🔻 اگر زینب نبود...
( #قادر_طهماسبی ،#فرید، از جمله شاعران بزرگ آیینی است که شعر معروف او برای #حضرت_زینب (س) سالهاست زبانزد است. گفتنیست فرید پیش از این در مصاحبۀ اختصاصیاش با شهرستان ادب درخصوص این شعر نیز توضیحاتی داده بود که میتوانید این گفتگو را آدرس زیر بخوانید.)
▪️سرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
کربلا، در کربلا مىماند اگر زینب نبود
چهرۀ سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابرى از ریا، مىماند اگر زینب نبود
چشمۀ فریاد مظلومیتِ لبتشنگان
در کویر تَفته جا مىماند، اگر زینب نبود...
ذوالجناح دادخواهى، بىسوار و بىلگام
در بیابانها رها مىماند، اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب
پشت کوه فتنهها مىماند، اگر زینب نبود
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/6036
☑️ @ShahrestanAdab
🔻ای فرشتۀ باران!
در روزهای آغازین سال 1398 بسیاری از هموطنانمان در استانهای گلستان و فارس گرفتار سیل شدند. موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه فرهیختگان همراه با این موسسه، خود را در اندوه آندسته از هموطنان ایرانی که سوگوار و داغدار درگذشت عزیزان خود هستند شریک میدانند.
▪️ستون شعر سایت شهرستان ادب و پرونده بهاریه را با شعری از شاعر جوان خانم #فاطمه_عارف_نژاد در همدردی با سیلزدگان بهروز میکنیم:
رنگ خزان گرفته چرا نوبهارمان؟
تازه جوان شدهست غم کهنهکارمان
دل زخمیِ دوبارهی دردی نگفتنیست
داغی نشسته بر جگر روزگارمان
دنیا که با شکوفه کفنپوش میشود
خون میدود به چهرهی باغ انارمان
ما چتر بستهایم و تو با سیل آمدی
این بود ای فرشتۀ باران! قرارمان؟
اینبار با گذشته چرا فرق میکند
روبوسی همیشگی آبدارمان
دردا که باز دسته گلی آب دادهای
در کوچههای خاکی شهر و دیارمان
از هفت سین عید چه ماندهست غیر سیل؟
عیدی چه بود غیر غم بیشمارمان؟
امشب صدای گریه میآمد به گوش دشت
از روستای گمشدهی همجوارمان
ما آه سرد و خستهی دیماه نیستیم
نوروز! از تو بیشتر است انتظارمان
☑️ @ShahrestanAdab
🔻«تزکیۀ گناه» به روایت #ویلیام_فاکنر
(در #یک_صفحه_خوب_از_یک_رمان_خوب، هربار به سراغ یکی از شاهکارهای ادبیات داستانی جهان رفتهایم و صفحهای از آن را با یکدیگر خواندهایم. اینبار نیز در شانزدهمین صفحه به سراغ رمانِ #گور_به_گور رفتهایم از ویلیام فاکنر)
▪️«...یک روز داشتیم صحبت میکردیم. اَدی هیچوقت اونقدر مذهبی نبود. حتی بعد از اون تابستونی که تو اردو برادر ویتفیلد با روحش کلنجار رفت او رو از میون همه سوا کرد و با اون خودبینیِ توی دلش جنگید. من هم صدبار بهش گفتم: "خداوند اولاد بهت داده که هم تسلّیبخش محنت این دنیات باشند، هم نشونهای از رنج و محبت خودش؛ چون که تو اینها رو با محبت بار گرفتی و زاییدی." این رو برای این گفتم که محبت خداوند و وظیفۀ خودش رو در قبال او یک امر عادی تلقی میکرد، درصورتیکه یک همچو طرز رفتاری در پیشگاه خداوند مقبول نیست. گفتم: "خداوند به ما زبون داده که ستایش ذات لایزال او رو به صدای بلند ادا کنیم." چون که گفتم در عرش اعلا شادی و شعفی که از ندامت یک فرد گناهکار به وجود میآد، بیش از رستگاری صد تا آدمی است که هرگز مرتکب گناه نشدهاند...»
