eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت196 سرم را جلو
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



پاسخ منطقی‌تری می‌دهم:
- رفته بودم .🙄

و در دل ادامه می‌دهم:
- عجب اردویی هم بود! خیلی خوش گذشت!

- اردوی جهادی همیناس که میرن توی روستاها؟

- آره پدرجان. هموناست.

انگار خیالش کمی راحت‌تر می‌شود که من جانی و خلاف‌کار و قاچاقچی نیستم.

لبخند می‌زند و دوباره نگاه کوتاهی به من می‌اندازد:
- معلومه حسابی زیر آفتاب بودیا! پوستت حسابی سوخته!

ناخودآگاه دستی به صورتم می‌کشم: آره...

ساعت دیجیتال ماشین حالا نه و بیست و پنج دقیقه را نشان می‌دهد. پنج دقیقه گذشته و ما حتی پنج متر هم جلو نرفته‌ایم.

شاید هم این ساعت دارد سریع‌تر از ساعت‌های عادی کار می‌کند.

با خودم می‌گویم به جهنم... حتی اگر پرواز هم بلد بودم به قرار نه و نیم نمی‌رسم.

رسیدن به آن‌جا سر ساعت، فقط با طی‌الارض امکان‌پذیر است که متاسفانه من هنوز به این مقامات عرفانی نرسیده‌ام.

دوست دارم سر صحبت را با راننده باز کنم تا بفهمم در مملکت چه خبر است؛ اما نمی‌دانم چه بپرسم.

اصلا از کجا باید شروع کنم؟ درباره چی حرف بزنم؟
تورم؟
قیمت دلار و سکه؟
آلودگی هوای تهران؟
یا حواشی زندگی سلیبریتی‌ها؟

همه این‌ها برایم غریبه شده‌اند. من از جنگ آمده‌ام؛ جایی در یک قدمی مرگ. از آخر دنیا.

جایی که تنها چیزی که داری، جانت است که باید حفظش کنی.

آدم‌هایی که از جنگ برمی‌گردند، آدم‌هایی که برادرشان جلوی چشمشان جان داده است، درک چندانی از مفاهیم زندگی روزمره ندارند.

کسی که زمینِ زیر پایش دائم لرزیده است، اصلا نواسانات بازار ارز و سکه را حس نمی‌کند.



بالاخره لب باز می‌کنم و می‌گویم:
- چه خبر پدرجان؟

ماشین روبه‌رویی کمی جلو می‌رود و راننده هم پشت سرش، چند سانتی تکان می‌خورد و ترمز می‌کند.

- خبر که همون خبرای همیشگی. گرونی، بی‌پولی... بازم شکر. بالاخره با بدبختی هم شده یه چیزی درمیاریم ببریم سر سفره زن و بچه‌مون.

و چنان آهی از ته دل می‌کشد که دیگر نیازی به توضیح بیشتر نیست؛ اما باز ادامه می‌دهد:
- پریشب یکی رو سوار کردم، مقصدش اون بالاها بود. داشت با گوشیش حرف می‌زد می‌گفت خرج غذای سگم ماهانه می‌شه هفت میلیون. می‌بینی تو رو خدا؟ من دارم شکم خودم و زنم و سه تا بچه‌م رو با ماهی دو تومن سیر می‌کنم، اون‌وقت یکی فقط خرج غذای سگش می‌شه هفت تومن! انصافه؟ 

دوباره دنده عوض می‌کند و کمی جلو می‌رود:
- اون بالای تهرون نمی‌دونم رفتی یا نه. پسرم می‌گفت کفش یکی‌شون اندازه کل خونه زندگی ما می‌ارزه. یه عده انقدر دارن که نمی‌دونن باهاش چکار کنن، یه عده هم انقدر ندارن که اصلا نمی‌دونن چکار کنن...

این‌بار هردو با هم آه می‌کشیم؛ جان‌سوزتر از قبل. تورم و مشکل مالی یک مسئله است، اختلاف طبقاتی یک مسئله بزرگ‌تر.


... 
...



