرم و به سینه می‌چسبانم.

میان گریه‌هایش، کلمات منقطعی را می‌شنوم:
- انتو... علی... حق... أشهد الله... انتو علی حق...(شما بر حقید... خدا رو شاهد می‌گیرم شما بر حقید...)

نور امیدی در دلم روشن می‌شود که شاید پیرمرد بالاخره از داعش دست بکشد و با اعتقاد غلط از دنیا نرود.

آرام سرش را از سینه جدا می‌کنم و می‌گویم:
- فی امان الله.(به امان خدا.)

و اجازه می‌دهم پیرمرد را ببرند. خدا چقدر این پیرمرد را دوست داشته که نخواسته گمراه از دنیا برود...

***

جنگیدن کلا کار سختی ست؛ فرقی نمی‌کند کجا باشی.

کوه، بیابان، جنگل، دریا و هرجایی باشد فرقی نمی‌کند، سختی‌های خودش را دارد؛ اما جنگ شهری شاید از همه بدتر و سخت‌تر باشد.

حتی عبارت "جنگ شهری" هم عبارت نحس و تلخی ست؛ ترکیب دو واژه ناهمگون.

شهری که قرار است محل زندگی و آرامش و جنب و جوش باشد، می‌شود میدان جنگ و فهمیدنش هم سخت نیست که این میان، مردم عادی بیشتر قربانی می‌شوند تا نظامیان آموزش‌دیده.

گاه سنگرت می‌شود اتاق خوابِ نیمه‌ویرانی که دیوارهای زخمی‌اش کاغذدیواری صورتی رنگ دارد و عروسک‌هایش زیر پوتین‌های نظامی‌ات می‌افتند؛

و گاه باید از پشت پنجره یک آشپزخانه، به سمت دشمنت آرپی‌جی شلیک کنی؛ از داخل آشپزخانه‌ای که حتما تا قبل از این به دست یک کدبانو اداره می‌شده و حالا بجای عطر غذاهای سنتی و محلی، بوی باروت می‌دهد. 

برای همین است که می‌گویم جنگ شهری بدتر از همه است؛ چون جنگ را وارد حریم امن انسان‌ها می‌کند.

یادتان هست می‌گفتم در بیابان، باید بدون جان‌پناه و زیر تیررس مستقیم گلوله جنگید؟

در جنگ شهری، جان‌پناه هست اما نمی‌توان به آن اعتماد کرد؛ چون نمی‌دانی دقیقاً دشمنت کیست و کجاست.

هرجایی می‌تواند باشد؛ در اتاق‌ها و سالن پذیرایی یک خانه یا پشت قفسه‌های یک فروشگاه.

شاید اصلا دو قدمی‌ات، پشت همان دیواری باشد که تو به آن تکیه داده‌ای.

و هزاران شاید و اما و اگر دیگر که جنگ شهری را تبدیل می‌کند به یکی از سخت‌ترین و طاقت‌فرساترین شیوه‌های جنگ.

داعش به راحتی حاضر نبود دیرالزور را از دست بدهد؛ اما بالاخره مجبور به فرار شد.

حالا تقریباً می‌توان گفت دیرالزور آزاد است؛ اما هنوز تک‌تیراندازهای انتحاری و باقی‌مانده‌های داعش در شهر مانده‌اند و باید شهر را پاکسازی کنیم.

از سویی در درگیری‌ها و آتش‌باران توپخانه دوطرف، خانه‌ها آسیب دیده و ممکن است مردم هم زخمی شده باشند.

من و حامد همراه بچه‌های تخریب جلوتر از همه وارد دیرالزور شده‌ایم؛ شهری که من نیمه‌شب‌هایش را بارها قدم زده‌ام و حالا باید بقیه را راهنمایی کنم.

آفتاب ابتدای پاییز هنوز هم تندی و حرارت آفتاب تابستانی را دارد.

اثر درگیری‌های شدید چند ساعت پیش هنوز در شهر پیداست و دود سیاه و غلیظی از گوشه کنار خیابان به آسمان می‌رود.

