🔻 بهشتِ برزخی
(تازهترین مطلب پروندۀ #رمان_فانتزی اختصاص دارد به یادداشتی از #مسعود_آذرباد. او در این یادداشت به معرفی کتاب #برزخ_زمین نوشتۀ #هاشم_افتخار پرداخته است. این کتاب یکی از قدیمیترین آثاریست که در ژانر علمی-تخیلی در ایران نوشته شده است. شما را به خواندن این یادداشت دعوت میکنیم.)
▪️ «... ماجرای برزخ زمین، روایت یک دانشمند حوزۀ ژنتیک است. جین هابل مهندس ژنتیک، دختر رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا، مظهر و نماد رؤیای آمریکایی نیز است. جین با موجودی هوشمند روبرو میشود که از زایش دو مگس متولدشده است. موجودی که بیشتر پرندهای مینیاتوری است تا حشرهای موذی. در همان شب کشف آن موجود عجیب، جین توسط شش نفر مورد حملۀ گروگانگیری قرار میگیرد، اما بدون اینکه کوچکترین واکنشی نشان دهد، آن ششنفر کشته میشوند. بعدازاین ماجرا، جین بیشتر و بیشتر با این موجود عجیب آشنا میشود و خود مقدمهای میشود برای اتفاقات عجیبوغریبتر.
کتاب برزخ زمین که در سبک علمی تخیلی و جنایی است، چند ویژگی منحصربهفرد دارد که پس از گذشت بیست سال، همچنان طراوت خودش را حفظ کرده است. اولین ویژگی مهم این کتاب، آن است که در دورانی که علمی تخیلی نوشتن اصلاً مرسوم نبوده است، این کتاب نوشتهشده است. گرچه قبلترها کتابهای علمی تخیلی دیگری نوشتهشده بودند، اما بهجرأت میتوان گفت برزخ زمین اولین کتابی است که توانسته است علاوه بر فرار از تلۀ اروپامحوری، ازنظر قصهگویی نیز حرفی برای گفتن داشته باشد... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9877
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 چند رباعی از پدر شعر فارسی
(امروز زادروز شاعر شهیر فارسی، #رودکی است؛ کسی که او را پدر شعر فارسی مینامند و اشعارش در عین قدمت، ساده و روان و خوشخوان است. به این مناسبت شما را به خواندن چند رباعی دلنشین از پدر شعر فارسی دعوت میکنیم.)
▪️بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل
این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که تراست، سنگ خاراست، نه دل
***
با آن که دلم از غم هجرت خونست
شادی به غم توام ز غم افزونست
اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب
هجرانش چنینست، وصالش چونست؟
***
نامت شنوم، دل ز فرح زنده شود
حال من از اقبال تو فرخنده شود
وز غیر تو هر جا سخن آید به میان
خاطر به هزار غم پراگنده شود
***
در عشق، چو رودکی، شدم سیر از جان
از گریهٔ خونین مژهام شد مرجان
القصه که: از بیم عذاب هجران
در آتش رشکم دگر از دوزخیان
***
از کعبه کلیسیا نشینم کردی
آخر در کفر بیقرینم کردی
بعد از دو هزار سجده بر درگه دوست
ای عشق، چه بیگانه ز دینم کردی!
***
چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره
امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کان هم شب وصل در گلو ماند گره
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شعر خانوادۀ شهدا
(به خوانش صفحهای دیگر از پروندۀ #ادبیات_جنگ_و_دفاع_مقدس سایت شهرستان ادب میپردازیم در ستون شعر. این یادداشت را #عصمت_زارعی، شاعر و پژوهشگر، نگاشته است و در آن به بررسی مفهوم «شهید» در شعر کلاسیک و سپس در شعر شاعر معاصر، #مرتضی_امیری_اسفندقه، پرداخته است. )
▪️«... همانطور که میدانیم اوایل سالهای دفاع مقدس یکی از مشهورترین شعرها که در رثای شهدای جنگ خوانده میشد، «کجایید ای شهیدان خدایی» بود که هنوز هم بسیاری از مردم تعجب میکنند اگر بشنوند که این شعر از مولوی است. این مسأله، شاید تأییدی باشد بر همان مهجوریت واژۀ شهید در ادبیات کهن. این در حالی است که حالا با شکلگیری ادبیات دفاع مقدس، شعر جنگ آنقدر گسترش یافته و به غنا رسیده است که نه تنها خودش به ادبیاتی مستقل تبدیل شده، در ادبیات عاشورا هم تاثیر گذاشته؛ یعنی میبینیم بخشی از شعر «غریبه» غلامرضا کافی (کتاب واقعه) در آلبوم «وداع» حسامالدین سراج، که آلبومی کاملاً عاشورایی است، با حذف چند بیتی که بهطورخاص دفاع مقدسیبودن آن را نشان میدهد، در حالوهوایی عاشورایی خوانده شده است:
چقدر آشنـا مینمایی غریبه
بگو از کجا از کجایی غریبه؟
به عبارت دیگر به نظر میرسد از زمانی که مسیر متعالی اهداف جهت یافت پیدا کرد و بیداری به دستگاه اندیشگی آنها راه یافت، از زمانی که فرهنگ عاشورا در فرهنگ مردم تجلی یافت و انقلاب اسلامی ادامۀ نهضت حسینی به شمار رفت، شعر دفاع مقدس و شعر عاشورایی نیز به نوعی به هم ممزوج شد یا به واسطۀ آن مشروعیت یافت. بیت بسیار زیبای استاد بهمنی را در تأیید این سخن میآوریم:
چیزی که غریبی را از کرببلا آورد
این بار غریبان را تا کرببلا میبرد... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9922
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻شجاعت برای حرکت از تیپ به شخصیت
( #درازکش_در_ساعت_خواب سوژۀ تازهترین یادداشت #محمدقائم_خانی است. این رمان نوشتۀ #زهرا_شاهی است و روایتی است از دو مرد از دو طیف متفاوت جامعه. )
▪️ «... معمولاً وقتی قرار است در دوران مدرسه به سراغ چنین شخصیتهایی بروند، معلم دلسوزی را به تصویر میکشند که قصد راهنمایی بچهها به راه درست را داشته و از هیچ کوششی برای نیل به این هدف مضایقه نمیکند. باز هم تصویری کلیشهای و باز هم تکرار و تکرار...