💞 @aah3noghte💞
قسمت اول
وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها تسلیت باد ... 💞@aah3noghte💞
💔 سلام به طلیعه آفتاب دهم ماه مبارک‌رمضان
💔 تكليف دوست داشتن هات را معلوم کن! آب پاکی را ریخته روی دستمان؛ اگر می خواهی بیایی، باید مردانه بیایی وسط؛ تمام قد. حتی تکلیف دوست داشتن هات هم باید معلوم باشد. رُک وراست و جدی گفته، توی این میدان دیگر قرار نیست پدر و مادرهاتان یا همسرها و بچه هاتان، یا خواهر برادر هاتان؛ فامیلتان، یا سرمایه و تجارت و خانه هاتان برای شما از خدا و پیامبرش دوست داشتنی تر باشند؛ وگرنه کار به جاهای باریک می رسد. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۗ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ۳۴ ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 زحمتای مادرِ مادرِ ما نتیجه داد خرج حسینی شدنِ ماهارو داد 👆(این زیباترین توصیف و تعریفی‌ست که از او شنیده‌ام) به خدیجه‌ی پیامبر که فکر میکنم او را بی‌بدیل می‌بینم، آنقدر این الگو برای دنیای امروز ما زنده و ملموس است که اگر او را نشناسیم به خودمان بد کرده‌ایم، ما در دنیای به‌هم ریخته و رنگ به رنگ امروز درست مانند کودک شیرخواره‌ای هستیم که وقتی مادرش را نمی‌بیند، گردن لرزانش را مداوم به اطراف می‌چرخاند و صورت‌های آدمها را با آن بینایی نصفه نیمه‌اش هی مرور می‌کند تا مادر را پیدا کند، اگر زود پیدا کرد که ذوق می‌کند و می‌خندد و دل‌آرام می‌شود و اگر چند ثانیه بگذرد و او را نیابد، لب ور می‌چیند و بغض می‌کند و به گریه می‌نشیند، ما همینقدر ترسان و مشوش و نگران از نداشتنیم و خدیجه که درود و سلام خدا بر او باد، همان مادرِ مهربانِ مادرِ ماست که با تک به تک انتخاب‌های زندگی‌اش دست ما را می‌گیرد و می‌رساند، من الدنیا الی العقبی اغیثینی یا خدیجة الکبری🌱 ف. حاجی وثوق ... 💞 @aah3noghte💞
💔 سلام الله علیها 🕯گرفتہ حال دلم در هواے مادرِ زهرا ▪️دو دیده‌ام شده باران براے مادر زهرا 🕯هرآنچہ دختر پاڪ و هرآنچہ مادر خوب اسٺ ▪️فداےمادر زینب فداےمادر زهرا (سلام الله علیها) را خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام عرض می‌کنیم. 🕯🏴 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 دخترش که به دنیا آمد اسمش را گذاشت #فاطمه. گفت ده تا بچه هم پیدا کنم اسمشان را میگذارم فاطمه، ز
💔 با اینکه همیشه ورد زبانش بود، وقتی فهمید بچه، دختر است از همان اول گفت: اسمش است... می‌گفت: و ما ادرئک فاطمه!؟ ما چه میدانیم فاطمه چیست... راوی همسر قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞
4_5949404860381137650.mp3
18.41M
💔 خیلی خیلی عالیه 👆👆👆 هزار بار هم گوش کنیم جا داره👆👆👆 آیا این چنین نگاهی نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیها داریم👆👆👆 ... 💞 @aah3noghte💞
اگه‌مدعی‌هستی‌مملکت،ممکلت‌آخوندیه؛ ‏پس‌چراتومملکتِ‌آخوندا، خودِآخونداامنیت‌ندارن؟! :)) ... 💕 @aah3noghte💕
بامعنی‌بخونیم!) [دعاے روز دهم ماه رمضان 📖] 🌙 ... 💕 @aah3noghte💕
ویروس ڪرونــا ثابت کرد: زنے کہ زیر ماسڪ میتونه نفس بکشہ قادره زیرچادرهم نفس بکشہ کسے کہ مغازش رو بہ خا‌طرویروس سہ‌ماه میبنده میتونہ اونو برای ادا؎‌ نمـاز در مسجدهم چند دق‍‌یقہ‌ای ببنده:))) ... 💕 @aah3noghte💕
💔 امـروز؛ بـه یـاد آن روزه دارانـی بـاشـیم کـه گـاهـی بـه افـطار نـرسـیده،بـه رسـیدنـد! ... 💞 @aah3noghte💞
باشد‌سهم‌ما‌از‌دنیا‌تڪه‌ سنگی‌ڪه‌‌روی‌آن‌نوشته‌اند -شهیدگمنام(:💔 ❁ ¦↫ ... 💞@aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت197 پاسخ منطقی
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



 تورم و مشکل مالی یک مسئله است، اختلاف طبقاتی یک مسئله بزرگ‌تر.

اختلاف طبقاتی یعنی در کشور پول هست؛ اما فقط دست یک عده محدود. یعنی می‌توان فقیر در کشور نداشت؛ اما همان یک عده نمی‌گذارند.

