eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ‏سَن‌اوزون‌بهشتین‌بهشتۍ‌سَن من‌بهشتِ‌اَعلانۍ‌نینیرم :)
شهید شو 🌷
💔 ‏اَلسَّلامُ عَلی مَن جَعَلَ اللّهُ الشِّفاءَ فِی تُربَتِهِ همان که گهواره اش شفای بالِ شکسته ی فطرسِ مَلک و شرفِ عرشِ اعظم است ...
💔 وقتی که ما فراموش کاریم خودت میایی و واسطه می شوے ! پُلی میزنی بین خودت و بنده ها... ماه رجـب وشـعبان و رمـضان را سـر راهمان قرار می دهـی منّت مان را می کشی کـه به کوچـکترین عـملت برای خُـودم آن چه کـه خودت فکر نمی کنی ، می دهم ! و ما باز هم فراموش کاریم و گاهی می خوانیم ات ... ماه رجب به اتمام رسید و حـسرت استفاده نکردن از آن ماند بر دل و آمد و امید به بهتر شدن اوضاعـمان... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مهدی بختیاری فرزند اسلامشهر شهید شد🥀 حاج مهدی بختیاری فرزند اسلامشهر در آستانه روز پاسدار در کشور سوریه به درجه رفیع شهادت نائل گردید. هنیئاًلڪ‌الشھاده باَمان‌الله‌یاشهیدالله ... 💞 @aah3noghte💞
💔 : زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. 🌺🌺🍃 داستان واقعی "" قصه مسلمان شدن یک مسیحی به قلم زیبای شهید مدافع حرم سید طه ایمانی این داستان براساس حقیقت و واقعیت بوده و بعد از مصاحبه با شخصيت اصلی داستان به رشته تحریر در آمده است و نویسنده تاثیری جز روایتگری در داستان ندارد. ✍سید طه ایمانی
💔 بنام او که هدایتگر است قسمت1⃣ حتی وقتی مشروب نمی خوردم بیدار شدن با سردرد و سرگیجه برام عادی شده بود … اما کم کم حس می کردم درس ها رو هم درست متوجه نمیشم … و … هر دفعه یه بهانه برای این علائم پیدا می کردم …ولی فکرش رو نمی کردم بدترین خبر زندگی ام منتظرم باشه 😐… بالاخره رفتم دکتر … بعد از کلی آزمایش و جلسات پزشکی… توی چشمم نگاه کرد و گفت: – متاسفیم خانم کوتزینگه … شما زمان زیادی زنده نمی مونید … با توجه به شرایط و موقعیت این تومور … در صد موفقیت عمل، خیلی پایینه و شما از عمل، زنده برنمی گردید … همین که سرتون رو ….. مغزم هنگ کرده بود … دیگه کار نمی کرد … دنیا مثل چرخ و فلک دور سرم می چرخید😥😓 … – خدایا! من فقط 21 سالمه … چطور چنین چیزی ممکنه؟… فقط چند ماه؟ … فقط چند ماه دیگه زنده ام!! … حالم خیلی خراب بود … برگشتم خونه … بدون اینکه چیزی بگم دویدم توی اتاق و در رو قفل کردم … خودم رو پرت کردم توی تخت … فقط گریه می کردم😭 … دلم نمی خواست احدی رو ببینم … هیچ کسی رو … یکشنبه رفتم کلیسا … حتی فکر مرگ و تابوت هم من رو تا سر حد مرگ پیش می برد … هفته ها به خدا التماس کردم … نذر کردم … اما نذرها و التماس های من هیچ فایده ای نداشت … نا امید و سرگشته، اونقدر بهم ریخته بودم که دیگه کنترل هیچ کدوم از رفتارهام دست خودم نبود … و پدر و مادرم آشفته و گرفته … چون علت این همه درد و ناراحتی رو نمی دونستن … خدا صدای من رو نمی شنید😞 … ... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 بنام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت1⃣ حتی وقتی مشروب نمی خوردم بیدار شدن با سردرد
💔 به نام او که هدایتگر است قسمت 2⃣ یه هفته دیگه هم به همین منوال گذشت😢 … یه روز به خودم گفتم… – تو یه احمقی آنیتا … مگه چقدر از عمرت باقی مونده که اون رو هم داری با ناله و گریه هدر میدی؟😏 … به جای اینکه دائم به مرگ فکر می کنی، این روزهای باقی مونده رو خوش باش🙃 … 💠🍃💠🍃💠 همین کار رو هم کردم … درس و دانشگاه رو کنار گذاشتم … یه لیست درست کردم از تمام کارهایی که دوست داشتم انجام شون بدم🗒 … و شروع کردم به انجام دادن شون … دائم توی پارتی و مهمونی بودم … بدون توجه به حرف دکترها، هر چیزی رو که ازش منع شده بودم؛ می خوردم … انگار می خواستم از خودم و خدا انتقام بگیرم😏 … از دنیا و همه چیز متنفر بودم😣 … دیگه به هیچی ایمان نداشتم … 💠🍃💠🍃💠 اون شب توی پارتی حالم خیلی بد شد … سرگیجه و سردردم وحشتناک شده بود … دیگه حتی نمی تونستم روی یه خط راست راه برم … سر و صدا و موسیقی، مثل یه همهمه گنگ و مبهم توی سرم می پیچید … دیگه نفهمیدم چی شد … 💠🍃💠🍃💠 چشم باز کردم دیدم توی اورژانس بیمارستانم … سرم درد می کرد و هنوز گیج بودم … دکتر اومد بالای سرم و شروع به سوال پرسیدن کرد … حوصله هیچ کس رو نداشتم … بالاخره تموم شد و پرستار پرده رو کنار زد … تخت کنار من، یه زن جوان محجبه بود … اول فکر کردم یه راهبه است اما حامله بود😳 … تعجب کردم … با خودم گفتم شاید یهودیه … اما روبند نداشت و لباس و مقنعه اش هم مشکی نبود🤔 … من هرگز، قبل از این، یه رو از نزدیک ندیده بودم … ... ... 💞 @aah3noghte💞