eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 🔹از نظر bbc، اگر آن شخص پیر در کشور ایران و از مقامات عالی آن باشد، قطعا، فردی فرتوت و از کار افتاده، با ذهنی رو به زوال است، که باید تغییر کند. 🔹اما حالا اگر این فرد پیر در یکی از کشورهای غربی و یا از همپیمانان غرب باشد، نظر bbc کاملا متفاوت است. از نظر bbc او یک فرد با تجربه و خبره و دارای نشاط درونی و بامزه است و قابل احترام. 🔹نمونه همین خبر بالا، ملکه 95 ساله و پوسیده انگلستان را، خیلی خندان و بانشاط و بامزه و در عین حال مقتدر نشان می‌دهد و تیتر می‌زند، «پیری فرد به احساس اوست» یعنی من جوانم. 🔹حالا اگر این حرف را مثلا یکی از علمای ما گفته بود، خدا می‌داند چه عکسی و چه تیتری برای تخریب آن شخص به کار می بردند. قطعا هر چه به کار می بردند، در جهت تخریب بود. 👈آنها روی جهل عده‌ای حساب ویژه باز کردند. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 : بہ گفتہ قرآن را بہ پادارید. بدانیدکہ نماز كارخانہ انسان سازے است. این نماز و قرآن است كہ عشق بہ خدا و شهادت را نزدیڪتر مےكند. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت223 انقدر حرفه
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



دیگر مطمئنم تعبیر می‌شود. یک نفر از پشت خنجر می‌زند به من... با این فکر، دوباره ذهنم می‌رود به سمت همان نفوذی مجهول.

عاقلانه نیست اگر فقط بخاطر رفتار نه‌چندان دوستانه مسعود، برچسب نفوذی روی او بزنم.

همه اعضای تیمم خبر داشتند قرار است صالح را جلب کنیم، پس همه به یک اندازه مورد اتهامند.

نماز صبح را که می‌خوانم، صدای خشک مسعود را از پشت بی‌سیم می‌شنوم:
- صالح رفته توی کما. دستور چیه؟

آخرین ذکرهای تسبیحات حضرت زهرا(س) را تندتند رد می‌کنم و می‌گویم:
- یعنی چی؟

- یعنی ضربه به سرش شدید بوده و هشیاریش کم شده.

صدایش خسته‌تر از همیشه است. باید به کمیل بگویم جایش را با مسعود عوض کند.

فعلا جواد را نمی‌توانم توی چشم خانواده صالح بفرستم. به مسعود می‌گویم:
- ببینم، دیشب تاحالا کیا بالای سرش بودن؟ اتفاق خاصی نیفتاد؟

- دکترا، پرستارا و اعضای خانواده‌ش بودن. اتفاق خاصی هم نیفتاد.

- مطمئنی؟

- حواسم به همه‌چی بود.

- دکتر چی می‌گه؟

- زنده موندنش معجزه ست.

از خشم دندان بر هم فشار می‌دهم. صالح را تا اطلاع ثانوی از دست داده‌ایم و باید طرح نو بچینم.

می‌روم به سالن و جواد را می‌بینم که دارد آماده می‌شود برای رفتن به هیئت.

می‌گویم:
- امروز حواستو بیشتر جمع کن. ببین حرفی درباره صالح می‌زنن یا نه. به تک‌تک افراد دقت کن. فقط خواهشاً تابلوبازی در نیار.

- چشم آقا. راستی... گزارش این چند روز رو نوشتم گذاشتم روی میز.

- دستت درد نکنه.
و برگه‌های دسته شده را برمی‌دارم. محسن از آشپزخانه داد می‌زند: 
- صبحانه چی می‌خورید آقا؟

- فرقی نمی‌کنه.

حواسم را می‌دهم به برگه‌ها. اینطور که جواد تحلیل کرده، دارند از یکی دوتا شبکه ماهواره‌ای شیعه لندنی خط می‌گیرند و تصاویر مراسمشان را هم برای همان شبکه‌ها می‌فرستند.

تمرکزشان هم زمینه‌سازی برای ماه ربیع‌الاول به ویژه نهم ربیع‌الاول و هفته وحدت است.

دیگر خیلی غیرمستقیم و زیرپوستی هم نمی‌زنند و علناً به سیاست‌های نظام در جهت اتحاد شیعه و سنی ایراد می‌گیرند.🤨

انگار خوب می‌دانند که وقتی اسم هیئت امام حسین(علیه‌السلام) بگذارند روی خودشان، حمایت مردمی هم دارند و اگر نهادهای امنیتی بخواهند بهشان گیر بدهند، مردم پشت‌شان در می‌آیند.

قربانت بروم اباعبدالله که حتی دشمنانت هم خودشان را پشت سر تو پنهان می‌کنند تا مطمئن باشند جایشان امن است!

