شهید شو 🌷
💔 آن عهد که در روز ازل میبستیم... #نه_دی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noght
💔
این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روز از میان روزهای دیگر برمیکشد، و مثل پرچم نگه میدارد تا راهنمای دیگران باشد.
روز نهم دی هم از همین قبیل است.
این مردماند که ناگهان با یک حرکت، روز #نهم_دی را هم متمایز میکند.
#نه_دی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 سفر نگو! که #دل از خود سفر نخواهد کرد اگر منم... که دلم بی #تو سر نخواهد کرد #روزشمار_دلتنگی💔
💔
خواب بودیم
که #تکیهگاهمان را
#تکه تکه کردند
ق ا س م🥀
#روزشمار_دلتنگی💔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎥 واکنش جالب مردم با دیدن بَدَل حاج قاسم سلیمانی!
🔺گله و شکایت مردم از وضعیت اقتصادی و مواجه شدن با بَدل حاج قاسم...
#قهرمان_من
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#HERO
💔
پس مانده های فتنه 88 🙈🙈🙈
#شعر_جدید #روز_بصیرت ✍✊👊
بسم الله الرحمن الرحیم
آنان که گرد حلقه باطل بگشتند
پس مانده های فتنه هشتاد و هشتند
با رنگ سبزی از ریا خطی نوشتند
از خط قرمزهای اسلامی گذشتند
ضد نظام مردمی طغیان نمودند
هم پیروی از فتنه شیطان نمودند
آمالشان بیچاره ها گرد هوا شد
چون خطشان از انقلابیون جدا شد
چون راهشان را با ولایت کج نمودند
با مردم و با رهبری هم لج نمودند
آنان که سبز جلبک قورباغه بودند
اندر پیِ «پی کردن» یک ناقه بودند
رهبر ز دلسوزی بفرمودی نصیحت
اما جواب آن منافق ها لجاجت !
تا روز عاشورا که ملت در عزا شد
ماهیت آنها به مردم برملا شد
تا پیش از این شال مقدس بسته بودند
مردم از این رنگ ریایی خسته بودند
وقتی دل مردم پر از یاد خدا شد
آن نقشه دشمن همه باد هوا شد
دیگر تحمل بر جسارت ها نکردند
یا نه ، تحمل بر خیانت ها نکردند
روز نه دی آمدند اندر خیابان
بهر دفاع از انقلاب خود شتابان
از رهبر و اسلام و از راه ولایت
از جان و از دل جملگی کردند حمایت
با غیرت دینی و خشم انقلابی
بر فتنه جویان پاسخی دادند حسابی
آن فتنه جویان را بجای خود نشاندند
آشوبگر ها را تمام از صحنه راندند
دیگر مشخص شد صفوف مرد و نامرد
آن اغتشاش سبز شد خاموش و هم سرد!
حمیدرضا فاطمی – نهم دی ماه 1392
همه مطالب و اشعار در مورد: انتخابات و فتنه سبز و فتنه گران 88 در وبلاگ:
fatemi84.blogfa.com
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت100 سهتای
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت101 تشنهام. میخواهم بلند شوم و بروم دنبال آب؛ اما بدنم کرختتر از آن است که بتوانم تکانش بدهم. پلکهایم حکم یک وزنه ده تُنی را پیدا کردهاند که به سختی بازشان میکنم. چیزی نمیبینم. هیچچیز. نه میشنوم و نه میبینم. نکند مُردهام؟ اما مرگ که این شکلی نیست. من هنوز فرشته مرگ را ندیدهام! کمی که میگذرد، چشمانم به تاریکی عادت میکنند. جایی تاریک است و درش را هم نمیبینم. یک جایی شبیه زیرزمین. به ذهنم فشار میآورم تا یادم بیاید من اینجا چکار میکنم. درد سر و گردنم، اولین نشانه است تا یادم بیاید آخرین ادراکم از واقعیت چه بود. واقعیت و رویا با هم قاطی شدهاند. مطهره، مادر، کمیل، دورههای آموزشی... همه هجوم آوردهاند به این زیرزمین تاریک. کمکم رویا رنگ میبازد و حواسم جمع میشود. یک نفر زد پشت سرم، همینجایی که هنوز از درد ذقذق میکند و بعدش هم دستمال خیس و بعد سکوت. پس آن دستمال خیس، آلوده به ماده بیهوشکننده بوده و این کرختی و بیحالی که در بدنم هست هم اثر همان ماده است؛ مگر چقدر بیهوشکننده به آن دستمال زده بود که انقدر اثرش قوی است؟ میخواهم دستم را بالا بیاورم و سرم را لمس کنم که ببینم ورم کرده یا نه؛ اما متوجه میشوم دستانم از پشت بسته است. چندبار تکانشان میدهم؛ هرکس بسته خیلی محکم بسته نامرد. یادتان هست گفته بودم بدترین اتفاق برای یک مامور امنیتی-اطلاعاتی اسارت است؟ الان من دقیقاً در همان موقعیت قرار گرفتهام؛ چیزی بدتر از مرگ. آن هم درحالی که نمیدانم دقیقاً با کی طرفم. با یادآوری این که چه اتفاقی افتاد، انبوهی از افکار و سوالات آوار میشوند روی سرم. چقدر وقت است که بیهوشم؟ نباید زمان زیادی باشد؛ چون هنوز سردردم خوب نشده. چه بلایی سر صامد و همسرش آمد؟ چرا صدای جیغ و داد میآمد؟ کسی متوجه گم شدن من شده است؟ سعد چه شد؟ سعد... سعد پشت ما نشسته بود. نکند سعد... وای خدایا... حس میکنم پشت سرم خیس است. احتمالاً زخم شده و این هم رطوبت خون است. تکانی به خودم میدهم تا در تاریکی بفهمم چیزی از تجهیزاتم همراهم هست یا نه. هیچکدام همراهم نیست؛ نه اسلحه نه بیسیم. پس باید همه وسایلم را گم و گور کرده باشند که قابل ردیابی نباشم. عالی شد. از همین الان در سوریه مفقودالاثر شدم،🙁 احتمالاً به زودی به مقام والای جانبازی هم نائل خواهم شد؛ هرچند بعید است با این شرایط به این زودیها شربت شهادت بنوشم!😐 چون اگر فهمیده باشند نیروی اطلاعات و عملیاتم، به این راحتی بیخیالم نمیشوند. کی فکرش را میکرد آخر کار من اینجوری باشد؟ نفس عمیقی میکشم؛ باید با این سرنوشت کنار بیایم. - یادته میگفتی شهادت تنهایی و توی غربت قشنگتره؟ صدای کمیل است که نشسته کنارم و به سقف خیره است. لبخند میزنم. اتفاقاً این مدل شهادت را دوست دارم. میگویم: آره، هنوزم میگم. به ذهنم فشار میآورم. سعد من را فروخته؟ یعنی از اول هدفشان من بودم؟ مگر سعد میدانست من اطلاعاتیام؟ سعد نمیدانست؛ یعنی تا جایی که من میدانم کسی خبر نداشت. نیروهای خودم لو دادهاند؟ چرا؟ نمیدانم. اصلا اینها کی هستند؟ چرا نمیآیند سراغم؟ سرم هنوز درد میکند و از این سوالات بیجواب دردش بیشتر هم میشود؛ بدنم هم کوفته است. کمیل میگوید: من جات باشم یه کاری میکنم که زود خلاصم کنن. راست میگوید. هم به نفع خودم است، هم اطلاعاتی که دارم سوخت نمیرود. فعلا زمان را گم کردهام. نمیدانم ساعت چند است و قرار است چه اتفاقی بیفتد. زیر لب صلوات میفرستم؛ اولین ذکری که موقع خطر به ذهنم میرسد. دوباره چشمانم را میبندم. اولین چیزی که میآید جلوی چشمم، چهره مادر است. دلم برایش تنگ میشود. یعنی جنازهام به دستش میرسد؟ اصلا جنازهای در کار خواهد بود یا نه؟ به خانوادهام فکر میکنم که اگر خبر را بشنوند چکار میکنند؛ خانوادهای که من پسر بزرگش هستم و یک جورهایی مَردش. دلم بیشتر از همیشه برای پدرم تنگ شده؛ برای خواهر و برادرهای کوچکترم که حتماً انقدر من را ندیدهاند، یادشان رفته چه شکلیام؛ برای «داداش» گفتنشان و حتی غریبی کردنشان با من. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
🕌من که آهو نيستم اما پر از دلتنگيم
ضامن چشمان آهوها، به دادم ميرسي؟
#سلام_آقا
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#نهم_دی
شهید ﻣﺪﺍﻓﻊ ﺣﺮﻡ ﮐﺮﺑﻼﯾﯽ ﺣﺴﯿﻦ ﻣﻌﺰ ﻏﻼﻣﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﻓﺘﻨﻪ ۸۸ ﻣﺠﺮﻭﺡ می شود، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﻭﺳﻮﺭﯾﻪ ﺩﺭ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺵ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﺪ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺑﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﻧﯿﺰ #ﺭﻫﺒﺮ_ﻋﺰﯾﺰﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺸﺎندﻫﻨﺪﻩ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ #ﻭﻻﯾﺖ ، #ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻧﻘﻼﺑﺶ ﺍﺳﺖ.
📎پ ن : جانباز فتنه شهید مدافع
با بصیرت ها لایق شهادتند
#شهید_حسین_معزغلامی
#نه_دی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 یکی بود یکی نبود یه روز یه #جوون چشماش رو بست روی همه چیز و فقط به #خدا نگاه کرد... تیپ و قیافه
💔
نه دی ثابت کرد که اگر #بصیرت نباشد
حتی اگر موی سپیدکردهی راه #انقلاب باشی!
شهدا بصیرت داشتند
آن روزها که برخی، #مدافعان_حرم را مدافعان بشار می نامیدند،
آن روزها که شایعه #حقوق میلیاردی مدافعان بر سر زبانها بود
اسیر #شایعات نشدند
در #فضای_غبارآلود_فتنه، راه را گم نکردند
و به دنبال شاخص و چراغ راه رفتند
بله... چراغ راه، همان #ولایت بود...
#شهدا_دنبالهرو_ولایت_بودند....
#شهید_جواد_محمدی
#نهم_دی
#حماسه_نه_دی
#روز_بصیرت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... از من مرا جدا کن و از خود جدا مکن... +آخدا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
من از خودم به خاطر #معصیت عاصےام
شرمنده ام برای همین آس و پاسےام😔
#العفو
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
🌺 #عاشق_واقعی 🌺
آیت الله سید حجت کوه کمرى رحمه الله علیه پیش از فرا رسیدن زمان #وداع_دنیا تربت سالار شهیدان را طلب کرد، کمی از آن را بر زبان گذارد و فرمود :
" آخر زادي من الدنیا #تربة_الحسین علیه السلام "
#آخرین_توشه ام از دنیا تربت حسین فاطمه است 😭
🕊
نقل شده وقتی خبر رحلت این سید عالم به آیت الله بروجردی رحمه الله رسید فرمود کمرم شکست 😔
📚 افلاکیان خاک نشین
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 گویند روز جمعه آید... #السلامعلیکیاصـاحبالزمان #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم #ال
💔
#صبر بر #هجران آن آرامِجان باشد گناه
زنده بودن در #فراق او گناهی دیگر است!
#السلامعلیکیاصـاحبالزمان
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#بسم_الله
فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ
روزی را تنها نزد خدا بطلبید.
سوره عنکبوت؛ آیه ۱۷
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: عاشق این جور پدرو مادرهام🤣🤣🤣 #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_
💔
#شیطان_میگه:
بهشون القا میکنم #بعداً ... بعداً ... اونا هم باور میکنن 🤣🤣🤣
#تصویربازشود
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#دم_اذانی
حی علی آغوش ِ امنت من کل آلام ...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران ۱۴۸ فََاتَيهُمُ اللَّهُ ثَوَابَ الدُّنْيَا وَحُسْنَ ثَوَابِ ا
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
۱۴۹ يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنْ تُطِيعُواْ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَبِكُمْ فَتَنْقَلِبُواْ خَسِرِينَ
اى كسانى كه ایمان آورده اید! اگر از كسانى كه كفر ورزیدند اطاعت كنید، شما را به آئین گذشتگانِ كافرتان بر مى گردانند، پس به خسارت و زیانكارى بازخواهید گشت.