ادامۀ این مطلب را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10369
☑️ @ShahrestanAdab
🔻حسین جلالپور شاعر و ویراستار درگذشت
(پیام #تسلیت موسسه شهرستان ادب)
▪️با نهایت تأسف و تأثر با خبر شدیم #حسین_جلال_پور شاعر، ویراستار و مصحح ارزشمند، امروز دار فانی را وداع گفت.
حسین جلالپور متولد سال ۱۳۵۵ در بندر گناوه، از شاعران شناختهشدۀ دهۀ هشتاد و فارغالتحصیل رشتۀ زبان و ادبیات فارسی بود که امروز در یک حادثۀ رانندگی عالم خاک را وداع گفت.
تنها مجموعه شعر جلالپور با عنوان #کلاغ_بعد_از_باغ در سال ۱۳۹۵ منتشر شده بود و همچنین بسیاری از آثار شاعر شهیر «خواجوی کرمانی» توسط او تصحیح شده بودند.
گفتنیست حسین عزیز با هنر ویراستاری خود، از همکاران حرفهای موسسه شهرستان ادب در دفتر انتشارات این موسسه بود و از این روی درگذشتش برای مجموعه شهرستان ادب بسیار تلخ و جبراننشدنی است.
مؤسسۀ فرهنگی هنری شهرستان ادب و مجموعه شاعران همراه با این موسسه، این ضایعه را به خانوادۀ محترم جلالپور و جامعهی ادبی کشور تسلیت میگویند و غفران الهی را برای روح دوست عزیز خود آرزو میکنند.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پرندهٔ دریایی
(ستون شعر سایت شهرستان ادب را با غزلی از زندهیاد #حسین_جلال_پور که روز گذشته ما را برای همیشه تنها گذاشت بهروز میکنیم)
▪️بيا پرندۀ دريايي كه تا سپيده نميپايم
اگر چه بال و پرم سنگی، ولي مسافر دريايم
دلم به يمن كبوترها، به مرز عشق رسيد اما
هنوز خواهش يك پرواز، نشسته در رگ پرهايم
اگر در آتش توفانم، دلم به عشق گره خوردهاست
كه بين آتش و خاكستر، هنوز سبز و شكوفايم
تمام وسعت بالم را، به آسمان تو ميبخشم
به سمت با تو گره خوردن به سمت حادثه مي آيم
تو از كرامت باراني و من اگر چه تو ميداني
به زير بارشي از زخمم و تا سپيده نميپايم
☑️ @ShahrestanAdab
🔻پیام تسلیت #علی_محمد_مودب مدیر عامل شهرستان ادب در پی درگذشت #حسین_جلال_پور
▪️همه از خداییم
به سوی خدا میرویم
صدای حسین جلالپور در بندرگاه گناوه خدایی بود وقتی آمده بود به استقبال من و بچههام
سکوتش و نگاه صمیمی جنوبیاش خدایی بود
دقتهایش و غیرتش درباره کلمهها خدایی بود
عشقش به ادبیات و شوقش برای ترویج کتابهای خوب خدایی بود
صبر و سکوتش خدایی بود
امروز در کوچههای پنجتن مشهد در داغ حسین گریه کردم و راه رفتم، راه رفتم و گریه کردم
خدا حسین را رحمت کند
این داغ را به خانواده شریفش، به علی هوشمند، به ابراهیم اسماعیلی، به حسن صادقیپناه و مهدی فرجی، به استاد محمدعلی بهمنی ،به محمدحسین نعمتی و همه بچههای شهرستان ادب، به غلامرضا طریقی و علی داودی... به همه یادش بخیرهای کنگره چهارم شعر جوان- بندرعباس - تسلیت می گویم
دریای رحمت بیکران الهی نصیب شاعر خوش لهجه ساحل نشین ما باد
فروردین ۹۸ . مشهد الرضا
علیمحمد مودب
☑️ @ShahrestanAdab
🔻۱۰ خبر از جذابترین خبرهایکتاب و ادبیات در سال ۱۳۹۷
(در اخبار نبشتهاست... | ویژه پرونده «سالنامه شهرستان ادب»)
▪️ نیم دوم امسال بود که ستون #در_اخبار_نبشته_است را راه انداختیم و حالا به پایان سال رسیدهایم. به مناسبت نوروز فرخنده، تصمیم گرفتیم گزیدهای از خبرهای این ۲۴ هفته را در قالب پرونده #سالنامه_شهرستان_ادب مروری کنیم. پیش از آن، خوب است یادی کنیم از نویسندگانی که سال گذشته از دست دادیم، بخصوص #ابوالفضل_زرویی_نصرآباد، شاعر و طنزپرداز بینظیر که روحش شاد باد. همچنین #علی_شاه_علی، نویسنده جوان و همکار و همراه شهرستان ادب و دوست عزیز همه ما که دفتر عمرش در سالهای آغازین حیات ادبی بسته شد و خاطرات او را از یاد نخواهیم برد. برای همه درگذشتگان حوزه ادبیات از درگاه الهی طلب آمرزش میکنیم. بهویژه #حسین_جلال_پور عزیز که در آغازین روزهای سال ۱۳۹۸ از کنار ما رفت.