محسن، لیوان چای شیرین را مقابلم می‌گذارد با نان بربری و پنیر. این تهرانی‌ها انگار فقط نان بربری دارند که بخورند.

قیافه‌ام مثل نان بربری شده و دلم لک زده برای نان سنگک خودمان. حالا فکر کن نان بربری‌اش هم تازه نباشد و چندروز در یخچال مانده باشد و حالا محسن با بدبختی روی اجاق گرمش کرده باشد؛ آن وقت رسماً می‌شود جلیقه ضدگلوله.😕


... 
...



💞 @aah3noghte💞
 @istadegi
قسمت اول
شهید شو 🌷
💔 خدا بیامرزه آقا جواد رو. #شب‌های_قدر تو مسجد مصلی، موقع دعا خوندن و قرآن به سر گذاشتن چه حالی دا
💔 شهدا قبل از شهادت، شهید شده اند!!! آری! آنقدر در برابر اوامر و الهی گفتند که خدا هم به آنها فرمود: چشم! دوست دارید شهید بشین؟ چشم! دوست دارین ، خاص شهید بشین؟ چشم! کاش ما هم مےگفتیم برای خدا تا خریدنی شویم و چه خریدار خوبےست خدا... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 -بقول‌استاد‌پناهیان: شیطون‌برای‌کسایی‌که‌مذهبی‌هستن‌بیشتر‌دام‌پهن‌ میکنه....اون‌خودش‌یه‌بچه‌مذهبی‌بود‌که‌عاقبت‌به‌شر‌ شد💔🚶‍♂ ✌️ ... 💞@aah3noghte💞
💔 اولین‌علامت‌بیمارے؛ بـےاشتھایـےبہ‌غذاست. واولین‌علامت‌بیمارےمعنوےونفوذشیطان؛ بـےمیلـےبہ‌عبادت‌است!! مراقب باشیدخلاصه.. ... 💞@aah3noghte💞
💔 تقـابل‌عقـلُ‌عشـق آخـریت‌منـزلی‌اسـت‌کـه‌سـالکـین مقصـد‌ولـایت‌را‌گـرفتـار‌مـی‌کنـد. +سیـدِ‌اهـل‌قلـم ... 💞@aah3noghte💞
💔 خدایآببخش‌ڪه‌یڪ‌عمرعاشقانہ‌هایم‌ راخـرج‌ایــن‌و‌آن‌ڪــردم؛و‌بہ‌تــو‌فـقـط‌ یڪ‌مُشت‌خمیازه،کسلی,بی‌حوصـلگۍ تحویل‌دادم .. ... 💞@aah3noghte💞
💔 ازش پرسیدن چرا موقع اجرا گریه میکردی؟! گفت: حضور امام زمان (عج) رو حس کردم:) ... 💞@aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #حـسـن_جان اصلا خودم معمار میشوم✋ به عشق ساخت حرم تو💚 #صلی‌الله‌علیک‌یا‌معزالمؤمنین✋💚 "اَلسَّ
💔 دوشنبه هاست هوایم عجیب بیش ازحد شده است ذکر من امن یجیب بیش ازحد دوشنبه ها حسنی ها دوباره دل تنگند برای غربت شاه غریب بیش ازحد ✋💚 "اَلسَّلامُ‌عَلَيْكَ‌ياحَسَنَ‌بْنَ‌عَلِی‌وَرَحْمَةُ اللّهِ‌وَبَرَكاتُهُ" :)🍃 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 امید که بُد معتکف پرده غیب گو برون آی که کار شب تار آخر شد
💔 عظیم‌ترین‌نعمت‌خدا‌را،‌ نعمت‌عظیم‌ولایت‌میدانم‌ و‌استحڪام‌درپیوند‌باولایت‌را ضمانت‌بخش‌هدایت‌و‌عاقبت‌‌بخیری‌‌می‌پندارم! 🕊 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَاستَغفِرهُ سوره‌نصر، آیه‌۲ . ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ‏خدایا برای یک بار هم که شده طعم اون ‎نماز قشنگا رو به ما هم بچشان، میشه؟ «عجلوا بالصلاة»
💔 بنویسید عکس یادگاری سربازان روس با دختر بچه اسیر اوکراینی شاید رسانه های دنیا پخشش کردند و روسیه تحریم شد!!!😏 اما در واقع اینها سربازای صهیونیستی و اون دختر بچه هم فلسطینی!!! ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 صوت مکالمهٔ بی‌سیم شهدای خانطومان شلمچهٔ خانطومان، نتیجهٔ اعتماد به آمریکا بود صوت مکالمه بی‌سیم لحظات آخر «شهید سیدرضا طاهر» و «شهید حسین مشتاقی»، بعد از ۶ سال منتشر شد. خانطومان، روستایی در سوریه است که در فاصله ۱۰ تا ۱۵ کیلومتری جنوب حلب قرار دارد و به خاطر جاده کمربندی هشت‌کیلومتری آن، موقعیتی استراتژیک برای تروریست‌ها محسوب می‌شد. چون داعش از این راه به ترکیه نفت می‌فروخت و تجهیزات نظامی‌اش را تهیه می‌کرد.   نیروهای مقاومت در حال پیشروی و گرفتن این جاده بودند و در صورت پیروزی، حلب کاملا در محاصره‌ مقاومت قرار می‌گرفت. آمریکا به بهانه‌ جمع‌آوری اجساد و مجروحان داعش، از روسیه درخواست آتش‌بس کرد. نیروهای مقاومت نیز به دستور برخی افراد (!) متوقف شدند. اما در پشت صحنه، آمریکا با کمک عربستان و ترکیه، خط تروریست‌ها را تقویت کرد. و سرانجام با حضور نیروهای سازمان ملل در منطقه و در حالی که آتش‌بس اعلام شده بود، تروریست‌ها به جبهه‌ مقاومت حمله کردند و با وجود دفاع سرسختانه‌ نیروهای مقاومت، خط را شکستند. ... 💞 @aah3noghte💞
✅ «رئیس‌جمهور» امشب با مردم سخن خواهند گفت 🔹رئیس‌جمهور براي پنجمين بار، امشب از طريق خبر ۲۱ شبکه اول سیما، با مردم سخن می‌گوید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت224 دیگر مطمئن
💔

