🔸حوض خون مجموعه ۶۴ روایت جذاب و خواندنی از زنان اندیمشکی است که در طول سالهای جنگ در خانهها، مساجد و بیمارستانها لباسهای خونی و خاکی رزمندهها و مجروحها را میشستهاند. در روزگاری که جنگ روایتها دور و برمان را احاطه کرده، پرداختن به چنین موضوع بکر و مغفول ماندهای از دفاع مقدس همتی بلند میطلبد.
🔸برای من که از نزدیک شاهد تلاش فاطمه سادات میرعالی بودهام حرف زدن از حوض خون ممکن است دچار بدیهیانگاریام کند و نتوانم آنطور که شایسته است از زحمتهای این محقق و نویسنده پرتلاش بگویم. فاطمه سادات میرعالی که تجربه چندصد ساعت مصاحبه با راویان جنگ را در کارنامه خود دارد، حوض خون را به عنوان اولین اثر خود در قالب خاطرات نیمهبلند به نگارش دراورده است. او در طول تحقیق و نگارش کتاب با موانع و سختیهای متعددی دست و پنجه نرم کرده که در مقدمه کتاب بخشی از آنها ذکر شده است. بارها شاهد مراجعه او به راویهای رختشویی بودهام. افرادی که معتقد بودند کاری انجام ندادهاند و هرچه بوده برای رضای خدا بوده. آنها زحمات و فداکاریهایشان در پشت جبهه را در برابر خون شهدا ناچیز میپنداشتند و حاضر به گفتگو نمیشدند. اما محقق پروژه به این سادگیها کوتاه نمیآمد و هرطور شده قانعشان میکرد که اگر از آن روزها نگویند بخشی از ماموریتشان را انجام ندادهاند و اگر سکوت کنند هستند کسانی که از جنگ بگویند تا جنگ را نقمت جلوه دهند نه نعمت.
🔸فاطمه سادات میرعالی در کنار چالشهای تحقیق، تدوین سختی را پشت سر گذاشت. اما او با انتخاب هوشمندانه قالب کتاب و با تکیه بر قلم شیوا و روان خود اثری منسجم تولید کرده است. به طوریکه باوجود تکرار در فعالیت راویها، محتوای کتاب تکراری و آزاردهنده نیست چراکه پرداختن به زندگی شخصی هر راوی، باعث جذابیت بیشتر کتاب، پرهیز از تکرار و کلیگویی و ملموستر شدن ارزش کار راویها در شرایط مختلف شده است.
🔸در کنار متن اصلی، پاورقیها، تصاویر پایان کتاب و توضیحاتی که درباره عکس هر راوی آمده است، دنیایی از ناگفتههای رختشویی در جنگ هستند. بنابراین حوض خون فقط یک کتاب خاطره نیست، اثریست مستند که خاستگاه زنان رختشوی اندیمشک را برای آیندگان ثبت کرده است تا به عنوان کتابی مرجع برای پژوهشگران جامعهشناس مورد استفاده قرار گیرد.
🔸اگر از احوالات زنان رختشوی اندیمشک بپرسید باید بگویم این روزها گریبانگیر عوارض شستوشو با آب سرد و لباسهای شیمیایی و شویندههای پرخطر هستند اما حال دلشان خوب است و منتظر فرصتی هستند تا باز به خاطر ارزشهایشان رخت بشویند همانطور که ماهبیبی شرفی در روایت ۶۳ حوض خون در اوج انقلابیگری میگوید: "هنوز هم برای شستن لباس رزمندههای مقاومت در هر جای جهان باشد آمادهام..."
🖊نسرین تتر _ پژوهشگر و نویسنده
#حوض_خون
#فاطمه_سادات_میرعالی
#رختشویی_جنگ
#زنان_اندیمشکی
#تاریخ_شفاهی
#خاطرات_مستند
#کتاب_خوب
#شهر_ظرفیتها
کانون فرهنگی تبلیغی شهید جواد زیوداری
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
ایتا، بله، تلگرام و اینستاگرام
@share_zarfiyatha
🖋 سنگ قبرها با آدم حرف میزنند...
#حوض_خون
#فاطمهسادات_میرعالی
#خدیجه_داغری
#پورَندخت_لینمن
#خاطرات_مستند
#رختشویی_جنگ
#بیمارستان_شهید_کلانتری_اندیمشک
#تاریخ_شفاهی
#پشتیبانی_جنگ
#شهر_ظرفیتها
کانون فرهنگی تبلیغی شهید جواد زیوداری
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
@share_zarfiyatha
🖋 سنگ قبرها با آدم حرف میزنند...
احتمالا تا به حال شنیدهاید که سنگ قبرها با آدم حرف میزنند. از رنگهای تیره و روشنشان تا اشعار و عکسهایشان و حتی در بعضی فرهنگها نمادهای حک شده بر تنشان یا قابآینههایی که دیگر نیست. دمی که کنار هر مزار مینشینیم تا فاتحهای بخوانیم با این نشانهها و نوشتهها به فکر فرو میرویم و ساعتی بعد دوباره درگیر مشغلههای دنیاییمان میشویم. اما سنگ قبر #خدیجه_داغری از آن سنگ قبرهاست که رهگذران را تا مدتها رها نمیکند. او راوی کتاب #حوض_خون است که مدت کوتاهی است بار سفر بسته و حالا کنار همسر و دخترش آرمیده. نگارهای زیبا از او با چشمان مهربانش بالای سنگ قبر است و به قول #فاطمه_سادات_میرعالی انگار دارد با آدم حرف میزند. فاطمهسادات محقق و نویسنده حوض خون است. او را میبینم که کنار خدیجه داغری و دخترش #پورَندخت_لینمن راوی دیگر حوض خون نشسته و با دقت به حرفهایشان گوش میکند. مادر از شستن پتو و ملافههای خونی رزمندهها میگوید و دختر از شیطنتهایش در رختشویخانه و کمک به مادر در شستن رختها. خدیجه داغری آن روزها در وصف انقلاب و رزمندهها برای تاریخ کم نگذاشت، همچون زمان بعد از مرگش که اوج سخاوت را برای آنان که بر مزارش فاتحهای قرائت میکنند به خرج داده. نقشی از کتاب حوض خون که بر قلب سنگ قبرش حک شده به رهگذران میگوید برایتان حرفها دارم، صدایم را از این کتاب بشنوید. بیشک آنها در پی حوض خون میروند، آن را میخوانند و دوباره برمیگردند برای قدردانی. اینبار زنی را میبینند در حال شستن رختهای رزمندهها که بسیجیها برایش تاید آوردهاند و او آنها را پس میدهد تا از جیب خودش خرج کند. بعد هم رو میکند به بسیجیها و با اشاره به حوض سرخ شده از خون میگوید: "شرم دارم از اینهمه خون ریخته."
🖋 #نسرین_تتر پژوهشگر و نویسنده
#خاطرات_مستند
#رختشویی_جنگ
#بیمارستان_شهید_کلانتری_اندیمشک
#تاریخ_شفاهی
#پشتیبانی_جنگ
#شهر_ظرفیتها
کانون فرهنگی تبلیغی شهید جواد زیوداری
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
@shahre_zarfiyatha