eitaa logo
مجتمع فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری
420 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
197 ویدیو
27 فایل
اندیمشک، شهر ظرفیت‌ها شهر هزار شهید و هزار کار نکرده و هزار راه نرفته ارتباط با مدیر: @nikdel313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن۹۸ دیدار با مادر شهید پژمان شاهونوند همراه با زیارت پرچم حرم امام رضا علیه‌السلام دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن۹۸ دیدار با مادر و همسر شهید احمد حیاری، شهید مدافع حرم شوش همراه با زیارت پرچم حرم امام رضا علیه‌السلام دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن۹۸ دیدار با همسر شهید کریم رومی‌پور و مادر شهید مسعود رومی‌پور همراه با زیارت پرچم حرم امام رضا علیه‌السلام دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن۹۸ دیدار با همسر شهید بمانعلی شهمیروند همراه با زیارت پرچم حرم امام رضا علیه‌السلام دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن۹۸ زیارت قبور مادران شهدایی که پیش از این با گروه رهروان زینبی به دیدارشان رفته بودیم و امروز در بین ما نیستند. مادر شهید صیدعباس پاپی مادر شهید علی‌محمد قربانی مادر شهید فریدون قیطاسی مادر شهید حسین طافی مادر شهید ابراهیم قلی دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن۹۸ 🌷 از بین مادران شهدایی که در این سه سال به دیدارشان رفته بودیم، سه نفر رحمت خدا رفتند. (البته یک هفته مانده به شروع مراسم تکریم سرچشمه‌های شهادت دو مادر دیگر هم فوت کردند.) یک قسمت مراسم تکریم رفتن سر مزار این مادران از دست رفته بود. مادر شهید علی‌محمد قربانی مادر شهید صیدعباس پاپی مادر شهید فریدون قیطاسی برنامه رهروان زینبی برای سر مزار قرائت سوره‌ای از قرآن، گل برای سر مزار و اهدای تندیس به خانواده شهید بود. از آنجایی که مادر شهید فریدون قیطاسی فرزند دیگری نداشتند و خانه سالمندان بودند که به دیدارشان رفتیم، خانم حقی‌پور گفت: برای سر مزار این مادر حلوا درست می‌کنم. 🌷🌷🌷🌷 روز پنج‌شنبه ۲۴ بهمن ساعت دو از جلوی مسجد امام حسین علیه‌السلام به سمت بهشت زهرا راه افتادیم. ابتدا رفتیم سر مزار مادر شهید قربانی که در قطعه قدیم بود. محل مزار مادر شهید صیدعباس پاپی را خواهرهای شهید قربانی بلد بودند. از سر مزار مادر شهید قربانی دو نفر از خانم‌ها را فرستادم که مزار مادر شهید قیطاسی را در قطعه صالحین پیدا کنند. از مزار مادر شهید قربانی راه افتادیم به سمت قطعه صالحین. با خانم بختور تماس گرفتم. گفت: هر چی گشتیم مزار مادر شهید قیطاسی رو پیدا نکردیم. سریع فاتحه‌ای سر مزار مادر شهید صیدعباس پاپی خواندم و شروع کردم به گشتن دنبال مزار مادر شهید قیطاسی... بهشت‌زهرا شلوغ بود. دو سه دور چرخیدم و سنگ قبرها را نگاه کردم ولی فایده‌ای نداشت. مستاصل شده بودم. خدایا مزار مادر همین جا بود... چرا الان نیست؟؟!!! بچه‌های دیگر هم پخش شدند توی قطعه صالحین و هر کسی جایی را گشت ولی انگار این مزار اصلا وجود نداشت تا جایی که شک کردیم که اصلا این مادر در قطعه صالحین باشد ولی توی تشیع این مادر شرکت کرده بودیم... زنگ زدم به خانم کیخواه. آشنایی دوری با این مادر داشت. ولی او هم جای مزار را بلد نبود. خیلی ناراحت بودم و احساس گناه می‌کردم. من مسئول اجرای مراسم بودم و باید از قبل مزار این مادر را پیدا می‌کردم که رهروان زینبی معطل نشوند ولی از آنجایی که سرم با کارهای انتخاباتی شلوغ بود فراموش کردم این کار را انجام دهم. خسته و با دل شکسته رفتم پیش خانم قربانی. گفتم: خانم قربانی من شرمندم. کم‌کاری کردم... خانم قربانی هم ناراحت بود ولی هیچی نگفت... با ناامیدی برگشتم برای بار آخر محلی که حدس می‌زدم مزار آنجا باشد را نگاهی بیاندازم. گفتم: شهید قیطاسی بیشتر از این شرمنده رهروان زینبی نشم. اومدیم زیارت مزار مادرت که سال تا سال کسی بهش سر نمیرنه. جان مادرت مزار رو نشونمون بده. هنوز چند متری جلو نرفته بودم که چشمم به سنگ مزاری افتاد. خانمی روی مزار نشسته بود و نصف فامیلی پاپی را از دور دیدم. دویدم سمت مزار. خودش بود: ایران پاپی مادر شهید فریدون قیطاسی نفس راحتی کشیدم و گفتم خدایاشکرت... دویدم سمت خانم قربانی و گروه رهروان زینبی که همه با حال گرفته جمع شده بودند یک‌جا. گفتم بیایید پبدا شد... یادم نیست اولین نفر کدام بزرگوار بود که شنید ولی تا من رسیدم به بقیه هم خبر داد... رهروان زینبی همه خوشحال مثل اینکه عزیز گمشده‌ای را پیدا کرده باشند دور مزار حلقه زدند... کمی دورتر ایستادم. به نشاطی که در چهره تک‌تک رهروان زینبی بود نگاه کردم. اشک توی چشمانم جمع شد. گفتم: خدایا شکرت... ممنونم شهید قیطاسی که مزار مادر رو نشونمون دادی... دفتر تاریخ شفاهی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن۹۸ موسسه فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن ۹۸ 🌷 نگاه امام رئوف... رهروان زینبی امسال نیز مانند دو سال گذشته با نزدیک شدن به میلاد مادر شیعیان بی‌بی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها مشغول تدارک مراسمی شد که مادران و همسران شهدا را در این روز بزرگ ارج نهد. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 از اواخر آذرماه جلسات رهروان زینبی برای برنامه‌ریزی مراسم تکریم شروع شد. طرح مراسم امسال از قبل تعیین شده بود. برنامه این بود که امسال به جای گردهمایی مادران و همسران شهدا در تالار، ما در منزل شهدا خدمت مادران و همسران‌شان برویم. طی هفت جلسه شورای اصلی رهروان زینبی، مراسم را از جوانب مختلف بررسی و برنامه‌ریزی کردیم. تقسیم کار صورت گرفت و هزینه‌های لازم برآورد شدند. چند جلسه هم برای سرگروه‌ها و توجیه اعضای رسانه داشتیم. از آنجایی که تمام هزینه برنامه‌های رهروان زینبی را اعضای رهروان زینبی و خیرین عزیز تامین می‌کنند، سعی ما بر این بود که بهترین برنامه را با کمترین هزینه‌ها اجرا کنیم. هدیه‌ای مختصر، تندیس، شاخه‌ای گل رز و شکلات هدایایی بودند که قصد داشتیم تقدیم مادران و همسران شهدا کنیم. 