شهرستان ادب
🔻تبارشناسی زنانگی
(#محسن_حسن_نژاد در تازهترین یادداشت خود نگاهی داشته است به مجموعه داستان #اسم_شوهر_من_تهران_است، اثر #زهره_شعبانی که در دهمین جایزۀ جلال شایستۀ تقدیر شناخته شد)
▪️«...ایدهها، عالم خودشان را دارند. در اختیار ما نیستند. از قواعد ما پیروی نمیکنند. گاهی با خواندن یکداستان میتوان به بصیرتهای عمیق نظری رهنمون شد. «اسم شوهر من تهران است» مجموعۀ داستان کوتاه بهظاهر سادهای است که شاید بسیاری از ما پس خواندن بهسادگی از کنار آن رد شویم. شاید بهنظر ما مجموعۀ داستانی معمولی جلوه کند، اما دستِ کم برای من بصائر خاص خودش را داشت. این اثر، کوششی بود برای تفسیری زنانه از زنانگی. اثری که در آن به شیوهای مختصر و ساده، بیانی تبارشناسانه از تاریخ زنانگی بهدست داده است...»
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9808
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻در اخبار نبشتهاست... | شماره دهم
(گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات در ایران و جهان به روایت شهرستان ادب)
▪️ #در_اخبار_نبشته_است تازهترین ستون سایت شهرستان ادب است. نهمین در اخبار نبشته است جمعۀ گذشته منتشر شد. در دهمین مطلب «در اخبار نبشته است» خبرهایی داریم از جمال میرصادقی و نویسندگان زن ایرانی، لغو انتشار کتابی درباره نوجوانی انتحاری، جایزه نوبل ادبیات، خیام نیشابوری و نیز دو خبر از افغانستان.
از شما دعوت میکنیم گزیده اخبار مهم هفته با موضوع کتاب و ادبیات -در ایران و جهان- را به روایت شهرستان ادب بخوانید.
مطالب این هفته، از نوشتههای هفته گذشته خبرگزاریهای مهر، فارس، ایسنا، تسنیم، ایبنا، گاردین و با همکاری #گروه_ترجمه_شهرستان_ادب گردآوری شده است.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9815
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیام تسلیت موسسه شهرستان ادب خدمت سرکار خانم #طیبه_ثابت
(در پی شهادت برادر ایشان جانباز سرافراز سیداحمد ثابت)
▪️با خبر شدیم جانباز هشت سال دفاع مقدس جناب آقای «سیداحمد ثابت» برادر بزرگوار سرکار خانم #طیبه_سادات_ثابت _شاعر گرامی_ به خیل یاران شهیدش پیوستهاست.
موسسه شهرستان ادب و مجموعه شاعران و نویسندگان همراه با این موسسه، شهادت این جانباز سرافراز را خدمت خانم ثابت و خانواده محترم ایشان صمیمانه تبریک و تسلیت میگویند.
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻پیام تسلیت #علی_محمد_مودب مدیر عامل شهرستان ادب در پی شهادت جانباز سرافراز «سیداحمد ثابت»
(برادر بزرگوار سرکار خانم #طیبه_ثابت)
▪️"وقتی موج برادرم را میگیرد/ چون آتشبار میرقصد/ همسایهها پردههایشان را میکشند/ و من تنها پنجره را باز میکنم/ تا آسمان نوار هفت رنگ مدالاش را/ پاره کند..."
خواهر ارجمندم شاعر گرامی
سرکار خانم #طیبه_سادات_ثابت
بارها با شعر شما برای برادر جانبازتان سید احمد آقا گریسته ایم
شهادت این فرزند عزیز خمینی را به شما و مادر بزرگوار و رنجدیده شما تسلیت عرض می کنم
و از خدای متعال، عاجزانه می خواهم که به ما توفیق بدهد تا شرمنده نفسهای پاک و دشوار این عزیز و خونها و مجاهدتهای یاران شهیدش نباشیم
از خدای متعال برای شما و خانواده تان که عمری زینب وار پرستاران آن عزیز شهید بودید صبر و اجر خواستارم
برادرتان
علی محمد مودب
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 جنگ که بیاید
(پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس را با شعری از کتاب #چاپ_بیروت بهروز میکنیم؛ کتابی سرودۀ شاعر مطرح، #علی_داودی، که اختصاص به شعرهای سپید او دارد. شعری از این کتاب را با هم میخوانیم.)
▪️جنگ که بیاید
تو عکسی میشوی بر دیوار
من دراز میکشم وسط خانه و سرم فرسنگها دور میپوسد
سالها بعد
درخت توتی از سینهام رشد میکند
تا نسیم
شعرهای نگفتهام را به جهان برساند
عزیزم
گاه جنگ قصههای شیرینتری دارد
عزیزم
دنیای بیچارهایست
که برای گفتنِ یک دوستت دارم
باید پرچم نیروهای سازمان ملل را بالا بگیرد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻دلزدگی از «خونمُردگی» | یادداشتی از #محمدقائم_خانی
(در پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس)
▪️«...#خون_مردگی کتابی نیست که تو را به دهۀ شصت ببرد و دلزدهات بکند. صفحههای رنگارنگش دستانت را میگیرد و تو را در شهر و نخلستان میچرخاند، بیآنکه حوصلهات سر برود یا به نگاهی گذرا و توریستی بسنده کنی. "خونمردگی" تو را درگیر، پابند خوزستان و سردرگمی مردمش میکند که کشور همسایه، آن را استان نوزدهمش میخواند. زبان جذاب داستان برای فارسیزبانان قابل فهم است و درعینحال، حالوهوای جنوب را زنده میکند. نویسنده با چنان تبحری از کلمهها استفاده نموده که نهتنها خواننده فاصلهای بین خود و شخصیتها احساس نمیکند، بلکه به صمیمیترین حالت ممکن به دردها و خواستههاشان گوش فرامیدهد.
"خونمردگی" دربارۀ آینده است؛ آیندهای که زیر ابرهای سیاه انفجار بمب، تار شده و هیچکس هم تصوری از بعدش ندارد. دربارۀ پسری است که میخواهد آیندهاش را نجات بدهد و از طریق ارث پدری، روزهای خوشی برای خودش بسازد. پسر، رفتن از ایران را برمیگزیند تا گلولهها دنبالش نکنند و ثروتش را نگیرند ولی جنگ، سختجانتر و صبورتر از این حرفهاست. دامش را همهجا گسترده و بر جان و مال همهکس چشم طمع دوخته است. پسر درحالیکه پشت کرده و هوای فرار دارد، با سر به معرکه کشیده میشود و در برابر خود، هیولای قتل و غارت را عربدهکش و بیرحم میبیند...»
ادامه این یادداشت بر کتاب سرکار خانم #الهام_فلاح را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗shahrestanadab.com/Content/ID/9748
☑️ @ShahrestanAdab