این اخبار را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10394
☑️ @ShahrestanAdab
🔻در حدیبیه
(ضمن تبریک عید #مبعث پیامبر اسلام #حضرت_محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ستون داستان سایت شهرستان ادب را با یک داستان کوتاه برگزیده جشنواره خاتم از سرکار خانم #سوانا_مهرابیان نویسندهی ارمنیتبار بهروز میکنیم)
▪️«چشمهاش را باز کرد. لبخندی به پهنای صورت بر لبش نقش بسته بود. حس خوبی از دیدن آن رویا داشت. دیده بود با سری تراشیده و لباس سفید احرام بر تن، کلید کعبه را به دست گرفته و در مقابل آن ایستاده است. همانطور که دراز کشیده بود، دستی به ریش زبر و پرپشتش کشید و به فکر فرورفت.
بر خلاف همیشه که برای انجام کارها با یارانش مشورت میکرد، محمد این بار خود تصمیم نهایی را گرفت. مطمئن بود این رویا از طرف پروردگار بر او نازل شده تا بتواند شش سال پس از هجرتش با آرامش به زیارتِ خانهی خدا برود.
امسلمه را صدا کرد و گفت: "بار سفر ببندید. میخواهم به زیارت کعبه بروم. قصد دارم از میان همسرانم شما را با خود ببرم. یارانم را صدا کنید تا از شرایط سفر برایشان بگویم."
مسلمانان کمکم جمع شدند. محمد در کوچه داشت با پسربچهای بازی میکرد. او را بر شانهاش سوار کرده بود و میدوید پسر میخندید و میگفت: "حالا شتر حالا شتر". یکی از یاران به محمد نزدیک شد و آرام در گوشش گفت: ای رسول، بچه را رها کنید. مسلمانان منتظرند...»
متن کامل این داستان زیبا را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10400
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 آیا پروین اعتصامی زن بود؟
(یادداشت #حسن_صنوبری دربررسی نسبت زنانگی در شعر #پروین_اعتصامی در سالروز درگذشت این بانوی شاعر)
▪️«...استاد من آن روز گفت شعر زنان با فروغ فرخزاد آغاز میشود. استاد گفت ما در تاریخ ادبیاتمان قبل از فروغ چیزی به نام شعر زنان و زنی که شاعر باشد و شعرش زنانه باشد نداریم. در پاسخ سخن ایشان وقتی شاگرد _که من باشم_ از پروین اعتصامی سخن گفت، استاد برآشفت و تصریح کرد: پروین اصلا زن نبود، مرد بود؛ چون شعرش مردانه بود و نتوانسته بود از سایۀ شعر مردان روزگار خود و همچنین تاریخ بیان مردانه در ادبیات کهن بیرون بیاید...»
