eitaa logo
لطفاوارد گروه بعدی شوید
62 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰عذاب شدید بردن آبروی دیگران! مردی خدمت امام کاظم (ع) آمد و عرضه داشت: فدایت شوم، از یکی از برادران دینی کاری نقل کردند که ناپسند بود،از خودش پرسیدم انکار کرد. در حالی که جمعی از افراد موثق و قابل اعتماد این مطلب را از او نقل کردند! حضرت فرمود: گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن ... حتی اگر پنجاه نفر قسم خوردند که او کاری کرده و او بگوید نکرده ام از او قبول کن و از آنها نپذیر !!!🔴 هرگز چیزی که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از بین می برد در جامعه منتشر نکن که از آنها خواهی بود که خدا در موردشان فرموده: 🔻"کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان پخش شود، عذاب دردناکی در دنیا و آخرت دارند" ♥️حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: هر کس گناه و کار زشتی را نشر و پخش کند، همانند کسی است که آن کار را انجام داده است.. 📕: کافی ج 8 ص 147 آیه مذكور در آیه 19 قرار دارد. به نقل از تفسیر راهنما. 📗 بحارالأنوار، ج 72، ص 365، ح 77. 🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌤. http://eitaa.com/shahrah313 💫شاهراه ظهور،مهدویت وشهدا💫
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «غرور دینداران» 👤 استاد ⁉️ شباهت، تفاوت و موانع سر راه بعثت و ظهور چیه؟. http://eitaa.com/shahrah313 💫شاهراه ظهور،مهدویت وشهدا💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️خواب عجیب استاد رائفی پور در مورد امام زمان. http://eitaa.com/shahrah313 💫شاهراه ظهور،مهدویت وشهدا💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفاوارد گروه بعدی شوید
✫⇠#خاکریز_اسارت(۱۲۵) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و بیست و پنجم:کاربرد جدید انبردست
✫⇠(۱۲۶) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و بیست و ششم:جشنواره بین المللی رقص در 🍂حدود هفت ماه که از اسارتم می گذشت. ما هیچ وسیله سرگرمی مثل روزنامه یا تلوزیون و اینجور چیزها نداشتیم. همه مشغولیتمون ذکر و دعا بود و آش و کاسه هر روزه و کتک های دسته جمعی یا انفرادی. 📌بعد از هفت ماه در تاریخ چهارم شهریور سال ۶۶ برای هر آسایشگاه یه تلوزیون مدار بسته که فقط عراق رو می گرفت اوردن. اول کمی خوشحال شدیم که مقداری مشغول می شیم و یه فیلم سینمایی و کارتون می بینیم خوبه و وقت راحت تر می گذره. اما بعدش فهمیدیم که اوردن تلوزیون کاملا با برنامه بوده و برای دادن به بچه ها اوردن که تحت فشار روحی روانی قرار بدن. آمدن تلوزیون مصادف بود با شروع ماه محرم. 📍از طرفی صدام برای اینکه اوضاع کشورش رو عادی جلوه بده و البته برای ترویج فساد و تباهی در جامعه عراق، یه جشنواره بین المللی رقص در شهر حِله مرکز استان بابل بنام «مهرجان بابل الدولی» راه انداخته بود و دقیقاً مراسم افتتاحیه رو روز اول محرم ۱۴۰۸ قرار دادن.