یعنی بعضی‌ها از زیاد خوردن می‌میرند و بعضی از نخوردن! و از شمال تا جنوب تهران، نمایشی تراژدیک است از همین اختلاف طبقاتی...

الان باید به راننده بگویم «غصه نخور پدرجان، در عوض امنیت داری»؟
باید بگویم حالا که امنیت داری، دیگر غر نزن که چرا یک نفر برای غذای سگش به راحتی هفت میلیون تومان در ماه می‌پردازد و تو در مخارج ساده زندگی‌ات مانده‌ای؟

یعنی تمام آن‌چه مردم از انقلاب خواسته بودند، فقط امنیت بود؟ عدالت نبود مگر؟

من بجای تمام کسانی که باید بخاطر این وضعیت شرمنده باشند، شرمنده می‌شوم و سر به زیر می‌اندازم: چی بگم پدر جان...



- خدا ریشه‌شونو بکنه که خون مردم رو توی شیشه کردن.

نمی‌دانم این را به من می‌گوید یا خودش و نمی‌دانم منظورش کیست؛ اما حق دارد شاکی باشد.

حق دارد آه بکشد. و حق دارد باعث و بانی این وضع را نفرین کند.

هرکس باعث شده مردم بی‌عدالتی ببینند و از انقلاب مایوس بشوند، بی‌شک لایق نفرین است...

کمیل از صندلی عقب، خودش را می‌کشد جلو و می‌گوید:
- ببین تو رو خدا! ما رفتیم برای امنیت مردم جون دادیم که این مسئولین محترم با خیال راحت بتونن مشکل اقتصاد رو حل کنن و دیگه دغدغه جنگ و آشوب نداشته باشن. ولی مثل این که بعضی از مسئولین نه چندان محترم، فکر کردن امنیت برای اینه که راحت بخورن و بخوابن و بچه‌هاشون با پول بیت‌المال اونور آب عشق و حال کنن.

و باز هم عرق شرم می‌نشیند روی پیشانی‌ام؛ بجای همه کسانی که باید از بدن سوخته کمیل و حاج حسین خجالت بکشند؛
از ریه‌های تاول زده حاج قاسم،
از گردنِ شکسته مطهره،
از تکه‌های بدن سیاوش،
از سینه شکافته حامد،
از ترکش‌های جا خوش کرده در تن پدرم و از خیلی چیزهای دیگر...

راننده دوباره به حرف می‌آید:
- بابا به خدا ما چیز زیادی از این مملکت نمی‌خوایم. این که پسر من با دنبال کار و یه لقمه نون حلال باشه انتظار زیادیه؟ این که منِ پیرمرد تو این سن مجبور نباشم مسافرکشی کنم انتظار زیادیه؟ این که هرماه لنگ اجاره خونه‌م نباشم انتظار زیادیه؟ به خدا زیاد نیست. هعی... خدا لعنتشون کنه...

- کیا رو می‌گی پدر جان؟

سری تکان می‌دهد به نشانه تاسف و صدایش را بالا می‌برد:
- همین نامردهایی که هرچی رهبر می‌گه برعکسشو انجام می‌دن! همینان که سه چهار ساله مملکت رو یه لنگه‌پا نگه داشتن که آمریکا اِل کنه و بِل کنه و تحریم و کوفت و زهرمار رو برداره.

باز هم گره ترافیک فقط به اندازه‌ای باز می‌شود که یکی دو متر جلو برویم. 

ساعت حالا دقیقا نُه و نیم را نشان می‌دهد و من الان باید جلوی در خانه امن ایستاده باشم؛ اما نیستم.

می‌دانم یکی دو دقیقه که بگذرد، موبایل کاری‌ام شروع می‌کند به زنگ خوردن...

صدای زنگ موبایل بلند می‌شود؛ اما موبایل من نیست.

راننده، تلفن همراه قدیمی‌اش را از روی داشبورد برمی‌دارد و نگاهی به شماره آن می‌اندازد.

زیر لب چیزی می‌گوید و جواب می‌دهد:
- الو!

نه می‌شنوم و نه می‌خواهم بشنوم کسی که پشت خط است چه می‌گوید. 

فقط چهره راننده را از گوشه چشم می‌بینم که کمی سرخ می‌شود و یکی دوبار لبش را می‌گزد.


... 
...



💞 @aah3noghte💞
قسمت اول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 قسمتی از وصیتنامه بسیار زیبای شهید✅ شهید والامقام محمود فخار❤️❤️ هدیه به روح شهید صلوات💞 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا