eitaa logo
موسسه فرهنگی هنری شهید جواد زیوداری
653 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
258 ویدیو
33 فایل
🔻اندیمشک شهر ظرفیت‌ها شهر هزار شهید و هزار کار نکرده و هزار راه نرفته 🔰ارتباط با ادمین: @nikdel313 @mr_khosroobigi 📚کافه کتابجو https://eitaa.com/ketabjjo 🛍️فروشگاه مهربانی https://eitaa.com/mehrabani_shap 💚اندیمشک آرت @Andimeshk_art
مشاهده در ایتا
دانلود
انا لله و انا الیه راجعون متاسفانه باخبر شدیم خانم خدیجه داغری، از راویان کتاب حوض خون، صبح امروز درگذشت. خانم خدیجه داغری، مادر مرحوم پورن‌دخت لین‌من از دیگر راویان کتاب حوض خون است که ایشان نیز سال گذشته بدرود حیات گفتند. به خانواده انقلابی و داغدار مرحوم داغری تسلیت می‌گوییم و برای بازماندگان از پروردگار طلب صبر می‌کنیم. کانون فرهنگی تبلیغی شهید جواد زیوداری مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری ایتا، بله، تلگرام و اینستاگرام @shahre_zarfiyatha
🖋 سنگ قبرها با آدم حرف می‌زنند... احتمالا تا به حال شنیده‌اید که سنگ قبرها با آدم حرف می‌زنند. از رنگ‌های تیره و روشن‌شان تا اشعار و عکس‌هایشان و حتی در بعضی فرهنگ‌ها نمادهای حک شده‌ بر تن‌شان یا قاب‌آینه‌هایی که دیگر نیست. دمی که کنار هر مزار می‌نشینیم تا فاتحه‌ای بخوانیم با این نشانه‌ها و نوشته‌ها به فکر فرو می‌‌رویم و ساعتی بعد دوباره درگیر مشغله‌های دنیایی‌مان می‌شویم. اما سنگ قبر از آن سنگ قبرهاست که رهگذران را تا مدت‌ها رها نمی‌کند. او راوی کتاب است که مدت کوتاهی است بار سفر بسته و حالا کنار همسر و دخترش آرمیده. نگاره‌ای زیبا از او با چشمان مهربانش بالای سنگ قبر است و به قول انگار دارد با آدم حرف می‌زند. فاطمه‌سادات محقق و نویسنده حوض خون است. او را می‌بینم که کنار خدیجه داغری و دخترش راوی دیگر حوض خون نشسته و با دقت به حرف‌هایشان گوش می‌کند. مادر از شستن پتو و ملافه‌های خونی رزمنده‌ها می‌گوید و دختر از شیطنت‌هایش در رختشوی‌خانه و کمک به مادر در شستن‌ رخت‌ها. خدیجه داغری آن روزها در وصف انقلاب و رزمنده‌ها برای تاریخ کم نگذاشت، همچون زمان بعد از مرگش که اوج سخاوت را برای آنان که بر مزارش فاتحه‌ای قرائت می‌کنند به خرج داده. نقشی از کتاب حوض خون که بر قلب سنگ قبرش حک شده به رهگذران می‌گوید برایتان حرف‌ها دارم، صدایم را از این کتاب بشنوید. بی‌شک آن‌ها در پی حوض خون می‌روند، آن را می‌خوانند و دوباره برمی‌گردند برای قدردانی. این‌بار زنی را می‌بینند در حال شستن رخت‌‌های رزمنده‌ها که بسیجی‌ها برایش تاید آورده‌اند و او آن‌ها را پس می‌دهد تا از جیب خودش خرج کند. بعد هم رو می‌کند به بسیجی‌ها و با اشاره به حوض سرخ شده از خون می‌گوید: "شرم دارم از این‌همه خون ریخته." 🖋 پژوهشگر و نویسنده کانون فرهنگی تبلیغی شهید جواد زیوداری مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری @shahre_zarfiyatha