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 روز دوازده بهمن به مناسبت ورود امام خمینی (رحمت‌الله‌علیه) یک کیلو شکلات خریدیم. با این خرید، تازه حساب کتاب کردیم و متوجه شدیم موجودی رهروان زینبی برای خرید شکلات کنار هدیه، کم است. این موضوع را در جلسه عنوان کردیم. آقای مهدی‌نژاد گفتند: «نبات بگیریم که ارزون‌تر بیفته.» بحث سر این موضوع (که برای شیرینی چکار کنیم؟) ادامه داشت. آقای مهدی‌نژاد این بار گفتند: «پیگیری کنیم نبات حرم برامون بفرستند.»  خانم فاطمه‌سادات میرعالی پیگیری کردند. از آنجایی که امام رضا امام رئوف است، یک هفته قبل از شروع برنامه نه تنها نبات و نمک تبرک، بلکه پرچم سبز گنبد طلایی‌اش را هم برای‌مان فرستاد... ❣❣❣❣❣❣ الحمدلله رب‌العالمین آقا امام رضا علیه‌السلام به خانواده‌های شهدا عنایت خاص دارند... ما فقط نبات تبرکی خواستیم، اونم چون موجودی حسابمون کم بود... ولی آقا پرچمش رو هم فرستادند تا با دست پرتری خدمت مادران و همسران شهدا برسیم... موسسه فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
🌷تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن ۹۸🌷 بسم‌رب‌الشهدا دانشگاه که بودم برنامه دیدار هفتگی با خانواده‌های شهدا و جانبازان داشتیم... دلتنگی دوری از خانواده رو هر هفته با دیدن سرچشمه‌های شهادت پر می‌کردیم... از آخرین دیدار دانشگاهمون که گلزار شهدای گمنام (دارالرحمه) بود دلم برای این دورهمی‌های دلنشین تنگ شد. به خودم گفتم وقتی اومدم اندیمشک برم با اهالی مسجد یا بنیاد شهید یا هرجایی که بتونه کاری انجام بده، صحبت کنم تا از این برنامه‌های هفتگی که جاش توی شهر خالیه، برگزار کنن... دوست داشتم همه این حس و حال رو برای یک بار هم که شده تجربه کنن چون معتقدم شهدا زنده‌ان و توی هر دیدار با خانوادشون، اون چیزی که لازم هست رو بهمون از زبان مادر یا همسرشون میگن... یه مدت گذشت و من دلتنگِ دیدار... با چند نفر صحبت کردم خواهش کردم ولی نشد... یه بار داشتم با حسرت زیاد برای دوستم تعریف میکردم و غر میزدم... بهم گفت: عه مریم خب همچین گروهی هست که! خانم شهید قربانی یه ساله گروهی به اسم رهروان زینبی تشکیل دادن... اون میگفت و من هیچی نمی‌شنیدم فقط داشتم لحظه شماری می‌کردم برای دیدار. برای سر تا پا گوش شدن... برای شنیدن... برای دیدن... برای... ادامه دارد... موسسه فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
شدم عضوی از گروه رهروان زینبی و حسرت خوردم برای دیدارهایی که توفیق حضور نداشتم... تا اینکه امسال به مناسبت میلاد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قرار شد خدمت مادران و همسرانی بریم که این سه سال رهروان زینبی رفتن دیدارشون... چی بهتر از اینکه یه فرصتِ چهار روزه خدا نصیبمون کرد برای دست‌بوسی، اون هم روزهای ولادت مادرِ سادات چهار روزی که هیچ وقت از ذهن من و بچه‌های گروه پاک نمیشه به ویژه با وجودِ پرچم، یادِ حرم، مشهد و امام رضا(ع) چهار روزی که هیچ‌وقت تکرار نمیشه این چهار روز فرصت خوبی بود که حسرت نرفتن به دیدار‌های قبلی رو جبران کنم. الحمدلله که رفقای شهیدی با واسطه همسر شهید عزیز پیدا کردم... 🌸 ۳ سالگی رهروان زینبی با تاخیر مبارک🌸 موسسه فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha
اندر احوالات تصویربرداری از ورود پرچم امام رضا به منازل شهدا ✨ از قدیم همین جوری یهویی شدم تصویربردار😎 نه که بلد نباشم چون بلد بودم و همیشه دوربینم به راه بود هرجا می‌رفتم می‌شدم خاله دوربینی؛ البته نه از آن‌هایی که همه‌اش جلو دوربینن، از آن‌هایی که مظلوم پشت دوربینن.☺️ گذشت تا برنامه سرچشمه‌های شهادت که باز هم شدم تصویربردار همراه حامل پرچم😍 ماشاءالله به قدم‌های سریع خانم قربانی. البته بنده خدا خیلی سعی کرد مراعاتم را کند اما باز هم باید پایم را می گذاشتم روی گاز و خیلی سریع دنده عقب می‌رفتم. بند کفشم را نمی‌بستم و تا می‌رسیدم وسط حیاط برای اینکه جا نمانم کفش‌هایم را وسط حیاط در می‌آوردم تا سریع بروم داخل. همین عقب عقب رفتن‌ها کار داد دستم... با پرچم امام رضا وارد خانه مادر شهید نعمت سگوند شدیم. همین‌طور که داشتم از لحظه ورود پرچم فیلم می‌گرفتم عقب عقب رفتم داخل که یهو پام رفت توی استکان چای داغ و سوختم...😣😅 اما مگر می‌توانستم از خودم واکنش نشان دهم. فقط پایم را بلند کردم تا خودش خنک شود... دسته‌گل بعدی وقتی بود که رفتیم خانۀ شهید پژمان شاهونوند. باز هم داشتم عقب عقب می‌رفتم داخل خانهٔ شهید و از ورود پرچم فیلم می‌گرفتم که یکهو رفتم توی بغل کسی😳 سرم را برگرداندم که بگویم راهم را باز کنید یکهو دیدم توی بغل مادر شهیدم. 😅 آب شدم از خجالت🙈 شیرین کارهای خودم کم بود دسته‌گل دیگران هم بهش اضافه شد... توی خانهٔ شهید زیوداری وسط فیلمبردای روی زانو ایستاده بودم، خانم میرعالی ظرف شکلات را برداشت از مهمان‌ها پذیرایی کند که یکهو پایش توی چادرم گره خورد و خودش و ظرف شکلات چپ شدند روی من. 😂 من هم مُصِر که دستم تکان نخورد و فیلم خراب نشود. خودم را محکم نگه داشتم اما آنقدر چادرم کشیده شد و به دنبالش گردنم که حس کردم دور از جان جنابتان گردنم قطع می‌شود. 🙃 کمی هم از اتفاق جالبی برایتان بگویم: دومین بار بود ما (حاملین پرچم) زودتر از گروه به خانه شهید رسیدیم. چند دقیقه‌ای در خیابان منتظر ماندیم تا گروه برسند. با رسیدن بچه‌ها من هم برای همخوانی سرود السلام علی قلب فاطمه رفتم داخل. همین که سرود تمام شد برگشتم توی کوچه تا به خانم قربانی اشاره دهم بیایند داخل. زنبوری که روی پرچم نشسته بود را بهم نشان داد. دوربینم را روشن کردم و راه افتادیم... صدای صلوات خاصه امام رضا با ورود ما به حیاط بلند شد. پرچم را بردیم خدمت مادر تا زیارت کند. بعد از اینکه پرچم را روی زمین گذاشتیم من هم کنارش نشستم. چشمم افتاد به زنبوری که از توی کوچه با پرچم همراه شده بود. دوربینم را این‌بار روی زنبور زوم کردم. از گوشه‌ای به گوشهٔ دیگر می‌رفت. حس کردم دلِ جدا شدن از پرچم را ندارد و دارد با ضامن آهو دلدادگی می‌کند. تمام عالم امکان به فدای تار مویت یا امام رضا... موسسه فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری اندیمشک @shahre_zarfiyatha
🌷 تکریم سرچشمه‌های شهادت، مادران و همسران شهدا بهمن۹۸ موسسه فرهنگی پژوهشی شهید جواد زیوداری اندیمشک @Shahre_zarfiyatha