این معلم دلسوزِ مهربان، تصویر دروغی است که دههها به جامعه ارائه شده است؛ چون معلمها و نظام آموزشی جدید دستاورد روشنفکران در دورۀ رضاخان بوده و نویسندگان نیز از همینطبقه برخاستهاند، کمتر کسی سعی کرده تا واقعیتهای نظام آموزشوپرورش را به تصویر بکشد. انگار در اقدامی هماهنگ، همه در برابر واقعیت این نظام آموزشی در ایران سکوت کردهاند و با دروغ بزرگ «معلم دلسوز» مسیر بقای این نظام را هموار کردهاند.
واقعیت آموزشوپرورشی که رضاخان راه انداخت، همانند خود استبداد بود و تکثیر کلیشهها. رضاخان مستبد بود و پیشرفت را در تکثیر کلیشهها در تعداد زیاد میدید. آموزشوپرورشی هم که روشنفکران در حکومت او تأسیس کردند، سراسر استبدادی بود و تنها هدفش، تولید آدمهای تکراری در جامعه بود. زهرا شاهی در اینکتاب بهخوبی از این تصویر کلیشهای دروغین فاصله گرفته و معلمی مستبد و ناکارآمد و نیز شاعری شکستخورده، آفریده که کاری جز اعمال خشونت به بچهها ندارد و به تنها چیزی که نمیاندیشد، رشد بچههاست. نویسنده با شجاعت، کلیشۀ دروغین معلم دلسوز را کنار گذاشته و تصویر دقیق دبیر مستبد را برگزیده است... »
ادامۀ این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9925
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 هفت شعر به یاد زلزلۀ بم
(در ساعت ۵:۲۶ بامداد ۵ دی ۱۳۸۲ شهر #بم و مناطق اطراف آن در شرق استان کرمان را زلزلهای به قدرت ۶٫۶ ریشتر لرزاند و تنها در چند ثانیه ۴۰هزارنفر کشته، ۳۰هزارنفر زخمی و هزاران نفر بیخانمان شدند. طبق آمار رسمی ۹۰ درصد از ساختمانهای شهر بم ۱۰۰ درصد تخریب شد. فاجعه آنقدر بزرگ بود و هست که اکنون پس از 15 سال، هنوز بهت و اندوهش برای بسیاری از مردم تازه است.
بم رفت
(مانند آخرین کاروانی که رفته بود از آن
دو هزار سال پیش از این)
و سایۀ دراز بارو
بی بارو
ماند ...
(زندهیاد #منوچهر_آتشی)
شاعران بسیاری تحتتأثیر این حادثۀ اندوهبار شعر سرودهاند. چه از سر سوگواری، چه همدردی، چه عبرت، چه گلایه ... هر شاعر با زبان و نگاه خودش سعی در ثبت این غم بزرگ و ملی ایرانیان کرده بود. امروز در سالگرد این زلزلۀ غمبار، به مرور هفت شعر مرتبط با زلزلۀ بم در آنروزها، از هفت شاعر ایرانی میپردازیم. شاعران این شعرها عبارتاند از: زندهیاد #سیمین_بهبهانی، #علیرضا_قزوه، زندهیاد #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، #نغمه_مستشار_نظامی، #سعید_بیابانکی، #حامد_عسگری و #سید_محمدامین_جعفری .)
▪️ علیرضا قزوه :
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يکروز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يکروز
قيامت میشود صد بار از بم بيشتر ، يک صبح
بساط هفت گردون باز میريزد به هم يکروز
حدوثی ناگهان خواب جهان را برمیآشوبد
حياتی تازه خواهد يافت آدم از عدم ، يکروز
دوباره ساعت صبح قيامت زنگ خواهد زد
سواری میرسد ناگاه از سمت حرم يک روز
به قدر پلک بر هم خوردنی آخر به خود آييد
به فکر مرگ باشيد آی مردم دستکم يکروز
ادامۀ این شعرها را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6116
☑️ @ShahrestanAdab