✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۱۳۷) قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
به يقين پيش از شما سنّتهايى بوده (و سپرى شده) است. پس در روى زمين گردش كنيد و بنگريد كه سرانجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است.
✅ نکته ها
اين آيه، به اهميّت جامعهشناسى و شناخت اصول عزّت و ذلّت جوامع اشاره دارد.
سنّتهايى كه در اقوام پيشين وجود داشته، از اين قبيل است:
الف: حقّ پذيرى كه سبب نجات و سعادت آنان شده است.
ب: تكذيب حقّ كه موجب هلاك و نابودى آنها شده است.
ج: آزمايشات الهى براى آنها وجود داشته است.
د: امدادهاى غيبى براى حقطلبان بوده است.
ه: به ستمگران فرصت و مهلت داده شده است.
و: مقاومت مردان خدا سبب رسيدن به هدفهاى والا شده است.
ز: توطئه كفّار و خنثى سازى آن از جانب خداوند.
🔊 پیام ها
- قوانين و سنّتهاى ثابتى بر تاريخ بشر حاكم است كه شناخت آن، براى بشر مفيد است. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ»
- تاريخ گذشتگان، چراغ راه زندگى آيندگان است. «فَسِيرُوا ... فَانْظُروا»
- جهانگردىِ هدفدار و بازديدِ توأم با انديشه، بهترين كلاس براى تربيت انسانهاست. «فَسِيرُوا ... فَانْظُروا»
- شما با ساير امّتها فرقى نداريد. عوامل عزّت يا سقوط همه يكسان است.
«فَسِيرُوا ... فَانْظُروا»
- شناخت تاريخ و رفتار و سرنوشت پيشينيان در انتخاب راه مفيد است.
«فَسِيرُوا ... فَانْظُروا»
- بررسى و تحقيق در تحولات تاريخ، لازم است. «فَسِيرُوا ... فَانْظُروا»
- در مطالعهى تاريخ، جلوهها مهم نيست، پايان كار مهم است. «فَسِيرُوا ... فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»
- كيفرهاى الهى تنها مربوط به قيامت نيست، گاهى در همين دنيا قهر الهى به سراغ گردنكشان مىآيد. «عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#دم_اذانی
وَ لِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ
و عاقبت کارها بہ دست خداست💚
_حج۴۱_
پس نترس!که خدا بر هر چیزی آگاه است
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
در دل مردم ما شوق شهادت باقیست
به شهیدان وطن، بانگ ارادت باقیست
همه ی شهر پر از عطر سلیمانی شد
رفت سردار ولی... راه سعادت باقیست...
#روزشمار_دلتنگی💔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت90 میخواهم برگردم و پشت سرم را ببینم که پشت گردنم احساس سرما و سنگینی میکنم؛ احساس فشار یک لوله فلزی: اسلحه! در جا متوقف میشوم. صدای خشنی از پشت سرم میشنوم: لا تتحرك!(تکون نخور!) لازم نیست این را بگوید؛ من همینطوری هم تکان نمیخورم؛ اما لرزش لوله اسلحه را پشت گردنم احساس میکنم و این یعنی خودش هم غافلگیر شده. میگوید: ضع يدك على رأسك!(دستات رو بذار روی سرت!) به حرف زدنش دقت میکنم؛ صدایش لرزان، خشن و زنانه است. عربی را خوب حرف نمیزند. برایم چندان جای تعجب ندارد که تکتیرانداز یک زن باشد؛ آن هم غیرعرب. کمیل مقابلم میایستد و با تاسف سر تکان میدهد: اوه اوه...