eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_سی_ام چله رو به یاد #شھیدعلیرضاکریمی💞 #شھیدمحمدرضا_تورجی_زاده💞 #شھیدشاهر
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_سی_و_یکم چله رو به یاد #شھیدحاج_رضاکریمی💞 #شھیدمجیدخدمت💞 #شھیدسیدمحمدحسین_علم_الهدی💞 + رفیق شھیدمون❤️ شروع مےکنیم ان شالله از دعای خیرشون بےنصیب نمونیم و اسم ما هم در لیست اسامیِ یاران آخرالزمانی مولا مهدی قرار بگیرد.. و موثر باشیم در ظهور امام #دعای_عهد رو ان شالله بعد از نماز صبح بخونیم و تو لیست سربازان مهدیِ فاطمه حاضری بزنیم💖 #زیارت_عاشورا فراموش نشه😉❤️ از پست پین شده، بقیه اذکار و دعاها رو ببین و ان شالله استفاده کن در طول روز هم با هم مطالبی راجع به خودسازی شهدا با هشتک #چله_ی_شھدایی میخونیم ان شالله و الگو میگیریم😊 #التماس_دعاے_شھادت #آھ... 💕 @aah3noghte💕 #همسنگرےها! #جانمونین☝️ یه وقت اگه یه روز بجا نیاوردی نگی دیگه نمیخونم‼️ دوباره شروع کن💪 این ماه شیاطین، به زنجیر کشیده شدن⛓ تو این ماه، رسیدنمون به خدا، زودتر از ماههای دیگه س.✌️ #ان_شاءالله #تصویربازشود👌 #نذرمهدےفاطمه❤️
چقد حس میکنم امروز جمعه ست...
💔 ... ببین گوشه دنج محراب را... ببین تیغ بر فرق مهتاب را... ببین ماھِ افتاده در آب را ببین کعبه مات و سیه پوش شد... ... به مردمی فکر مےکنم که علی در میانشان بود اما او را نشناختند و بعد از فاطمه، خانه نشینش کردند... به مردمی مےاندیشم که مهدی در بینِ شان، گام برمےدارد اما او را نشناخته و بیابان نشینـش کرده اند... بدا به حال کوفیان و بدا به حال ما وقتی دَم از محبت علی و اولادش مےزنیم اما از یاریِ آخرین فرزندش سر باز مےزنیم بدا به حال ما که کوفیان نمک ناشناس را لعنت مےکنیم و خود را از آنها جدا مےدانیم اما مولای غریبمان را یکه و تنها رها کرده ایم طوری که در بین ما هیچ همصحبتی ندارد... آھ اگر تو هم سر در چاه بر غفلت شیعیانت گریه کنی... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 ☝🔘مي روي با فرق خونين پيش بازوي كبود 🔘شهر بي زهرا كه مولا!قابل ماندن نبود 🔘با وضو آمد به قصد ليلة الفرقت،علي! 🔘ابن ملجم در شب احياء چه قرآني گشود ⚫ (ع) ⚫ 💕 @aah3noghte💕
💔 جاده مانده‌‌ست و من و این سر باقی‌مانده رمقی ‌نیست در این پیکر باقی‌مانده... #شھیدجوادمحمدی #شھدا! دونه دونه اشکامو بخرید! #نسئل_الله_منازل_شھداء #آھ_اے_شھادت... #شهدارایادڪنید #باذڪرصلوات 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #میخوای_شهید_بشی⁉️ #دلشڪستھ_ادمین... یکی از صفات بارز #شھیدچمران، مقاومتش بود چه در امریکا چه
💔 #مےخواےشھیدبشی⁉️ قاعده ے دنیا بر ترک است... براے رشد کردن، ناگزیر از ترک هستـے... گاهـے گناهـے را... گاهـے نگاهـے ... و گاهـے حتـے عبادتـے را... عبادتـے ممزوج با حب نفس... و وقتـے بہ جایـے رسیدے کہ علقہ تمام تعلقات مادے و یا بہ ظاهر معنویت را بـُریــدے... آن وقــت است کــہ... "شـھـــ🌷ـــیـــد"مـے شوے... #نسئل_الله_منازل_شھداء #آھ_اے_شھادت... #شھادت_را_به_بہا_دهند... 📸مزار #شھیدعلےشاهسنایی 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #میخوای_شهید_بشی⁉️ مےگفت: اگه دو چیز رو رعایت کنی، خدا شہادت رو نصیبت مےکنه😊 ☝️تلاش ✌️اخلاصـ
