eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
🕊🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 #لات_های_بهشتی #بهــــروز۱ اسمش جعفر بود، #جعفرشیرسوار اما در خانه بهروز صدایش م
🕊🌹🕊🌹🕊 🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 ۲ سال ۵۶ بود و بهروز ۲۱ ساله که با شهید نجف علی کلامی آشنا شد؛ جذابیت گفتار و روشنگرےهای نجفعلی، بهروز را به سوی امور دینی هدایت کرد... جعفر (بهروز) در سال ۵۷ بعد از پیروزی انقلاب، به عضویت کمیته و بعد از آن به عضویت سپاه درآمد. در سال ۵۹ ازدواج کرد و همان سال، با عده ای دیگر، سپاه آستارا را پایه گذاری کردند. در عملیات های مختلفی شرکت کرد و زخم ها و مجروحیت های زیادی در بدن داشت... زمانی که در عملیات ۸ مجروح شد و به بیمارستان منتقل شد، شهر به دست حزب افتاد!!! همان روزها امام دستور دادند که !!! جعفر با همان حال مجروح، خود را به جبهه رساند و در عملیات آزادسازی مهران، شرکت کرد.... حاج جعفر شیرسوار به همسر و دوستانش گفته بود که را دیده و بلاخره در ظهر #۳دی۱۳۶۵ به آرزوی دیرینه اش رسید... 📚...تاشهادت 💕 @aah3noghte💕 📛
💔 تیم تخریب رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن... از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین منور... مین منور منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی ذوب میکنه... حتی نمیشه بهش نزدیک شد تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این نوجوان غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد... کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش شکمش آب شد، بدنش میجوشید... پلاکش هم آب شد اشک گوشه ی چشم ما و لبخند گوشه ی لب او... معبر زده شد و عملیات با موفقیت انجام شد... #شهیدعلی_عرب #السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا #کربلای۱ #مهران #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
💔 ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🔊 مردے ڪہ تا شهادت، پابرهنہ جهاد ڪرد... ، می‌دوید، پابرهنه می‌گشت و تاول‌ پاهایش، تاوان عدنان بود... شب‌ها همسنگران همنشین او مے‌شدند، دعاے توسل میخواند، بچه‌ها گریہ میڪردند، او در میان همرزمانش‌ همچون ماه می‌تابید و بچه‌ها منور میشدند✨ و خاڪریز، بهشت... تا یڪے شهید میشد. پاهاے با خاڪریزها مأنوس بود با خاڪ بهشت هم؛ چه ڪسے زخم‌هایش را مے ‌شمرد؟ چه ڪسے رنج‌هایش را میدانست؟ ما حس خود را مرور میڪیم، بر مرمر لطیف ڪنگره‌ها راه میرویم، به دیوارهاے موازے تڪیه میدهیم، مواظبیم گل‌ها خشڪ نشوند و برگ ها نریزند، از این سیاره به آن سیاره، شب‌ها دخیل مے‌بندیم، به نیت آفتاب غایب دامن دامن ستاره مے‌چینیم و به پایت مے ریزیم بر تاول‌هایت. 📌بعضے مے‌گویند !!! آیا دروغ بود آن همه دویدن؟ آیا تاول‌هاے شهادت نخواهند داد؟! 🔺دریغا! هیچ شاعرے برای پاهایش شعر نگفت تا ڪلمات گریہ ڪنند، افسوس ڪه قلم‌ها براے پاهایش چیزی ننوشتند. پاهاے تاول‌زده یڪے از هزاران است ‌ڪہ بعد از گذشت سال‌ها هنوز استخراج نشده است. در جبهہ ها پابرهنہ میدوید و پا برهنہ میجنگید تا ڪفاره ے گناهانش باشد و میگفت: "نشانہ قبولے توبہ‌ام، میباشد..." 💫محل شهادت: مزار: ... 💞 @aah3noghte💞 اینجا مطالبی خواندنی از شهدا را بخوانید که جای دیگر نخوانده اید👌