گاوت زایید عباس. این مادر فولادزرهی که من میبینم، همینجا سرت رو میبُره و از پنجره آویزون میکنه تا مایه عبرت همگان بشی! حیف که لوله اسلحه روی گردنم است، وگرنه یکی میزدم پس کلهاش. توی دلم جوابش را میدهم: عیبی نداره، عوضش میام پیش تو، من که از خدامه! کمیل طوری نگاهم میکند که یعنی:«به همین خیال باش!» و بعد میگوید: عصبانیش کن. اعصابش همینجوری حسابی کیشمیشیه، اگه عصبانی بشه نمیتونه درست تصمیم بگیره. این کمیل همیشه استاد جنگ روانی بوده و هست. یاد آخرین بازجوییاش در سال هشتاد و هشت میافتم. متهم را طوری عصبانی کرد که داخل اتاق بازجویی یک کتک حسابی از متهم خورد، ولی آخرش اعتراف گرفت. زن با لوله اسلحه، ضربهای به پس گردنم میزند که دردش در سرم میپیچد: تابع!(برو!) قدمی به جلو برمیدارم. با اسلحه هلم میدهد تا وارد راهرو بشوم. زیر لب شهادتین میخوانم؛ هیچ چیز معلوم نیست. شاید این زن در ساختمان تنها نباشد و الان همدستهایش بیایند سراغم. ناگاه ضربه غیرمنتظرهای به پشت زانوانم میزند که باعث میشود با زانو بیفتم روی زمین. زانوانم از برخورد با زمین تیر میکشد؛ اما شروع میکنم به خندیدن، با صدای بلند. این بار لوله اسلحه را میکوبد به سرم: اخرس! (خفه شو!) بیتوجه به خشمش ادامه میدهم. صدای قدمهایش را میشنوم و بعد خودش را میبینم که قناصهاش را به طرفم گرفته و مقابلم ایستاده. پیراهن مشکی بلند تا پایین زانو پوشیده و شلوار نظامیاش را با پوتینش گتر کرده. سر و صورتش را هم با یک چفیه عربی پوشانده و فقط چشمان روشنش پیداست که با نهایت خشم و کمی هم اضطراب به من نگاه میکند. دستانش زیر وزن چهار و نیم کیلوییِ دراگانوف میلرزند. احتمالاً سلاح دیگری نداشته که با همین اسلحه تکتیرانداز دست به تهدید من زده. احتمال میدهم داعشی باشد؛ چون اولاً اینجا به خط داعش نزدیکتر است تا النصره و دوماً داعش بیشتر زنان را به خدمت میگیرد و زنان اروپایی را جذب خودش میکند. این زن هم باید اروپایی باشد که عربی را خوب حرف نمیزند. داد میزند: من انت؟(تو کی هستی؟) نیشخدی میزنم که عصبیتر شود و برای این که حسابی لجش بگیرد میگویم: سیدحیدر. انا ایرانی! زدم توی خال! برایم چشم میدراند و میغرد: مجوسی! با خونسردی میگویم: انتی وحیدۀ؟ لا احد يجي لإنقاذک!(تنهایی؟ هیچکس برای نجاتت نمیاد!) از چشمانش پیداست دارد حرص میخورد و بعد داد میکشد و هجوم میآورد به سمتم. همین را میخواستم. حواسش نیست یک اسلحهی یک متر و بیست سانتی دستش است. به محض نزدیک شدنش، لوله اسلحه را میگیرم و با قدرت به سمت بالا میکشم. تعادلش بهم میخورد و میافتد روی زمین. اسلحه را که حالا از دستش بیرون کشیدهام، پرت میکنم به سمت دیوار و اسلحه خودم را به سمتش میگیرم. میلرزد و خشم چشمانش، جای خود را به نگرانی میدهد. دستانش را بالا میگیرد و به التماس میافتد: - Please don't kill me! I beg! Let me go! (خواهش میکنم منو نکش! التماس میکنم! بذار برم!) #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...`لینک قسمت اول https://eitaa.com/aah3noghte/30730
💔
ما را فراق نه، که امیدِ وصال کشت؛
آری! خیالِ روی تو، آری، خیال کُشت...
#جهادنا💔
#شهید_جهاد_مغنیه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#قرار_عاشقی
نقش بهشت
❤️صحن آزادی
نیست درمذهبِ این سلسله هرگز دستۍ
خـالۍ از پنجره فـولادِ رضــا(ع) برگردد
#سلام_آقا
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
آرامش ما بود
دلآرام جهان شد...