متن کامل این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10402
☑️ @ShahrestanAdab
🔻نفرین قنات حاج میرزا میر
(اینروزها که همهجا صحبت از سیل و مسئله آب است، مجموعه داستان گروهی #ویلای_کاکایی_ها بیشتر از قبل خواندنی شده است. مخصوصا داستانی که آقای #مهدی_کفاش در این مجموعه نوشتهاند و اختصاصا درباره همین موضوع است. تازهترین مطلب ستون داستان سایت شهرستان ادب را به این داستان خواندنی اختصاص میدهیم)
▪️«...نماز صبح که تمام شدهبود یکی از خدام حرم رفتهبود پشت بلندگو و از کسانی که ماشینشان را در رودخانه گذاشتهبودند؛ خواهش کردهبود که ماشینها را به سرعت از مسیر رودخانه خارج کنند. گفتهبود بارندگی زیاد است و احتمال سیل وجود دارد. همه به هم نگاه کردهبودند اما رودخانه قم با آن دیوارهای بلند و کف آسفالت همیشه خشکش را نمیتوانستند با آب خروشان و سیل تصور کنند. تا اینکه پیرمردی بلند شدهبود و گفته بود: «خدا رحمت کند آقا مرعشی نجفی را. یادش بخیر یکبار توی مسجد امام حسن عسکری علیهالسلام نماز خواند تا آب رودخانه قم که طغیان کردهبود، وارد شهر نشود. هرچه کیسه سنگ و شن میگذاشتند لب رودخانه، آب بالاتر میآمد. جماعت تا این حرف پیرمرد را شنیدند همه انگار یاد چیزی افتاده باشند بلند شدند و آرام راه افتادند به سمت در خروجی شبستان. ناگهان مردی بلند شد و به سمت در شبستان دوید. جمعیت انگار دنبال بهانهای برای شروع مسابقه باشند به سمت در دویدند...»
متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10404
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻#کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی (فراخوان شهرستان ادب برای اعزام شاعران و نویسندگان به مناطق سیلزد
▪️فراخوان اردوی جهادی شاعران و نویسندگان جهت اعزام به مناطق سیلزدۀ غرب کشور توسط موسسه شهرستان ادب منتشر شد.
متن این فراخوان به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ
به اطلاع شاعران و نویسندگان گرامی و همچنین اعضای محترم دورههای آموزشی «آفتابگردانها» و «مدرسۀ رمان» میرساند، نظر به مصیبت وارده بر بخشی از هموطنان گرامی و صبورمان در مناطق غرب کشور و نیاز مبرم این عزیزان به همیاری همۀ گروههای اجتماعی، مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب بنا دارد اقدام به راهاندازی کاروانی جهادی از شاعران و نویسندگان کشور نماید.
بدین منظور از همۀ شاعران، نویسندگان و اهالی ادبیات که علاقهمندی و آمادگی کار جهادی و انجام فعالیتهای خدماتی جهت گلروبی و پاکسازی منازل و کمک به مناطق سیلزدۀ غرب کشور را دارند، دعوت میشود تا با حضور در این کاروان و با یاری همدیگر، باری کوچک از دوش زخمی هموطنان سیلزدهمان برداریم.
شرایط حضور در اردو به شرح زیر است:
۱. زمان اردو پنج الی هفت روز و از هفتۀ جاری خواهد بود.
۲. این اردو در مرحلۀ نخست صرفاً مختص آقایان است. شرایط مراحل بعدی متعاقباً اعلام خواهد شد.
۳. در این مرحله اولویت با افرادی است که سابقۀ حضور در اردوهای جهادی را داشته باشند.
۴. برنامۀ اردو در این مرحله صرفاً انجام امور خدماتی و کارهای یدی و در هماهنگی با گروههای جهادی مستقر در منطقه است.
لطفا در صورت آمادگی برای حضور با شمارۀ ۰۲۱۷۷۵۳۱۸۶۶ (داخلی یک) تماس حاصل فرمایید یا از طریق پیامرسانهای با شمارۀ ۰۹۱۹۰۰۲۲۱۹۴ در ارتباط باشید. اخبار و جزئیات بیشتر در این زمینه از طریق سایت شهرستان ادب به نشانی ShahrestanAdab.com اطلاعرسانی خواهند شد.