💔 خدایا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی وفکرهای مادی نجات یابم به من هم مثل شهدا شیوه گذراندن این دنیای فانی و محل گذر را بیاموز به من هم معرفت امام زمانم را عنایت کن.... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 #دلشڪستھ_ادمین... آره... اینجوریاس! یه نفر شاید نتونه بره مراسم شبهای قدر و جای دیگه، مشغول#خدمت باشه اما #شھادت، مقدر بشه براش... مثل شهید سروان «کوروش حاجی مرادی» رییس پلیس آگاهی شهرستان اسلام آبادغرب که به همراه تیمی از کاراگاهان پلیس آگاهی برای تامین امنیت عزاداران در دومین شب از لیالی قدر مشغول گشت زنی بودند در یک درگیری مسلحانه به #شهادت رسید. اینجاست که میگیم اگه #شھیدانه زندگی کنی، #شھادت خودش به سراغت خواهد آمد.... #شادی_روحش_صلوات #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_شھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 😍❣و هر کس بر خدا کند خدا او را خواهد کرد😍❣ با خدا باش و پادشاهی کن😍❤️ ۳ 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذرے_ڪوتاھ_بر_زندگے_شھدا #شھیدمحمدرضا_دهقان قسمت دوازدهم محمدرضا با سیاست هایی که نظام جمهوری
💔 #گذرے_بر_زندگے_شھدا #شھیدمحمدرضا_دهقان قسمت سیزدهم محمدرضا سنت حسنه ای در بهشت زهرا داشت، همیشه گل مےخرید  و روی مزار شهدا مےریخت. سر مزار شهید جهان آرا از خواهرش می خواهد که از او فیلم بگیرد و بعد از شهادتش پخش کنند.📹 آن  زمان می گوید 50% کار درست شده و در ادامه می گوید "من در دمشق شهید می شوم و اگر دمشق نشد در حلب به شهادت می رسم"؛😇 این حرف را دوسال پیش از شهادتش زد. راوی: مادر #شھیدمحمدرضادهقان #ادامه_دارد... #نسئل_الله_منازل_شھداء #آھ_اے_شھادت... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
#او_را... 95 از کوچه که خارج شدم،طبق عادت، دستم رفت سمت ضبط! اما دوباره دستم رو عقب کشیدم. نیاز ب
... 96 بعد از مدت ها میخواستم برم بیرون.یک ساعتی با خودم درگیر بودم... این‌بار نمیخواستم سوار ماشین شم و برم تو جمع چادری‌ها و از اونجاهم سوار ماشین بشم و بیام خونه! نگاهم رو نوشته ی میز آرایشم قفل شده بود و دلم سعی داشت ثابت کنه که زیبا بنظر رسیدن ،یک علاقه ی سطحی نیست! عقلم هم این وسط غر میزد و با یادآوری رسیدن به تمایلات عمیق،میگفت "تو ابزار ارضای شهوت مردا نیستی!" کلافه سرم رو تو دستام گرفتم و پلک‌هام رو به هم فشار دادم.از اینکه زور دلم بیشتر بود،احساس ضعف میکردم. تصمیم گیری واقعا برام سخت بود! از طرفی عاشق این بودم که همه نگاه ها دنبالم باشه،و از طرفی وسوسه ی رسیدن به اون اوج لذت ولم نمیکرد! اگر این لذت،پست و سطحی بود،پس اون لذت عمیق چی بود!؟ ولی باز هم زور دلم بیشتربود! سرم درد گرفته بود. زیرلب زمزمه کردم "کمکم کن!" و بدون مکث از اتاق بیرون دویدم!! نمیدونستم از چه کسی کمک خواستم،ولی برای جلوگیری از دوباره وسوسه شدن،حتی پشتم رو نگاه هم نکردم و با سرعت از خونه خارج شدم! ساعت سه،تو خیابون خیام،رو به روی پارک شهر،با زهرا قرار داشتم. با اینکه سر ساعت رسیدم اما پیدا بود چنددقیقه ای هست که منتظرمه! یه تیپ خیلی ساده،در عین حال شیک و مرتب به نظر میرسید. با ناامیدی به آینه نگاه کردم.صورتم بدون آرایش هم زیبا بود اما اون جلب توجه همیشگی رو نداشت. هرچند از اینکه نگاه ها روم خیره نمیشدن زورم میگرفت،اما از طرفی هم احساس راحتی میکردم. احساس اینکه به هیچکس تعلق ندارم و نیاز نیست حسرت بخورم که ای کاش امروز فلان جور آرایش میکردم! زهرا سوار ماشین شد و با مهربونی شروع به احوال پرسی کرد! و از زیر چادرش یه شاخه رز قرمز بیرون آورد! -این تقدیم به شما. ببخشید که کمه!فقط خواستم برای بار اول دست خالی نباشم و به نشونه ی محبت یه چیزی برات بیارم. ذوق زده گل رو از دستش گرفتم. -وای عزیزمممم!ممنونم...چرا زحمت کشیدی!؟ با اینکه فقط یه شاخه گل بود اما واقعا خوشحال شدم.اصلا فکرش رو نمیکردم چادری‌ها ماروهم قاطی آدما حساب کنن!! بعد از خوش و بش و احوال پرسی،با لبخند نگاهش کردم -خب؟الان باید کجا برم؟ -‌برو بهشت! -چی!!؟؟ -خیابون بهشت رو میگم.همین خیابون بعد از پارک! -آهان.ببخشید حواسم نبود! چند متر جلوتر پیچیدم تو خیابون بهشت و به درخواست زهرا وارد کوچه ی معراج شدم! -خب همین وسطای کوچه نگه دار ترنم جان.همینجاست! -اینجا؟؟چقدر نزدیک بود!حالا اینجا کجا هست!؟ -آره،گفتم یه جای نزدیک قرار بذاریم که راهت دور نشه!بیا بریم خودت میفهمی! انتهای کوچه وارد یک حیاط بزرگ شدیم،دیوار ها پر از بنر بود. با دیدن بنرها لب و لوچم آویزون شد.باید حدس میزدم جای جالبی قرار نیست بریم!! جلوی یه راهرو کفش هامون رو درمیاوردیم که زهرا لبخند زد. -هیچ کفشی اینجا نیست.انگار خودم و خودتیم فقط! -اینجا کجاست زهرا؟ -عجله نکن.بیا میفهمی! پرده ای که جلوی در آویزون بود رو کنار زدیم و وارد شدیم.یه سالن تقریبا بزرگ که وسطش خیلی خوشگل بود! نور سبز و قرمز به جایگاهی که با منبت کاری تزئین شده بود میتابید و چندتا تابوت اونجا بود...! محو اون صحنه شده بودم.خیلی قشنگ بود!!! زهرا دستم رو ول کرد و رفت سمتشون،چنددقیقه سرش رو گذاشته بود رو یکی از تابوت ها و صدایی ازش درنمیومد. بعد از چنددقیقه سرش رو برداشت و با لبخند و صورتی که خیس شده بود نگاهم کرد! -چرا هنوز اونجا وایسادی؟بیا جلو.اینجا خیلی خوبه...مثل هزارتا قرص آرامبخش عمل میکنه! با اینکه هنوز نمیدونستم چی به چیه،اما حرفش رو قبول داشتم!واقعا احساس آرامش میکردم. جلوتر رفتم و درحالیکه نگاهم هنوز به اون صحنه ی قشنگ بود،گفتم -نمیگی اینجا کجاست؟؟ -اینجا معراجه.معراج شهدا! "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh ‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی ✨ کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو ف