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#آھ...
سیره عبادی #حاج_قاسم
ما خیلی هنر کنیم، نصف شب دل از رختخواب می کَنیم؛ اگر خسته و کوفته نباشیم؛
اما حاجی مثل ما نبود.
روز، درگیر مبارزه با اشرار شرق بود، دل شب هم بلند میشد. از آخر شب که وقت استراحت بود تا اذان صبح چند بار بیدار می شد دو رکعت نافله می خواند و می خوابید.
دوباره بلند می شد وضو می گرفت دو رکعت نماز می خواند و می خوابید. یازده رکعت را یکجا نمیخواند، بخش بخش میکرد مثل پیامبر که نیمه های شب چندین بار برای نماز از خواب برمیخاست.
🖋راوی حجتالاسلام عسگری امام جمعه رفسنجان
📚 کتاب سلیمانی عزیز، نشر حماسه
#حاج_قاسم_سلیمانی
✍ اگر یادتان ماند و باران گرفت
#دعایی بحال بیابان کنید
بغض را کجا ببریم؟
اشک را کجا بریزیم؟
دل را کجا وا کنیم ؟
در این خفقان بغضِ #بی_شما_بودنِ ما
درست است که #زنده حقیقی شمایید
اما رحمی به حال ما #مرده ها کنید
خوش مرام ها!
دعایی
نگاهی
تا چند ، روز و شب به یاد شما بودن اما درجا زدن؟
من دیگر توان ندارم😔
می ترسم دیگر نایِ #ایستادگی نداشته باشم!
می ترسم کم بیاورم!
دعا کنید
ما هم قول می دهیم
به حد وُسعمِان، ادامه دهنده #راهتان باشیم🥀😔
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
دلبران روے زمین گر چه بگردند زیاد
تا حسن(علیهالسلام) هست نباید به ڪسے دل را داد
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
❣فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا
تو در حفاظت کامل ما قرار داری
سوره طور؛ آیه ۴۸
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دم_اذانی
خدا هم میتونست در جواب کسایی که
نماز هاشونو به تأخیر میندازن بگه که
منم حاجتاتونو حالا حالا ها بهتون نمیدم..!
اما هیچ وقت با ما اینطور رفتار نکرد
چون میزان علاقه خدا به ما خیلی بیشتر
از ما به خداست..!
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
حاجی وارد منطقه ای در سوریه شد.
نیروها تا فهمیدند یکی یکی آمدند و دورش حلقه زدند.
یکی از بچه ها گفت : حاجی نصیحتی از حضرت آقا برای ما بگید.
حاجی گفت :
🔔 حرفهای " آقا " نصیحت نیست ، " امر " است.☝️🏻
همینقدر مطیع ولایت
#روزشمار_دلتنگی💔
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
رفقای شهدایی🌿
یادتون نره نت رایگان دوشنبه سوری آخر هر ماه رو بگیرید🌹
📲⇢ *۱۰۰*۶۴#
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۱۳۸) هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ
اين (قرآن) براى همهى مردم بيانى روشنگر، ولى براى متّقين (وسيلهى) هدايت و پندآموزى است.
✅ نکته ها
كلمهى «هذا» يا اشاره به آيات 130 تا 137 است و يا اشاره به سنّتها و عبرتهاى تاريخ است كه در آيهى قبل آمده بود.
🔊 پیام ها
- قرآن، قابل فهم براى همهى مردم، در هر عصرى است. «بَيانٌ لِلنَّاسِ»
- قرآن، براى همهى مردم، در همه زمانها و مكانهاست. «لِلنَّاسِ»
- با آنكه قرآن براى عموم مردم است، ولى تنها افراد پرهيزگار و متّقى پند پذير هستند. «مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ»
- روحيّهى افراد در استفاده و بهرهمندى از آيات الهى مؤثّر است. «لِلْمُتَّقِينَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
📹 #ببینید | عامل بزرگترین عملیات شهادتطلبانه
برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی مدیر اندیشکده راهبردی سعداء و نویسنده #منظومه_جهاد
الگوگیری از شهادت #حسین_فهمیده
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
وصیتنامه عجیب #شهید_علی_منیف_اشمر
بسم اللّه الرحمن الرحیم
سلام بر رهبر امت اسلامی و ولی امر مسلمین حضرت آیتاللّه سید علی خامنهای{دام ظله}
مولای من، یا اباعبدالله(ع)!