☑️ @ShahrestanAdab
🔻 رجب بیرون شد و شعبان درآمد
(ماه رجب جای خود را به ماه #شعبان داد، ماهی سراسر سرور و شادی و ماه اعیاد اهل بیت. ضمن تبریک این ماه برای شما دوستان عزیز، ابیاتی میخوانیم از جناب #مولوی به مناسبت شروع شعبان و پایان رجب.)
▪️ رجب بیرون شد و شعبان درآمد
برون شد جان ز تن، جانان درآمد
دم جهل و دم غفلت برون شد
دم عشق و دم غفران درآمد
بروید دل، گل و نسرین و ریحان
چو از ابر کرم باران درآمد
دهان جمله غمگینان بخندد
بدین قندی که در دندان درآمد
چو خورشیدآدمی زربفت پوشد
چو آن مهروی زرافشان درآمد،
بزن دست و بگو ای مطرب عشق!
که آن سرفتنه پاکوبان درآمد
همه عمر گذشته بازآید
چو این اقبال جاویدان درآمد
چو در کشتی نوحی مست خفته
چه غم داری اگر طوفان درآمد
☑️ @ShahrestanAdab
شهرستان ادب
🔻 ایران من! تو کشتی نوحی
(شعری از #علیرضا_قزوه در همدردی با سیلزدگان کشورمان)
▪️ بسیار بار آب گذر کرد از سرش
شیراز ماند و چشمۀ الله اکبرش
شیراز ماند و حافظ و سعدیه و ارم
شیراز ماند و شاهچراغ منورش
سعدی! سلام بر تو و اندیشههای تو
قربان کشوری که تو باشی سخنورش
سیلی رسید و دشت گلستان فرو نشست
دریا شد، ایستاد ببین در برابرش
هر هفتسین سفرۀ ما سیل شد دریغ
هر میوه زهر بود که کردیم نوبرش
کارون خروش کرد و دز و کرخه پر کشید
پلدختری شکست و جدا شد ز مادرش
دزفول و شوش و خاک حمیدیه غرق آب
گویی دوباره یورش بعث است و لشکرش
هر کس نبست دور دلش سد آهنین
سیلاب شد سکندر و زد تیغ بر سرش
بیتوشه هر کسی که به ره زد، ز راه ماند
سیل ایستاد ناگاه اندر برابرش
هر کس که خانه کرد به پا در مسیر سیل
جز سختی و دریغ نگردد میسرش
سیل آمدهست، اینهمه اسباب را بهل
جان را بگیر بر کف و دل را برون برش
بیچاره آن که کودک و زن را رها کند
بهر نجات استر و گوساله و خرش
بیچارهتر کسی که نفهمید و خواب ماند
سیل آمد و شبانه فرا رفت از سرش
سی سال سیل آمد و سی سال زلزله
بیچاره آن که درد و بلا نیست باورش
سیلاب امتحان بلا بود، دوستان!
آب است و رحمت است به سیلاب و جوهرش
سیلاب مثل نفس حرامیست، سرکش است
ما را نصیبه زهر شد آوخ ز شکرش
سیلاب مثل ماریست پر زهر و پر خطر
زهرش گرفت باید و بشکست چنبرش
هر کس که چشم بست بر این، عمر او حرام
هر کس که فکر خویش کند خاک بر سرش
چونان سپند سوخته ماندیم و سوختیم
در آتش گداخته و سرخ مجمرش
دزدی ز حد گذشته و هر کس که دیدهام
یا دزد بوده است خودش یا برادرش
شاعر! به زخمهای وطن، زخم نو مزن!
شعری بخوان چنان که نسازی مکدرش
با سرد و گرم و خشکی و اندوه ساختیم
مثل گون که ساخت به رزق مقدرش
چیزی به جا نمانده، ز دنیا مبند دل
بر قصر قیصریه و بر قصر قیصرش
بر حلم و علم، ای وطن من سلام کن!
ایران من چو کشتی و صبر است لنگرش
ایران من چو کاوۀ آهنگر است با
نخل و بلوط و کاج و کنار و صنوبرش
ایران من! تو کشتی نوحی که ماندهای
در اینهمه بلایا سخت است باورش
فیروزۀ نجابت و یاقوت اعتقاد!
