eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 🌷 #بسم_رب_المھدی 🌷 #و_آنڪہ_دیرتر_آمد #پارت_هجدهم... خرمایی را که به سویم دراز ش
💔 🌷 🌷 ... شده پشت سرش تا آن سر دنیا می روم و دیگر هرگز یک لحظه هم از او جدا نمی شوم . مثل همان مرد سپید پوش ... دیدی با چه شیفتگی به امام نگاه میکرد؟😍 همین روزها راه می افتم و می روم😇 پدرم هم به وجود سرور ایمان آورده می گوید: "می دانم که بالاخره تاب نمی آوری و به دنبال او می روی".😄 شوقش بیشتر در دل من ترس می انداخت تا علاقه و همدلی ام را برانگیزد.🙁 گفتم : "واقعا می خواهی بروی؟ خانواده ات چه می شوند؟ اگر گم و گور شوی و بلایی به سرت بیاید و سرورت هم به کمکت نیاید چه؟ چه کار میکنی"؟😨 به یاد پدرم و خشنوت نگاهش افتادم.😰 احمد با لبخندی عجیب به من خیره شد . در نگاهش ترحم بود و بس...😢 جلو آمد و دست روی شانه ام گذاشت و گفت : "باز هم حرف سرورت درست درآمد. ”احمد زودتر و محمود دیرتر....“ نه محمود جان! من شک ندارم و مطمئنم اگر او را از ته دل بخوانم ، اجابت می کند..."😍😌 و ناگهان مرا در آغوش گرفت و به سینه فشرد و گفت : "دلم برایت تنگ می شود . تو تنها کسی در این دنیا هستی که من رازی مشترک با او دارم ، برای همین برایم از همه عزیزتری ، خدا حفظت کند".🤗 دلم می خواست با او بروم و مثل او امام را صدا بزنم ، اما بوی دهان پدر😖، بوی بد دهان پدر که مرا از گفتن آنچه دیده بودم ، باز می داشت ، باعث شد که از فکر رفتن با احمد منصرف شوم .😔 از فکر این که احمد می رود و ممکن است دیگر او را نبینم ، دلم به درد می آمد... ... ✨ 💕 @aah3noghte💕 چون بزرگواران همراه، زحمت تایپ رو کشیدن، کپی بدون ذکر لینک مورد رضایت نیست