با خداوند پیمان بستم و با شما عهد، که در راه خداوند گام بردارم، درحالی که جانم را به کف دست گرفته و خونم را به خاک جبل عامل آمیختهام.
همانطور که خون شما بر خاک مقدس کربلا ریخته شد؛ و امروز به عهدی که بسته بودم، وفا میکنم.
مولای من، یا صاحب الزمان(عج)!
چقدر آروز داشتم که شهادتم در مقابل دیدگان و وجود مبارک شما باشد؛ ولی طولانی بودن غیبت شما و اشتیاق من به مولا و سرورانم و اجداد پاکت، موجب شد که نتوانم بیش از این در انتظار بمانم.
از خداوند میخواهم که با این شهادت، اجر شهادت در رکاب شریف شما را به من عطا فرماید.
راه جهادگرانه ما، سخت و طولانی و پر از مشقّت و ابتلائات است؛ لذا برای پیمودن این راه، باید تلاش کنید تا روحیه های عالی و پاک داشته باشید؛
باید سینه ها را از هر گونه تیرگی و حجابی که انسان را از خدایش دور میسازد، پاک کنید؛
نباید خون شهدا را ضایع کنیم و باید اَمانات آنها را که در نزد ماست، به خوبی پاسداری کنیم.
به راهنمایی های حضرت رهبر امام خامنهای{جانم به فدایش} و دبیر کل حزب اللّه لبنان جناب سید حسن نصراللّه، ملتزم باشید
ادامه در پست بعد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
ادامه پست قبل
عکس های شهدا را همیشه مقابل چشمانتان قرار دهید و برای محقق شدن اهدافی که آنها به خاطرش به شهادت رسیدند، سعی و تلاش کنید و در خط آنها باقی بمانید
.
بدانید که اشغال و اشغالگران به زودی مضمحل خواهند شد و ان شاءاللّه پیروزی نزدیک و آزادی در راه است و سرنوشت صهیونیست ها و مزدورانشان، کشته شدن و نیستی است
همانا گروه گروه مسلمانان را می بینم که در مسجدالاقصی به امامت حضرت حجّت منتظر{عج} نماز به پا داشتهاند
.
خانواده عزیزم، از خداوند متعال برای شما صبر و شکیبایی خواستارم، در شهادت من اندوهگین نباشید و از هیچ کس پذیرای تسلیت نباشید و فقط تبریکات افراد را بپذیرید و به گونهای برخورد کنید که روز شهادت من، روز خوشحالی و سُرورم باشد
برادرتان
علی منیف اشمر
#شهید_علی_منیف_اشمر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
ای بابا نگو این حرفارو .... "
لئوناردو دیکاپریو ۴۵ سالشه ؛
بیست تا دوستدختر داشته که همگی مدل و
با میانگین سنی زیر ۲۵ بودن ،
با هیچکدوم ازدواج هم نکرده
هیچ تعهدی هم به هیچکدوم نداشته
مهر و نفقه و .... خبریم نبوده اصن
ولی چون رسانه و اونوریا میـخان
برات میشه ستاره هالیوود و میشه
نمـاد روشنفکری و ازادی عقیـده و .... ؛
👈 ولی بهت یاد دادن بگی حضرت محمد صلی الله علیه و آله
زیاد زن داشته و اسلام دینِ زنبارگی هستش
و هرچـیم بگی محکومی به توجـیه و .... ،
👌 انصـاف، انـصاف، انـصاف