دنیاست حلقهای و تویی گوهر و درش
دنیاست مجمری و تویی شعلۀ امید
با عود و کندری که تو کردی معطرش
بادا هماره قسمت این کشتگان بهشت
بادا همیشه روزیشان حوض کوثرش
یاد آیدم ز لالهرخان شهید عشق
هر صبح وقت دیدن گلهای پرپرش
یاد آیدم از آن همه سر روی نیزهها
وقت شفق که خون چکد از کاسۀ سرش
نام حسین(ع) و نام علی(ع) آورم به لب
فردا چو سر برآورم از خاک محشرش
دستور آبهای جهان دست فاطمهست
فرمان خاک با اسدالله حیدرش
مانند شیر در نفسی رام میشود
بر سیل اگر اشاره کند خواجه قنبرش
در گرمگاه حادثه دل را رها مکن
بسپار دل به زادۀ موسیبنجعفرش
☑️ @ShahrestanAdab
🔻از تهران تا فرانکفورت
(یادداشت #آزاده_جهان_احمدی بر کتاب #کافه_خیابان_گوته در پروندهپرترهی #حمیدرضا_شاه_آبادی)
▪️«...یکی از مهمترین مسائل در روایتگری داستان، نقطۀ آغازین و گرهگشایی در پایان کتاب است. نویسنده در ابتدای داستان با ارائۀ سرنخهایی مناسب، مخاطب را جذب داستان میکند. گرهگشایی که در فصل آخر کتاب بهوقوع پیوسته، حرفهای و هنرمندانه است بهگونهای که مخاطب در پایان کتاب به پاسخ بسیاری از معماهای ایجاد شده در ذهنش دست پیدا میکند. اگرچه بهلحاظ محتوا پایان کتاب تلخ است و به شکل غریبی کیانوش مستوفی از خودش انتقام میگیرد، اما از نظر تکنیک روایت و گرهگشایی، قابل قبول است. همچنین باید به عدم روایت خطی داستان اشاره کنیم. در اینکتاب با یکروایت عادی روبهرو نیستیم اینچنین که داستان و حوادث از نقطۀ الف شروع بشود و بعد به نقطۀ ب برسد و سپس مرحلهبهمرحله براساس توالی زمانی، داستان بازگو شود. در اینکتاب همواره با شکست زمان روبهرو هستیم...»
ادامهی این یادداشت را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10413
☑️ @ShahrestanAdab
🔻سین هشتم | داستانی از #يوسف_قوجق
(یوسف قوجق نویسندهی گلستانی، به تازگی داستان کوتاهی در همدردی با هماستانیها و هموطنان سیلزدهی خود نگاشته و به صورت اختصاصی در اختیار سایت شهرستان ادب قراردادهاست. شما را به خواندن این داستان تازه و منتشرنشده دعوت میکنیم)
▪️«هنوز تبر را از دست تاقانآقا نگرفته بودند و نکشیده بودند داخل خانه، که خبرش به همه جای روستا رسيد.
زن خانۀ دیواربهدیوار حیاطشان، «بیکهدایزا»، همۀ صداها را شنیده بود و همه چیز را دیده بود. دیده بود که مردهای روستا، هراسان، از بالای پرچین پریده بودند داخل حیاط تاقانآقا و دستپاچه دویده بودند سمت پشتۀ هیزمها. حتی این را هم دیده بود که مرد خانهاش زودتر از دیگران رسیده بود پیش تاقانآقا، زیر بغلش گرفته بود و به کمک مردهای دیگر، بلندش کرده بود و برده بود داخل خانه. همان موقع، برق از چشم بیکهدایزا پریده بود. توی دلش خالی شده بود. بیمعطلی، پا کشیده بود و رفته بود به خانۀ آنطرفتر. رفته بود پیش آققیز. نفسزنان و هُل خورده، یقۀ خودش را کیپ گرفته و گفته بود: «... بلا بهدور خواهر! نبودی ببینی تاقانآقا چه کرد با پسرش! روی سگش، حسابی بالا آمده بود! با تبر بود گمانم یا با چاقو، ... درست نمیدانم. ...حمله کرد به پسرش!...»