از تمام رقاصه ها و گروهای رقاصی زنانه و مردانه و مختلط دعوت کرده بودن و همه مراسمات و اجراءات رقاصی بصورت زنده از تلوزیون عراق پخش می شد. زنها همه برهنه و نیمه برهنه بودن و با اون وضع افتضاح و آرایشهای غلیظ. با شروع این جشنواره رقص در ماه محرم تلوزیون برامون آوردن و با آب و تاب تمام و سخنرانی فرمانده اردوگاه و بعدش سایر فرماندهان خرد و ریز عراقی بعنوان یه خدمت بزرگ به اسرا و وسیله تفریح و سرگرمی و هزار جور منت و مباهات. ⚡یکی از اتفاقات عجیب ، البته از نظر ما که عادت نداشتیم و ندیده بودیم این بود که بعثیها با دیدن این فیلم ها عجیب کیف می کردن و شبها تا دیر وقت با ولع خاصی می موندن داخل و نگاه می کردن. شبانه روز دقیقاً یادم نیست چند ساعت بود ولی یادمه که بیشتر وقت شب تا نیمه های شب نمایشهای گوناگون و از کشورهای مختلف دنیا بود و همه ی اینها رو با پخش زنده نشون می دادن. ⚡اون زمان ایمان و اعتقاد بچه ها خیلی قوی بود و اصلا انقلاب ما و دفاع مقدس برای مبارزه با همین مظاهر فساد بود. طبیعی بود که این برای بچه بسیجیها و حتی ارتشیها که البته در آسایشگاه هفت کسی نبود زجرآور بود. همه سراشون رو پایین انداخته و زیر لب می گفتن... ☀️   ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠(۱۲۷) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و بیست و هفتم:از حجله عروسی تا شهادت(۱) 🍂کمتر از هفت ماه از مراسم عروسی اش گذشته بود که اسیر شد. دخترش چهار ماه بعد اسارت پدر متولد شد و اسمش رو گذاشتن مهدیه. یلی نام آور از شهرستان جویبار مازندران از بسیجیهای گردان صاحب الزمان (عج) از لشکر ۲۵ کربلا که تنها ۱۹ بهار از عمرش سپری شده بود که روانه عملیات شد. 📌در آخرین مرحله عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شدت مجروح شد. یه پاش سه تکه شده بود و سر و گردنش هم پر از ترکش ریز بود و کتفش هم گلوله خورده بود و خیلی از همرزماش شهید شده بودن. مهدی در حالیکه قدرت حرکت نداشت در دوازدهم اسفند سال ۶۵ به اسارت در اومد و شش روز بعد وارد اردوگاه تکریت ۱۱ شد. بهار بیستم رو با بدنی تکه پاره در اسارتگاه تکریت ۱۱ گذروند. حدود دوران پر محنت اسارت رو تحمل کرد و در اواخر مرداد ۶۶ زیر شکنجه بعثی ها به طرز فجیعی به رسید. 📍داستان غم انگیز اسارت و شهادت مهدی احسانیان(جویباری) از زبان همرزمش عابدین پور رمضان چنین روایت شده: در آسایشگاه پنج فقط با من و حاج عباس تقی پور دمخور بود. بعد از مدتی بعلت عدم مداوا و درمان، بدنش کِرم زد و روی سینه و کتفش کرم های سفید رنگی ریز بودن و درد و رنج او رو مضاعف می کرد. مهدی با چوب کبریت کرم ها را از روی زخماش جدا می کرد و در حال جدا کردن آنها ذکر هم می گفت و گریه هم می کرد. گاهی هم خیلی آرام صدام رو لعنت می کرد. روزها به سختی همراه با درد و رنج و ناملایمتی برای مهدی و به کندی سپری می شد. تا اینکه روزی اتفاقی ناگوار رخ داد و مهدی قربانی یه خیانت شد. 🔸️یکی از افراد واداده در اسارت به نام«ر.ر» برای خوش خدمتی به بعثیها جاسوسی می کرد، یه روز به بعثی ها گزارشی کذب و غیر واقعی داد. گفته بود بچه‌های اردوگاه نوک قاشقها رو تیز کرده و قصد شورش و فرار دارن. بعثیها هم که دنبال بهانه بودن تا بتونن ما را مورد آزار و اذیت قرار بدن، صبح بعد از آمار داخلی، دستور دادن که همه بشینن سرجای خودشون و هرکس هم قاشقش رو در دست خودش داشته باشه. اومدن و تک تک قاشق ها رو نگاه کردن و چهار قاشق پیدا کردن که نوکش کمی تیز بود. نه این که تیزش کرده باشن، بلکه ساختش اینطور بود. چرا که قاشق رویی سبک، مثل استیل نبود و همه اش کج و کوله بودن. ازین چهار قاشق یکی مال مهدی بود... ☀️   ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✫⇠(۱۲۸) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و بیست و هشتم:از حجله عروسی تا شهادت(۲) 🍂بعثی ها این چهار نفر رو بردن بیرون و دستشون رو گذاشتن روی سکوی سیمانی و اونقدر دست و انگشتاشون رو با چوب و کابل زدن که همه شون از حال رفتن، دست هاشون به اندازه ای ورم کرده بود که وقتی کسی می دید، فکر می کرد این ها دستکشِ بوکس دستشون کردن. واقعاً دلخراش بود. 📌مهدی هم با همه مشکلاتی که داشت این هم بهشون اضافه شد. لرزش شدید دست پیدا کرد و حتی غذا خوردن هم براش سخت شده بود. روزها مثل شب یلدا بلند بودن و طاقت فرسا و مهدی هم سعی می کرد با همه توان با مجروحیت و ناملایمتی ها دست و پنجه نرم کنه. زخم هاش هم بدون دارو و درمان. حتی دریغ از یه پانسمان. بعد از ماهها زخمهای مهدی رو به بهبود بود و استخوان پاش هم که از سه جا شکسته شده بود در حال جوش گرفتن بود. چند قدمی رو با کمک بچه ها به سختی می رفت و دوباره می نشست .دلش می خواست مثل همه بتونه روزانه کمی قدم بزنه... 💥خواب عجیب ❣ ♦️عابدین میگه یه روز تو هوای گرم و تفت دیده اواخر مرداد ماه  سال 66 در هواخوری من و حاج عباس و خیلیهای دیگه برای در امون موندن از آفتاب رفتیم زیر سایه بون، مهدی هم اروم و با قدمهای شمرده اومد کنار ما نشست. ساکت و بی صدا  بود و به حاج عباس خیره شده بود حاج عباس پرسید پسر چی شده؟ همینطور به حاج عباس خیره بود و اشک تو چشماش حلقه زده بود به آرومی پرسید حاجی تو تعبیر خواب میدونی؟ ⚡حاجی گفت نه ولی خیر باشه ان شاءالله. گفت شب خواب دیدم در روستای ما تعزیه حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام گرفتن و حاج اکبر کله بسی نقش موسی بن جعفر رو بازی می کرد. آخر کار به سمت من اومد و گفت فلانی چرا  ناراحت و غمگینی؟ من جراحت بدنم رو بهش نشون دادم و از سختی های اسارت گفتم. تبسمی کرد و گفت فلانی غم و اندوه  به خودت راه نده تا چند روز دیگه پیش مایی، و از جلوی چشمم  ناپدید شد. حاجی این خوبه یا بده؟ 💥حاج عباس تو فکر فرو رفت و کمی بعد جواب داد: پسرم من که تعبیر خواب نمیدونم  ولی خوابت رحمانیه. ان شاءالله که خیره... ☀️ ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
1_1885523901.mp3
2.55M
17 ❣صراط؛ همین جاست؛ وسط همین دنیا و نماز دستگیره امن ماست، تا از صراط، با امنیت وصلابت بگذریم. 🔻نماز رو جدی بگیریم؛ تا آرام و سالم،از دنیای پر از آتش، عبور کنیم شجاعی 🎤 🍃 🦋🍃
1_2374561802.mp3
11.61M
😍 24 دنیابرای عاشق ترها، شادتر میگذره! وقتی خدا،که منبع همه نعمتهاست؛ تو رو در آغوش گرفته؛ دیگه از فقدانِ چی،میترسی؟ تمرین کن با خدا نداشته هاتو بدست بیاری. 🎤 😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️
عشـق، هر روز بہ تڪرار تو بر مےخیـزد اشڪ، هر صبح بہ دیدار تو بر مےخیـزد اے مسافر! بہ گلاب نگهم خواهم شسٺ گرد وخاڪے ڪه زرخسار تو برمےخیزد 🌤اللـهُمــّ عَجّـلــْ لـِوَلیـّڪـَ الفـَرجــْ 🌤
elahi aom al bala.mp3
3.62M
دعای فرج با صدای علی فانی