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت91 دستانش را بالا میگیرد و به التماس میافتد: - Please don't kill me! I beg! Let me go! (خواهش میکنم منو نکش! التماس میکنم! بذار برم!) و چفیه را از صورتش باز میکند. مطمئن میشوم از مردم بومی سوریه نیست. نفس عمیقی میکشم و میپرسم: - where are you from? (اهل کجایی؟) - I am Norwegian. (من نروژیام.) - Are you alone? (تنهایی؟) سرش را به نشانه تایید تکان میدهد. نگاهی به اطراف میاندازم. خبری نیست. میخواستم بعد از این که شر تکتیرانداز را کندم، پیکر آن دو شهید را عقب بیاورم؛ اما حالا ماجرا فرق میکند. نمیشود همینجا رهایش کنم؛ کشتن یک زن هم نامردی ست. باید تحویلش بدهیم به دولت سوریه تا برگردد کشور خودش. میگویم: - We are different from ISIS; I'm not hurting you. You must come with me. (ما با داعشیها فرق داریم؛ من بهت آسیب نمیزنم. ولی باید با من بیای.) با اسلحهام اشاره میکنم که بلند شود. هنوز اعتمادش جلب نشده؛ اما چارهای ندارد. انگار خودش میداند باید چکار کند که رو به دیوار میایستد و دستانش را روی آن میگذارد. شاید میترسد عصبانیام کند و بلایی سرش بیاورم. میگویم: - Take out everything you have in your pocket. (هرچی توی جیبات داری رو بریز بیرون!) متعجب نگاهم میکند؛ منتظر بوده بازرسی بدنیاش کنم. صدایم را کمی بالا میبرم: - hurry up! (زود باش!) سرش را تکان میدهد و کمی آرامتر میشود. کمی فاصله میگیرم تا نتواند به سمتم حمله کند. دست میکشد روی پیراهن بلندش تا مطمئن شوم چیزی زیر آن پنهان نکرده. میدانم الان میتواند از قیافهام این را بفهمد که اگر هر حرکت اضافهای بکند، به رگبار میبندمش. بعد هم جیبهای شلوار نظامیاش را نشانم میدهد که خالیاند. با دست به یکی از پنجرهها اشاره میکند: - My tools are there! (وسایلم اونجان.) نگاه کوتاهی به سمتی که اشاره کرده میاندازم. راست میگوید. پایه اسلحه، یک ظرف غذا و بطری آب و یک زیرانداز. به دستور من، بند یکی از پوتینهایش را درمیآورد و درحالی که یک دستم به اسلحه است، دستانش را میبندم. پشت سرش میایستم و میگویم: - go on! (برو جلو!) از ساختمان بیرون میرویم. هنوز میلرزد. با حسرت به دو شهیدی نگاه میکنم که روی محوطه آسفالت افتادهاند. شرمندهشان میشوم. دوست ندارم پیکرشان اینجا بماند. به خودم دلداری میدهم که وقتی زن را رساندم به بچههای خودی، برمیگردم و پیکر شهدا را میبرم. مسیر آمده را مثل قبل برمیگردیم؛ در پناه خاکریز کنار جاده. من پشت سر زن حرکت میکنم. به حاج احمد بیسیم میزنم: ما داریم میایم. هوامونو داشته باشین. پارچههای استتار اتاقکها را میبینم که در باد تکان میخورند. به نزدیک اتاقکها که میرسیم، حاج احمد را صدا میزنم. سیدعلی بیرون میآید و با دیدن من و زن تکتیرانداز، چشمانش گرد میشوند: این دیگه کیه آقا حیدر؟ - همون تکتیراندازه دیگه. سیدعلی ناباورانه به زن اشاره میکند: این؟ مطمئنی؟ از خستگی و تشنگی نای حرف زدن ندارم. سر تکان میدهم و میپرسم: حامد کجاست؟ سیدعلی لبش را میگزد و نگاهش را میدزدد. تازه متوجه میشوم چشمانش کمی قرمز شدهاند. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...`