متن کامل این داستان را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10415
☑️ @ShahrestanAdab
🔻توضیحات محمدرضا وحیدزاده درباره #کاروان_شاعران_و_نویسندگان_جهادی
▪️« #محمدرضا_وحیدزاده مسئول «کاروان شاعران و نویسندگان جهادی» در گفتوگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس درباره فراخوان شهرستان ادب برای اعزام شاعران و نویسندگان به مناطق سیلزده غرب کشور توضیحاتی داد.
وی در این گفتوگو ضمن اشاره به اینکه موسسه شهرستان ادب اقدام به انتشار این فراخوان کرده است، بیان داشت: شهرستان ادب با توجه به نیاز مبرم هموطنان سیل زده غرب کشور این فراخوان را منتشر کرد و از اعضای دورههای آموزشی #آفتابگردان_ها و #مدرسه_رمان برای حضور و خدمت رسانی دعوت کرد.
وحیدزاده تصریح کرد: اتفاق رخ داده همه را متاثر کرده است، وظیفه دینی و انسانی ماست تا به کمک هموطنان بشتابیم، گزارشها از مناطق سیل زده نشان میدهد شرایط وخیم است، از این رو ما نیز مانند سایر افراد جامعه تصمیم گرفتیم به اندازه وسع خود به منطقه رفته و در خدمت نیروهای جهادی باشیم...»
متن کامل این خبر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10417
☑️ @ShahrestanAdab
🔻فراخوان سومین #چالش_شعر_کوتاه
(با موضوع سیلهای اخیر کشورمان و همدردی با هموطنان سیلزدهمان در ایران)
▪️سایت شهرستان ادب به تازگی ستونی را به چالشهای ادبی اختصاص داده است و هربار یکی از پروندههای سایت یا رویدادهای مهم ادبی یا اجتماعی جهان فارسی را بهانهای برای این چالشها میکند.
در سومین چالش ادبیاتی شهرستان ادب به بهانه سیل اخیر که بسیاری از استانهای ایران عزیز را گرفتار خود کرده است از شما دعوت میکنیم تکبیت، دوبیتی، رباعی و شعر نوی کوتاه خود یا دیگران را (با ذکر نام شاعر) با موضوع سیلهای اخیر کشورمان و همدردی با هموطنان سیلزدهمان برای ما بنویسید.
گزیدهای از بهترینهای این چالش در سایت شهرستان ادب نیز منتشر میشود.
🔸شعرهای کوتاهی که به نظرتان زیباست را در در بخشکامنتهای همین مطلب در سایت شهرستان ادب یا به نشانی ادمین کانال تلگرام (@shahrestaneadab) برای ما بنویسید.
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10416
☑️ @ShahrestanAdab
🔻جان، فدای تو | قصیدهی زیبای #امیری_فیروزکوهی برای امام حسین علیهالسلام
(ضمن تبریک فرارسیدن سالروز میلاد سرور آزادگان #امام_حسین علیهالسلام شما را دعوت میکنیم به خواندن قصیدهای زیبا از شاعر بزرگ کشورمان زندهیاد استاد سیدکریم امیری فیروزکوهی در ستایش امام سوم شیعیان)
▪️«ای دل به مهر داده به حق، دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا، جان، فدای تو
ای کشتهٔ فضیلت، جان کشتهٔ غمت
وی مردهٔ مروت، میرم به پای تو
محبوب ما، گزیدهٔ حق، صفوهٔ نبیست
مفتون تو، فدایی تو، مبتلای تو
از بس که در غم دل مظلوم سوختی
یک دل ندیدهام که نسوزد برای تو
چرخ کهن که کهنه شود هر نوی از او
هر ساله نو کند ره و رسم عزای تو
هر بینوا نوای عدالت ز تو شنید
برخاست تا نوای تو از نینوای تو
برهان هستی ابدی، شوق تو به مرگ
میزان ادّعای نبی، مدّعای تو
روی تو از بشارت جنت به روشنیست
آیینهای تمامنمای از خدای تو...»
متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/10418
☑️ @ShahrestanAdab