eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 #لات_های_بهشتی #حرانقلاب۳ #شهیدشاهرخ_ضرغام کله نترس شاهرخ، کم کم دردسری شده بود برای عرا
🍃🌸🍃 🌸🍃 🍃 ۴ برای پاکسازی با شاهرخ رفتیم توی یک روستا... کسی آنجا نبود. در وسط روستا یک دستشویی بود و شاهرخ رفت دستشویی...😁 ناگهان دیدم یک سرباز خیلی بیخیال دارد مےآید سمت ما😱😰 سریع پشت دیوار مخفی شدم نمےتوانستم شاهرخ را صدا کنم😱😱 سرباز عراقی به مقابل دستشویی رسید و با به دستشویی نگاه مےکرد😳 یک دفعه شاهرخ، لگدی با در دستشویی زد و با فریاد گفت: " "😡😡 سرباز عراقی اسلحه اش را روی زمین انداخت و کرد و ما هم به دنبالش دویدیم🏃🏃 کمی جلوتر، شاهرخ او را گرفت😏 سرباز با التماس، داد مےزد: " !!!"😰😰😱😱 من که کمی عربی بلد بودم با تعجب پرسیدم: "نخور یعنی چی"؟؟😳😳 سرباز گفت: "فرمانده ی ما عکس اون آقا (اشاره به شاهرخ) را به ما نشون داده و گفته او "...😰😰😱😰😰 وقتی شاهرخ این رو فهمید خیلی خندید😂😂 و بعد از آن بود که اسم گروهش را گذاشت: گروه 😠😡😠 گروهی که شامل افرادی بود که روزگاری مثل خود شاهرخ، بودند و حالا توبه کرده بودند😔... و و ... اعضای گروهش بودند کسانی که از هیچ چیز نمےترسیدند جز خدا😇 ... ۳نقطه ⛔️ 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 🕊 #لات_های_بهشتی #تهرانی۶ #تهرانی_شهید_شد به همین راحتی!😇 همه ما ۳۰۰ نفر روی ارتفا
🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ 🌸✨ ✨ وقتی به آبادان آمد با هماهنگی گروهی رزمی به راه انداختند که سخت ترین ماموریت ها را انجام مےداد.💪 مدتی نام این گروه بود که بعدا به گروه تغییر نام داد.😬 همه نوع آدمی در گروه پیشرو بود🙄 اما چند نفر بودند که سنشان از بقیه بیشتر بود و گویی در رفاه زندگی کرده بودند... من با یکی از آنها صمیمی شدم. یک شب در سنگر داشتیم از گذشته صحبت می کردیم .انجا بود که فهمیدم این دوست ما از ها و دستگیر شده های اول انقلاب بوده!😳😲 گفتم: "پس چطور پات به جبهه باز شد"؟🤔 نفس عمیقی کشید و گفت: "ماجراش طولانیه!!! من و چند نفری که الان تو گروه شاهرخیم یکی دوسال در زندان بودیم.😅 اوایل جنگ اقای خلخالی کسی رو فرستاد تا پرونده ما را بررسی کنه؛ خوب ما مےدونستیم که حکم همه ما !!! برای همین به او گفتیم: ”شما که مےخواهید یک گلوله برای ما خرج کنید فرض کنید ما کشته شدیم ! ما از گذشتمان و کردیم . الان که جنگ شده اجازه دهید برویم بجنگیم یا هرجا که نیاز است کسی روی مین برود ما مےرویم!!!!😊😇 ضمانت هم مےدهیم که خیانت نکنیم“!😉 او هم قبول کرد.😍 بعد ادامه داد: "غیر از ما چند نفر اینجا هستند که اگر به شهر بروند ممکن است دستگیر شوند چون پرونده دارند و ماموران به دنبالشان هستند".😬😅 وقتی تعجب مرا دید گفت: "مثلا همین نصرالله .... این آدم و پخش کننده بود توی تهران برای خودش برو بیایی داشت اما به خاطر شاهرخ و دوستاش اومده جبهه"😁😅... تعجبم زیاد شده بود😳 چون این افرادی که ازشان صحبت میکرد همگی اهل و ادم حسابی بودند...🙃 چند روز بعد از این صحبت های ما عملیات شد و در عملیات به شهادت رسید.🌷 وقتی پیکر نصرالله را به محله اش بردیم کسی باور نمیکرد شهید شده باشد و بعد از مراسم تشییع او بسیاری از مذهبی های ان محله هم به برخورد و راهی جبهه شدند...و این گونه نصرالله اسوه بچه های محله شد....😇 آری کسی که حکم اعدامش امده بود با به شهادت رسید. @Aah3noghte مطالب متفاوت در مورد شهدا را اینجا بخوانید