─┅─═ঊঈ🌷ঊঈ═─┅─
نکته ها
🔶🍃در شأن نزول این آیه مى خوانیم كه در جنگ اُحد، وقتى كه مسلمانان شكست خوردند، رهبر منافقان عبداللَّه بن اُبىّ فریاد زد: به برادران مشرك ملحق شوید و همان بت پرستى را ادامه دهید.
─┅─═ঊঈ🌷ঊঈ═─┅─
پيام ها ⚡️📨
1🔶🍃 خطر ارتداد و انحراف در كمین مؤمنان است. «الّذین آمنوا...یردّوكم على اعقابكم»
2🔶🍃 در فراز و نشیبها، مراقب تبلیغات و وسوسه هاى دشمن باشید، مبادا كمكم به آنان گرایش پیدا كنید. «ان تطیعوا الّذین كفروا»
3🔶🍃كفر پس از ایمان، ارتجاع وسقوط است. «على اعقابكم... خاسرین»
4🔶🍃خسارت واقعى، به هدر دادن سرمایه هاى ایمانى، فكرى و روحى است، از دست دادن بهشت و گرفتن دوزخ است. «فتنقلبوا خاسرین»
5🔶🍃شكست در میدان جنگ خسارت نیست، شكست اعتقادى و ارتداد، خسارتى بس بزرگ است. «فتنقلبوا خاسرین
🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
شهید شو 🌷
💔 خواب بودیم که #تکیهگاهمان را #تکه تکه کردند ق ا س م🥀 #روزشمار_دلتنگی💔 #حاج_قاسم #مرد_میدان #ا
💔
هر بار معلم با ترکهی خیس انار پشت دست هایش میزد و صدای گریه اش بلند میشد، بابا از حیاط خانه داد میزد نزن بی انصاف! قاسم دست هایش کثیف نیست پوستش سیاه است،
~ همهی پائیز و زمستان دستهایش از سرما و کار سیاه بود...
این قهرمان من هست که طعم فقر رو چشیده...
✍ باران وکیلی
#قهرمان_من
#روزشمار_دلتنگی💔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
یک ساعتی هست منتظریم شهدا رو بیارند
و بریم برای #تشییع
برویم برای #زنده_شدن دلهامون💔
به یاد اعضای کانال #آھ... هستم
و ان شالله #نائب_الزیاره ام
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 یک ساعتی هست منتظریم شهدا رو بیارند و بریم برای #تشییع برویم برای #زنده_شدن دلهامون💔 به یاد اعض
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
می دونین چرا مادرای شهدای مفقودالاثر
وقتی بچه هاشون تفحص میشن
برای بچه ها شون لالایی می خونن؟
مادر شهید مفقودالاثر میگفت....
#نائب_الزیاره
#تشییع_شهدا
#شهدای_گمنام
#شهدای_تازه_تفحص_شده
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت101 تشنها
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت102 دلم بیشتر از همیشه برای پدرم تنگ شده؛ برای خواهر و برادرهای کوچکترم که حتماً انقدر من را ندیدهاند، یادشان رفته چه شکلیام؛ برای «داداش» گفتنشان و حتی غریبی کردنشان با من. دلم میخواهد بلند شوم و یک کاری بکنم. نمیتوانم منتظر بمانم تا بیایند سراغم. حتی اگر مرگی هم باشد، دوست دارم خودم به استقبالش بروم نه این که منتظرش بنشینم. از این منفعل نشستن و لحظهها را شمردن بدم میآید. کمیل میگوید: کار دیگهای میتونی بکنی؟ روی یکی از بازوهایم فشار میآورم تا از زمین بلند شوم؛ اما سرم گیج میرود و بدنم بیشتر از همیشه سنگین است. دوباره میافتم روی زمین. سرگیجه اینبار با حال تهوع همراه میشود. کمیل میخندد: الکی تلاش نکن. با اونهمه بیهوشکنندهای که روی دستمال بود، فیل رو هم میشد بیهوش کرد چه برسه به تو. سرم را فشار میدهم به زمین و پلکهایم را محکم میبندم بلکه سرگیجهام خوب شود: مگه چی بود؟ - معلومه دیگه، اِتِر. اونم با حجم زیاد. بوی اتر رو نفهمیدی؟ به ذهنم فشار میآورم؛ بوی اتر...یادم نیست. آن لحظه فقط درد سرم را فهمیدم و تنگی نفس را. میگویم: پس چرا انقدر بدنم کوفته ست؟ کمیل شانه بالا میاندازد: اثر بیهوشیه دیگه! من موندم چطور نمردی!😃 و بلند میخندد. کاش سعی نمیکردم بلند شوم. سرگیجهام وحشتناک است. میغرم: زهر مار! کمیل بلندتر میخندد. سرم را بیشتر به زمین فشار میدهم و زمین پیشانیام را میخراشد. لبم را فشار میدهم روی هم. هوا گرم و سنگین و دم کرده است و گلویم از تشنگی میسوزد. ناگاه صدایی در زیرزمین میپیچد؛ صدایی خفیف مثل باز شدن در؛ مثل چرخیدن کلید در قفلِ زنگزده، مثل چرخیدن در روی لولای روغن نخورده. دری نمیبینم؛ اما به کمیل میگویم: یه دقیقه نیشتو ببند ببینم! تو هم شنیدی؟ کمیل خندهاش را میخورد. دوباره صدای ناله لولاهای در میآید و بعد بسته شدنش. کمیل زمزمه میکند: فکر کنم همون که منتظرش بودی اومد! خوش بگذره!😏 کاش دستانم باز بود و یکی میزدم پس کلهاش. ته دلم میگویم: کوفت. و گوش تیز میکنم. صدای قدم زدن میآید. یک نفر است یا دو نفر؟ تمام بدنم نبض میزند؛ از ترس نیست. بیشتر هیجان است؛ هیجان این که بفهمم بالاخره با کی طرفم و چرا الان اینجا هستم. الان چه بلایی سرم میآید؟ هیچوقت انقدر بلاتکلیف نبودهام. شاید نباید آرزوی آمدنش را میکردم. شاید... کمیل آرام میگوید: هی! خودتو بزن به بیهوشی. راست میگوید. حالم واقعاً خوب نیست، هنوز سرگیجه دارم. اگر خودم را بزنم به بیهوشی شاید بتوانم برای خودم زمان بخرم، شاید بفهمم قضیه چیست؟ صدای قدم زدن میآید، صدای پایین آمدن از پله. سعی میکنم بفهمم یک نفر است یا دو نفر؟ تق تق، تق تق. دونفرند. خدا رحم کند. چراغی کمنور و سفید روشن میشود؛ خیلی کمنور. سایه دونفر مبهم میافتد روی دیوار روبهرویی. چشمانم را نیمهباز نگه میدارم، طوری که از میان مژههایم کمی ببینم. نفر اولی را میبینم که وارد فضای زیرزمین میشود. نمیشناسمش، صورتش را هم نمیبینم. هیکل متوسط و نسبتا پُری دارد و ریش کمپشت. یک کلاش دستش است و سرنیزهای که سر کلاشش نصب کرده، زیر نورِ کمِ چراغ برق میزند. نفر دومی که پشت سرش میآید اما آشناست. خودش است؛ خود نامردش: سعد! سرم تیر میکشد. چطور توانست ما را بفروشد؟ دوست دارم بلند شوم و خرخرهاش را بجوم. سعد فقط به من خیانت نکرد، به کشورش خیانت کرد. مرد اولی میپرسد: وین؟(کجاست؟) سعد با دست به سمت من که با دست بسته مثلاً بیهوش شدهام اشاره میکند. مرد میآید به سمت من. نگاهم روی برقِ سرنیزهاش مانده. یعنی با این سرنیزه سرم را میبرد یا سینهام را میشکافد؟ کمیل میخندد: خب اگه از من بپرسی، ترجیح میدم سینهت رو بشکافم! عجب رفیقی دارم!🙁 معلوم نیست طرف من است یا او؟ کمیل میگوید: من طرف حقم، حق هم همیشه با کسیه که اسلحه دستشه.😅 آدمفروش! این را ته دلم به کمیل میگویم. کمیل زمزمه میکند: هیچکاری نکن! فقط بیهوش باش. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
حرم یعنی کسی در
شهر خود سر می کند اما
دلش در کوچه های دور
مشهد مانده آواره...
#سلام_آقا
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