آسفالت خیابان شخم خورده است و ما بخاطر خطر تک‌تیراندازها، مجبوریم در پناه دیوارهای نیمه‌ویران پیش برویم و خطر ریزش دیوار را هم به جان بخریم.

از دور هنوز صدای انفجار و درگیری می‌آید؛ اما اطراف ما به طرز مرگ‌آوری ساکت است. هیچ‌کس حرفی نمی‌زند.

همه به این سکوت گوش سپرده‌ایم؛ به انتظار سر و صدایی که حاکی از حضور نیروهای داعش یا خانواده‌های آسیب‌دیده باشد.

یکی از بچه‌های تخریب فاطمیون، هم‌قدم با من جلو می‌آید و هرچیز مشکوکی که به تله انفجاری شباهت داشته باشد را بررسی می‌کند.


... 
...



💞 @aah3noghte💞
💔 برای خرید عقد برا آقا جواد ساعت خریدم. بعد از چند روز دیدم ساعت دستشون نیست. گفتم: ساعتت کو؟🤔 گفت: "ببین! وقتی ساعت می‌بندم، موقع قنوت نماز، نگاهم به ساعت می افتد و یاد شما می افتم. حواسم از پرت میشود. قرارمان هم از اول این بود که باشد بعد خودمان." راوی همسر قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ... من چه کرده ام که مزدش شــ🌷ــهادت باشد؟ تمام کارهایم خالص است مثل شهید که حضرت زهرا س بخاطر خلوصش او را به فرزندی قبول کرد؟!!! نمازهایم را مانند شهــــــدا عاشقانه مےخوانم؟ نماز شبم ترک نمےشود؟؟؟ اخلاق خوبی دارم؟؟؟!!!! نه.... شهــــ🌷ــادت، از آنِ خود ساخته هاست نه من که امروز صبح تصمیم مےگیرم خوب باشم و تا ظهر یادم رفته است... شهـــ🌷ـــادت ، خوبانِ امتــــ پیامبر ص را گلچین مےکند نه گناهکاری چون من را.... آخر من کجا و شهادت در راه خدا کجا؟؟؟ ولی چه کنم؟ فکــــر شهــــ🌷ــادت لحظه ای مرا ترکــــ نمےکند یاد شهـــ🌹ـــدا هر لحظه با من است!!! حتی زمانی که بین دو راهیِ دل و دین، با هوای نفس و شیطان دست و پنجه نرمـ مےکنم و گــــاھ شکستـــ مےخورمـ ... خدایا! مگـــر نفرمودی از رحمتتـــــ ناامید نشویم؟؟؟ مگـــر نفرمودی همه گناهان را مےبخشی جز یاس از رحمتتــــ را؟؟؟ من هر چند اگـــر شهید شوم، آبروی شهید و شهادت را مےبرم ولی تــــو مےتوانی مرا پاک کنی و پاکـــــ بپذیری خدایا!!! حرفتـــ دو تا شدنی نیست به امید رحمتتــــ آمده ام خدایا !!! مـــرا بحرمتــ خون شهیدان شهــ🌷ــیدم کن ... 💞 @aah3noghte💞
💔 دخیل های نبسته شده زیاد شدند چرا ضریح نداری ؟ چرا چرا آقا ✋💚 "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَلِی‌وَرَحْمَةُ اللّهِ‌وَبَرَكاتُهُ" :)🍃 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‌ أَلَيْسَ الله بِكَافٍ عبده وَيُخَوِّفُونَكَ بالذین من دونه ومن یضلل الله فما له من هاد آویزه‌ی گوش‌ام کنم اگر که خود را بسپارم به «تـو» و ببُرم از «غیــر» چه‌ها که برایم نمی‌کنی ... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سلام همسنگری ها و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت و گفته شده تا یک سال مداومت شود ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال طریقه خواندن: ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم) زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم نماز زیارت دعای علقمه اگر دوست داشتید نام کاربریتونو بفرستید تا بدونیم چند نفریم.... و اینکه میتونید نام ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود @Emadodin123 💕 @aah3noghte💕
خیلی همسنگری ها گفتند از ایشون حاجت گرفته بودند👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥♨️ توضیح مزایای از کاربران فضای مجازی در پنج دقیقه 🔹استاد چرا در مورد این طرح به ما دروغ می‌گویند⁉️ ❌ منافع چه کسانی با این طرح به خطر می‌افتد ... 💞 @aah3noghte💞
💔 هر چه را خواستم از فضل تو گیرم آمد مانده بی سر شدنم در ره زینب(س) جانت.. منم باید برم آره برم سرم بره... نحنُ عشـّاقُ الشّهادت ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



