فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
‼️ پیش بینیی عجیب پدر به فرزند
و گريه بي امان وي
🔸 بهاي سنگين جاني و عاطفي امنيت كشور خود را فراموش نكنيم و قدردان شهدا باشيم.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_دلتنگی 😔
آبان آمد🍂
اما این مهــر توست،
که شبیه نسیمی
مُدام
پردۀ دلم را تکان میدهد!
مهـــدی جان...💙
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت33 نفس
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت34 به خودم که میآیم، کمیل نشسته مقابلم و شانههایم را فشار میدهد. دوست دارم سرش داد بزنم و بگویم دیگر بس است، من را هم ببر. کمیل از چشمانم حرفم را میخواند و میگوید: صبر کن داداش. صبر. خیسی اشک را روی تمام صورت و حتی میان ریشهای بلندم حس میکنم. چشمانم به زور باز میشوند. سرم را تکیه دادهام به ضریح و صدای زمزمه و مناجات چندنفر از زائران را گوش میدهم. کمیل صدایم میزند: عباس جان، پاشو، باید برسی به پرواز! بلند شدم و روبهروی ضریح ایستادم. دلم نمیآمد بروم. دوست داشتم تا آخر عمر همانجا بمانم. خوش بحال مجاوران حرم، خوش بحال خادمانش. صورتم را گذاشتم روی ضریح و بوسیدمش؛ چندین بار. گرمای دست شهدا هنوز روی ضریح مانده بود و میخزید در بدنم. * همه را برده بودند بازداشتگاه و من و امید، در کلانتری نشسته بودیم سر گوشیِ سمیر. امید رمز گوشی را شکست و واردش شد. گفتم: برو سراغ تلگرامش! تلگرام را باز گرد. اجازه ندادم هیچ کانال یا گروهی را باز کند و پیامی را ببیند. نگاهی به لیست کانالهایی که عضو بود کردم؛ هرچند از قبل آمار فضای مجازیاش را داشتیم. کانالهای ناجور کنار کانالهای دولت اسلامیشان ترکیب ناهمگون و مسخرهای ساخته بودند. رفتم قسمت پیامهای خصوصی و همان چیزی را میدیدم که حدس میزدم؛ پیامهایش یکییکی سین میشدند و یکی به جای سمیر جواب میداد؛ همان کسی که خودش را پشت سمیر پنهان کرده بود. به امید گفتم: ببین میتونی بفهمی کیه و کجاست؟ و گوشی را گذاشتم کنار دست امید. امید چشمی گفت و دیگر حرفی نزد. سرم را گذاشتم روی میز و پلکهایم کمکم داشتند روی هم میافتادند که در اتاق باز شد. مامور ناجا بود با یک گوشی در دستش: قربان، از «...» زنگ زدند... چون میدانستم چه میخواهد بگوید، نگذاشتم حرفش را ادامه بدهد؛ سرم را از روی میز برداشتم و یک دستم را به علامت ایست بالا بردم: باید مراحل قانونیش طی بشه و این جوجه فکلی تعهد بده دیگه توی ایران از این کثافتکاریا راه نندازه. بعد ولش میکنیم بره. نمیخواستم جایی درز کند که ماجرا امنیتی ست. همین الانش هم قاچاقی نشسته بودیم در کلانتری. میدانستم تا الان، سفارت امارات و پدر چندتا آقازادههایی که در آن مهمانی بودهاند، بچههای ناجا را بیچاره کردهاند با تلفنهایشان. از چپ و راست سفارش بود که میرسید. امید گفت: اینا دُمشون کلفته عباس، میزننت زمین. پوزخند زدم: کلفت هم باشه، خودم براشون میچینم. امید چشم از مانیتورش برنداشت و فقط خندید. خواب از سرم پریده بود. دلم میخواست به یک بهانه، با سمیر حرف بزنم؛ اما نباید حساسشان میکردم چون در این صورت حتماً سمیر میسوخت و عملا چیز دیگری نداشتیم. به امید گفتم: یه کپی از اطلاعات گوشیش هم بردار، بعداً سر فرصت بررسی کنم. دوباره در اتاق باز شد. همان مامور ناجا بود: قربان، این اماراتیه خیلی داره سر و صدا میکنه. کاش از خدا چیز دیگری خواسته بودم! انگار داشتم نزدیک میشدم به چیزی که میخواستم. گفتم: چی میگه؟ -داد و بیداد راه انداخته که شما حق ندارین من رو بازداشت کنید و اینا. از جایم بلند شدم. گفتم: خب بیارش ببینم حرف حسابش چیه؟ و از اتاق بیرون آمدم. * شیشه را پایین میدهم. باد موهایم را در هم میریزد. ساعت دوازده نیمهشب است و خیابانهای اصفهان در سکوت فرو رفته. گوشهایم از فشار دو پرواز پشت سر هم، وز وز میکنند و سرم سنگین است. #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
هزار طایفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که قال صادق(علیهالسلام)داشت
#ولادت_امامصادق_علیهالسلام
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#استوری
قبل از اینکه به بچههاتون نماز خوندن یاد بدید، یه کار مهمتر هست که اولویت با اونه...
داستان خوندن❗️
※ویژهی میلاد #پیامبر_رحمت "ﷺ"
#سبک_زندگی_انسانی
#تربیت_کودک
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
طرفای ظهر روز تاسوعای امسال در محوطه استراحتگاهشون چند نفری درحال راه رفتن بودن...
که خمپاره میخوره بینشون..
شهید دایی تقی چنتا ترکش میخورن...پشت گرنشون...چشم چپشون و...
که سریع میبرن بیمارستان... و #ظهر_عاشورا به درجه شهادت میرسند..
به شهادت میرسند که اربعین شهید مصادف با اربعین اقا اباعبدالله (ع)...
یک روز تو کما بودن
شهادت: ظهر عاشورای94
#شهید_حمیدرضا_دایی_تقی
سالروز شهادت
#نائب_الزیاره
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#قرار_عاشقی
ما و این فرشها و عشق در مراجعهایم.
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 خداوند... مقربترینبندگانخویشرا ازمیانِعشاقبرمیگزیند وهمآنانندکهگرهکوردنیارا بهمعجزهع
💔
ای به سعادت رسیده!
اینجا درمانده هایی هستند
که هر کداممان مشغول هستیم
بهتر بگویم...
دنیا همه جوره ما را مشغول خود کرده،
#آھ... ای به سعادت رسیده
دریاب ما را....
دعا کن برایمان....
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #آھ... یا رب العالمین🌹 #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
امام علی (علیه السلام):
خوشا به حال آن کس که در نامه عملش
در زیر هر گناه یک استغفار ثبت شده باشد.
خدایا! ببخش😔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 دوشنبه ، طبق روایات عشق باید گفت: که رزقِ ما همه در دست حضرتِ حسن است... "اَلسَّلامُعَلَيْ
💔
نبینیـد خاکیـه قبرش💔
آقـام تودل نوکـراش حــ😇ـرم داره💞
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
#یک_حبه_نور
أَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ
آیا صبح نزدیک نیست؟
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
سایه ات از سرِ ما کم نشود،
حضرت چای ◕‿- ☕️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 حضرت امام خامنهای روحیفداه: آن كسى كه نداى تفرقۀ بين شيعه و سنى را سر میدهد و بهبهانۀ مذهب،
💔
و چقدر چایی، پای حرف های شما
گرم می شود...
میچسبد☕️
#فداےسیدعلےجانم❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۷۳) وَ لا تُؤْمِنُوا إِلَّا لِمَنْ تَبِعَ دِينَكُمْ قُلْ إِنَ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۷۴) يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ
(خداوند) هر كه را بخواهد به رحمت خويش اختصاص دهد و خداوند صاحب فضل بزرگ است.
(۷۵) وَ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينارٍ لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَ يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
و از اهل كتاب كسانى هستند كه اگر او را بر اموال بسيارى امين گردانى، به تو باز مىگرداند و بعضى از آنان (به قدرى نادرستند كه) اگر او را بر دينارى امين گردانى، آن را به تو برنمىگرداند، مگر آنكه (براى مطالبه آن) دائماً بالاى سر او بايستى، اين (خيانت در امانت،) به جهت آن است كه گفتند: دربارهى امّيّين (غير اهل كتاب) هرچه كنيم بر ما گناهى نيست، در حالى كه آنها آگاهانه بر خدا دروغ مىبندند.
✅ نکته ها
اين آيه، تصوّر غلط يهود را كه خداوند هيچ قومى را مانند يهود مورد لطف خويش قرار نمىدهد، نفى كرده و مىفرمايد: خداوند بهتر مىداند چه كسى را عهدهدار رسالت خويش بگرداند. او در ميان بندگانش بر اساس علم و حكمت لايقترين فرد را انتخاب كرده و مورد لطف خاص خويش قرار مىدهد.
در روايات آمده است: «امانت را به صاحبش برگردانيد، حتّى اگر او فاسق باشد».
🔊 پیام ها
- در مورد مخالفانِ نيز، انصاف را مراعات كنيد و همه را خائن ندانيد. «مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ ... يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ»
- امانتدارى، ملاكى براى ارزشيابى افراد است. «يُؤَدِّهِ ... لا يُؤَدِّهِ»
- ارزشهاى اخلاقى، ثبات دارند. حفظ امانت، در نزد همه نيكو و خيانت در آن، نسبت به هر كسى باشد زشت است. ردّ امانت، يك ارزش است، گرچه از مخالفان باشد. «يُؤَدِّهِ ... لا يُؤَدِّهِ»
- قيام و استقامت، براى گرفتن حقّ لازم است. «لا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا ما دُمْتَ عَلَيْهِ قائِماً»
- استثمار، استحمار و نژادپرستى، ممنوع است. «لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ»
- يهوديان و مسيحيان، خود را انديشمند و مسلمانان را بىسواد و امّى مىپنداشتند. «لَيْسَ عَلَيْنا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ»
- بالاتر از گناه، توجيه گناه است. اهل كتاب اموال مردم را به ناحق مىخوردند و مىگفتند: خداوند به اين كار راضى است. «يَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
حاضر بود مثل علی اڪبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشه ولی ناموس شیعه حفظ بشه.
خودش اینو گفته بود☝️🏻
آخرشم وقتی داشت بمب رو خنثی می ڪرد،💣
بمب منفجر شد و قسمتی از بدنش تڪه تڪه شد.💥🔥
#شهید_حسین_حریری
سالروز تولد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت34 به
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت35 گوشهایم از فشار دو پرواز پشت سر هم، وز وز میکنند و سرم سنگین است. خوابم میآید و هنوز احساس کوفتگیام برطرف نشده. راننده تاکسی، هربار از آینه نگاهی تردیدآمیز به من میاندازد و سریع نگاهش را میدزدد؛ حق هم دارد. با این ریش بلند و چهره آفتابسوخته و زخمی و چشمان پف کرده، آن هم ساعت دوی نیمهشب، هرکس باشد میترسد. #شبیه_داعشیها شدهام. اشتباه کردم که آدرس خانه را به راننده تاکسی دادم. با این قیافه خانه بروم، خانواده زابهراه میشوند و میترسند. باید قبلش یک صفایی به سر و صورتم بدهم. باتری و سیمکارت میگذارم داخل گوشی کاریام و روشنش میکنم. به محض روشن شدن، پیام حاج رسول میآید روی صفحه: سلام. کجایی؟ دمش گرم که انقدر دقیق آمارم را دارد. خب یکی نیست بگوید شما که تا اینجا را خواندهای، خودت ببین کجا هستم؟ تایپ میکنم: سلام. اصفهان. پیام بعدی میآید: نرو خونه. همونجا پیاده شو تا بیام پیشت. بوی دردسر میزند زیر بینیام. معلوم است کارم درآمده. کاش صبر میکرد برسم بعد...😕 با این که خستهام، دوست ندارم اینطوری خانه بروم. مینویسم: باشه. و به راننده تاکسی میگویم پیادهام کند. راننده در آینه چپچپ نگاهم میکند و میزند کنار. بنده خدا واقعاً به من مشکوک شده. خندهام را کنترل میکنم و پیاده میشوم. راننده تاکسی پایش را میگذارد روی گاز و میرود بنده خدا. در پیادهرو قدم میزنم. پاهایم خستهاند. دوست دارم ساکم را همینجا بگذارم زیر سرم و بخوابم. پنج دقیقهای میگذرد تا ماشین حاج رسول جلوی پایم ترمز بزند. ساکم را میاندازم روی صندلی عقب و کنارش مینشینم. با صدای گرفتهای سلام و احوالپرسی میکند. چهرهاش درهم است و این یعنی اتفاق بدی افتاده که اعصاب ندارد. میگوید: خب چه خبر؟ خوش گذشت؟ سوال از این مسخرهتر نداشت بپرسد؟ پوزخند میزنم: جای شما خالی! نگاهش خیره به روبهروست: شنیدم به عنوان داعشی گرفته بودنت! از یادآوری سیدعلی و مجید خندهام میگیرد؛ اما خندهام را میخورم و سر تکان میدهم. میگوید: حق دارن، با این قیافهت عین داعشیا شدی. صورتت چی شده؟ حوصله ندارم همه آن چیزی که اتفاق افتاد را برایش تعریف کنم. میگویم: چیزی نیست. گزارشش رو مینویسم و تقدیم میکنم. سرعت ماشین را بیشتر میکند و ابرو بالا میاندازد: فعلاً یه کار مهمتر داریم. مینالم: حداقل میذاشتی برسم حاجی. آرام میگوید: فوریه. شرمندهتم. از این حرفش شرمنده میشوم. ادامه میدهد: میخواستم یک ده روز بهت مرخصی بدم، یه هفته هم با خانوادهت بفرستمت مشهد؛ اما یهو این مسئله پیش اومد. -من در خدمتم. نفس عمیقی میکشد و میگوید: خانمِ ابوالفضل رو زدن. خانم صابری. سرم تیر میکشد و طعم تلخی میرود زیر زبانم.😧 شقیقهام را با دو انگشت میگیرم و فشار میدهم. حاج رسول میگوید: میدونم یاد چی افتادی. متاسفم؛ ولی فعلا ازت میخوام بهش فکر نکنی و کاری که میگم رو انجام بدی. به نشانگر سرعت ماشین نگاه میکنم. معلوم است حاج رسول خیلی عجله دارد که با سرعت هفتاد و هشتاد، خیابانهای درهم پیچیده شهر را طی میکند. سرم را تکان میدهم و میپرسم: حذف شد؟ -نمیدونم. تا نیمساعت پیش که به یکی از همکارهای خانم ما خبر داد که زنده بود. -چرا زدنش؟ -نمیتونم دقیق توضیح بدم. همینقدر میتونم بگم که ابوالفضل پا روی دم یه عده آدم گردنکلفت گذاشته. قرار شد توی سایه کار کنه تا خطری تهدیدش نکنه؛ اما امان از #نفوذ... قبل از خانم صابری، خانمِ یکی دیگه از همکارهای ابوالفضل رو هم زدن که بخیر گذشت. -چکار باید بکنم؟ -الان میریم خونه ابوالفضل. میخوام نیروهای عملیاتیشون رو شناسایی کنی. من مطمئنم اطراف خونه بپا گذاشتن؛ بعید نیست بخوان ابوالفضل رو گیر بیارن و حذفش کنند. میخوام نذاری این اتفاق بیفته. باشه؟ #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
حرفحساب...
کاش مثه رفقای شهیدمون می شدیم
#پروفایل
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
و تمام #درد ما اینست که
#کثیفی گناهانمان
روحمان را مکدّر کرده
و از #شهدا عقب انداخته است...
#پروفایل
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
دلخوشمتنهابهاینکهاینغریببیپناه
میشودآرامروزیدرپناهتعاقبت🌱
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