💔 برای منی که فرمانده اش بودم باور کردنی نبود😳 اما ... عباس تا به حالا یک نامحرم ندیده بود. اولین نامحرمی که حتی ایشان را هم درست ندید، دختر عمویش بود که نامزدش شد🌹 روزی که برای مراسم ازدواج رفته بود، پرسیدم؛ دختر عمویت را دیدی⁉️ گفت: نه واقعا😅 گفتم: تو از آنهایی هستی که خیلی عاشق پیشه میشوی، چون اولین نامحرمی که دیدی همسرت است🌹❤️ ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگرےها✋ #روز_سی_و_یکم چله رو به یاد #شھیدحاج_رضاکریمی💞 #شھیدمجیدخدمت💞 #شھیدسیدمحمدحسی
💔 سلام همسنگرےها✋ چله رو به یاد (مهدی)💞 💞 💞 + رفیق شھیدمون❤️ شروع مےکنیم ان شالله از دعای خیرشون بےنصیب نمونیم و اسم ما هم در لیست اسامیِ یاران آخرالزمانی مولا مهدی قرار بگیرد.. و موثر باشیم در ظهور امام رو ان شالله بعد از نماز صبح بخونیم و تو لیست سربازان مهدیِ فاطمه حاضری بزنیم💖 فراموش نشه😉❤️ از پست پین شده، بقیه اذکار و دعاها رو ببین و ان شالله استفاده کن در طول روز هم با هم مطالبی راجع به خودسازی شهدا با هشتک میخونیم ان شالله و الگو میگیریم😊 ... 💕 @aah3noghte💕 ! ☝️ یه وقت اگه یه روز بجا نیاوردی نگی دیگه نمیخونم‼️ دوباره شروع کن💪 این ماه شیاطین، به زنجیر کشیده شدن⛓ تو این ماه، رسیدنمون به خدا، زودتر از ماههای دیگه س.✌️ 👌 ❤️
4_5954222267499021624.mp3
4.75M
💔 هر چه دارم من از گریه هاست تویی شور محبت تویی شوق عدالت 🎙بانوای: حاج میثم مطیعی 💕 @aah3noght💕
💔 لب باز مےکنم... سخنم گریه مےکند با ما چه کرده دورےات؟ ای بهتر از بهشت... #صلےالله_علیڪ_یااباعبدلله #آھ_ڪربلا 💕 @aah3noghte💕
💔 ... رفیق شفیق! در اینڪہ نگاهمان مےکنی دعایمان مےکنی و با یادت ، تنھایی معنا ندارد شڪے نیست... این بار آمده ام تا واسطه شوی تا خدا از من بگیرد بگیرد آن چیزهایی را که قلبم را سیاه کرده و مانع رسیدن، مےشوند... مےگویند این شبها دستانتان را نشان خدا بدهید و بگویید "دست خالے آمده ام تو دستِ پر از اجابت بازگردان"! من اما مےگویم با دستانی پر از گناه با قلبی پر از حرص و کینه و بخل و ... آیا جز با واسطه ای نیڪوسرشت، راه به درگاه عبودیتش دارم؟ رفیقِ جان! واسطه ای باش تا نگاهم کنند... ... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دیدین بعضی لات ها عاقبت بخیر شدن؟ میدونین چیکار کردند؟ امشب لوطی وار در خونه خدا توبه کنیم #حجت_الاسلام_پناهیان #آھ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
#او_را... 96 بعد از مدت ها میخواستم برم بیرون.یک ساعتی با خودم درگیر بودم... این‌بار نمیخواستم سوا
... 97 شهید!!؟؟مگه هنوزم شهید هست!؟؟ با لبخند نگاهم کرد، -آره عزیزم.هنوز خیلی از مادرها چشم به راه جگرگوششون هستن! شونه‌م رو بالا انداختم و بی تفاوت رو صندلی نشستم و خودم رو با گوشیم مشغول کردم. دوربین جلوی گوشیم رو باز کرده بودم و داشتم قیافه ی بدون آرایشم رو ارزیابی میکردم که زهرا هم اومد و کنارم نشست. -انگار خیلی خوشت نیومد از جایی که آوردمت! -راستشو بگم؟! نخودی خندید و به تابوت ها ،نگاه کرد. -خیلی وقت بود دلم هوای اینجا رو کرده بود!وقتی میام اینجا خیلی حالم خوب میشه. -احساس نمیکنید دیگه دارید زیادی شلوغش میکنید!؟😒 خودشون خواستن برن دیگه!به زور که نفرستادنشون!! 😐 -آره،خودشون رفتن.