 
📕 رمان امنیتی  ⛔️
✍️ به قلم:  



قیافه‌ام مثل نان بربری شده و دلم لک زده برای نان سنگک خودمان. حالا فکر کن نان بربری‌اش هم تازه نباشد و چندروز در یخچال مانده باشد و حالا محسن با بدبختی روی اجاق گرمش کرده باشد؛ آن وقت رسماً می‌شود جلیقه ضدگلوله.😕

به ضرب چای، نان را با پنیر فرو می‌دهم. محسن هم انگار از وضع نان شاکی ست که می‌گوید:
- امروز خوابم برد نشد برم نون تازه بخرم.

- اشکال نداره. فقط حواست باشه گزارش پلیس رو هم درباره تصادف صالح برام بفرستی.

- چشم آقا به محض این که بیاد می‌فرستم.

- خودت به نتیجه جدیدی نرسیدی؟

لقمه در گلویش گیر می‌کند و به کمک چای آن را پایین می‌دهد:
- نه آقا. تا صبح روی فیلما کار کردم. هیچی. اصلا پلاک معلوم نبود که بتونم استعلامش رو بگیرم.

می‌خواهم بگویم تصادف عمدی بوده؛ اما حرفم را همراه جرعه آخر چایی قورت می‌دهم.

احساس بدی پیدا کرده‌ام. نکند محسن😔... نمی‌دانم. فعلا نمی‌خواهم هیچ‌کدامشان بفهمند من شک کرده‌ام.

بهتر است خودم را بزنم به آن راه؛ انگارنه‌انگار تصادف عمدی بوده. با این وجود، محسن جمله‌ای می‌گوید که هرچه رشته بودم را پنبه می‌کند:
- آقا به نظرم این تصادفه عمدی بود. همه‌چیزش غیرعادیه.

بر موضع نادانی‌ام اصرار می‌کنم:
- مثلا چی؟

- پلاک که مخدوشه.
راننده هم فرار کرده.
خیلی خوب هم تونسته از نقطه کور دوربینا استفاده کنه و در بره.
درضمن خیابون انقدرا باریک نبوده که مجبور باشه از کنار ماشین صالح رد بشه و بزنه بهش.

گلویم تلخ می‌شود. این تحلیل من است دقیقا! ذهنم را می‌تواند بخواند یا به اندازه من روی فیلم‌ها وقت گذاشته؟😒

باز هم تجاهل می‌کنم:
- اینا همش احتماله. ممکنه یارو خیلی خوش‌شانس بوده باشه. باید ببینیم پلیس چی می‌گه.

بهتر از این نمی‌توانستم ادای یک آدم احمق را دربیاورم. احتمالا الان محسن دارد به این فکر می‌کند که با سهل‌انگارترین سرتیم تاریخ طرف است.

گاهی خنگ‌بازی ترفند خوبی‌ست برای این که آدم‌های اطرافت خودشان را لو بدهند.