یکی از بچه‌های تخریب فاطمیون، هم‌قدم با من جلو می‌آید و هرچیز مشکوکی که به تله انفجاری شباهت داشته باشد را بررسی می‌کند.

جوان باریک‌اندام و سبزه و ریزنقشی ست به نام صَفَر. کم‌سن و سال است؛ اما همه به چیره‌دستی‌اش در تخریب اعتراف کرده‌اند.

یک تویوتا وسط خیابان پارک شده است؛ با بدنه‌ای سوخته و درب و داغان و البته راننده‌اش که با فاصله کمی، بیرون از ماشین افتاده.

می‌توان از سر و شکل راننده‌اش فهمید داعشی بوده. نمی‌توانم بفهمم دقیقاً چطور کشته شده؛ چون تمام بدنش خونی ست.

صفر با اشاره دست نگهمان می‌دارد و آرام با لهجه افغانستانی‌اش می‌گوید:
- این تله ست. نیاید جلو.✋🏻

همانجا در پناه دیوار می‌ایستیم و صفر جلو می‌رود.

با خنجری که تقریباً تنها ابزار تخریبش است و هیچ‌وقت آن را از خودش جدا نمی‌کند، آرام به خاک‌های اطراف جنازه ضربه می‌زند تا بالاخره سیمی روی زمین پیدا می‌شود که حدس صفر را تایید کند.

حامد زیر لب می‌گوید:
- خدا لعنتشون کنه، به جنازه رفیقشونم رحم نمی‌کنن! یکی نیس بهشون بگه ما رو مسلمون نمی‌دونید که به جنازه شهدامون رحم نمی‌کنین، ولی همرزم خودتونم مسلمون نبود که جنازه‌ش براتون حرمت نداره؟

خیره‌ام به تلاش صفر برای خنثی کردن تله انفجاری و می‌گویم: اینا اگه حرمت حالیشون می‌شد که وضع سوریه این نبود. هیچ حد و مرزی ندارن... هیچی...

و تمام چیزهایی که در سوریه دیده‌ام دوباره می‌آید جلوی چشمم.

قلبم تیر می‌کشد. حتی نمی‌توان تصورش را کرد که اگر پای این‌ها به ایران باز می‌شد، وحشی‌گری و حیوان‌صفتی را به کجا می‌رساندند...

تکان خوردن چیزی آن سوی بیابان، توجهم را از صفر به خودش معطوف می‌کند؛ یک پارچه سپید که در باد تکان می‌خورد.

با دقت بیشتری نگاهش می‌کنم؛ یک آدم است؛ یک خانم. یک خانم با چادر سپید دارد آن سوی خیابان راه می‌رود؛ چیزی که اصلا در یک شهر جنگ‌زده نمی‌توان انتظارش را داشت.

زن برمی‌گردد و روی یکی از صندلی‌های شکسته‌ی ایستگاه اتوبوسِ آن سوی خیابان می‌نشیند.

صورتش را می‌بینم؛ دارد مستقیم به من نگاه می‌کند.

مطهره است!

عین خیالش نیست که این‌جا یک منطقه جنگی ست. لبخند می‌زند و برایم دست تکان می‌دهد.

نمی‌دانم باید بخندم یا نه. چندبار پلک می‌زنم و صدای صفر را می‌شنوم:
- حل شد حاجی. به خیر گذشت الحمدلله.

وقتی بار دیگر نگاهم را از صفر به سمت مطهره می‌چرخانم، می‌بینم که مطهره غیبش زده.

ایمان دارم که خیالاتی نشده‌ام. شاید مطهره آمده که من را با خودش ببرد. 