هیچوقت هم نخواستن کسی براشون مراسمی بگیره،اما ما بهشون نیاز داریم. یه کمی قد و قواره ی ما برای رسیدن به اون بالا،مالاها کوچیکه!واسه همین من احساس میکنم خدا شهدا رو مثل یک نردبون گذاشته تا راحت تر بهش برسیم! -کلافه نفسم رو بیرون دادم. -خدا!؟ بعد یهو انگار که یه چیزی یادم اومده باشه،سریع تو چشماش نگاه کردم! -ببین تو چندوقته میری اون جلسه!؟ -خب خیلی وقته!چطور!؟ -من یه چیزی شنیدم که هنوز معنیش رو نفهمیدم! خودمم که زیاد اونجا نمیام.میخوام ببینم تو ازش سر در میاری!؟ -نمیدونم.بگو ببینم چیه! -یه همچین چیزی بود فکرکنم:خدا رو تو اتفاقات زندگیت ببین! -اممم...آره.چندباری حاج آقا تو هیئت راجع بهش حرف زدن! مشتاقانه تو چشم هاش نگاه کردم. -خب!؟؟یعنی چی این حرف!؟؟منظورش چیه؟ -خب ببین... اتفاقایی که از صبح تا شب برای همه ی ما پیش میاد،الکی که نیستن! بالاخره یه منشاء دارن،از یه جایی مدیریت میشن. یکی داره اینا رو طراحی میکنه.یکی که میدونه برای من چه اتفاقی بیفته مناسبه و برای تو چه اتفاقی! یه نفر که از همه چی خبر داره.وقتی همین رو بدونی،میتونی وجود خدا رو تو تک تک این اتفاقا احساس کنی... پوزخندی زدم و تکیه دادم -پس احتمالا از من یکی خیلی بدش میاد!! -چرا این حرفو میزنی؟؟ -چون یکم زیادی بدبختم کرده با این طراحی‌هاش!! -شاید همه همین فکرو داشته باشن، اما به تهِ ماجرا که فکرمیکنی،میبینی همه اینا لازم بود برات اتفاق بیفته. هر کدوم به نوعی تو زندگیت تأثیر دارن! یه جورایی خیلی از اتفاق‌های بد،پیشگیری خدا از اتفاق‌های بدتره! شاید اینو دیر بفهمیم،اما هممون یه روز میفهمیم! بعضیاشم برای قوی کردنته!آدم باید سختی ببینه تا قوی بشه. بعضیاشم که برمیگرده به همون ماجرای واقعیت های دنیا! -هه!پس لازم بود اینهمه بیچارگی بکشم!! اصلا باشه،قبول. دنیا همش رنجه،پس این لذتی که میگه ما باید بهش برسیم و ما براش خلق شدیم کجای اینهمه رنجه!!؟؟ -اینم که حاج‌آقا گفت.بعد از قبول واقعیت ها،باید بری سراغ مدیریت تمایلاتت تا به لذت برسی! -اوهوم.خب...فکرکنم دیشب یه چیزایی ازش تجربه کردم! کلافه نفسم رو بیرون دادم و به پرده های سبز رنگ رو به روم خیره شدم. نمیدونم!!خیلی احساس گیجی میکنم. میدونی زهرا!من به بن‌بست رسیدم. تنهاچیزی که فعلا امیدوارم کرده همین حرفاست!واسه همین میخوام بهشون عمل کنم تا ببینم چی میشه. اگر یه روز بفهمم همه اینا دروغه،دیگه هیچ امیدی برام نمیمونه!هیچی!! نفس عمیقی کشیدم و چشمام رو بستم. چقدر دلم برای کسی که منو با این حرف‌ها آشنا کرده بود،تنگ شده بود...! 😔 "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh ‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 شعر زیبای یک فرزند شهید در وصف پدرش که تحسین رهبر انقلاب را به دنبال داشت: گفتی که مانند عمار در فتنه پشت باش گیرم اگر عمروعاصی بر نیزه قرآن بگیرد... ... 💕 @aah3noghte💕
💔 ... تو این شبها برای مردی دعا کنین که چندین ساله خودشو سپــر ما کرده مردی که نه بهشتی در کنارش داره نه رجائی و باهنر نه مطهری و مفتح... اونقدر تنهاش گذاشتیم که دیگه به زبون آورد... ⁉️ ... 💕 @aah3noghte💕