ناگاه یاد چیزی می‌افتم و می‌گویم:
- راستی، می‌شه رزومه کامل خودت و جواد و مسعود رو هم روی سیستمم بفرستی؟

محسن کمی جا می‌خورد:
- چرا آقا؟

مانند یک سرتیم سهل‌انگار شانه بالا می‌اندازم:
- هیچی، فقط برای این که بهتر بشناسمتون. من هیچی از شما نمی‌دونم.

ابرو بالا می‌دهد:
- آهان... اون که حتما. چشم.

بعد لبخند می‌زند و صورت تپلش کمی سرخ می‌شود:
- ولی ما شما رو خیلی می‌شناسیم. تعریفتون رو زیاد شنیدیم.😉

اعصابم بهم می‌ریزد که آن‌ها خوب من را می‌شناسند و باید خیلی محطاط‌تر قدم بردارم.

دفعه بعد که ربیعی را گیر آوردم، یادم باشد حتما گلایه کنم از این وضعیت. 

طوری به محسن اخم می‌کنم که حرفش را می‌خورد و باز هم سرخ می‌شود.

گاهی حس می‌کنم محسن بیش از آن که بخواهد حرف بزند، با تغییر رنگ به محیط واکنش نشان می‌دهد!

می‌گویم:
- چی ازم می‌دونید؟

محسن به من‌من می‌افتد و از قبل سرخ‌تر می‌شود:
- می‌دونیم چندتا ماموریت خطرناک توی سوریه داشتید، جانبازید... خلاصه خیلی خوبید.

یک چیزی پیچیده دور گلویم و فشارم می‌دهد. به سختی لبخند متواضعانه‌ای می‌زنم:
- ممنون. ولی یادت باشه سوابق افراد لزوماً نشون‌دهنده خوب بودنشون نیست.

این را گفتم چون یاد آقای نیازی افتاده‌ام؛ همان که بارها از خود حاج حسین و قدیمی‌های سازمان شنیده بودیم آخر مجاهدت و مهارت و عبادت است.
همان که حاج حسین با چشم خودش دیده بود در سجده بعد از نماز صبحش، زیارت عاشورا را کامل می‌خواند و پیشانی‌اش همیشه پینه بسته بود.
حتی تا قبل از این که ببینم مرصاد او را با دستبند و چشم‌بند تحویل بازداشتگاه داد، یکی از الگوهای من هم بود.😐

از سر میز صبحانه بلند می‌شوم. می‌خواهم برگردم به اتاقم که یاد نقاشی سلما می‌افتم و از محسن می‌پرسم:
- چسب نواری داری؟

با دست اشاره می‌کند به پایه‌چسب روی میزش:
- اونجاست آقا.

زیر لب تشکر می‌کنم و چسب را می‌برم به اتاقم. نقاشی سلما را می‌چسبانم روبه‌روی میزم و چند لحظه‌ای از نگاه به آن، ذهنم باز می‌شود.😊

نیاز به تنهایی دارم برای ریختن طرح جدید و سنجیدن دوباره همه چیز. ماژیک را برمی‌دارم و روی شیشه میزم بالای بالا می‌نویسم:
- بسم رب الشهدا.


... 
...



💕 @aah3noghte💕
 @istadegi
قسمت اول رااز اینجا بخوانید
💔 بی حُرمتی به اهل بیت علیهم‌السلام پس از ، امری عادی شد... آتش زدن خانهء فاطمه سلام‌الله‌علیها دفن شبانه سلام های بےجوابِ امام علےعلیه‌السلام فرق شکافته مولا تیرباران تابوت امام حسن علیه‌السلام سرهای بر بالای نیزه ... و گویی خداوند، بقیع را نگه داشته است تا سندی باشد بر آن هنگام که وهابیّت ، شیعیان را اجبار نمود تا حرم ائمه را در بقیع تخریب کنند وگرنه به ساحت امامان، تعرض و جسارت مےکنند ، مشخص بود که این ها ادامه نسل همان شجره ملعونه ای هستند که خیمه به آتش مےکشند و احترام حریم خاندان وحی را حفظ نمےکنند باید باشد بقیع باید سند مظلومیت شیعه باشد که چون امامان راستینش همیشه مظلوم بوده است ‍ کوری چشم هرچه پست و حسود گنبدت را رفیع می‌سازیم از عقیق و طلا ضریحی با طرح و نقشی بدیع می‌سازیم دور قبر شما و ام بنین دو سه صحن وسیع می‌سازیم صبح روز زوال آل سعود حرمت را سریع می‌سازیم ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 وقتی کاری را می‌سپردیم به ، دیگر خیالمان تخت بود. این طور نبود که نگران باشیم حالا چکار میخواهد بکند. سخت‌ترین کار را به عهده اش سپرده بودیم و می‌دانستیم که انجامش می‌دهد. راوی دایی همسر قسمتی‌ازکتاب‌ با اندکی تغییر ... 💞 @aah3noghte💞