شوق غریبی میان رگ‌هایم می‌دود.😍
شاید الان همان وقتی باشد که مطهره و کمیل به من وعده داده بودند... 

شاید یکی از تیر و ترکش‌هایی که مثل نقل و نبات بر سرمان می‌بارد، سند رهایی‌ام باشد...

... 
...



💞 @aah3noghte💞
💔 برای هزارمین بار، قد و بالایش را برانداز کردم و توی ، رفتم... با خودم فکر میکردم که کسی تر از من هم توی این هست؟؟؟؟ ! ممنونتم برای این همه 💓 راوی همسر قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞
💔 اعمال شب و روز عید بزرگ مبعث ... التماس دعا ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ... امشب تمام عاشقان را دست به سر کن یک امشبی با من بمان با من سحر کن چه زیباست... یکی از اعمال شب خواندن زیارت است یادتان می آید؟ خداوند را نفس ِ خاتم انبیائش نامیده بود را و حالا که به رسالت رسیده چه به جا و زیباست زیارت نفس و جانش... آخ... روبروی ایوان طلایش جایمان خالےست💔 در حق هم خیلی دعا کنیم به اجابت نزدیکتر است... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‌ ها سکوتم ناگهانی مےشود دلم لبریزعطر مهربانی مےشود همین که قطره اشکی چکید از دیده عشق هوای قلب من هم جمکرانی مےشود ... 💕 @aah3noghte💕
💔 جدی جدی ماه رجب هم تموم شده هاا. خدایا این عمر ماست. رحمی‌، نگاهی، درکی، خدایا ببخش از گناهانی که ازمون سر میزنه و باعث حسرت و پشیمونی میشه.
💔 شعر گفتن کار سختی نیست وقتی حرف توست تـــو خـــودِ شعری که هــر دَم بر زبـــانم مےتَپی... سالروز پـــ🕊ــــر کشیدنت مبارک بسیار دعایم کن ... 💞 @aah3noghte💞
💔 🔴 هر ۱۰۰ تا مشتری پنج تای بعدی نذر امام زمان یه بنده خدایی می‌گفـت : 🔵 چند وقت پیش کیف مدرسه‌ای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیر. نو بودند ولی بند و یکی از زیپ‌های هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید‌ رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده. 🔹 دو روز بعد، حدود ساعت 11 شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!» 🔹 از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم! گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما می‌خونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیده‌اید و کار کرده‌اید.» گفت: «این نذر چند ساله منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!» 🔹 بعد هم دسته‌ی قبض‌هاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی ته‌فیشِ قبض‌ها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن! 🔹 از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیف‌ها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدت‌ها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر می‌کردم... 🌕 به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم. ... 💞 @aah3noghte💞
💔   یک پیامبری همـ بود که رحمت بود برای عالمیان .. داشت سر ایمان آوردن ِ ما جانش را همـ می داد 1  یک پیامبری همـ بود اِنقدر روحش لطیف بود گفته بود از دنیای ما فقط سه چیز را دوست دارد ، عطر و زن و نماز را .. فکر کن چقدر می توان ظرافت احساس  داشته باشد ..  چقدر می تواند روح َ ش تلطیف شده باشد .. به قدری که برود آن بالا ، آن بالـای بالـا که دست هیـچکس بهش نمی رسد  .. رفته باشد آن بالا صدای خدا را شبیه صدای علـی شنیده باشد ..  یک پیامبری همـ بود ..که پیامـ آور ما بود.. عزیز ِ دل ِ ما بود ..هنوز همـ هست ، عزیز ِ دل ِ هر مسلمان  .. محمّد َ ش نامـ بود ..  اللّهمـ صلّ علی محمِد و آل محمّد و عجّل فرجهمـ    1 . فَلَعَلَّلکَ باخِعٌ نَفسَکَ عَلی آثارِهِمـ اِن لَمـ یُؤمِنوا بِهذَا الحَدیثِ أَسَفاً.. ای رسول نزدیک است که اگر امت تو به قرآن ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تاسف بر آنان از دست بدهی/ 18 کهف . ... 💞 @aah3noghte💞